پاسخ : اشعار شب سوم محرم
در هیچ جا به ضرب تبر گل نمیکنند
راس پدر برای تسلی نمیبرند
در هیچ دین ومذهب و آیین ومکتبی
سیلی بروی دختر کوچک نمی زنند
"نیلوفر به شاخه ی غم تاب خورده ام"
سیلی ز دست محکم اعراب خورده ام
شرم وخجالتم زعو آمدم به یاد
هر بار که به کوفه و شام آب خورده ام
با اینکه زیر بار مصیبت خمیده ام
من یکتنه حماسه ی عشق آفریده ام
از آخرین تبسم عباس تا کنون
یک روز خوش میان دو عالم ندیده ام
آموختم ز فاطمه دشمن ستیزیم
بنگر به زیر ضربه ی دشمن عزیزیم
اما نموده ام زخدا مرگ خود طلبپ
چون خواند دشمن تو برای کنیزیم
با اینکه نیست موضع سالم در این بدن
نیلوفری شده است همه جای یاسمن
آنقدر ناله میکشم و داد میزنم
تا اینکه کاخ ظلم بیافتد به پای من
بابا گواه باش به صبر و رضای من
خون میچکد ز تاول بسیار پای من
دشمن گمان نمود که آسوده شد ولی
خواب یزید کرده پریشان نوای من
گشته رقیه جلوه و مرآت مادرت
گشتم دلیل فخر ومباهات مادرت
جسم کبود و قد کمانم شهادتی ست
همواره زنده است مصیبات مادرت
در هیچ جا به ضرب تبر گل نمیکنند
راس پدر برای تسلی نمیبرند
در هیچ دین ومذهب و آیین ومکتبی
سیلی بروی دختر کوچک نمی زنند
"نیلوفر به شاخه ی غم تاب خورده ام"
سیلی ز دست محکم اعراب خورده ام
شرم وخجالتم زعو آمدم به یاد
هر بار که به کوفه و شام آب خورده ام
با اینکه زیر بار مصیبت خمیده ام
من یکتنه حماسه ی عشق آفریده ام
از آخرین تبسم عباس تا کنون
یک روز خوش میان دو عالم ندیده ام
آموختم ز فاطمه دشمن ستیزیم
بنگر به زیر ضربه ی دشمن عزیزیم
اما نموده ام زخدا مرگ خود طلبپ
چون خواند دشمن تو برای کنیزیم
با اینکه نیست موضع سالم در این بدن
نیلوفری شده است همه جای یاسمن
آنقدر ناله میکشم و داد میزنم
تا اینکه کاخ ظلم بیافتد به پای من
بابا گواه باش به صبر و رضای من
خون میچکد ز تاول بسیار پای من
دشمن گمان نمود که آسوده شد ولی
خواب یزید کرده پریشان نوای من
گشته رقیه جلوه و مرآت مادرت
گشتم دلیل فخر ومباهات مادرت
جسم کبود و قد کمانم شهادتی ست
همواره زنده است مصیبات مادرت