منتخب ‏نهج‏ البلاغه

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]فروتنى[/h]اى دوست تكبر از سرت كن بيرون
گردنكشى از وجود خود ران بى چون‏
نيك است و ورع آنكه تواضع دارد
بنماى مقامت ز تواضع افزون‏
من نال استطال، الا تواضع (إلخ) به مقامى نرسيد آن كسى كه گردن كشى نموده و تواضع نداشت همانا از پيروزى باز مانده و در گرداب گردن كشى خود را غرق نموده است، مگر آن كسى كه فروتن بوده و از خداى بزرگ تبارك و تعالى بترسد و هميشه و در هر مقام و همه حال بياد خدا باشد كه خداوند آن بنده را دوست مى‏دارد و او را شايسته گرداند بهر مقامى كه بر او سزاوار باشد و كسانى كه نافرمان بوده و خداى را از ياد ببرند در حال ترقى خويش بلعنت شايسته‏اند و خداوند آنها را سرنگون گرداند از هر مقامى زيرا بر اثر گردن كشى و تكبر ظالم است و تكبر داشتن همانا خداى بزرگ را از يادبردن و مؤمن و باتقوا هميشه بياد كرده‏هاى خويش بوده و خداى بزرگ را از نبرده و نيز افتادگى پيشه سازد.
پس: اى دوست تكبر و گردن كشى را از خويش دور بساز و چنان مؤمنى كه خداى بزرگ را از ياد نمى‏برد بياد خداوندگار باش زيرا تكبر است كه پايه ظلم را بنا نهاده و انسان را به نيستى مى‏كشاند و بدان كه مردان فروتن پارسايند و نيكو در نزد مردمان و تو نيز مقامت را نزد خداوند بزرگ از فروتنى افزون بنماى.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]رشك‏بردن[/h]گر رشك برى خوى حسودان دارى
در تن خوره‏اى فكنده و بيمارى‏
بر لطف خداوند شود دشمنيت‏
هم يارى موافق بر خود نگذارى‏
حد الصديق من سقم المودة، (إلخ) رشك بردن از نادرستى و بد طريقتى بر ياران باشد، زيرا ياران يك رنگ و يك دل از هم رشك نبرده و خواهان موفقيت يك ديگر باشند و كسى كه از ديگرى رشك ببرد بخيل و حسود است و حسودان را خداوند عذابى سخت خواهد داد و در آن سراى به آتش دوزخ گرفتار گردد و تو اى مؤمن بدان كه پارسايان و خردمندان دورى جويند از رشك‏بردن كه مى‏دانند بر اثر رشك‏بردن انسان حسود گشته و خوى حسادت و كينه كه منجر بدشمنى و از دشمنى بظلم و تعدى خواهد شد از رگه‏هاى رشك سرچشمه مى‏گيرد كه نابود گرداند حسود را چنانكه بر اثر حسادت خود را فراموش مى‏كند و از كار باز مانده به- بيچارگى و نيستى سقوط خواهد كرد.
پس: رشك بردن خوى حسادت است كه بصورت رشك نمايان گردد و چون خوره‏اى بر تن خود افكنده است و بر لطف خداوند كه شامل حال ديگرى گشته دشمن شده و يار و رفيقى يك رنگ بر حسود نماند و نيز خداوند بر او خشم آورد و روزى از او بريده خواهد شد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]شرم و حيا[/h]آن جامه كه زشتيت همى پوشاند
و ز راه خطا شدن برى گرداند
چون شرم و حيا كه سد راه گنهست‏
از آتش دوزخت همى برهاند
من كساه لحياء ثوبه لم ير الناس (إلخ) زشتى و معايب را شرم و حيا پنهان نمايد و آن كس كه با شرم است مردم زشتى و خطاى وى را نخواهند ديد، چنانكه شرم و حيا جامه‏ايست كه اگر عيب و خطايى داشته باشيد آن را بپوشاند و از نظرها بدور خواهد داشت، نيز كسانى كه شرم و حيا داشته باشند نزد مردم عزيز بوده و خداوند بزرگ از او راضى خواهد بود و بهمان نسبت كه شرم دارد گناهانش نيز كوچك است زيرا مى‏هراسد از گناه بزرگ و مى‏ترسد رسوا گردد و گناهى بزرگ از او سر نخواهد زد و چون نزد مردم محبوب گردد از خطاها دور شود و خود را عزيزتر بين جماعت گرداند كه بهمان اندازه نزد خداوند عزيز گشته و آتش دوزخ به دامانش سرايت نكند و خداوند او را كه شرم دارد از راه گناه باز گرداند.
