******اشعار انتظار******

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
www.ayehayeentezar.com_gallery_images_07000203991420555049.gif


باز گرد ای بغض صحرا گرد من

باز گــــرما ده به بیت ســـرد من


ای که عمــــق انتــــــظارات منی
ای که پشــــت استعـــــارات منی


من شب ظلمــانی استم تــار تــار
انتظـــــارم انتظــــارم انتـظــــار
منتظـــر بودن عبادت کردن است
با خیال دوست عادت کردن است



قبـــلۀ صحـــرانشین این کـویــــر
بـال زخــــم سجـــاده‌هایم را بگیر
با تو کبری در خضوعم مانده است
چار رکعت در رکوعـــم مانده است


تشنــــگی از پـــای درآورده مـــرا
آب، پشت سدّ جــــوعم مانده است
سجده‌ام سر می‌کشد از روی مهـــر
غصّه بر دوش خضوعم مانده است



واجــــــباتم شد شهیــــد مســـتحـب
اصل، در چـــاه فروعم مانده است
ای نمی‌دانم، کجــایی!؟ کیستـــی!؟
ای فراتر از چـــرایی، چیستــــی!


در غیــــابت آب را گِـــــل کرده‌اند
مــــوج را مدیون ساحــل کرده‌اند
خاک در دست کسوف افتاده است
آسمان هم در خسوف افتاده است


آه ای خـــورشیـــد روز رهـــگذر
ای پنــــــاه ســــایه‌های در به در
بی‌تو ما دل‌شــــوره‌های بینـــــوا
بر کدامین جـــاده یابیـــم إلتجــــا


من دعای عهـــــد میخوانم بیــــا
بر سر این وعــــده می‌مانم بیــا
با تجـــــلّی‌های پر هیبـــت بیــــا
از میـــان پــــردۀ غیبــــت بیــــا



آن که عمری گشته در دنبال تو
بـاز می‌آیـــد به استقبــــال تــــو
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
تويي كه در نفست مي‌وزد شميم بهار
بيا به كوچه ما، عطر نرگسانه بيار

تو جاودانه‌‌تر از حس آفتاب و درخت
تو عاشقانه‌تر از شوق آب و شاليزار
براي از تو سرودن بهانه لازم نيست
حكايت نفس است و حلاوت تكرار

چه عطري از تو در آفاق من پراكنده ست
كه شعر، مست شده، واژه را نمانده قرار
چقدر شعر من از واژه "تو" لبريز است
چقدر ذوق من از انتظار تو سرشار

چقدر بي تو نفس مي‌كشم؛ دريغ از من
چقدر خسته ام از اين هواي تيره و تار

چه مي‌شود كه بيايي؟، چقدر رويايي است
در اين سياه زمستان، طلوع صبح بهار

محمد امین زاده
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
rozenews5.jpg


جـمــعــه هـا طـبــع مـن احــساس تــغـزل دارد

نــاخــودآگـاه بــه سمـت تـــو تـمایـل دارد

بی تو چنــدیـــست که در کار زمــیـن حــیرانم

مانـده ام بی تـو چرا باغـچه ام گـل دارد

شایـد ایـن باغــچه ده قـرن به اســتقبــالت

فــرش گسـتـرده و در دســت گلایــل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

مــاه مخــفـی شــدنـش نـیــز تـعــادل دارد

کودکی فـال فروش است و به عشــقـت هـر روز

می خـــرم از پــسرک هـر چه تـفــال دارد

یــازده پـله زمــین رفـت بــه سـمــت مــلکوت

یــک قـدم مانــده زمـیـن شــوق تکامـل دارد

هـیــچ سـنگی نـشـــود سـنگ صـبورت، تـنـــها

تکیـــه بــر کــعـبــه بــزن، کـعــبه تــحـمــل دارد...
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

شاید این جمعه بیاید شاید....
✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿

اینجا گل ها رنگارنگ هستند اما
✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿

نشاطی به قلب سیاه ما نمی دهند اگر تو نباشی. . .

✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿

اینجا باران می بارد و بند می آید و تمام میشود،اما

باران اشک ما می بارد و بند نمی آید. . .

✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿

اینجا مولای من هرکسی در پی چیزیست و انتظار کسی را میکشد

در کنار جاده ی نگاهش و پس ا زمدتی او را می یابد،اما

انگار وقت آن نرسیده تا تورا در جاده ی نگاهمان بیابیم. . .

✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿

یاری مان کن منتظر واقعیت باشیم. . .

منتظری که انتظارش هیچگاه کهنه شود و

انتظارش هرروز باطراوت تر از برگ گل شود. . .

منتظری که چشمش را روی هر گناهی ببند

برای باز شدن چشمش به دیدن مولایش

✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿ اللهم عجل لولیک الفرج‏✿•٠•˙´☀´˙•٠•✿خلاصه​
img1.tebyan.net_Medium_1393_09_1453c0e104a84d40ad47ebb1a703a76c.jpg
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟

چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟

اگر حجاب ظهورت وجود تار من است

خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟

تو امر کن سر خود را بدست می گیرم

ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟

میان خلقت من با گل تو رابطه ای است

من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟

هوای دیدن سرداب غیبتت دارم

به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟.


