✿ ✿ متن روضه های فاطمیه ✿ ✿

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بی بی رو اینقدر قشنگ تشییع جنازه كردند،اینقدر قمی ها قشنگ احترام گذاشتند،اینقدر اَمدند مثل پروانه دور بی بی گشتند،یه ذره بی بی احساس غربت نكرد،اما بمیرم برای اون خانمی كه،نیم شب در خونش باز شد،چهار نفر زیر جنازشو گرفته بودند،چند تا بچه ام دنبال جنازه می دویدند،هی مادر مادر می گفتند،هر چی دستشونو بلند می كردند،به تابوت مادر نمی رسید،همدیگرو دلداری می دادند،این بچه ها اجازه گرفتند،از بابا ،بابا اجازه بده ما تشییع جنازه مادرشركت كنیم،امیرالمومنین علیه السلام فرمود :بیایید،اما آهسته آهسته گریه كنید،اما یه وقت دیدند امام حسن داره داد می زنه،بلند بلند داره گریه می كنه،سلمان دوید حسن جان،بابات می گه یه خورده آهسته تر،گفت:سلمان دست از دلم بردار،آخه اونی كه من دیدم،حسین ندید،خودم دیدم،بین كوچه ،آخ به مادرم جسارت كردند،درسته غریبانه،اما بدن رو نگذاشتن رو زمین بمونه،باالاخره تشییع جنازه ای كردند،یه كفنی آوردند بدن بی بی رو كفن كردند،علی غسلش داد،اما بمیرم،برای اون آقایی كه 3روز بدن بی غسل و كفن،رو زمین گرم كربلا،دیدید موقعی كه میت و دارن تلقین می دن،یه نفر میت و تو قبر تكون می ده،آدم یاد این منظره می اُفته،امام سجاد دیدند تو قبر نالش بلند شد،گریبان چاك زد،آقا جان چرا این جور بی تاب شدی،فرمود نگاه می كنم می خوام صورت و رو خاك بزارم،اما بابام سر در بدن نداره.
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
زهرای مرضیه سلام الله علیها، نزدیک مرگش شد، امیرالمومنین علیه السلام حسنین، را از خانه بیرون آورد و زینب هم در منزل با اسماء و فضه و ام ایمن است، فرمود: اسماء من قدری می خوابم ،صبر کن، بعد صدا کن مرا، اگه جواب دادم و گر نه رفته ام، بی بی پارچه را روی صورت کشید، صبر کرد ،گفت: دختر پیغمبر ،جواب نیامد، زهرا جان ،جواب نیامد، پارچه را زد عقب، دید از دنیا رفته، اسماء صورت روی سینه زهرا سلام الله علیها گذاشت، گفت: به حضور پیغمبر رسیدی، سلام مرا بر سان، متوجه شد اگه بچه ها بیان سخت می شه، پارچه را روی فاطمه کشید، آمد روی حیاط ،بچه ها آمدن، اسماء گفت: بیایید غذا بخورید، گفتند ما کی بی مادر غذا خوردیم، می دانیم مادرمان از دنیا رفته، امام مجتبی بالای سر مادر نشسته، می گه من حسنم، با من حرف بزن، گفت: دیدم حسین طرف پای مادر خم شد، صورت به کف پای مادر گذا شته ،می گه من حسینم با من حرف بزن.
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

بی تو فضای روضه چه دلگیر می شود


آقا جانم ،ایام عزای مادرت،بی بی دو عالمه ،همه ی مجالس ما،همه روضه ها ،همه ی جلسات ذكر اهلبیت،یك صاحب داره،یه بانی داره،اونم امام زمان و بس،تو همه ی مجلسا شك نباید داشته باشی كه حضرت می آد،قبل از اینكه منو تو بیایم،ولی مجلسایی كه واسه مادرشه یه جور دیگه می آد،حضورش یه رنگ دیگه ای داره،یه بوی دیگه ای داره،قبل از اینكه وارد روضه بشم،تو همین چند بیت فضای دلت آماده بشه،