پس: جامه‏اى كه زشتى را پوشانده و هم از راه خطا نمودن باز مى‏گرداند شرم و حيا است كه سد مى‏كند راهى را كه در آن گناه باشد و نيز خداوندگار او را دوست داشته و آتش دوزخ را از او دور سازد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]بدگمانى[/h]در شك نشوى ز ان كه امين باد همى
از حق نرسد ببدگمانان كرمى‏
در شك به امين بود از انصاف بدور
اطراف گمان به جستجو باش دمى‏
ليس من العدل القضاء (إلخ) انصاف نباشد به آنكه مورد اعتماد است بدگمان بودن، چون بد- گمانى به كسى كه امين باشد گناه و دور از وجدان خواهد بود و بدان كه امين را آن مقدار گناه و خطا نباشد كه در شك بودن و به او بد گمان شدن، زيرا اگر خطايش بزرگ و غير قابل عفو بود هرگز امين نمى‏شد و مورد اعتماد قرار نمى‏گرفت، نيز بر كسى كه نزد عده‏اى از خلايق و خودت امين شد بدگمان مباش زيرا گناه نموده و خود را در غيبت نزديك ساخته‏اى همانا بايد در اطراف شك و ترديد خويش جويا شوى تا به اصل واقعه و يا ترديد و بدگمانى خويش پى ببرى و مؤمن و پرهيزگار بيهوده بكسى بدگمان نگشته بلكه در اطراف گمان خويش به جستجو بوده و لا ينحل نخواهد ماند گمان او بر امين و آن كسى كه مورد اعتماد است. پس: با ديده شك و بدگمانى به آنهايى كه امين باشند منگر كه از خداوند به بدگمانان كرمى نرسد و دور از انصاف است و عذابى در پى آن كه امين را دل شكست و بر او شك برد، و نيز بهتر آن است كه در اطراف گمان خويش كاوش نمود.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]غلبه بنفس[/h]آنانكه به بند خواهش دل شده‏اند
از غلبه خود به نفس غافل شده‏اند
و آنانكه توانايى فراوان دارند
در بند هواى نفس مشكل شده‏اند
اذا اكثرت المقدرة، و اذا (إلخ) هر گاه توانايى فراوان شود، خواهش‏هاى بى جا كم گردد، همانا كسانى كه دست يافته‏اند بر خواسته خويش بدنبال آن نروند چنانكه هر وقت خواهند خواسته مهيا خواهد بود كه بر آن توجهى ندارند و دليل قدرت بر آن است و كسانى كه آنچه را ندارند مى‏خواهند و بدنبال آن مى‏روند و ميل و رغبتى كه بر آن دارند و از ترس آنكه مايوس و نااميد از آن شوند با شدت و ميل تمام بدنبال آن مى‏شتابند زيرا قدرت داشتن از آنها دور گشته و خواهش‏هاى نفسانى بر آنها غلبه خواهد كرد و بدون اراده و فكر صحيح بدنبال آن مى‏روند و هر آنچه به آن برسند گويى به عقب رفته و از آنها كم گشته است و اعتياد بر آن پيدا خواهند كرد و بيهوده بدنبال آن مى‏روند كه هرگز بپيروزى نمى‏رسند و وقتى كه مرگ سر رسيد افسوس خورند كه ندامتشان بى سود ماند.
