بی بی جان
گاهی ستاره می شوم و تاسپیده دم در آسمان غربت تو گریه می كنم
با این بیت می دونم دلت می سوزه،اما كار دارم،این شبا شب دل سوختنه، بی بی جان
قبرت كه نیست، دل خوشم از اینكه لااقل
پایین پای هیئت تو گریه می كنم
به به، خوش به حال اونایی كه ناله مرخص می كنند،این شبا
آه ای ضریح گمشده(قربون ضریح گم شُدت برم،اگه آقامون بیاد،آیا ضریح تو پیدا می شه یا نه،نمی دونم،قبر مادرم پیدا می شه یا نه)
آه ای ضریح گمشده،بانوی بی نشان در حسرت زیارت تو گریه می كنم
یعنی می شه من ببینم،با همین بروبچه ها مدینه رفتیم، بی بی جان،با عنایت تو،با توجه تو،با نگاه پسرت حجة بن الحسن با این برو بچه ها هم كربلا رفتیم،هم امام رضا رفتیم، هم پابوس دخترت زینب رفتیم،فقط دلمون یه مدینه می خواد،ان شاءالله بریم پشت بقیع،من اونجا برات روضه بخونم،همه بلدن،اگه بلدید،با من بگو،ها،من می خونم اونایی كه بلدن خوننده بشن
می خوام بیام مدینه،كنج بقیع ،خیمه غم بپا كنم
زانو بغل بگیرم(مدینه رفته ها، نمی دونم چه سریه،خدا می دونه همین جوری نمی گم،مجلس گرم كنی نمی گم،لال بشم اگه بخوام این كارو بكنم،حرف منو تصدیق می كنی یا نه،با اشكت تصدیق كن،اصلاً مدینه می ری،وقتی بقیع رو می بینی،یه حالتیه كه برا خیلی ها تكرار شد،دلت می خواد فقط زانو،بغل بگیری،یه گوشه ای سرت رو كج كنی،آروم آروم گریه كنی،نمی دونم این چه سریه،شاید،شاید،به یاد اون علی كه زانوشو بغل می كرد،اینقدر این زانو رو بغل كرد،صدای زهرا بلند شد،علی ببین خونتو آتش زدند،اشتملت شملة الجنین
می خوام بیام مدینه،كنج بقیع ،خیمه غم بپا كنم زانو بغل بگیرم تنگ غروب،مادرم و صدا كنم من
ای مهربونم،تازه جوونم تكلمی كن،ای قد كمونم
بیار دست تو بالا
مادر ای مادر،مادر ای مادر(نمی خوایی دست تو رو بگیره،مادر ای مادر(پدرامون،مادرامون،همه فیض ببرند،هركی تو این مجلس پدر و مادر زیر خاك داره،نمی تونی بگی دلت برا مادرت تنگ نشده،محاله. ) ،مادر ای مادر
حالا كه دلم رفت،شعرمو رها كنم ،بذار همین جوری عامیانه و صمیمی،بریم مدینه
می خوام بیام مدینه،تو كوچه هاش بگردم روی زمین بیوفتم،بگم اسیر دردم
می خوام بیام بقیع و یه شب اُنجا بمونم بروی پنجره هاش، نشسته مرغ جونم
همه اینارو بذار كنار،هركی مدینه بره،حتماً این بلا سرش می یاد،چه بلایی،بی چاره می كنه می خوام بیام مدینه،(اولین سئوالی بعد اینكه میری مدینه اینه،هیچ جوابی براش پیدا نمی كنی)
می خوام بیام بپرسم،كجاست قبر مادر
براچی بی نشونست ،تربت یاس پرپر
قبر و كه نشونم نمی دند،ولی یه جای دیگرو نشونت می دند،سراغ قبرو نگیر،فایده نداره،ولی یه جای دیگرو نشونت می دند
می خوام بیام بپرسم،كجاست در خونه ای كه دشمنا شكستند