بی تو فضای روضه چه دلگیر می شود
سیلاب غم زكوه سرازیر می شود


ماه فلك ستاره فشاند زچشم خویش
حورشید پشت كوه زمین گیر می شود


آقام آقام،چقدر انتظار آقا جان


بس پیر در فراق تو مرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت پیر می شود


جوونیم و دارم برات خرج می كنم،از موقعی كه خودم و شناختم،دنبالت دارم می گردم،قبول دارم،اونی كه می خوای نشدم،نشدم،قبول دارم،اما اُمدم زیر خیمه ی عزای مادرت،هر اتفاقی قرار بی اُفته ،اینجا باشه،


بس پیر در فراق تو مرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت پیر می شود


همه ی حرف ما اینه


تا ما نمرده ایم تو پا در ركاب كن
تعجیل كن عزیز دلم دیر می شود


همه ناله بزنن ،فاطمیه فصل ناله زدنه،فاطمیه باید صدای نالت از همه ی سال بیشتر باشه،حال كه می بینم اهل ناله ای ،اهل زمزمه ای منم ،یه زمزمه می خونم ببینم كیا می خونن


درد شیعه عاقبت دوا می شه مهدی بیاد
بخدا حاجتامون روا می شه مهدی بیاد


آقامون می یآد مدینه همه عالم می بینن
قبر زهرا عاقبت پیدا می شه مهدی بیاد


درد شیعه عاقبت دوا می شه مهدی بیاد
بخدا حاجتامون روا می شه مهدی بیاد


حالا كه پشت بقیع نمی ذارن گریه كنیم
عقده هاتون تو مدینه وا می شه مهدی بیاد


صحنه ی قیامت و روز ظهورش می بینید
ای خدا یعنی می شه این جوونایی كه دارن مثل ابر بهار برا مادرش گریه می كنن ، این صحنه رو ببینند،


صحنه ی قیامت و روز ظهورش می بینید
صداهاتون همه یا زهرا می شه مهدی بیاد


آماده اید،بچه سیدا،گوشه كنار ازت خواهش می كنم،تو فاطمیه لااقل شال سبزت و بنداز،اگه كسی نگات كنه یاد حضرت زهرا بیافته، اشك بریزه،سیدا منو كمك كنند


سیدا همون كه بر مادرتون سیلی زده
پیش چشم همه تون رسوا می شه مهدی بیاد


بااسم مادرش صداش بزن
یاین الزهرا


دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست


آخ قربون گریه هاتون امشب چه شبیه مگه ایجوری بی قراری


بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادرتوست


اگر كه سائلم و نوكر همیشه گی ام
فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست


می خوای با امام زمان بگی بگو:مادر مادر...داری می ری مادر،كجا می خوای بری مادر


تمام عزت شیعه رحین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست


زندگی چه قابل داره ،دارو ندارم فدات مادر


زنور چادر او ما همه مسلمانیم


نه فقط اون هفتاد تایهودی،هشتاد تا یهودی مسلمان شدند،ما هم تا ابد،اسلام مون مدیون چادر زهرا ست،این چادر نبود فقط،ما نگامون فقط یه چادره،اون خیلی حرف داشت،این چادر سیاه پرچمه تا آخر عمرت،تا دنیا دنیا است این پرچم بالاست،


زنور چادر او ما همه مسلمانیم
كه اصل طینت ما خاك پای مادر توست


معلوم نیست فاطمیه ی دیگه زنده باشم


به وقت مرگ كه دستم زهر دری كوتاست


آی ،فكر نكنی رفیق من فقط حرف مرگ می زنم،یا ما حرف مرگ می زنیم،خود بی بی به مولا علی فرمود: علی جان،من از شب اول قبر نگرانم،زهرا بگه من چی بگم،صدا زد علی جان تنهام نذاری بری،بایست بالای قبرم تا من این تنهایی قبر و حس نكنم،الله اكبر


