پاسخ : دوستان اگر سوال پزشکی و بهداشتی داشتید برای مشاوره در خدمتم
چگونه رفتار بر ايجاد افسردگي تأثير ميگذارد؟
در زير فهرست عوامل رفتاري دخيل در افسردگي را مرور ميكنيم:
1- فقدان پاداش. آيا اخيراً در زندگي خود، يك فقدان مشخص را تجربه كردهايد؟ براي مثال؛ از دست دادن شغل، يك رابطهي دوستانه يا صميمانه. شواهد پژوهشي فراواني موجود است كه افرادي كه از تنشهاي بيشتري در زندگي خود رنج ميبرند، بيشتر افسرده ميشوند؛ بهويژه اگر از تدابير مقابلهاي مناسب استفاده نكنند.
2- كاهش رفتارهاي پاداش دهنده. آيا در مقايسه با گذشته، فعا ليتهاي پاداش بخش كمتري انجام ميدهيد؟ افسردگي با بيفعاليتي و گوشهگيري مشخص ميشود. براي مثال؛ افراد افسرده عنوان ميكنند كه زمان زيادي را به رفتارهاي منفعلانه و غيرپاداش بخش، نظير تماشاي تلويزيون، دراز كشيدن در بستر، فكر كردن به مشكلات، و شكايت بردن به دوستان ميگذرانند.
آنها زمان كمتري را صرف رفتارهاي چا لش برانگيز و پاداش بخش نظير تعاملات اجتماعي، ورزش ، انجام كارهاي خلاقانه، يادگيري و كارهاي مولد و ثمر بخش ميكنند.
3- فقدان تشويق خود. بسياري از افراد افسرده در پاداش دادن به رفتارهاي مثبت خود ناكام هستند. براي مثال؛ آ نها بهندرت خودشان را تحسين ميكنند و يا در مورد خرج كردن پول براي خودشان ترديد دارند. در بسياري از مواقع افراد افسرده فكر ميكنند كه بي ارزشتر از آن هستند، كه خود را تحسين كنند. برخي از افراد افسرده نيز تصور ميكنند اگر خود را تحسين كنند، تنبل ميشوند و در سطحي پايين باقي ميمانند.
4- نقايص مهارتي. اگر كمبودي در مهارتهاي اجتماعي يا مهارتهاي حل مسئله داريد، بدانيد افراد افسرده در ابراز جرأتمندانهی خود، نگه داشتن دوستيها يا حل مسايل به وجودآمده با همسر، دوستان و همكاران خود مشكل دارند. از آنجا كه آنها فاقد اين مهارتها ميباشند؛ و يا مهارتهايي را كه دارند مورد استفاده قرار نميدهند، تعارضات بينفردي بيشتري دارند و فرصتهاي كمتري براي ايجاد شرايط پاداشبخش براي خود فراهم ميكنند.
5- نيازهاي تازه. آيا خواستههاي جديدي داريد كه به شما استرس وارد ميآورند؟ انتقال به يك شهر جديد، شروع يك شغل تازه، بهدنيا آمدن فرزندان يا اتمام يك رابطه و تلاش براي پيدا كردن دوستان جديد؛ مثالهايي از مواردي هستند كه ميتوانند براي بسياري از افراد تنشهاي واضحی ايجاد كنند.
6- قرارگرفتن در شرايطي كه فرد احساس درماندگي ميكند. افسردگي ميتواند به دليل باقي ماندن در شرايطي باشد كه شما نتوانيد پاداش و تنيبه را كنترل كنيد. شما احساس غمگيني يا خستگي، از دست دادن علايق و نااميدي ميكنيد، چرا كه باور داريد نميتوانيد براي بهتر شدن، هيچ كاري انجام دهيد. مشاغل غير پاداش بخش و روابط به انتها رسيده ميتوانند باعث چنين احساسي شوند.
7- قرار گرفتن در شرايط تنبيه مستمر. اين نوع خاصي از درماندگي است؛ در اين شرايط شما نهتنها نميتوانيد پاداش دريافت كنيد، بلكه خود را مورد ملامت و طرد شده از سوي ديگران مييابيد. براي مثال؛ بسياري از افراد افسرده زمان زيادي را با كساني ميگذرانند كه به شيوههاي گوناگون آنها را ملامت ميكنند يا به آنها آسيب ميزنند.
هر يك از عوامل تنش يا فقدان كه در بالا توضيح داده شد ميتوانند شما را در معرض افسردگي قرار دهند، ولي الزاماً منجر به افسردگي نخواهند شد. در كنار اين عوامل رفتاري، این روشهاي مختلف تفكر هستند که احتمال افسرده شدن را در شما افزايش ميدهند. اگر شما فكر كنيد كه كاملاً مسئول همهي اتفاقات هستيد، هيچ چيز تغيير نخواهد كرد و همه چيز بايد در حد اعلا باشد، بيشتر احتمال دارد كه افسرده شويد. به اين شيوهي تفسير تنشها و فقدانها، «شناخت» ميگوييم. شناختهايا افكاري كه شما در مورد خود و محيط خود داريد نوع تفسير شما از اتفاقات را تعيين ميكند. شناخت درماني بهطور خاص بر شناسايي، ارزيابي، چالش و تغيير اين نگاه به شدت منفي به زندگي، تمرکز دارد.
