✿ ✿ متن روضه های فاطمیه ✿ ✿

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

امروز امیرالمؤمنین علیه السلام با دل خوش رفت سمت مسجد،شاید فاطمه سلام الله علیها از خدا همین و می خواست،قدری حالش بهتر باشه،علی خیالش راحت بشه بره مسجد،نباشه جون دادن فاطمه سلام الله علیها رو ببینه،همچین كه علی رفت،بچه ها رم به بهانه ای از خونه بیرون كرد،خودش مونده و اسماء ،فرمود: توی این حجره می خوابم،ساعتی از حجره بیرون برو،اگر بعد از ساعتی اُمدی،دیدی این پارچه رو ،رو صورتم كشیدم،صدام زدی و جواب نشنیدی،بدون مهمون بابام شدم،این خادمه ی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها،یار باوفای زهرا ،دل تو دلش نیست،تو حیاط خون هی دست رو دست می زنه،خدا نكنه امروز روز آخر عمر فاطمه سلام الله علیها باشه،اما دستوره باید اطاعت كنه،اُمد بیرون،بعد از ساعتی اُمد وارد حجره شد،دید یه ملحفه ی سفید،روی فاطمه سلام الله علیهااست،بادست رو سرش زد،اُمد آروم ملحفه رو كنار زد،خانومم،دید هیچ صدایی نمی آد،ای دختر پیغمبر،یا اُم الحسنین،جوابی نمی ده،صدای شیون اسماء بلند شد،اُمد داخل حیاط،یه وقت دید آقا زاده ها وارد خونه شدند،حسن و حسین ،اسماء مادرمون كجاست؟وارد حجره شدند،دیدن مادر رو به قبله خوابیده،ابی عبدالله سئوال كرد،فرمود:اسماء هیچ موقعی این وقت روز،مادر ما نمی خوابید،چی شده؟عرضه داشت، آقا زاده ها ،مادرتون خواب نیست،مادرتون از دنیا رفته،دیدن بچه ها دویدن خودشونو،رو بدن مادر انداختند،امام حسن علیه السلام رو سینه مادر اُفتاده،آی جوونا،حسینیا،ارباب بی كفن شما،یاد داده مادر داری رو،دیدن حسین علیه السلام راه شو كج كرد،اُمد پایین پای مادر،صورت كف پای مادر،گذاشت،هی صدا می زنه،مادر من حسینم،اگه جوابم و ندی دلم آب می شه،جوابش و می دونی كی داد، اون لحظه ای كه اون نانجیب رو سینه پسر نشسته بود،اینقدر ناله فاطمه سلام الله علیها رسا و شنیدنی بود حتی دشمن شنید،گفت:دیدم بدنش داره می لرزه،آه،امروز اگه این روضه خونده بشه،بله كه جا داره،مادر عاشوراست،امروز روز شهادت حضرت زهراست،گفتم:نانجیب چرا بدنت داره می لرزه؟گفت :هلال گوشه ی گودال زنی نبود،همچین كه خنجرو رو گردن گذاشتم،دیدم صدای یه خانمی می آد،هی می گه:غریب مادر حسین،حسین،حسین، مادر دلنگرانه،امروز با اون مادر،با مادر دلنگرانت زمزمه كن،ای تشنه لب، سفارشی به امیرالمؤمنی فرمود:علی جان حواست به همه بچه ها باشه،اما حسین،حسین،نیمه شبها از خواب پا می شه،بچه ام تشنه است،هر شب یه ظرف آب بالا سرش می ذاشتم،از امشب دیگه كار زینب سلام الله علیها شروع می شه،ای تشنه لب ،حسین. عشق زینب،حسین،ای بی كفن حسین،بی پیروهن حسین،



دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
دیگه چیز زیادی از عمرش باقی نمونده،دیگه همین روزاست،خبر تو مدینه بپیچه،زینب بی مادر شد،امروز روضه ی خودش رو داره،چند روز پیش اسمای بنت اُمیس اُمد،عیادت بی بی، بی بی جان حالتون چطوره،فرمود:اسماء دارم از دنیا می رم،اما یه ناراحتی دارم،من روضه رو یه روز به شهادت بی بی می خونم،ان شاء الله اونی كه روزیشه،بشنو و عوض بشه،بگیره، بی بی، بی بی جان حالتون چطوره،فرمود: دارم از دنیا می رم، اما یه ناراحتی دارم،بی بی جان برا پهلوت غصه می خوری،نه،برا بازو ،نه،برا امیر المؤمنینه،اون كه اصل غصه ی منه،همه ی این حال و روزم برا اونه،اما این ناراحتیم متمایزه،بی بی جان غصه ات چیه،فرمود:اسماء من از وضعیت تشییع جنازه تو مدینه راضی نیستم،چرا؟برا اینكه حجم بدن معلوم میشه،چاقی ، لاغری،یه عالمه حرفه اینجا،فاطمه سلام الله علیها فكر كردی فقط برا خودش می گه،نه بابا،پرچمی بلند شد،تا من امروز حرف بزنم،والا بردار بخون اصلاً چیزی از حضرت زهرا نموده بود،خود امیر المؤمنین می گه،مثل یه شبح شد،چیزی نموده بود،دو، شب تشییع شده، چه جوری،این تشییع جنازه دیده نمی شه،رمز و راز داره،داره درس حجاب می ده،می گه،آی زنهایی كه دختر من هستید،من جنازمم نذاشتم كسی بفهمه،حجم بدن من چیه،حالا زن ها می رن،غسال خونه حواسشون باشه،گفت:از وضعیت زن ها توی مدینه،ناراحتم،اسماء فرمود چرا خانم جان،فرمود حجم بدن زن معلوم می شه،چادر یه جوری نپوشید حجم بدنت معلوم بشه،قدیم بچه بالغ می شد تو خونه پیرهن مردونه زخیم می پوشید،این جور نیست كه جلوی بابا و عمو و برادر راحت باشه،نه،عادت می كنه،دیگه نمی شه جمعش كرد،خدا پوشش خواسته،اسماء گریه كرد،گفت بی بی جان تو یمن و ایران،عماری و تابوت درست می كنن،یه ذره حصیر كنارش بود،نشون داد،یه عماری درست كرد،بی بی یه نگاه كرد،می گه دو سه ماه بود من،لبخند به لب بی بی ندیده بودم،یه دفعه دیدم لبخند زد،فرمود:به علی می گم از اینها برام درست كنه،خونه مولا مثل ماها نبود كوچیك بود،بمیرم برات كه تو خونت نمی شد چیزی پنهان كنی،بی بی بستری بود دید تابوت و آوردند خونه،دیروز آوردند، یه نگاه به تابوت كرد،حالا من از شماها می پرسم ،زینب چی شد، وقتی این صحنه رو دید،حسنین چه كردند،یه حرفی روز اول این دهه زدم،ناراحتم زدم،گاهی مارو حواله می دن،میگن رو این موضوع گریه كن،تا حالا یاد نمی دی یه جنازه رو بری ببینی،كه لباس تنش نیست،و این كه زینب تو ی گودال هی می گفت:این الحسین،من می شناسمت،كجایی كه پیدات نمی كنم،بابا پیراهن از من گرفتی،یه پیراهن كهنه گرفتی،گفتی اینو به من بده كه كسی طمع نكنه،..فرمود:اگه یه مردی سه تا دختر بزرگ كنه،چادری باشن،پوشش كامل باشه،فردای قیامت اگر بار گناهش سنگین تر باشه،وقتی می خوان ببرند طرف جهنم،چادر دخترا ،حائل می شه،بابا رو نمی زاره بره،طرف جهنم،خوش بحال اونی كه دخترش چادریه،با حجاب سنگین ،رنگین،یه جور بگرد حضرت زهرا سلام الله علیها نشونت كنه،قیامت بگه این مال ماست،این پرچم حجاب و برافراشته،دختر به هوش اُمد شام غریبان كربلا، كتك خورده بود اما نگفت،سرم ،پام،بدنم،نه،حتی بزرگترین مصیبت امام حسین علیه السلام،از امام حسینم نگفت،حتی نگفت زین العابدین كجاست،به عمه اش زینب ،اول حرفی كه زد،گفت:هل عندك خرقه،یه تیكه پارچه داری،باهاش موهامُ بپوشونم،رحمت،به اون مادری كه این جوری بچه تربیت كنه،بچه ولنگ باز مال شیعیان فاطمه نیست،كی عوض میشینم،زینبی دیدم،چه زینب،كاش مداحش بمیرد،یه كلمه حرف بزنم،آی جگر سوخته ها جمع كنم روضه ،زینب اشك ریخت،نوازشش كرد،سرش رو یه جوری تو بغل گرفت،تو تاریكی شب،تار مویی ازش معلوم نشه،بعد فرمود،عزیزم عمه هم مثل خودته،



دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلابردلم ترسد بماند آرزوی كربلا


تشنه ی آب فراتم ای عجل مهلت بدهتا بگیرم در بغل قبر شهید كربلا


حسینم این همه بر سینه آذرم مزنید،سوختم ،نمك به دل درد پرورم مزنید


آدم اگه بین غریبه ها بخواد گریه كنه سخته،آدم اگه یه جا بخواد گریه كنه،مسخره اش كنند سخت تره،این روزا بی بی مون گریه می كرد،یه زنی بود تو مدینه می شناسیدش،او كه گریه می كرد،قهقهه می زد،می گفت:جگرم خنك شد،صدای گریه حسن بلند می شد،او قهقهه می زد،


حسینم این همه بر سینه آذرم مزنید،سوختم ،نمك به دل درد پرورم مزنید


در این مدینه ،همین جا سر مرا ببریدغلاف تیغ به بازوی مادرم مزنید


الهی مادرم،زهرا جوان استچرا پس قامتش ،همچون كمان است


چرا از دختر خود رو گرفتهچرا یك دست و بر پهلو گرفته


چرا از زندگانی سیر و گشتهچرا در نوجوانی پیر و گشته


گریه كنید،مدینه نمی شه داد زد،گریه كنید پشت بقیع نمی زارن داد بزنید،آی زنا ناله بزند،شما رو بقیع راه نمی دن،آی،ای دل،ای دل،امان ،امان،امان،آی


دعایی زیر لب دارم شبانه


داداش بیا من دعا می كنم تو آمین بگو


دعایی زیر لب دارم شبانه
بگو آمین تو ای ماه یگانه


الهی هیچ مظلومی نبیندعزیزش را به زیر تازیانه


وای مادرم،مادرم،مادرم


روضه چی بخونم،خوبه اگه یه خانم جوونی،می خواد از خونه بیرون بره،یه پسر بچه هفت،هشت ساله باهاش باشه،اگه مردش باهاش نیست،این آقا زاده هی می گفت:جانم مادر،چه خطبه ای خوند،پوزه ی دشمن و به خاك مالید،قباله ی فدك تو دست زهراست،دست امام حسن علیه السلام تو دست زهرا،یه وقت اون نانجیب سرو كله اش پیدا شد،مقابل بی بی ،بی بی اول دست حسن و فشار داد،پسرم ،همه ی كربلات امروزه حسن جان،صبر نشون بده میوه ی دل مادر،ناموس پرستا ناله بزنید،آقام امام حسن غریبه،غیرتی ها داد بزنید،امام حسن و اون روز كشتند،جگرش پاره پاره شد،داده بیداد،فاطمه كجا بودی،مسجد حقم و گرفتم،قباله رو بده،نمی دم،نامرد قاپ زد،آب دهان ریخت رو قباله،پاره پاره كرد،بی بی فرمود:خدا شكمت و پاره كنه،نانجیب غضب كرد،سر و ته كوچه خبری از علی نیست،وای،وای،وای،ای دل،ای دل،