زهرایی كه زهرا است، زهرایی كه همه كاره ی زمین و زمان و سماوات و ملك و ملكوته، به علی می گه،علی جان قرآن برام بخون،علی می خوام آروم بشم با صدات،علی می خوام اُمدن بهم گفتن: امامت كیه بگم همین آقایی كه بالا سرمه امام منه، آخ چی می شه ،ماهم این جوری بگیم،چی می شه به ما بگن اممت كیه بگم همین امام زمانی كه بالاقبرمه امام منه

به وقت مرگ كه دستم زهر دری كوتاست
امید و دل خوشیه من وفای مادر توست


من شك ندارم،مادرت میاد،یه چیزی بگم شب جمعه ای گریه كنی،خودشم نیاد، بچه اش و می فرسته،می گه حسینم،پاشو برو،سینه زنت وحشت قبر داره، حسینم این یه عمر برات سینه زده، حسین،داد بزن ،ناله بزن صداتو فاطمه بشنوه،ای تشنه لب حسین،امشب مادرشم داره همین و می گه،حسین، عشق زینب حسین
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
امام حسن علیه السلام می گه،دستم تو دست مادرم بود،قباله ی فدك رو گرفته بودیم،راهی خونه بودیم،تو كوچه ها راه می رفتم و خوش بودم،مادرم حق شو گرفته،یهو دیدم یه سایه ی سیاهی روبروی مادرم ایستاد،فاطمه قباله فدك و بده به من،مادرم گفت :نمی دم،حق منه،یه قدم جلو اُمد،مادرم عقب عقب می رفت،تا اینكه پشت مادرم به دیوار خورد،دیگه نمی گم چی شد، فقط همین قدر بگم یه وقت حسن نگاه كرد، دید مادر رو زمین اُفتاده،شاید اونجا نشست بالا سر مادر،گوشه ی نقاب مادر و كنار زد،صدا زد وای مادر چرا صورتت این رنگی شده،نشست آروم با دستای كوچیكش،خاكای چادر مادر رو پاك كرد،هی می گه مادر حسن قربونت بشه،پاشو بریم مادر،اُمدن سمت خونه،حسن عصای دست زهراست،همچین كه دم در خونه رسیدن،شاید بی بی گفت:حسن جان صبر كن مادر جان كارِت دارم ،با چشمای گریون یه نگاه به مادر كرد،بله مادر،مادر با گوشه ی چادر اشكای حسن و پاك كرد،حسن جان نكنه ماجرا رو برا بابات علی تعریف كنی،بابات به اندازه كافی غصه تو دلش داره.شاید امشب زینب سلام الله علیها،معجرش و كوشه ی حیات به دهنش گرفته بود،آروم آروم گریه می كنه، ناله هاشو خفه می كنه،حسن یه گوشه زانوی غم بغل گرفته،حیسن یه گوشه،علی تك و تنها ایستاده،یه بدن لاغرو نحیف و كفن كرده،بندای كفن و بست،گفت بچه ها هر كی می خواد آخرین خداحافظی رو با مادر كنه،بیاد،زینب خودشو به كفن مادر آویزان كرده،حسن صورت رو سینه مادر گذاشته،حسین صورت كف پای مادر،یه وقت امیر المومنین علیه السلام می گه دیدم بندای كفن باز شد،دستای زهرام بیرون اُمد ،بچه هارو به بغل گرفت،از آسمون ندا رسید، یا علی بچه هارو از كنار جنازه مادر جدا كن ،عرشیان طاقت ندارن این صحنه رو ببینند،ناله بزن یا زهرا..........
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
زنی كه زمین بخوره، فوری بخوان،بلدش كنند،می گه دست بهم نزنید،بلند می شم،اول چادرش و میزون می كنه،اگه توان بلند شدن هم نداشته باشه،همین طور رو زمین میشینه آروم آروم،من بارها دیدم،خدا روضه نشونم داده،