چگونه رفتار بر ايجاد افسردگي تأثير ميگذارد؟
در زير فهرست عوامل رفتاري دخيل در افسردگي را مرور ميكنيم:
1- فقدان پاداش. آيا اخيراً در زندگي خود، يك فقدان مشخص را تجربه كردهايد؟ براي مثال؛ از دست دادن شغل، يك رابطهي دوستانه يا صميمانه. شواهد پژوهشي فراواني موجود است كه افرادي كه از تنشهاي بيشتري در زندگي خود رنج ميبرند، بيشتر افسرده ميشوند؛ بهويژه اگر از تدابير مقابلهاي مناسب استفاده نكنند.
2- كاهش رفتارهاي پاداش دهنده. آيا در مقايسه با گذشته، فعا ليتهاي پاداش بخش كمتري انجام ميدهيد؟ افسردگي با بيفعاليتي و گوشهگيري مشخص ميشود. براي مثال؛ افراد افسرده عنوان ميكنند كه زمان زيادي را به رفتارهاي منفعلانه و غيرپاداش بخش، نظير تماشاي تلويزيون، دراز كشيدن در بستر، فكر كردن به مشكلات، و شكايت بردن به دوستان ميگذرانند.
آنها زمان كمتري را صرف رفتارهاي چا لش برانگيز و پاداش بخش نظير تعاملات اجتماعي، ورزش ، انجام كارهاي خلاقانه، يادگيري و كارهاي مولد و ثمر بخش ميكنند.
3- فقدان تشويق خود. بسياري از افراد افسرده در پاداش دادن به رفتارهاي مثبت خود ناكام هستند. براي مثال؛ آ نها بهندرت خودشان را تحسين ميكنند و يا در مورد خرج كردن پول براي خودشان ترديد دارند. در بسياري از مواقع افراد افسرده فكر ميكنند كه بي ارزشتر از آن هستند، كه خود را تحسين كنند. برخي از افراد افسرده نيز تصور ميكنند اگر خود را تحسين كنند، تنبل ميشوند و در سطحي پايين باقي ميمانند.
4- نقايص مهارتي. اگر كمبودي در مهارتهاي اجتماعي يا مهارتهاي حل مسئله داريد، بدانيد افراد افسرده در ابراز جرأتمندانهی خود، نگه داشتن دوستيها يا حل مسايل به وجودآمده با همسر، دوستان و همكاران خود مشكل دارند. از آنجا كه آنها فاقد اين مهارتها ميباشند؛ و يا مهارتهايي را كه دارند مورد استفاده قرار نميدهند، تعارضات بينفردي بيشتري دارند و فرصتهاي كمتري براي ايجاد شرايط پاداشبخش براي خود فراهم ميكنند.
5- نيازهاي تازه. آيا خواستههاي جديدي داريد كه به شما استرس وارد ميآورند؟ انتقال به يك شهر جديد، شروع يك شغل تازه، بهدنيا آمدن فرزندان يا اتمام يك رابطه و تلاش براي پيدا كردن دوستان جديد؛ مثالهايي از مواردي هستند كه ميتوانند براي بسياري از افراد تنشهاي واضحی ايجاد كنند.
6- قرارگرفتن در شرايطي كه فرد احساس درماندگي ميكند. افسردگي ميتواند به دليل باقي ماندن در شرايطي باشد كه شما نتوانيد پاداش و تنيبه را كنترل كنيد. شما احساس غمگيني يا خستگي، از دست دادن علايق و نااميدي ميكنيد، چرا كه باور داريد نميتوانيد براي بهتر شدن، هيچ كاري انجام دهيد. مشاغل غير پاداش بخش و روابط به انتها رسيده ميتوانند باعث چنين احساسي شوند.
7- قرار گرفتن در شرايط تنبيه مستمر. اين نوع خاصي از درماندگي است؛ در اين شرايط شما نهتنها نميتوانيد پاداش دريافت كنيد، بلكه خود را مورد ملامت و طرد شده از سوي ديگران مييابيد. براي مثال؛ بسياري از افراد افسرده زمان زيادي را با كساني ميگذرانند كه به شيوههاي گوناگون آنها را ملامت ميكنند يا به آنها آسيب ميزنند.
هر يك از عوامل تنش يا فقدان كه در بالا توضيح داده شد ميتوانند شما را در معرض افسردگي قرار دهند، ولي الزاماً منجر به افسردگي نخواهند شد. در كنار اين عوامل رفتاري، این روشهاي مختلف تفكر هستند که احتمال افسرده شدن را در شما افزايش ميدهند. اگر شما فكر كنيد كه كاملاً مسئول همهي اتفاقات هستيد، هيچ چيز تغيير نخواهد كرد و همه چيز بايد در حد اعلا باشد، بيشتر احتمال دارد كه افسرده شويد. به اين شيوهي تفسير تنشها و فقدانها، «شناخت» ميگوييم. شناختهايا افكاري كه شما در مورد خود و محيط خود داريد نوع تفسير شما از اتفاقات را تعيين ميكند. شناخت درماني بهطور خاص بر شناسايي، ارزيابي، چالش و تغيير اين نگاه به شدت منفي به زندگي، تمرکز دارد.