منتخب ‏نهج‏ البلاغه

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
مقدمه

آنچه كه تاكنون در كتابهاى مختلف مذهبى در باره على ابن ابي طالب (ع) امام اول ما شيعيان خوانده‏ايد، بايد با بيانى استوار اعتراف نمايم كه حتى نيمى از صفات پسنديده و نيك آن حضرت بيان نشده است و هنوز هم كسى پى به مقام والاى آن ابر مرد جاودانى نبرده است.
على بن ابي طالب (ع)، پس از پيغمبر اكرم رسول خدا (ص) تنها مردى است كه توانسته از راه بشر دوستى و علم الهى خويش كتابى معجزه‏گر و پس از قرآن علمى بى پايان را به دنياى بشريت عطا فرمايد.
نهج البلاغه تنها كتابى است كه راه خدا شناسى و انسانيت را بعموم مى‏آموزد و پند نامه‏ايست بس شگرف و دينى است بس استوار در راه اسلام شناسى و كتابى است هميشگى و جاويدان و ايمانى كه در آن نهفته است فناناپذير، كه مى‏توان گفت الحق نويسنده‏اى نتوانسته هم تراز اين كتاب بزرگ فرمانى چنين پند آميز به جهان بشريت صادر كند كه در تمام مراحل و در همه كلمات پندى آشكارا نهفته و هيچ زيانى به كسى در هر شرايط دينى و اخلاقى و سنى نداشته باشد.
على (ع) را نمى‏توان فردى عادى تلقى نمود چون آن جناب با آن روش بشر دوستى به قلوب اكثر مردم جهان در تمام گروه اديان از شيعه و اهل تسنن و كليمى و مسيحى و... راهى بس نكو يافته است اگر چه‏ دينهاى خارج از اسلام امامى را در دين خويش نمى‏يابند ولى على (ع) آن راد مرد بزرگ را شخصيتى در خور ستايش خوانده و با احترام خاصى از او نام مى‏برند، و بايد گفت اوست نابغه‏اى از عالم بشريت و شايسته است در هر مقام نكو و سزاوار است بهر مرتبه والا جز به مرتبه الهى و امامى است لايق ستايش اماميت كه مقام شامخ آن حضرت را نتوان در كسى جست و اين است على بن ابي طالب (ع) مرد جاويد تاريخ.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ما كه در اين كتاب مختصرى از نهج البلاغه و منتخبى از آن جاويد گفتار را جمع آورى كرده‏ايم، بزحمت توانستيم يك نسخه عربى آن را كه بدون داشتن ترجمه و يكى از قديمى‏ترين نسخه‏هاست و نسخه‏اى ديگر خطى صحيح هم از «ابن ابى الحديد» بدست آورديم، و چون قبلا اين كتاب بزرگ توسط، مرحوم جواد فاضل و فيض الاسلام و چند تن ديگر از مترجمان خوب و با ذوق كشور ترجمه گشته و انتشار يافته است لذا بر آن شديم كه براى تلخيص و ترجمه نهج البلاغه بزبانى آشناتر، زبان ادبيات شيرين پارسى يعنى شعر ترجمه نمائيم و در اين ترجمه كه بهر دو صورت (نظم و نثر) به چاپ رسيده است از روى نسخه عربى آن بدون هيچ تغييرى در گفتار ترجمه نموده‏ايم.
اميد است اين كتاب كه منتخبى از نهج البلاغه مى‏باشد مورد توجه شيعيان گرامى بخصوص جوانان مسلمان واقع گشته و پندى برايشان شود، بابائى

عفو از خطاى پرهيزكاران


بودست اگر خطائى از مرد عفيف
از صفحه دل خطايش را ده تخفيف‏
ملجاء حصوران چو بدرگاه خداست‏
آنان نشوند نزد خداوند اسيف‏
اقيلوا ذوى المروءات عثراتهم (الى آخر) بگذريد خطايى را كه از پارسايان و جوانمردان سرزد، چون كه خطاى پارسايان آن قدر بزرگ نباشد كه بتوان گناه وى دانست و پرهيزگاران را خداوند عفو نمايد، چونان كه در ترازوى عمل، خيرشان بيش از شر و گناه آنها بوده است، و كسى كه خطاى پارسايان و نيك مردان را ناديده بگيرد (منظور از گناه كوچك و اشتباهات مى‏باشد) خداوند او را ببخشد و چون گناهشان را بزرگ شمرد نزد خداوند سبحان خجل گردد و بدانيد خداوند دستگير جوانمردان است، چنانكه از آنها كسى گمراه نگردد، مگر نه آنكه دست يارى خداوند با آنهاست و ايشان را از هر خطائى باز داشته و از لغزش و گناهان بزرگ آگاهشان سازد و عمل صالح آنها بر آن شود تا از خطائى كه در پيش دارند باز مانده و راهشان نيك و درست باشد.