نشسته فاطمه یعنی علی خبر دارد؟


ای وای مادر مادر،لال بشم جلو بچه سیدا دور وبر میبینم،دارم روضه ی مادر می خونم،یا صاحب الزمان آقاجان،فرمود روضه ی من پاره های جگر و طشت ولخته های خون نیست،روضه ی من اینه،تا تو كوچه مادرم دست منو گرفته بود،بعد اون حادثه دیگه من دست مادرم و گرفتم،ای وای..اگه تونستی خودت روضه بخونی . ای مادر مادر مادر،همشون گریه می كردند،یه روز هركار كردند،امام مجتبی از حجره بیرون نیومد،مولا اُمد بابا جان،اینهام داغ دیدن،تو باید خواهر و برادرتو ساكت كنی،بیا بیرون،یه گوشه ای از حجره نشسته بود،زار می زد امام مجتبی،آخ آخ . ، فضه اُمد،اسماء اُمد،چرا نمیای بیرون


همه می گن گریه نكن، اما می خوام زار بزنم
همه می گن آروم بگیر ،ولی دیگه نمی تونم


آقا مگه فقط شما مادر از دست دادید،نه،ولی یه چیز دیگه است،


غروب ها همه می گن،غروب اون كوچه رو از یاد ببرم، امانمی شه


پیش چشم های منه برا همیشه،منو آتیش می زنه برا همیشه


كسی نمی دونه من می دونم،كه میون كوچه پیش چشام،مادرم،مادرم


كسی نمی بینه،من می بینم،تو كابوس شبام، بغض صدام،مادرم مادرم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
روزی که هست یوم یفر و من الاخیه
بیچاره می شدیم چو مادر نداشتیم


لذا امام باقر علیه السلام فرمودند:مادر ما وقتی می آد،با اون،عظمت وارد محشر می شه،خطالب می رسه غَضَّ أَبْصارَهُمْ،همه چشمها خود به خود بسته می شه،مادر ما با هفتاد هزار،حله بهشتی،در بدنش اُفتاده،می آد و با آن حشم و ملائكه از چپ و راست،بالا سر و كنار،وارد می خواد بشه،ناله می زنه،بعد بقیه روایت،آخرش می فرماید،مادر ما مثل مرغی كه دانه از لابه لای سنگ ها پیدا می كنه،دونه دونه محبین شو ،خودش دست می گیره،وارد بهشت می كنه،گفت:آقا یعنی محبین و!؟،همچین كه یارو تعجب كرد،این طوری با امام باقر علیه السلام صحبت كرد،فرمود:محب محبش،یعنی یه نفر تو رو دوست داره،می خواد ارمنی باشه،یهودی باشه،به هر بهونه ای محب ِمحب،مادر با همون دستاش ،می آد یك یك مارو،... آخ مادر،


بابا ببین فدا شدنم را به پشت در


زمزمه بلدی یا من بگم، آره،یاد همه شهدا،شهدای مسجد ارگ،سوخته ها،اگه اون ها الان بودند،چه زمزمه ای داشتند،اگه اون سوخته ها بودند،می گفتند،سوختن خیلی درد داره،تازه فهمیدیم مادرمون زهرا چه جوری سوخته،وای مادرم


بابا ببین فدا شدنم را به پشت درروی زمین رها شدنم را به پشت در


باور كن این جماعت نامرد آمدند
پایان دهند پا شدنم را زپشت در


اما من از ولای علی دل نمی كنمثابت كنم فداشدنم را به پشت در


بی اذن آمدند و مرا بی هوا زدنددیدند حق ادا شدنم را به پشت در


آتش بیار معركه كارش گرفته بود(خدا لعنتش كنه)فهمید برملا شدنم را به پشت در


گفتند صدای دختر پیغمبره،گفت:بزنید،اول كسی جرأت نكرد،اول خودش زد،وای وای، برم جلوتر یا نرم،تحویل بدم،بذار یه خط دیگه بخونم ،ببینم چی می شه،


حتی نفس نفس زدنم را شنیده است
دانست مبتلا شدنم را به پشت در


یعنی فهمید من خون شدم،

یادش بخیر بوسه گه ات بود قامتمحالا ببین تا شدنم را به پشت در


گل بودم و به غیر خدا هیچ كس ندیداز غنچه ام سوا شدنم را به پشت در


هركس فهمید فهمید،اما به امام حسین فقط زن ها می فهمند این شعر یعنی چی،...زهرا...


دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

آن بانویی که فیض دمادم عطا کند
مدحش خدا به کوثر و هم هل اتی کند

هم پایه اش به غیر امیر حرم نبود
عرض ادب به ساحت او مرتضی کند

فرصت نداشت تا که در خانه وا کند



ببخشید بچه ها دیگه به سیدا نمی گم به همتون می گم



فرصت نداشت تا که در خانه وا کند
خود را در آن میانه کمی رو به راه کند



زن ها بهتر می دوند،می گه درو وا كرد زدند،یافاطمه سلام الله علیها،یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،یا تمام اهلبیت علیهم السلام،ببخشید،مااینقدر گستاخانه،... مادر،من یه خط دیگه بخونم،...من میخونم بعد میام باشما گریه كنم.


مهلت نداد تا که علی را خبر کند
یا چادری برای خودش دست و پا کند



دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
روز بی مادریه زینب كبری است،علی،بلال خواب دید،پیغمبرُ،باسرو صورت خاك آلود،بلال تو هم دیگه سری به زهرام نمی زنی،بانسیم سحر از خواب پرید،بلالی كه با آن اذان نیمه كاره،از مدینه رفته،دیگه نمی خواد برگرده مدینه،دلش برا فاطمه شور اُفتاد،با خودش گفت:حتماًخبریه برگردم مدینه،همچین كه رسید مدینه،دید مدینه رو غم گرفته،اُمد در خانه زهرا دق الباب كرد،آی عزادارای فاطمیه،بخدا خیلی بی بی بهت لطف داشته، بی بی هر بی سرو پاهی رو تو فاطمیه اش راه نمی ده،اصلاً یه عده رو گفته نذار بیان علی جان،سفره فاطمیه مال خواصه،امام زمانم عجل الله تعالی فرجه الشریف هر كسی رو راه نمی ده،لذا بعضی ها خباثتاشون فاطمیه گل می كنه،ضعف ولایتشون معلوم میشه،بی بی جان ما یه سر سوزن ولایت تورو با عالم عوض نمی كنیم،زن و بچه و كاسبی و جون و آبرو،همه چیمون فداتشه خانم جان،بلال در زد،دو تا آقا زاده ها درو وا كردند،بلال نگاه كرد دید چشماشون سرخ شده،تا نگاهشون به بلال اُفتاد،اشك از گوشه چشماشون جاری شد،آقازاده ها سلام،سلام بر تو ای بلال،خوش اُمدی،آقازاده ها برید به مادرتون بگید غلام سیاهتون اُمده،اُمدم عیادته دختر پیغمبر،فرمودند:بلال


آمدی گر پرسش احوال بیمار ای بلال دیر كردی و گذشته كار از كار ای بلال


زانوهاش لرزید دم در رو زمین نشست،سر رو دیوار گذاشت،یه نگاه به پایین در كرد،دید پایه های در سوخته،هنوز آثار آتش دو طرف دیوار و گرفته،با خودش گفت:خدا لعنت كنه اونایی كه حق تو رو غصب كردند،خانم جان،آخی ،امان،امان ،آدم عزادار یه آشنا می بینه تازه نالش گل میكنه،یه عمویی نباشه،دایی نباشه،وقتی از سفر میاد،تا می بیننش همه گریشون میگیره، اُنوقت اگه بخواهی شكرو شكایت و كنار هم ببینی،همین جاست،هم با گریت گله داری چرا باید یه جور بشه تو نباشی،وقتی بهت احتیاج داریم،هم با گریه ات داری میگی خوب شد نبودی،یه نگاه كردند به بلال،خوب شد نبودی،اینقدر مادر ما غریب بود،از صدای گریه شم ایراد می گرفتند،بحث فنی دارم، بی بی همه كار كرده برا زنده موندن پرچم،همه ی دنیا حیرون گریه من و تواند والا،شیعه با این گریه زنده است ،امام امت می فرمود،گریه ما گریه سیاسی است،قربونش برم خدا رحمتش كنه،فاطمه گریه كرد طوری كه تمام مدینه گریشون می گرفت،فاطمه گریه می كرد، همسایه ها زنها گریه می كردند،بعد كم كم مردها گریشون می گرفت،امور مردم مختل می شد،می گفتند علی به زهرا بگو یا شب یا روز،گذاشت رفت تو بیابونها گریه كرد،كه اگه منو تو، تو روضه داد زدیم هركی هر چی گفت:بگیم،ما یه مادری داشتیم،این مسائل و برا ما حل كرد،تو هم اگه اعتراض داری برو،به گریه زهرا اعتراض كن،قصه ی گریه فاطمه رو شهید مطهری نقل كرده و پخش شده،الحمدالله،بریم سر روضه


