❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

.::MAHSA::.

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

شمشیر قلم

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
شرمسار توام ای دیده از این گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
وای از دست تو ای عشوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی
عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحقانصاف توان داد که تصویر نکردی
چه غروری ست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه افاق
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
 

.::MAHSA::.

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

شندیده اید که روز ی به چشمه خورشید / برفتذره به شوقی فزون به مهمانی؟
نرفته نیم رهی ، باد سرنگونش کرد / سبکقدرم نشده، دید بس گرانی جانی

گهی ، رونده سحابی گرفت چهرهً مهر / گهی هوا،هوا چو یم عشق گشت طوفانی

هزار قطره ی باران چیکیده بر رویش / جفا کشید بس ، از رعد و برق نیسانی

هزار گونه بلندی ، هزار پستی دید / که تا رسید به آن بزمگاه نورانی

نمود دیر زمانی به آفتاب نگاه / ملول گشت سرانجام زان هوسرانی

سپهر دید و بلندی و پرتو و پاکی / بدوختدیده ی خود بین ز فرط حیرانی

سوال کردزخورشید کاین چه روشنی است / در این فضا، که تو را می کندنگهبانی؟

به ذره گفت فروزنده مهرکاین رمزی است / برون ز عالم تدبیر و فکر امکانی

به تخت و تاج سلیمان، چه کار مورچه را / بس است ایمنی کشور سلیمانی

من از گذشتن ابری ضعیف تیره شوم / تو از وزیدن بادی ، ز کار درمانی

نه مقصد است ، که گردد عیان ز نیمه راه / نه مشکل است ،که آسان شود به آسانی

هزار سال اگر علم و حکمت اموزی / هزار قرن اگر درس معرفت خوانی

بپویی ار همه راه های تیره و تار / بدانی ار همه راز های پنهانی

اگر عقل و هز ، همس افلاطونی / وگر به دانش و فضل ، اوستاد لقمانی

به اسمان حقیقت ، به هیچ پر نپری / به خلوت احدیت ، رسید نتوانی

در آن زمان که رسی عاقبت به حد کمال / چو نیک در نگری در کمال نقصانی

گشود گوهری عقل گرچه بس کانها / نیافت هیچ گه اگر این پاک گوهر کانی

ده جهان اگر دوست دهخدای نداشت / که مینمود تحمل به رنج دهقانی

بلند خیز مشو ، زانکه حاصلی نبری / به جز فتادن و درماندن و پشیمانی

به کوی شوق ، گذاری نمیکنی، پروین / چو ذره نیز ره و رسم را نمیدانی

((پروین اعتصامی))
 

ARKA

مدیر انجمن صندلی داغ
"بازنشسته"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

up.clip2ni.com_i_images_imaebndoc0xdrtsd8hih.jpg


روزانــه هزاران انســان به دنیــا می آینـــد ..
امــا نسل " انســانیت " در حال انقــراض است!

 

.::MAHSA::.

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

ای دل شکایت​ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی​ترسی مگر از یار بی​زنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیده​ای شب تا سحر آن ناله​های زار من
یادت نمی​آید که او می کرد روزی گفت گو
می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
ا ین بس نباشد خود تو را کآگه شوی از خار من
گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان
تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من
چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من
گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان
خواهی چنین گم شو چنان در نفی خود دان کار من
گفتم منم در دام تو چون گم شوم بی​جام تو
بفروش یک جامم به جان وانگه ببین بازار من
مولانا
 

ARKA

مدیر انجمن صندلی داغ
"بازنشسته"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بسته ام

مثل چشمان سياهت

چترم را

...
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ديگر باران است

كه آبرويم را مي خرد !
[/FONT]
 

ARKA

مدیر انجمن صندلی داغ
"بازنشسته"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] خوشبین نیستم! ولی این بغض خوش خیم است وقتی خفهام نمیکند![/FONT]
 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

حلقه

دخترك خنده كنان گفت كه چيست
راز اين حلقه زر
راز اين حلقه كه انگشت مرا
اين چنين تنگ گرفته است به بر
راز اين حلقه كه در چهره او
اينهمه تابش و رخشندگي است
مرد حيران شد و گفت
حلقه خوشبختي است حلقه زندگي است
همه گفتند : مبارك باشد
دخترك گفت : دريغا كه مرا
باز در معني آن شك باشد
سالها رفت و شبي
زني افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر
ديد در نقش فروزنده او
روزهايي كه به اميد وفاي شوهر
به هدر رفته هدر
زن پريشان شد و ناليد كه واي
واي اين حلقه كه در چهره او
باز هم تابش و رخشندگي است
حلقه بردگي و بندگي است
-_فروغ فرخزاد
 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

مادر تمام زندگيش

سجاده ايست گسترده


در آستان وحشت دوزخ


مادر هميشه در ته هر چيزي


دنبال جاي پاي معصيتي ميگردد


و فکر ميکند که باغچه را کفر يک گياه


آلوده کرده است.


مادر تمام روز دعا ميخواند


مادر گناهکار طبيعيست


و فوت ميکند به تمام گلها


و فوت ميکند به تمام ماهيها


و فوت ميکند به خودش


مادر در انتظار ظهور است


و بخششي که نازل خواهد شد


-فروغ




 

.::MAHSA::.

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ❀ ♬ ❀ شـــــعـــــــــر ❀ ♬ ❀

رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن
ماييم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهي بيا ببخشا خواهي برو جفا كن
از من گريز تا تو هم در بلا نيفتی
بگزين ره سلامت ترك ره بلا كن
ماييم و آب ديده در كنج غم خزيده
بر آب ديده ما صد جاي آسيا كن
خيره كشي است ما را دارد دلي چو خارا
بكشد كسش نگويد تدبير خونبها كن
برشاه خوبرويان واجب وفا نباشد
اي زرد روي عاشق تو صبر كن وفا كن
درديست غير مردن كانرا دوا نباشد
پس من چگونه گويم كين درد رادواكن
در خواب دوش پيري در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سوي ما كن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق اين زمرد هين دفع اژدها كن
مولانا
 
بالا