پس: آنانكه پرهيزگارترند، خطايشان به نسبت كمتر است و تو اى آگاه از روز حشر، بگذر از خطايى كه پرهيزگارى مرتكب آن گشته چون لطف خداوندى هميشه شامل حال اوست و نزد خداوند افسرده نگردد و بهشت سراى آخرتش باشد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]بياد مرگ بودن[/h]اى جان نكند كه مرگ از ياد برى
هر دم نفسى كشى از آن با خبرى‏
در هر قدمت گذشته‏ها مى‏سپرى‏
يكدم تو شتاب مرگ را كن نظرى‏
نفس المرء خطاء الى اجله (إلخ) نفس كشيدن چون قدمى است بسوى مرگ شتابيدن، پس هر نفسى كه فرو برى و برون آورى قدمى پيش گذارده‏اى بسوى مرگ و به تدريج خود را به كام مرگ نزديك نموده و چون قدمى كه بسوى مقصد مى‏نهى و پس از طى مسافتى به آن مى‏رسى، نيز عمر خويش را بدنبال نهاده و اندر پى مرگ مى‏روى و هيچ كس نيست كه جاويد بماند و بايد دانست كه بياد مرگ بودن خود نوعى خود شناسى باشد و گفته شد كه خود شناسى همان خدا شناسى است و خدا شناسى از ايمان راسخ و دينى محكم سرچشمه مى‏گيرد كه مؤمن و پارسا همه حال بياد خداوند و نيستى خويش مى‏انديشد و هر كس كه بياد مرگ باشد بياد كرده‏هاى خويش نيز خواهد بود و هدايت شود براه حقيقت و راستى كه نكوكاران در همه حال چنين بوده و خواهند بود، پس: اى دوست مرگ را از ياد مبر آيا هر نفسى كه مى‏كشى خبرى از آن دارى كه قدمى پيش نهاده و گذشته‏هاى خود سپرده‏اى و به مرگ نزديك گشته‏اى، تو در اين حال بايد نظرى بيافكنى شتاب مرگ را بسوى خويش،
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]عفو و گذشت بر دشمن[/h]يابى تو اگر بدشمن جانت دست
كارى بودت نكوترينش عفو است‏
آن سان كه در آخرت خدايت بخشد
بخشد چون خدايش آنكه از خشم نشست‏
اذا قدرت على عدوك فاجعل (إلخ) آن گاه كه بدشمنت دست يافتى و در بند توست سزاوار بخشش و گرم تو باشد چنانكه خداوند در آخرت مى‏بخشد و كسانى كه از خشم فرو نشينند خداوند آنانرا از آتش جهنم برهاند، نيز در دو حال از معثيت رسته است، اول آنكه دشمنش را بخشيده و صفات الهى را بمقياس عقل سنجيده و از گناه كسى در گذشته و قتلى بوقوع نپيوسته يا عدو و دشمنى از قلب خويش دور گردانيده كه خلق نيك خويش را نمايان ساخته و دوستى بر دوستانش افزوده، دوم آنكه از خشم فرو نشسته و از خشم دشمن و انتقام و دشمنى رهانيده و از راهى بد فرجام جان خويش را برى نموده است.
پس: آنانكه بر دشمنان خويش دست يابند، بخشش و گذشت ايشان همان شكر و سپاس بر توانايى خويش بوده و خداوند نيز بر اين گروه رحمت نموده و آنها را از صفات نيكويى كه دارند از آتش دوزخ برهاند.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]دل و زبان[/h]عاقل كه زبان به پشت دل كرده نهان
ابله چو كند نهان دلش پشت زبان‏
اى دوست بيا زبان نما پير و عقل‏
نى آنكه ز بعد گفته انديشى بر آن‏
لسان العاقل وراء قلبه (إلخ) خردمندان و دانايان هميشه و در همه حال زبان به پشت دل نگه دارند و بيهوده سخن نگويند، و نادان و ابله دل را پشت زبان خويش دارد كه نسنجيده و بدون راى صحيح در هر جمعى سخن گويد و خويش را نشان داده بشناساند. چنانكه دانايان هر دم دهان نگشوده و سخن آغاز نكنند، مگر پس از انديشه و صلاح دانستن و زبان را پيرو عقل و دل خويش نمايند، چنانكه نادان دل و عقلش پيرو زبانش باشد و بعد گفتار هاى بى انديشه بر آن نگرد اگر چه از روى احمقى باشد بر خود او قبول آيد.