بعدیشو اگه بگم،چه جوری ناله می زنی خواهش می كنم ،اگه اشك و ناله نداری،این روضه مال آسمونیا است،اونها باهاش ضجه می زدند،اگه اشك تو چشمت نیست،سرتو بنداز پایین،یه جوری ادب كن جلوی امام زمان داریم برا مادرش روضه می خونیم،
كجاست در خونه ای كه دشمنا شكستند
كجاست چهل تا نامرد دست علی رو بستند
خیلی ناراحت نشو،نمی خوام اذیتت كنم، اصلاً از در و دیوار و كوچه نمی گم،می خوام ببرمت یه جایی،خیلی ها گرفتارند، هر كی حاجت داره ،همین حالا نیّت كنه، می خوام اسم یه باب الحواج و بیارم. اگه گفتی كجا می خوام ببرمت،گوش بده،اهل روضه،اینها اُمده بودند، علی رو بكشند،اصلاً این همه لشكر،این همه بی حیایه نامرد،هدف فقط علیِ،زهرا می دونست اینها هدفشون چیه ،كه رفت پشت در،اینها بیعت و بهونه كردند،گفتند تا وضع اینجوریه كار علی رو تموم كنیم،اُمدند به قصد علی،اما نتونستند،آخه علی یه مدافع داره بنام زهرا،خدا لعنتشون كنه این دشمنی با علی ادامه داشت،گفتند هرچی علی هست،باید از بین بره،اینها این قدر بی حیا بودند،كوچیك و بزرگ براشون فرق نداشت،كربلا وقتی حسین طفل شیرخواره رو دست گرفت،گفتند:اسمش علیه،چرا ایستادی داری نگاه می كنی،چكار كنم ،یه كاری كرد،سر علی به پوست آویزان شد، حسین ....
من نمیگم،سید حیدرحلی تو اون شعر زیباش گفت،گفت: فكر نكنی حرمله تیرو زد،تیری كه به گلوی علی خورد،از سقیفه اُمد،همونایی كه محسن و بین درو دیوار له كردند،همونا تیر سه شعبه به گلوی علی زدند،سه مرتبه :یا حسین
گاهی ستاره می شوم و تاسپیده دم در آسمان غربت تو گریه می كنم
با این بیت می دونم دلت می سوزه،اما كار دارم،این شبا شب دل سوختنه، بی بی جان
قبرت كه نیست، دل خوشم از اینكه لااقل
پایین پای هیئت تو گریه می كنم
به به، خوش به حال اونایی كه ناله مرخص می كنند،این شبا
آه ای ضریح گمشده(قربون ضریح گم شُدت برم،اگه آقامون بیاد،آیا ضریح تو پیدا می شه یا نه،نمی دونم،قبر مادرم پیدا می شه یا نه)
آه ای ضریح گمشده،بانوی بی نشان در حسرت زیارت تو گریه می كنم
یعنی می شه من ببینم،با همین بروبچه ها مدینه رفتیم، بی بی جان،با عنایت تو،با توجه تو،با نگاه پسرت حجة بن الحسن با این برو بچه ها هم كربلا رفتیم،هم امام رضا رفتیم، هم پابوس دخترت زینب رفتیم،فقط دلمون یه مدینه می خواد،ان شاءالله بریم پشت بقیع،من اونجا برات روضه بخونم،همه بلدن،اگه بلدید،با من بگو،ها،من می خونم اونایی كه بلدن خوننده بشن
می خوام بیام مدینه،كنج بقیع ،خیمه غم بپا كنم
زانو بغل بگیرم(مدینه رفته ها، نمی دونم چه سریه،خدا می دونه همین جوری نمی گم،مجلس گرم كنی نمی گم،لال بشم اگه بخوام این كارو بكنم،حرف منو تصدیق می كنی یا نه،با اشكت تصدیق كن،اصلاً مدینه می ری،وقتی بقیع رو می بینی،یه حالتیه كه برا خیلی ها تكرار شد،دلت می خواد فقط زانو،بغل بگیری،یه گوشه ای سرت رو كج كنی،آروم آروم گریه كنی،نمی دونم این چه سریه،شاید،شاید،به یاد اون علی كه زانوشو بغل می كرد،اینقدر این زانو رو بغل كرد،صدای زهرا بلند شد،علی ببین خونتو آتش زدند،اشتملت شملة الجنین
