✿ با من غزل بنوش ✿

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

سفر بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم ، دلم که آهن نیست


نگو بزرگ شدم ، گریه کار کوچک هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست


شب است بی تو در این کوچه های بارانی
نه ! پلک پنجره ای در تب پریدن نیست


خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه ...اصلا نیست


زنی که فال مرا میگرفت امشب گفت:
پرنده فکر عبور است فکر ماندن نیست


مژگان عباسلو
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست


دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست


سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
ان گریه های عقده گشا در گلو شکست


ای داد ، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست


آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست



"بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رت و " چرا " در گلو شکست


فرصت گذشت و حرف دلم نا تمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست


تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست





قیصر امین پور
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی

نبینمت کـه غریبـانه اشـک می ریزی



هنـوز غصه خـود را بـه خنده پنهان کن!

بخند! گر چه تو با خنده هم غم انگیزی



خزان کجا، تو کجا تک درخت من!

باید
کـه بـرگ ریخته بـر شاخه ها بیاویزی


درخت، فصل خزان هم درخت می ماند

تـو«پیش فصل» بهـاری نه اینکه پاییزی


تو را خدا به زمین هدیه داده، چون باران

کـه آسمـان و زمیـن را بـه هـم بیـامیزی


خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد

و گـر نـه از دگـران کم نداشتی چیزی

«فاضل نظری»
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


نـشــود فــاش کــسـی آنـچه مـیـان مـن و تــوسـت


تــا اشـارات نـــظـــر نــامـه رســان مــن و تـــوســت



گــوش کــن بــا لــب خــامـوش سـخـن مـی گــویـم


پاسخم گـو بـه نــگـاهـی کـه زبــان مــن و تــوسـت



روزگــاری شــد و کـــس مــرد ره عـــشـــق نـــدیــد


حــالــیــا چــشــم جــهــانــی نـگــران من و تـوست



گــــر چـــه در خــلــوت راز دل مـــا کـــس نــرسـیــد


همه جا زمـزمـه ی عـشـق نـهـان مــن و تـــوســت




گـــو بــهـار دل و جــان بـاش و خــزان بــاش ، ار نـه


ای بـسـا بـاغ و بــهــاران کـه خــزان مـن و تـوسـت



ایـن هـمـه قـصــه ی فــردوس و تـمـنـای بـهـشــت


گـفـت و گـویـی و خـیـالـی ز جـهـان من و تـوســت




نـقـش مــا گــو نـنـگـــارنـد بــه دیـبـاچـه ی عــقـــل


هر کجا نامه ی عشق است نشان مـن و تــوسـت



ســایـه ز آتـشـکـده ی مـاسـت فـروغ مـه و مـهــر


وه ازیـن آتـش روشـن کـه بـه جـان مـن و تـوســت









(ه.ا.سایه)
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


غـم کـه مـی آیـد در و دیــوار، شـاعـر مـی شـود


در تــو زنـدانـی تـریـن رفـتـار شــاعــر مـی شـود



مـی نـشـیـنـی چـنـد تـمـریـن ریـاضی حـل کنی


خـط کـش و نــقـالـه و پـرگـار، شـاعـر مـی شـود



تـا چـه حـد ایـن حـرفهـا را می توانی حس کنی؟

حـس کـنـی دارد دلـم بـسـیار شـاعـر مـی شـود



تــا زمــانــی بـا تــوام انــگــار شــاعــر نــیـستـم


از تــو تـــا دورم دلــم انــگــار شـاعــر مـی شـود



باز می پرسی:چه طور این گونه شاعر شد دلت؟


تــو دلـت را جـای مـن بگـذار شــاعــر مـی شـود



گـر چه مـی دانـم نمی دانی چـه دارم می کشم


از تـو می گـویـد دلــم هـر بـار شـاعـر مـی شـود



نجمه زارع
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿



تو بـا بـارانی از روح غــزل هــمــراه می آیی


بـه شـبهای پر از دردم تو مثل ماه می آیی


تو را پیوسته می رانم زخود با این که تنهایم


تو بـا دلـتـنـگـی ام امـا همیشه راه می آیی


دلـم گـاهـی شـبـیـه گـریه ای از درد می بارد


و تو حتی اگر شـد لحظه ای كـوتـاه می آیی


حـضـور روشـن و پـاكـت غـزل می آورد وقتی


كه تو ای بانی شـعرم پـس از یـك آه می آیی


صفای ساده ات رویـیـده امـشـب باز در قلبم


تـو بـا بـارانـی از روح غـزل هـمـراه مـی آیـی



شیوا فرازمند
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت

دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت



نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز


که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت



ترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمی


برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت



تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست


نمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت



گره به کار من افتاده است از غم غربت


کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟



به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک


به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت



"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است


سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!



حسین منزوی
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


با همه ی بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام

آماده ی آن لحظه ی توفانی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم

آماده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام

خوبترین حادثه می دانمت

خوبترین حادثه می دانی ام

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیرزمانی است که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام



محمد علی بهمنی
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


شدم مانند رود از بارشی جریان که می گیرد

که من بد جور دلتنگ توام باران که می گیرد



دلم تنگ است می دانی پناهم شانه های توست

کمی اشک است درمانش دل انسان که می گیرد



من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم

شبیه حس دیدارم ولی پایان که می گیرد



غروبی تلخ و دلگیرم غروب دشت تنهایی

دل دشتم من از نی ناله چوپان که می گیرد



چه بی راهم چه از غم ناگزیرم من چه ناچارم

شبیه حس یک قایق شدم طوفان که می گیرد



چقدر از خاطراتت ناگزیرم نه گریزی نیست

منم و باز باران بین قم تهران که می گیرد



تو را عشق تو را آسان گرفت اول دلم اما

چه مشکل می شود کارم دلم آسان که می گیرد



سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را

ولی باران که می گیرد ...ولی باران که می گیرد




سید محمد رضا شرافت

 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
هـوا تـر اسـت بـه رنـگ هـواي چــشمـــانـت
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
دوبــاره فــال گــرفــتــم بــراي چــشـمــانـت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

اگـر چـه كـوچـك و تـنـگ است حجم اين دنيا
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
قـبـول كـن كـه بـريـزم بـه پــاي چـشـمـانـت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بـگـو چـه وقـت دلــم را ز يــاد خـواهـي بـرد؟
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
اگـر چـه خـوانـده ام از جـاي جـاي چشمانت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

دلم مسافر تـنـهـاي شهـر شـب بـوهـاسـت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
كـه مـانـده در عـطـش كوچه هاي چشمانت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تـمــام آيــنـــه هــا نــذر يــاس لــبــخــنــدت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
جــنـــون آبــي دريــا فـــداي چــشــمــانــت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه مي شود تو صدايم كني به لهجه ي موج
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
بـه لـحـن نـقـره اي و بي صـداي چـشمـانت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تـو هـيـچ وقـت پـس از صـبـر مـن نـمي آيي
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
در انـتـظـار، چـه خـاليـسـت جـاي چشمانت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بــه انـتـهــاي جـنـونـم رسـيــده ام اكــنــون
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
بــه انـتـهــاي خــود و ابـتـداي چـشـمـانــت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

مـن و غـروب و سكـوت و شكـستـن و پاييز
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
تـو و نـيـامـدن و عـشـوه هـاي چـشـمــانت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خـدا كـنـد كـه بـدانـي چـقـدر مـحـتاج ست
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
نـگـاه خـستـه ي مـن بــه دعـاي چشمانت
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

مريم حيدرزاده
[/FONT]
 
بالا