پس: كسانى كه گرفتار خواهش دل باشند غافلند از غلبه خود به نفس و آنهائى كه توانايى بر آنها افزوده گردد مشكل است هواى نفس آنها را بسوى خويش بكشاند زيرا پيرو اراده قوى و نفوذ ناپذير خويش بوده در هر زمان كه خواهشى بر خويش كنند اندكى در فكر فرو روند و بدنبال آن نشتابند.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]پرده‏پوشى[/h]خواهى كه شناسى ز هنر نيكوتر
در رسم و طريق پارسائى افسر
آن خوى نكو چو پرده‏پوشى باشد
و ز هرچه كرامت و بزرگى بهتر
من اشرف افعال الكريم (إلخ) بهترين خصلت و برترين هنر و كار نيكوى بزرگوار و با كرامت آن است كه از آنچه ميداند پرده پوشى نمايد و پرده ندرد از زشتى‏ها و خطاهاى قابل عفو ديگران، مگر خطاى آنها بزرگ باشد و خداوند از آن خطا و گناه بخشم آمده و يكى از گناهان كبيره بشمار آيد كه در آن صورت بايد او را به مردم شناسانيد و رسوايشان ساخت و چون قابل عفو بوده و از خطايش شرمنده است بايد پرده پوشيد و راز بر ديگران آشكار نساخت كه خردمندان و پرهيزگاران از خطاهاى كوچكى كه از كسى سرزده پرده ندريده و آشكار نسازند و رسوايش ننمايند و آنچه را كه قابل گفتن و شايسته بيان نمودن نيست پرده پوشيده و در گذرند كه بر اثر پرده پوشى خطاكار تكرار ننمايد و پرهيز كند از آن خطاها.
پس: اگر خواستى از هنر نيكوتر و در طريق پارسايى و پرهيزگارى سرور و ارجمندتر بشناسى بدان كه آن خلق و خوى نيكو پرده پوشى مى‏باشد و از هر بزرگى و كرامت بهتر خواهد بود و همانا پرده پوشى بسيار طريق نيكو در بر دارد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]ستم[/h]كيفر به ستم‏گران بود روز جزا
در آتش دوزخ و همى خشم خدا
گر توبه كند رهايش از دوزخ نيست‏
اى نيك‏روش ستم‏گرى نيست روا
يوم المظلوم على الظالم (إلخ) روز ستم ديده را ستم گر در روز جزا سخت‏تر و شديدتر بيند، چنانكه وى در دنيا چندى ستم نموده و روز ستم گرى و ظلم او پايان يابد ليكن كيفرش هميشگى و دائم است و او را آتش دوزخ در- برگيرد و خدايش نبخشد همانا كه توبه‏اش جايز و مورد قبول خداوند بزرگ نگردد، مگر ستم كشيده از قلب خود پاك گرداند و راضى از كرده ظالم باشد، نيز در اين حال هم خداوند او را از آتش دوزخ برى نمى- گرداند و مكافات اعمال ناپسند و غير انسانى را خواهد ديد، چنانكه ستم نموده است بر انسانى ديگر و جاندارى از دستش در عذاب گردد و اوست پليد و گناه كار و جانبدار شيطان و دور از رحمت الهى و تو اى مؤمن بهيچ عنوان در راه ستم و ظلم قدم منه كه عذابى سخت و سنگين در پى توست.
پس: كيفر ستم گران در روز قيامت خشم الهى و آتش دوزخ است و اگر توبه كند باز رهايى از دوزخ نيابد مگر آنكه اندكى از گناه خود را پاك گردانيده است و مؤمن ستم كار نگردد كه به صلاح خويش ندانسته و ترسش از آتش جهنم مى‏باشد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]آموختن[/h]اى آنكه بدانش و بحكمت استاد
آموز به خلق و خامشى نيك مباد
نادان كه ندارد خرد و استعداد
خلقند ز خاموشى نادان دلشاد
لا خير فى الصمت عن الحكم (إلخ) بخاموشى نشستن و نياموختن ديگران صلاح و خير نباشد كسى كه حكمت و دانش بر اوست، و بخير و صلاح نباشد سخن گفتن بنادانى كه نياموخته و نادان است چون آنكه حكمتش هست بايد بيان كند و بياموزد از گفته‏اش بر ديگران تا از آن سخنش بهره برند، و كسانى كه ندانسته سخن آغاز كنند به خير و صلاح آنها نبوده بلكه زيان فراوان بر وى آيد كه نادانند و گفته آنها زيان رساند.