می خوام بیام مدینه،كنج بقیع ،خیمه غم بپا كنم زانو بغل بگیرم تنگ غروب،مادرم و صدا كنم من
ای مهربونم،تازه جوونم تكلمی كن،ای قد كمونم
بیار دست تو بالا
مادر ای مادر،مادر ای مادر(نمی خوایی دست تو رو بگیره،مادر ای مادر(پدرامون،مادرامون،همه فیض ببرند،هركی تو این مجلس پدر و مادر زیر خاك داره،نمی تونی بگی دلت برا مادرت تنگ نشده،محاله. ) ،مادر ای مادر
حالا كه دلم رفت،شعرمو رها كنم ،بذار همین جوری عامیانه و صمیمی،بریم مدینه
می خوام بیام مدینه،تو كوچه هاش بگردم روی زمین بیوفتم،بگم اسیر دردم
می خوام بیام بقیع و یه شب اُنجا بمونم بروی پنجره هاش، نشسته مرغ جونم
همه اینارو بذار كنار،هركی مدینه بره،حتماً این بلا سرش می یاد،چه بلایی،بی چاره می كنه می خوام بیام مدینه،(اولین سئوالی بعد اینكه میری مدینه اینه،هیچ جوابی براش پیدا نمی كنی)
می خوام بیام بپرسم،كجاست قبر مادر
براچی بی نشونست ،تربت یاس پرپر
قبر و كه نشونم نمی دند،ولی یه جای دیگرو نشونت می دند،سراغ قبرو نگیر،فایده نداره،ولی یه جای دیگرو نشونت می دند
می خوام بیام بپرسم،كجاست در خونه ای كه دشمنا شكستند
بعدیشو اگه بگم،چه جوری ناله می زنی خواهش می كنم ،اگه اشك و ناله نداری،این روضه مال آسمونیا است،اونها باهاش ضجه می زدند،اگه اشك تو چشمت نیست،سرتو بنداز پایین،یه جوری ادب كن جلوی امام زمان داریم برا مادرش روضه می خونیم،
كجاست در خونه ای كه دشمنا شكستند
كجاست چهل تا نامرد دست علی رو بستند
خیلی ناراحت نشو،نمی خوام اذیتت كنم، اصلاً از در و دیوار و كوچه نمی گم،می خوام ببرمت یه جایی،خیلی ها گرفتارند، هر كی حاجت داره ،همین حالا نیّت كنه، می خوام اسم یه باب الحواج و بیارم. اگه گفتی كجا می خوام ببرمت،گوش بده،اهل روضه،اینها اُمده بودند، علی رو بكشند،اصلاً این همه لشكر،این همه بی حیایه نامرد،هدف فقط علیِ،زهرا می دونست اینها هدفشون چیه ،كه رفت پشت در،اینها بیعت و بهونه كردند،گفتند تا وضع اینجوریه كار علی رو تموم كنیم،اُمدند به قصد علی،اما نتونستند،آخه علی یه مدافع داره بنام زهرا،خدا لعنتشون كنه این دشمنی با علی ادامه داشت،گفتند هرچی علی هست،باید از بین بره،اینها این قدر بی حیا بودند،كوچیك و بزرگ براشون فرق نداشت،كربلا وقتی حسین طفل شیرخواره رو دست گرفت،گفتند:اسمش علیه،چرا ایستادی داری نگاه می كنی،چكار كنم ،یه كاری كرد،سر علی به پوست آویزان شد، حسین ....
من نمیگم،سید حیدرحلی تو اون شعر زیباش گفت،گفت: فكر نكنی حرمله تیرو زد،تیری كه به گلوی علی خورد،از سقیفه اُمد،همونایی كه محسن و بین درو دیوار له كردند،همونا تیر سه شعبه به گلوی علی زدند،سه مرتبه :یا حسین