گل یاس علی نیلوفری شد


من كه چیزی نگفتم تو صورتاتون می زنید،بزن،منم می زنم،اما مال من و تو دردی نداره،هیچی مون نمی شه،مردیم،صورتت مال حادثه هاست،اما صورتش از برگ گل نازك تر بود،ای داد،ای داد،می گن گوشواره شكست،ان شاءالله دروغه،روضه خوانها می گن صورت چاك برداشت،ان شاءالله دروغه،برو یه جا دیگه


شامیا بدن، بابا،بابا


عمه رو زدن ، بابا،بابا


ضجر بی حیااست، بابا،بابا

پس عمو كجاست، بابا،بابا


صورت نیلی ، بابا،بابا


بچه و سیلی ، بابا،بابا

دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
از همه بچه سیدا معذرت می خوام،اما چه كار كنم،باید بگم تا بدونی این حرومزاده تو كوچه چیكار كرد،این فاطمه همون فاطمه ای است، كه از مرد نابینا رو میگیره،هر كی نمی تونه بشنوه گوشاشو بگیره،من كار ندارم، چهل تا نامرد تو كوچه ایستادند،


در بر دیده ی یك شهر زمین می خوردمهیچ گه فاطمه اینگونه برانداز نشد


من نمی گم یكی بیاد، دست بابام و وا كنهیكی بیاد مغیره رو از مادرم جدا كنه


آی همسایه ها مادرم حامله است،مغیره با لگداش داره مادرمو می كُشه.هنوز موندم بگم یا نه،یا حضرت زهرا سلام الله علیها،بعضی ها فكر می كنند،با یك لگد در باز شد،نه این جوری فكر نكنی ها،بی بی همسر علی است،علی واره، وقتی بی بی اُمد دم در،با خودش گفت:اگه اینا بفهمند من دختر پیغمبرم، می رند،كاری به كار علیم ندارن،بار شیشه داره،امشب وقتی آقا داره بدن و غسل می ده،دید كف دست زهرا سلام الله علیها رد بریدگیه،مونده این رد خنجر چیه،ام الكلثوم اُمد،بابا من می دونم،آخه اون روز قبل از فضه اُم الكلثوم رسید دم در،گفت:بابا وقتی نامرد در و هل می داد،مادر دو تا دستاش و به در گرفته بود،این در به محسن نخوره،وقتی دید زورش نمی رسه،یه وقت دیدم از لای در خنجر فرستاد،مادر خنجرو گرفته، در باز شد یه وقت صدای مادر بلند شد،فضه به دادم برس،محسنم و كشتند،هر جا نشستی ناله بزن یا زهرا.


دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

السلام علیكم یا اهلبیت النبوة


،السلام علی محالّ معرفةالله،


و مساكن بركةالله و معادن حكمةالله
زهرا اگر نبود خدا مُظهری نداشت


حرم امام رضا علیه السلام،چقدر خوبه فاطمیه،آدم می ره پیش امام رضا،وقتی برا مادرش روضه می خونه،واقعاَ آدم گریه های امام رضا رو حس می كنه،خودش میگه من پاره ی تن پیغمبرم،مادرمم پاره تن پیغمبره،بعد اونجا عرض كردم،آقا جان چه صحن و سرایی،ولی می دونم شما هم بهتر از ما،ما یه ذره از تو گرفتیم، كه می گیم ای كاش مادرمم یه صحن كوچیك داشت،این شب ها باید مثل شب های محرم گریه كنید،


زهرا اگر نبود خدا مُظهری نداشتتوحید انعکاس نمایان تری نداشت


جز در مقام عالی زهرا فنا شدن مُلک وجود فلسفه دیگری نداشت


خداكنه ماهم جونمون فدای زهرا سلام الله علیها بشه.


زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت


دستش بشكنه اونی كه تو رو زد،تبت یدا ابی لهب،بی بی جان ،ای همه كس علی،كجا می خوای بری،


زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت


فرموده اند در برکات وجود اوزهرا اگر نبود علی همسری نداشت


محشر بدون قدم های فاطمهسوگند می خورم شفاعت گری نداشت


حتی بهشت با همه ی نهر های خود
چنگی به دل نمیزد اگر کوثری نداشت


خوش به حال اونایی كه امشب مدینه اند،كاشكی صدای ما می رسید به اونها،از خدا می خوام یه بار دیگه،نه حالا،تمام مدینه تحت اختیارم باشه،منبری بلند بذارند،صدا،صدای جهانی باشه،یه همچین شعری رو اونجا برا زهرا بخونم.این كی می شه،وقتی آقام بیاد،آرزویه دیگه،نرسیدی ام نرسیدی.


حتی بهشت با همه ی نهر های خودچنگی به دل نمیزد اگر کوثری نداشت


دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند


اگر،اگر،..نامردا زدند.


دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند
دنیا ادامه داشت دگر محشری نداشت


دیگه قیامت لازم نبود،حكومت ،حكومت فاطمه،اما روایت داره،میاد پرده ی عرش و یا ریسمان عرش خدارو میگیره،یه ناله می زنه،همه ی محشر ناله می زنند،می گه خدایا داد منو بگیر.


مادر،مادر،مهربونه،همزبونه،درد بچه شو می دونه،مادر،مادر، هنوز شبونه،قد كمونه،مهربونه،مهربونه


آره والا،مسجد ارگ،اینجا قتلگاه فاطمیونه،چه زن ها و مردهایی كه برا زهرا سوختند،بابا اونایی كه بودند یادشونه،شب محرم و شب ناله ی حسین حسینه،اما همه زن و مرد می گفتند:یازهرا،آخه سوختگی خیلی درد داره،این شبا باید،باید داد بزنی،دو سه شب دیگه ،بیشتر مهمونه این خونه نیست این مادر جوون،میگه،

هیزم رسیده است


حمالةالحطب،نامردا زنهاشونم كمك كردند،زنهاشون،حیف كه اونجا دوربین نبوده،مگرنه عایشه ام كمك كرده،خیال،نكنید فقط مردها كمك كردند،


هیزم رسیده است كه خاكسترم كند


نمرو دیان جمع كردند این هیزم رو


هیزم رسیده است كه خاكسترم كندپروانه ی بدون پر همسرم كنند


حالا كه فصل، فصل خران مدینه استبهتر همان به پای علی پرپرم كنند
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
چهل نفر وسط كوچه فكر نكردند
علی به خانه زنی باردار داشته باشد


گمان نمی كنم،اینسان كه در شكسته به دیواربه كوچه فاطمه راه فرار داشته باشد


هرچی درو فشار میداد،فاطمه خودشو جمع می كرد،فقط می گفت:یا ابتا،بابا


گفت:بیرون بیاین،خونه رو میخوام آتیش بزنم،گفت:فاطمه تو این خونه است،گفت:ولو فاطمه تو این خونه باشه،گفت:حسنین توی این خونه اند،گفت:ولو حسنین تو این خون باشند،آی آی،امان امان،


چهل نفر همه مست سقیفه و مولابه یاری از چه كسی انتظار داشته باشد


شفاعتم نكنی،در حضور مرگ خوشم كهبه احترام تو قبرم فشار داشته باشد


اگه ناله شو می زنی،در محضر پسرش آبرو داری می كنی بگم،زینب نشسته بود،كنار بستر ،هی مادرو نگاه می كرد،دستمال رو صورتش می ذاشت،عرق رو از صورت مادر پاك می كرد،می دید مادر از این پهلو به اون پهلو می خواد بشه،از خواب بلند میشه،میشینه،به اون پهلو میشه،می گه یاعلی،


