✿ با من غزل بنوش ✿

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
سلام

در این تایپیک اشعاری که در قالب غزل سروده شده اند ، قرار خواهد گرفت .


:53::53::53::53::53::53::53::53::53::53:


eyroozegar.persiangig.com_bluee.jpg

 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿



من با غزلی قانعم و با غزلی شاد

تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد



ویرانه نشینم من و بیت غزلم را

هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد



من حسرت پرواز ندارم به دل آری

در من قفسی هست كه می خواهدم آزاد



ای باد تخیل ببر آنجا غزلم را

کش مردم آزاده بگویند مریزاد



من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد

آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟



می خواهم از این پس همه از عشق بگویم

یك عمر عبث داد زدم بر سر بیداد



مگذار كه دندانزده غم شود ای دوست

این سیب كه نا چیده به دامان تو افتاد



محمد علی بهمنی



 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿



faranak_azadi.persiangig.com_20092010157.jpg



دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است



میانِ ما و رسیدن، هزار فرسنگ است






مرا گشایشِ چندین دریچه کافی نیست



هزار عرصه برای پریدنم تنگ است






اسیرِ خاکم و پرواز سرنوشتم بود



فروپریدن و در خاک بودنم ننگ است






چگونه سر کند اینجا ترانۀ خود را؟



دلی که با تپشِ عشقِ او هماهنگ است






هزار چشمۀ فریاد در دلم جوشید



چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است






مرا به زاویۀ باغ عشق مهمان کن



در این هزاره، فقط عشق، پاک و بیرنگ است








سلمان هراتی
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


آوخ! هنوز زخمیم و رنج می برم

دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم



مردم چه می کنند که لبخند می زنند

غم را نمی شود که به رویم نیاورم



قانون روزگار چگونه ست کین چنین

درگیر جنگ تن به تنی نا برابرم



تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست

از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم



وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت

از این همیشه ها که ندارند باورم



حال مرا نپرس که هنجار ها مرا

مجبور می کنند بگویم که "بهترم"





نجمه زارع

 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿



از باغ میبرند چراغانیات کنند

تا کاج جشنهای زمستانیات کنند



پوشاندهاند "صبح" تو را "ابرهای تار"

تنها به این بهانه که بارانیات کنند



یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار میبرند که زندانیات کنند



ای گل گمان مبر به شب جشن میروی


شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند



یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست

از نقطهای بترس که شیطانیات کنند




آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه است که قربانیات کنند





فاضل نظری
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿


قناری ، سار، بلبل ؛ پر ، پرستو پر، کبوتر پر



خزانسوزست باغ دل هرآن گل نازنین تر پر



من وحسرت نشینی ها من واین سخت جانی ها



تو از دلبستگی ها پـر ، تو تا یک آسمان پـر ، پـر






تمام زندگی تکرار یک کوچ است یک پرواز



تمـام زندگی تکرار یک گل ، یک گل پــرپــر






تو وچون گل شکفتن ها ، تو و تا اوج رفتن ها



من و خارِ جنون در دل ، من و تیـــــرخطر درپر






تمام سینه سرخان روی بال خویش می بردند



تو را ، وقتی کـه زخــم یک کبوتر داشتی در پر





چه می خواهی دگر از من بگیر ویک جنون بشکن



اگـــر آیینــه آیینـه ، اگــر دل دل ، اگـــر پــر پــــر






من از افسانه ی موهوم دل بایست می خواندم



کـــه در اسطوره ی آتش سیاوش پر ، سمندر پر






همیشه قسمتم این کنج محنت نیست می دانم



بــه سوی چشمهایت می گشایم روزی آخــر پــر







محمد حسین بهرامیان

 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

من نباید از پریشانی بگویم حال من خوب است

گرچه در چنگال تقدیرم ولی احوال من خوب است



روزهای قهوه ای تیره هم حال خوشی دارد


فالگیران راست می گویند دیگر !فال من خوب است



ساکت و آرام می بلعد ترا دریای تنهایی


موج غم هایی که می آید به استقبال من خوب است



بستگی دارد غل و زنجیر را بر خود چه می بینی


من که می گویم النگوی من و خلخال من خوب است



بس که در چنگ قفس پرپر زدم پرواز من عالی ست


بس که بر دیوار سنگی خورده بالم ، بال من خوب است



مثل رود از دوری دریا روانی می شوم یک روز


من نباید از پریشانی بگویم حال من خوب است




مریم رزاقی




 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

a558a638e62488bac8871182dc4eec31.jpg



وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود

باید بگویم اسم دلم ، دل نمی شود


دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند

دیوانه ی تو است که عاقل نمی شود



تکلیف پای عابران چیست؟ آیه ای


از آسمان فاصله نازل نمی شود



خط میزنم غبار هوا را که بنگرم


آیا کسی زِ پنجره داخل نمی شود؟



میخواستم رها شوم از عاشقانه ها


دیدم که در نگاه تو حاصل نمی شود



تا نیستی تمام غزلها معلّق اند


این شعر مدتیست که کامل نمی شود.





نجمه زارع


 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

این که دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟
این که از من دلخوری انکار می خواهد مگر؟


وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش​
دل بریدن وعده ی دیدار می خواهد مگر؟​

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می شویم​
اشتباه ناگهان تکرار می خواهد مگر؟​

من چرا رسوا شوم، یک شهر مشتاق تواند​
لشکر عشاق، پرچمدار می خواهد مگر؟

با زبان بیزبانی بارها گفتی: برو!​
من که دارم می روم! اصرار می خواهد مگر؟​

روح سرگردان من هر جا بخواهد می رود​
خانه ی دیوانگان دیوار می خواهد مگر؟


مهدی مظاهری
 

قاصدک

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ با من غزل بنوش ✿

نذر چشمان تو این دل که اگر ما باهم...
که اگر قسمت ما شد تک و تنها باهم،


زیر یک سقف به هم زل بزنیم آخرسر
خنده ای از ته دل بی غم فردا با هم

بشود حادثه ها وفق مراد من و تو
یا نباشیم و یا تا ته دنیا باهم

اگر این بار خدا خواست که خوشبختی را
بفروشد کمی ارزانتر از این تا با هم...

اگر این بار زمان روی زمین بند شود
نشناسیم از این شوق سرازپا با هم

دست تو شانه ی خوبیست که موهایم را...
لحن من ساز قشنگیست که شب ها باهم،

شب شعری به غزلخوانی ترتیب دهیم
از من و رودکی و حافظ و نیما باهم

"در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیداشدو..."این است که حالا باهم...

من برایت غزلی تازه بگویم آن وقت
جمله ای از تو:"چه خوب است که لیلا باهم

دل به دریا بزنیم آخر این قصه ولی
صدوده سال بمانیم در این جا با هم"

...

شاید این بار به سروقت خدا رفتم تا
تا بخواهم بنویسد تو و من را باهم



- لیلا عبدی -
 
بالا