بلال گفت: پس دست منو بگیرید بریم كنار قبرش،فرمودند:باید صبر كنی هوا تاریك بشه،مادر ما گفته مبادا از قبرش، اونایی كه پهلوشو شكستند مطلع بشند،دیشب جات خالی بود یه گوشه تابوتو بگیری،قربون گریه شما برم ای مردم،من روضه خونها می خوندن،خیال میكردم،خودشون ساختند،چند شب پیش تو كتاب تاریخی دیدم،هست،همه زنهای مدینه جمع شدند،تو مجلس،معطلند یه نفر به عنوان صاحب عزای مجلس زنونه بیاد،دیدند،یه خانمی یه چادری سرشه،خیلی براش بزرگه،همچین كه از در حجره بیرون اُمد،صدای گریه زنها بلند شد،یه چیزی دیدم خیلی دلم سوخت،فاطمه آخه اثاثی نداره تو زنده گیش،جهیزه ای نداشته به اون صورت،اما وقتی خواست وصیت كنه،گفت: علی اثاث خونم مال دخترمه،وقتی به سن بلوغ رسید،اثاثه خونم و بده بهش،یه چیزایی فقط مال زینب بوده،از مادر یه گردن بند داره،از مادر یه چادر داره،خیلی ناز دارید گریه می كنید،خیلی قشنگ امروز عزاداری كردید،منم لحن خوندنم لحن كسی است كه تازه از تشییع جنازه برگشته،انگار گلوم و خاك گرفته،آی مادر،امان آی امان،مادر من رشیده بود، مادر من چثه اش ضعیف نبود،دختر پیغمبر كه ضعیف نمی شه بدنش ،اگه می بینید ،جَوون مرگ شده،تقصیر میخ دره،


زینب نگاهش بر در است،در ذكر مادر مادر است


ناله می زد، اشك می ریخت، اما تا چشمش به حسین می افتاد اشكاش و پاك می كرد،داداش غصه نخوری،خودم كنیزتم،خودم برات مادری می كنم،نمی ذارم بی مادری آزارت بده،گاهی می رفت ،تو دامن علی می نشست،اشك علی رو پاك می كرد زینب،اما تو این خونه یه نفره،زینبم كاری ازش بر نمی آد،اونم داداش بزرگ است،گاهی حسین از یه طرف،زینب از یه طرف ،می رفتند می نشستند،زینب حسین و می خواست آروم كنه اشكش و پاك می كرد،اما حسن و می خواست آروم كنه ،می اُمد می نشست گریه می كرد، از حسن سخت تر گریه می كرد،امام حسن می دید خواهر داره گریه می كنه،اشكاش و پاك می كرد،می گفت:ببین دیگه گریه نمی كنم ،بسه دیگه،می گفت:باید بگی برا چی گریه می كنی، نمی گم،نمی گم، بذار با درد خودم بمیرم، ،بذار با درد خودم بسوزم، امان امان،از همون بچه گی بلد بود چه كار كنه،كسی كه درد می كشه،آرومش كنه،شام غریبان همه آروم شدند،كم كم،رقیه ،سكیه،نجمه ،همه آروم شدند، گفت :الحمدالله خیالم راحت شد،اینقدر اینها گریه كردند:داشتند می مردند،یه دفعه دید صدای یه نفر از یه گوشه بلند شد،كم كم همه سراشون و بلند كردند،نگاش می كنند،گریه می كنند،دوباره داره بازار گریه داغ می شه،سریع اُمد مقابلش ببینه كیه گریه می كنه،آخه همه جا تاریك بود،این خیمه ها دیشب حسین داشت ،عباس داشت،علی اكبر داشت،دید اینی كه داره گریه می كنه،رباب،مادر علی اصغر،رباب تو دیگه چرا،خانم جان قصد جسارت نداشتم،من كه گفتم آب نمی خورم،به زور بهم آب دادین،سینه هام پر از شیر شده،امان آی امان