و بيهوده است كه نگفتن سخن از آنها بهتر تا آنكه چيزى بگويند و در اثبات بمانند و خجل گردند و بر همه خويش را نشان دهند كه رايش باطل است و سخنش ياوه و بدون دليل كه رسواى عام گردد و زيانى بدتر از رسوايى نيست.
پس: آن كس كه مى‏داند و دانش بر اوست بايد بياموزد نه آنكه خاموش نشسته و علمش را موفون گرداند، و نيز نادانى كه خرد و استعداد گفتن ندارد، خاموشى او بهتر از آنكه مخلوق از كذب و ياوه‏اش او را شخصى كم‏تجربه شناخته سخنانش را به كم عقلى او بحساب آورند پس نگويد و خاموش بماند مردم از خاموشى او دلشادتر گردند،
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]تندرستى[/h]آنانكه بزى ديگران رشك برند
از هر چه بغم فتاده بيمارترند
رشكى كه نكو ثمر دهد بر خواهان‏
بهتر كه زنند رستيشان غصه خورند
العجب العقلة الحساد (إلخ) شگفت است و جاى تعجب آنانرا كه رشك مى‏برند و حسادت به همه چيز مردم دارند جز از سلامتى آنها كه رشك نمى‏برند، و عكس آن بهتر است و انسان مى‏تواند سلامتى را آن قدر كه شايسته داند از ديگران بياموزد و حسادت (البته رشك بردن از آنكه چگونه سلامتى را بدست آورده) به تندرستيشان داشته باشد و از ديگران آداب تندرستى بياموزد و رفتار نمايد رويه آنها را در صحت و بزرگترين نعمتها تندرستى باشد كه خداوند بزوك به بشر عطا فرموده است نيز خردمندان از هيچ چيز كسى رشك نمى‏برند و حسرت نمى‏خورند جز آنكه از سلامتى آنها آنهم مى‏آموزند چگونه صحت را بخويش آورده است.
پس: آنهائى كه شك مى‏برند از زندگى ديگران از هر چه بيمارى بيمارتر و از هر چه ندارى كه محتاج است محتاج ترند، و رشك بردنى نيكو باشد كه همانا از تندرستى ديگران بايد رشك برده و آموخت كه چگونه سلامتى بخويش آورده و چطور راه صحت مزاج را آموخته است.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]قناعت، نيكخوئى[/h]آن كس كه قناعت بكند پيشه خود
محكم بنموده بر غنا ريشه خود
و آن كس كه بخوى نيك رفتار نمود
مخلوق رضا نموده ز انديشه خود
كفى بالقفاعة ملكأ (إلخ) مى‏توان با قناعت به راحتى زندگى نمود و نيز مى‏توان با نيك خويى به ناز و نعمت دست يافته و بى نياز بسر برد، چنانكه قناعتگر پس از تحمل به قناعت، به مال و جاه رسد و غنى گردد از قناعت كه روز تنگدستى خود را پيش بينى نموده و مسكينى را نپسنديده و سدى بر روى نياز بسته است نيز نيكخويى همين منافع را در بردارد چون خوش خلق و نيك خوى همه را از خود راضى نگه داشته و بر او روى آورند و يارش گردند در تنگدستى و مفلسى و مهربانتر از اقوام بر او وفا كنند و خردمند با داشتن اين دو خلق و خوى نيك مى‏تواند به خواسته‏هاى خويش دست يافته و همانا خداوند نيز اين دو را دوست مى‏دارد.
پس: كسانى كه قناعت كنند ريشه آسايش خويش را محكم نموده و بى نياز گردند و كسانى كه به خوى و خلق نيك رفتار نمايند مردم را از اين انديشه انسانى راضى نگه داشته و همه را نسبت به خود خوش بين و دوست گردانند كه سبب موفقيت و شادكامى خواهد بود.
 
بالا