پس: خردمندان زبان خويش را پشت دل پنهان نمايند و ابلهان دل را پشت زبان نگه مى‏دارند، تو نيز چون خردمندان زبان خويش را پيرو عقل نما و سنجيده بگوى نه چون ابله‏اى كه پس از راندن سخن بيانديشى كه ديگر كار گذشته است و خويشتن را شناسانده‏اى،
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]نيكوئى[/h]آنانكه صفات و خوى نيكو دارند
يارش همه كس، موافقش بسيارند
مزدش بدهد خداى در هر دو جهان‏
و آنانكه موفقند نيكو كارند
من الاشجار خشب مثله اطل (إلخ) آنانكه چون درخت چوبى نرم داشته شاخه‏هاى او فراوان گردد، بدان معنى كه اگر خلق و خوى نيك و انسانى داشتى بر آن شود كه يارانى موافق و نيكو و يكرنگ بر تو فراوان گشته و با پاكى طينت و خلوص نيت بر تو يارى كنند و مددكارت در همه حال باشند و نيز در آخرت خداوند تبارك و تعالى بر تو رحمت آورد چنانكه تو نيز بر خلايق محبت داشته و با قلبى پاك و مهربان زندگى نموده‏اى و هيچ كس از تو نرنجيده و نهراسيده است كه يكى از صفات نيك و پارسائى مردم دارى و سازگارى و نيكويى بر مردمان است و خداوند در همه حال او را دست گير است و از سقوط و بلا نجات بخشد.
پس: آنانكه صفات نيكو و خوى نيك داشته باشند همه مردم با او يكرنگ بوده و خداوند بزرگ پاداش نيكويى او را در هر دو جهان خواهد داد و بدان كه اگر نيكوكار باشى در اين جهان موفق گردى و كارت بهبود شود و همه بر تو روى آورند و در آخرت نيز خداوند پاداش ترا خواهد داد.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]محتاج ناكسان گشتن[/h]از خواستن حاجت خود نا اميد
سهل است گر آيدت دو صد بار پديد
گر بسته شود روزنه‏هاى اميد
به ز ان كه برى دست تمنا به بذيد
فوت الحاجت أهون (إلخ) آسان بود بر آنكه از حاجت خواستن خود نااميد گردد و بسيار مشكل است توقع از ناكس و كوته دست داشتن، زيرا اگر خواسته‏ات را نتوانى و نااميد گردى جز اندوه چيزى ببار نياورد كه اندوه نيز بر طرف گردد، مگر آنكه از ناكسى خواسته‏اى بشود و روا نگردد آن گاه هم ملال و اندوه ببار آورد و نيز موجب شرمندگى باشد كه هرگز پاك نگردد از خوى و خلق تو، و تو اى دوست دست تمنا پيش هركس دراز مكن هر چند كه تمام آرزو و اميال تو به آن بستگى داشته و از آن نيز بهدف برسى، زيرا نه آنكه حاجتت بر آورده نگردد بلكه منتى بر تو گذارد و هميشه شرمنده از خواسته‏ات خواهى بود، پس: اگر از خواستن حاجت خود نااميد شوى بسيار آسان ميباشد اگر چه صدها بار تكرار گردد و چون درهاى اميدت بسته شود و هيچ مددى بر خويش جز خداى يكتا نيابى بهتر از آن است كه دست تمنا پيش هر نامرد و كوته دست و ناكس دراز كنى و خويشتن را عمرى خجل از كرده‏ات سازى.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]اطاعت از فرمان خدا[/h]مى‏باش مطيع امر خالق اى جان
هيهات به حشر مردم نا فرمان‏
شرمنده ز حقند و گرفتار سقر
آنانكه ندارند بگوش از قرآن‏
لا يقيم امر الله سبحانه (إلخ) فرمان الهى را اجرا نكرده و در گوش نمى‏گيرند آن دوزخيانى كه در پى عيش جهانى رفته و دل بر دنياى مكار داده‏اند، مگر كسانى كه در پى آز و طمع نرفته و خويش را از بند شيطنت اين جهان پر كذب وارهانيده‏اند و همين عده كه بفرمان خداوند بزرگ تبارك و تعالى گوش فرا داشته و مطيع اوامرش باشند دورند از آتش دوزخ و خشم الهى و در بهشت جائى براى خود و توشه‏اى از رحمت الهى بهر خويش اندوخته‏اند، و آن كافرى كه سركش و نافرمان باشد خشم خداوند متعال را بر خود افزون گردانيده و فريب اين جهان را خورده است. مگر نه آنكه جهان و نعماتش براى همگان است نيز طمع آن بر مدار كه اگر تنها بهر تو بود جاويدان بودى.