دانود روضه قسمت اول
دانلود روضه قسمت دوم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
گوش بده، روضه ی من همینه،علماء،بزرگان ،سادات بچه هیئتی ها،اون بی حیای حرو م زاده دومی،لعنت الله علیه، تو تاریخ نوشته وقتی نامه نوشت،نوشت من تو همه ی عمرم،می زاری من روضه بخونم یا نه،بعضی ها یه جوری گریه می كنند،ان شاءالله مدینه ببینمت، نوشت من تو همه ی عمرم،سه جا به علی حسودیم شد،با منی یانه،سه جا به علی حسادت كردم،این حسادت تو دلم كینه شد،عقده شد،خدا عذابتو زیاد كنه،بگم برات،دونه دونه بگم اصلاً روضه ام همینه،میگه اولین باری كه به علی حسودیم شد،اون موقعی بود كه پیغمبر دست زهرا رو گذاشت تو دست علی،آی حرومزاده نامرد،یه حرفی بزنم زود رد شم سادات منو ببخشند،آخه این بی حیام خواستگار زهرا بود،ای اُف به تو دنیا،زهرایی كه یه كُفو (هم شأن) داره اونم علی ه زهرایی كه یك همسر داره اونم علی ه،پیغمبر فرمود اگه علی همسر تو نمی شد،احدی تو این عالم برابر تو وجود نداشت،هم كفو تو وجود نداشت،قربون تو آقا برم،یه جا حسودی كرد،وقتی دست زهرا رو تو دست علی گذاشت،می گه بار دومی كه حسادت كرد،اون موقعی بود كه پیغمبر دست علی رو بلند كرد،گفت:من كنتم مولا فهذا علی ٌمولا ،بار سومی كه حسادت كرد،اون زمانی بود كه پیغمبر دستور داد همه درها رو به مسجد ببندند،وسدالابواب الا بابه پیغمبر گفت:فقط در خونه علی باز باشه،این حسادتا تو دل نعسش جمع شد،این كینه ها تو دل نامردش جمع شد،می دونی كی تلافی كرد،با من بیا،بدونه ناله نری ها،امشب رفتی خونه،صدات بگیره ها،می گه،وقتی صدای زهرارو پشت در شنیدم، دلم به حال زهرا یه لحظه سوخت،دو سه قدم برگشتم،دیدم من با زهرا كاری ندارم، وای وای،یه دفعه یاد علی اُفتادم،خداكمكم كن این ناله ها برسه مدینه،می گه برگشتم،چنان لگدی به در زدم صدای شكستن استخونهاشو شنیدم،بگو یازهرا،ان شاءالله شب شهادتی مدینه باشیم،هركی كارش داره، اگه بچه های علی ،امشب همه آستین تو دهن گرفتن،اگه بچه های فاطمه امشب نتونستن داد بزنند،تو به جاشون داد بزن بگو یا زهرا....بگو من نمك و بپاشم،هنوز یه عده ناله نزدند،آره این جا یاد علی افتاد لگد زد،كربلام حسینش تو گودال، یكی سنگ می زنه،یكی شمشیر میزنه،حسین........

دانلود صوت
 
بالا