سه آیت حسن و زینب و حسین شد امانشد كه آخر كوثر چهار داشته باشد


چهل نفر همه مست سقیفه و مولابه یاری از چه كسی انتظار داشته باشد


شفاعتم نكنی،در حضور مرگ خوشم كه
به احترام تو قبرم فشار داشته باشد


نه در حدود مدینه است نه به سینهمگر كه می شود این زن مزار داشته باشد



دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
همه می دونستند علی دو تا ركن داره، همه می دونستند علی یه ركنش پیغمبره،یه ركنش فاطمه است،دیشب به زهراش گفت:زهرا جان بابات كه رفت دلم خوش بود هستی، دیگه تو رو ندارم،بگو چه جوری سرم و بلند كنم،حالا من روضه می خوام برات بخونم،امروز عمار تو كوچه های مدینه،آماده ای،تك روضه ما تو فاطمیه است،عمار می گه داشتم رد می شدم امروز،اولی و دومی لعنت الله علیهما جلوم و گرفتند،گفتند: عمار كجا داری میری،ما تازه داریم می ریم خونه ی علی،گفتم،كجا می خواید برید،واسه چی؟گفتند می خوایم بریم زهرارو تشییع كنیم،بدن دختر پیغمبر، رو زمین نمونه،روزگارو ببین،می گه با طعنه گفتم كجا می خواید برید،علی خودش دیروز زهراشو دفن كرد،بیخود به خودتون زحمت ندید. چی می گی؟با عناد و لجاجت و غیض،پرخاش گری،هرچی دلشون خواست،هرچی از دهن نعسشون در اُمد به عمار گفتند،عمارم ایستاد جوابشونو داد،گفت:من دیگه علی نیستم،هیچی نگم،اگه علی ساكت بود،مأمور به سكوت بود،شما خودتون كشتید،خودتونم می خواید خاك كنید،شما دیگه كی هستید،جدال شد،بحث بالا گرفت،بگم چه كار كرد،اون نامرد دومی، روایت می گه،چنان سیلی تو صورت عمار زد،عمار محكم به دیوار خورد،كنایه فهما، می گن تا سیلی خورد گفت:آخ زهرا،......
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
روضه بخونم برات،كانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می كنن،آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،بخدا شب جمعه ای یه،از درون دارم می سوزم،یه حرفی برات بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز كنم،چقدر از من پذیرایی می كنی،با ناله ات،قربون این زینب برم،كه از چهار ساله گی پرستار شد،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هركی شد باالاخره رفت،از هر كی پرستاری كرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هركی رو زینب پرستاری كرد،تنهاش گذاشت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یكی یكی جلو می رم،صبركن،بهت می گم،اون وقت،سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو كی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می كنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نكن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی كشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری كرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟،شب جمعه است،چه خاطره ای بگم،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز كن،این كفن اول مال منه،می دی بابات علی منو كفن كنه،ببین چه خاطره هایی،یه دونش آدم و می كشه،كفن دوم مال بابات علی ه،می دی داداش حسنت بابا تو كفن كنه،كفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ كربلا،شب جمعه است،كربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول كشید از باباش پرستاری كرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم كلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من كه بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا،یه روزی می آد،حسینم و كربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش كربلا و حسین ه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها كنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو كنار گذاشتم، روضه ،روضه آماری،به اصطلاح روضه خونها،یعنی می تونی آمار بدی ،دونه دونه جاهایی كه زینب پرستاری كرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می كنم،یه پرستاری دیگه ام كرد،اونم آخرش رفت،اما این یكی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری كرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری كرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی كجا بریم،یه جایی كه بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری كرد،هر كدوم به یه نوعی زینب و آروم كردن،اما از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیكار كرد،وای وای بگم كجا پرستاری كرد،بگم كجا،اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما وقتی سر بریده رو بغل كرد،اما این لبا چرا پاره است،حسین....