پس، امر خالق يكتا را بگوش گيريد، كه اى واى به روز جزاى آن كسى كه نافرمان باشد چنان شرمنده از خداوند گردد و آتش جهنم بر او سرايت كند و مكافات سخت بيند همانا كه پندى از قرآن اين فرمان الهى را بگوش نگرفته است.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]هوى نفس[/h]بى تابى مكن به آنچه بايد ترسى
چون خواسته‏هاى نفس باشد هوسى‏
اميال همان نيازمندى باشد
نارفته پى هوس غنى گشت بسى‏
اشرف الغنى، ترك المنى، (إلخ) بالاترين بى نيازى و برترين توانگرى آن است كه هيچ نبايد بدنبال آرزو و اميال دست نيافتنى رفت زيرا از آرزو نيازمندى و خواستن بوجود مى‏آيد و خواستن بدون اراده خداوند سر پيچى از فرمان الهى بوده و موجب خشم خداوند گردد و نيز خواستن نداشتن است، پس فقير است آنكه خواسته‏هايش بيش از حد باشد و همانا آنچه دارد نمى‏تواند از آن بهره برد و هميشه چون مستمندان بدنبال اميال خويش چه از مال دنيا و چه از مقام و چه از شهوات هيچ وقت نمى‏تواند بهدف خويش برسد و توقعات پايان پذير نيست مگر آنكه مرگ سر رسد و بخواسته‏هاى نفسانى پايان بخشد.
پس: بى‏تابى كردن بر آنچه كه بايد نرسيد بيهوده است و خواسته‏هاى نفس اماره چون هوسى بيش نيست و كسانى كه آرزوهاى دور و دراز و دست‏نيافتنى دارند نيازمنداند و محتاج، و آنانكه بدنبال خواسته‏ها و آرزوهاى نفس نمى‏روند بى‏نيازند و غنى‏تر از آنها هرگز كسى نتواند بود.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
[h=3]رفتار نيك[/h]با اهل جهان نكو نما رفتارت
تا چون كه شود دشمن تو غمخوارت‏
كز بعد تو باشند بسى گريانت‏
در زندگيت غير و موافق يارت‏
خالطوا الناس مخالطة ان متم (إلخ) نيك رفتار هميشه موافق بسيار دارد و همه خواهان معاشرت و دوستى با او مى‏باشند و چون اين جهان را بدرود گويد خواهانش از ته دل در مرگش اشك خواهند ريخت و رحمت خداى را بر او طلبند كه بسيار مؤثر بوده و عفو خداوند بر آنكه زندگان رحمتش را از خداوند طلبند خواهد رسيد كه ذكر خير حامى نيك‏رفتاران در آن جهان است و روان او شاد گردد و نزديكى به خداوند را ممكن سازد. پس: با مردم چنان رفتار نمائيد كه اگر با خلق و خوى نيك و پسنديده از جهان رفتيد بر مزارتان بگريند و چون زنده هستيد خواهان معاشرت با شما باشند و همگان بر شما روى آورند و چنان اعتبار و آبرو بين مردم خواهيد داشت كه تمام گفتار و رفتار شما بر همه خوش آيند گردد و اگر اشتباهى و خطائى مرتكب شديد در گذرند و به حساب رفتار نيك شما گذاشته مى‏شود و هرگز خطاهاى ندانسته از نيك رفتاران و پارسايان و جوانمردان ديده نخواهد شد.
 
بالا