ای دل طوفانیم آرام باش

یک تپش با طبع من همگام باش

واژه هایم را پر از احساس کن

دیده را از اشک پر الماس کن

وا کن از پای قلم زنجیر را

بشکن این بغض شب دلگیر را

تا نویسم از چنین هنگامه ای

سوی آن صحرا نشسته نامه‌ای

کعبه آباد حجاز من توئی

مستحبات نماز من توئی

ای تو آرام دل هر بی شکیب

مستجاب آخرین امن یجیب

یادت ای قامت قیامت هر کجا

کرده غوغای قیامت را بپا

صبح جمعه رقص شور انگیز باد

حلقه زلف تو را آرد به یاد

چیست این دلشوره های بیکران

پشت کاشی های سبز جمکران

کشتی امید در گل تا به کی

بانگ اللهم عجل تا به کی

تا به کی از داغ هجران تو صبر

جلوه کن ای آفتاب پشت ابر

اشکهایم هر پگاه انتظار

گل کند در وعده گاه انتظار

کاروان سالار لختی صبر کن

یوسفی دارم به چاه انتظار

کی به دریای ظهورت می رسد

زورق این آبراه انتظار

بی تو در سرمای شب بی طاقتند

کودکان بی پناه انتظار

کاش مست چشم نازت می شدم

ریشه ای از جانمازت می شدم

کاش برگردی که باز آید بهار

کاش گردد دست بوست ذوالفقار

کاش یکدم میهمانت می شدم

نیمه‌ی شب روضه خوانت می شدم

کاش یک ساعت عنان گیرت شوم

یا جوان مرگ تو یا پیرت شوم

دادم از کف جمله صبر و تاب را

تا که بوسیدم کف سرداب را

بانگ هل من ناصر از کعبه برآر

کعبه را از این سیه پوشی در آر

ذوالفقار حیدری را تاب ده

کافران را بیم از مرداب ده

خیز و بر هم زن همه آرامشان

کام شیرین تلخ کن بر کامشان

محو کن فرعونیان نیل را

از فلسطین نقش اسرائیل را

کربلای دیگری آغاز کن

روزه صبر خدا را باز کن

کودک ششماهه را خوابی رسان

خیمه های تشنه را آبی رسان

اهل بیت عشق را دریاب زود

خیمه عباس مانده بی عمود.


مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوبار صبح ، ظهر نه غروب شد نیامدی...
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
www.axgig.com_images_94690585390084522214.jpg


گاهي اگر با ماه صحبت كرده باشي

از ما اگر پيشش شكايت كرده باشي

گاهي اگر در چاه مانند پدر آه

اندوه مادر را حكايت كرده باشي

گاهي اگر زير درختان مدينه

بعد از زيارت استراحت كرده باشي

گاهي اگر بعد از وضو مكثي كني تا

آيينه يي را غرق حيرت كرده باشي

در سال هاي سال دوري و صبوري

چشم انتظاري را شفاعت كرده باشي

حتي اگر بي آن كه مشتاقان بدانند

گاهي نمازي را امامت كرده باشي

يا در لباس ناشناسي در شب قدر

از خود حديثي را روايت كرده باشي

يا در ميان كوچه هاي تنگ و خسته

نان و پنير و عشق قسمت كرده باشي

پس بوده يي و هستي و مي آيي از راه

تا حق دل ها را رعايت كرده باشي

پس مردمك هاي نگاه ما عقيم اند

تو حاضري بي آن كه غيبت كرده باشي!

در آسمان غزل عاشقانه بال زدم
به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم
در انزوای خودم با تو عالمی دارم
به لطف قول وغزل قید قیل و قال زدم
کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم
غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست
همان شبی که برایش تورا مثال زدم
غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم
به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم
تمام حرف دلم را در این مجال زدم​
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
www.axgig.com_images_94690585390084522214.jpg


گاهي اگر با ماه صحبت كرده باشي

از ما اگر پيشش شكايت كرده باشي

گاهي اگر در چاه مانند پدر آه

اندوه مادر را حكايت كرده باشي

گاهي اگر زير درختان مدينه

بعد از زيارت استراحت كرده باشي

گاهي اگر بعد از وضو مكثي كني تا

آيينه يي را غرق حيرت كرده باشي

در سال هاي سال دوري و صبوري

چشم انتظاري را شفاعت كرده باشي

حتي اگر بي آن كه مشتاقان بدانند

گاهي نمازي را امامت كرده باشي

يا در لباس ناشناسي در شب قدر

از خود حديثي را روايت كرده باشي

يا در ميان كوچه هاي تنگ و خسته

نان و پنير و عشق قسمت كرده باشي

پس بوده يي و هستي و مي آيي از راه

تا حق دل ها را رعايت كرده باشي

پس مردمك هاي نگاه ما عقيم اند

تو حاضري بي آن كه غيبت كرده باشي!

در آسمان غزل عاشقانه بال زدم
به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم
در انزوای خودم با تو عالمی دارم
به لطف قول وغزل قید قیل و قال زدم
کتاب حافظم از دست من کلافه شدست
چقدر آمدنت را چقدر فال زدم
غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست
همان شبی که برایش تورا مثال زدم
غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد
چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم
به قدر یک مژه بر هم زدن تورا دیدم
تمام حرف دلم را در این مجال زدم​
 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

او آمدنی است آمدن شایعه نیست

هی سینه به سینه این سخن شایعه نیست

گاهی ضربان های دلت را بشمار

می فهمی بوی پیرهن شایعه نیست

 
بالا