خرابه با تو بهتر از جنان است
دل پیرم به شوق تو جوان است


اگر خونی شده لب های خشكتگمانم جای چوب خیزران است


حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند،شب توبه است،شب آمرزش گناهانه،كی بهتر از زهرا،كدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهرا،الهی العفو


دانلود ورضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
السلام علیكم یا اهلبیت النبوة

پیغمبر تو مسجد نشسته، اصحاب همه دورشند،یه مرد سائل وارد شد،گفت یا رسول الله مسكینم،فقیرم ،گرسنه ام،خلاصه غریبم،یه كمكی،یه دست تفضلی،پیغمبر یه نگاه كرد،گفت:من كه الان همرام چیزی ندارم،پیغمبره ،ها،می تونه دست كنه،همه ی ملك و ملكوت و تو دستش جمع كنه بده،تصرف كنه تو عالم هرچی دلش می خواد،اما كار پیغمبر پیامه،حرف داره،گفت:من كه الان همرام چیزی ندارم،اما تو رو جایی معرفی می كنم،آدرس خونه ای رو بهت می دم كه خدا اهلش و دوست داره،منم اهل اون خونه رو دوست دارم،هركی اهل اون خونه رو دوست داشته باشه،خدا دوسش داره،عجب، یه گدایی چقدر حرف توشه،بلال و صدا زد،بلال بیا با این مرد برو،در خونه ی زهرا رو بزن،سلام كن، احترام كن،یادت نره ها،رفت مدتی برگشت،پیرمرد دست پر اُمد تو مسجد،حالا همه نشستند،پیغمبر فرمود:چیزی از این خونه گیرت اُمد،با اشك گفت:آری یا رسول الله،بقچه شو باز كرد،چی گیرت اُمد،نگاه كرد،این داستان ما زمانیه كه خونه امیر المؤمنین علیه السلام هم شرایط سختی داشته،سه چهار روز بچه ها گرسنه بودند،نور خونه خاموش بوده،تو اون شرایط،بقچه رو باز كرد دید،گردن بند فاطمه سلام الله علیها رو به این پیر مرد دادند،پیغمبر یه نگاه كرد،گریه كرد،گفت:دیدی گفتم دست خالی بیرون نمیای،خیلی خاطرت عزیز بوده دخترم این گردنبند و بهت داده،می دونی چرا؟چرا یا رسول الله؟گفت:آخه این یادگار مادرش خدیجه است،آخ تو پرانتز از زبون همتون بگم،بی بی جان ماهم امشب این در و می زنیم،امشب اگه به ما نگاه كنی ما پشت این در برا گدایی صف كشیدیم،شعرای قدیمی گاهی وقتا چقدر قشنگن آدم یادش می آد،دست و بالا می یاری بگم،


دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه


منم گدای فاطمه


جرم منو شفاعت روز جزای فاطمه


منم گدای فاطمه


پیغمبر بارها،عملی،شفاهی،با كنایه،احترام و منزلت این خانه رو به همه نشون داد،پیغمبر بارها به همه نشون داد چه جوری باید مقابل این در بایستند،یه بار وقتی اتفاق افتاد،زود كد می دم و رد شم،وقتی ندا رسید،دستور رسید،مسجد پیغمبر،ان شاءالله مدینه بری،ای خدا،ای خدا،توی یه دیواری چند تا در به مسجد باز می شه،یكی از این درها در خونه خانم بود،ندا رسید همه درها رو به مسجد ببندند،وسدالابواب الا باب، فقط در خونه علی و زهرا باز باشه،تو روایته،اون حروم زاده ملعون دومی،اصرار كرد،گفت یا رسوالله بذار در خونه منم باز باشه،گفت:نه،بذار پنجره ام باز باشه،بذار یه راه كوچیك،پیغمبر فرمود: ابدا،این دستور خداست،فقط خونه ی فاطمه و علی،این یه بار،پیغمبر داره نشون میده،ای مردم،این دلیلی محكتر از این،تو این شش،هفت ماه آخر عمر پیغمبر،عین پنج نوبت می خواست بره نماز،از جلو در خونه زهراسلام الله علیها رد می شد،دو تا دستشو می ذاشت تو آستانه ی در،بلندمی گفت:السلام علیكم یا اهلبیت النبوة،همه بشنوند،با احترام رد می شد،ندیدند یه روز پیغمبر عادی رد شه سلام نده،این دوتا،آخرای عمر شریف رسول خدا،همه شنیدید فقط رد شم،در می زنن،بی بی در و باز كرد،دید یه جوان خوش قد و بالا،زیبا،با احترام ایستاده،با ادب بی بی جان سلام عرض می كنم،اجازه می دید؛ بیام پدرتونو ملاقات كنم،حضرت فرمود: پدرم ممنوع الملاقاته، فرمود: چشم، رفت، دوباره اُمد،دوباره سلام كرد،اجازه می دید وارد بشم،فرمود:نه،من كه گفتم پدرمو نمی شه زیارت كرد،بار سوم در زد،پیغمبر گفت:دخترم كیه داره در می زنه،این جوری جوابشومی دی،گفت:بابا یه جوانی،خیلی با ادبه،اجازه می خواد شمارو ببینه،گفتم نمی شه،پیغمبر گفت:دخترم این برادرم ازرائیله، این هیچ جا اجازه نمی گیره،احترام این درو نگه داشته،دخترم،آخه این خونه احترام داره،آی،آی


دانلود روضه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
آرزو داشتم، دُردونه ی من


چشم سرت و ببند،چشم دل تو باز كن،ببین فاطمه نشسته، گوشه ی خونش،كنار قبر محسن،داره حرف می زنه

آرزو داشتم، دُردونه ی من


گریه می كردی ،صدات می پیچید، تو خونه ی من

دُردونه ی من

واست می خوندم،لالایی مادر


تا كه بخوابی سر می ذاشتی روی شونم


لالایی مادر


این خاكارو زیر و رو می كرد،


كجایی مادر، نمی تونم بعد تو من ،زنده بمونم


كاشكی صداتو می شنیدم
باگریه ات از خواب می پریدم


اسم تو رو محسن می ذاشتم
چه آرزوها كه نداشتم


دوردونه ی من


برگ گل من، خزون گرفتی
مگه تو خوابم ،تو رو ببینم ،كه جون گرفتی


خزون گرفتی.


خانوما گوش می دید.


كاشكی می دیدم ،راه رفتنت رو


وقتی میدیدم اون موقعی كه دست تو می گذاشتی رو زمین،منم بهت می گفتم ،پسرم یا علی بگو بلند شو


كاشكی می دیدم، راه رفتنت رو
آرزو داشتم ببینم، شكفتنت رو


اون روزای پا گرفتنت رو


چه قدر این خانم باوفا بوده،عشق علی چقدر تو سینه اش بوده،


كاشكی می دیدم ،راه رفتنت رو
آرزو داشتم ببینم ،شكفتنت رو


اون روزای پا گرفتنت رو
كاشكی علی میشنیده ،بابا گفتنت رو


تیر خلاص و بزنم


مدینه مردمش حسودن


اینها دیدند من دو تا گل دارم،دوتا گلم داره می شه سه تا


نام خود را خصم داغ ننگ زد
دید بار شیشه داردسنگ زد


***
مدینه مردمش حسودن
منتظر این روزها بودند


اینها نقشه داشتند،علی مو خونه نشین كنن،منو پهلو شكسته،بعد تورو بكشند


مدینه مردمش حسودن
منتظر این روزها بودند


غنچه ی ناشكفته پر پر
الهی كه بمیره مادر


بمیره مادر


 
بالا