مناجات و حرف دل

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

با نگاه تو شدم عاشق ارباب کریم

به حسینت قسم این گمشده دریاب کریم
روسیاه آمدم امّا تکیه گاهم شاه است
آمدم با سر خونین سوی محراب کریم
بگذر از جرم و خطایم به غروبی که گذشت
از سر عمّه ی سادات و حرم آب کریم
آب و آتش با هم از دشت غم آمد به حرم
عفو کن عفو به آن دختر بی تاب کریم
این طرف دختر دردانه ی حیران نجف
آن طرف بر سر نی دین تو شد قاب کریم
به همان قاریِّ نیزه به غم مجلس می
توبه ام بشنو و وا کن خودت ابواب کریم
با نگاه تو خدایی می شود عبد حقیر
می شوم یاور تنهاییِّ سرداب کریم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

گفتی الله اکبری هم هست

چون خداوند برتری هم هست
پیرو نفس خود شدم وقتی
که روش های بهتری هم هست
دست و دل بازتر شده قلبم
غیر تو فکر دیگری هم هست
علم دارم ولی بدون یقین
گفتم ای عقل ٬ باوری هم هست
غرق دنیا و منجلاب گناه
غافل از اینکه محشری هم هست
باب حاجات ٬ باب لطف خداست
غیر از این در ٬ اگر دری هم هست
لطف٬ از ذاتیات حتمی توست
عادتت ذره پروری هم هست
روز محشر امید دارم چون
فاطمه هست٬ حیدری هم هست
همه ی هستی ام فدای حسین
خرج ارباب ٬ نوکری هم هست
از کرامات روضه فهمیدم
ناله ی شعله ورتری هم هست
ناله ی دختری که نیمه ی شب
دید بین طبق٬ سری هم هست
گفت : ای تکسوار نیزه نشین
تو نگفتی که دختری هم هست؟
کربلا تا به شام ٬ بالینم
مادری بود ٬ خواهری هم هست
گرچه خلخال و گوشوارم نیست
چادرم هست ٬ معجری هم هست
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

از بس كه غافليم ز حساب و كتاب خود

در حيرتم به حشر چه سازم جواب خود
مادر ز مهر سرزنش طفل مي كند
از مگير وقت خطايم ، عتاب خود
هر چند روسياه ولي بنده ي توام
اي مهربان ، جدا مكن از من حساب خود
غفلت ز مرگ ، فرصت جبران ، ز من گرفت
طي شد تمام زندگي ام در سراب خود
من ناله از عذاب جهنم نمي كنم
دريافتم به دوري او تو عذاب خود
مسكين در احترام كريم است ، هر كه هست
خورشيد مي كشد همه را در حجاب خود
ما حَّدِ خود ز گريه مستانه مي خوريم
مست اينچنين كسي نشود از شراب خود
محشر به غير نام علي سر نمي دهم
وقتي ندا رسد كه بخوانم كتاب خود
پرسيدم از تو – توبه ي من هم قبول هست ؟
نام حسين آمد و ديدم جواب خود
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اگر چه با تو از غیر تو گفتم[/FONT]


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خودم را در دل دنیا نهفتم[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ولی از بابت اشکی که دارم[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خودت کاری کن از چشمت نیفتم[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]×××[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ای دوست مرا میان غم ها مگذار[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]لطفی کن و بر روی دلم پا مگذار[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عمری است تمام خواهش من این است[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یک لحظه مرا به حال خود وا مگذار[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]×××[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آیینه ای و برایت آه آوردم [/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در محضر تو دلی سیاه آوردم [/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من آینهٔ مجسم شیطانم [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از شر خودم به تو پناه آوردم[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

با یاد روز حادثه ها گریه می کنم

از خوف خشم و قهر خدا گریه می کنم
با یاد ساعتی که شود روح از بدن
با امر عرش عشق جدا گریه می کنم
با یاد قبر تار و فشار لحد به تن
یاد جواب چون و چرا گریه می کنم
با یاد محشر وتن عریان و کوله ی ِ ....
سنگین بار جرم و خطا گریه می کنم
با یاد برزخ عمل و نامه ی سیاه
با فکر شرم روز جزا گریه می کنم
با یاد عدل ناب تو و ساعت حساب
وَ با امید فضل خدا گریه می کنم
با یاد آنکه هیچ ندارم به جز حسین
با روضه های کرب و بلا گریه می کنم
با یاد آن شبی که نشستیم در حرم
ناله زدیم واعطشا گریه می کنم
با یاد نیزه ای که سوارش سری جداست
همراه آه نافله ها گریه می کنم
با یاد غایبی که نیامد دلم شکست
هر جمعه با دعای بیا گریه می کنم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

فقط براي نگاه نگار آمده ام

براي اشك دل بيقرار آمده ام
كويرتر شده چشم از هميشه، از هر وقت
دونيم قطره ي باران ببار، آمده ام
اگر گناه ، مرا سر به زير بار آورد
ولي به عشق شما سر به دار امده ام
بهارقلب زمين آمده ، بساط كجاست؟
دو دست خالي و با قلب زار آمده ام
ببين كه غرق تمنّام ، خواهشي دارم
اجابتم كن و منّت گذار ، آمده ام
تمام كوله ي معصيّتم بگير و ببر
دو كيسه نور برايم بيار، آمده ام
((بس است خلف به وعده، كمي خدايي شو))
به نفس گفتم و با خود كنار آمده ام
اميد لطف تو دست مرا كشيد اينجا
تو خواستي كه به اينجاي كار آمده ام
دعاي اول و آخر ، ظهور حجت توست
براي اوست كه چشم انتظار آمده ام
ببخش، جان همان خواهري كه گفت: حسين
كشان كشان به روي اين مزار آمده ام
رمق به پام نمانده چرا كه همراهِ
هزار عقده ي از نيزه دار آمده ام
سرت مقابل چشمم گذاشت عمداً ، گفت:
تو با حقارت و من با وقار آمده ام
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

هرگز برايت بنده اي عاشق نبودم


هرگـــز بـراي نعمتت لايق نـبـودم

اين ماه هم از دست رفت و باز ماندم

يــك روز حتي بــا خودم صـادق نبودم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

یا رب خودت مواظب شاه غریب باش


او را ولی و ناصر و کهف و حبیب باش

ما زخم می زنیم به او با گناهمان

یا رب خودت به زخم دل او طبیب باش

او آخرین امید دل خلق عالم است

یا رب خودت مراقب اَم ُیجیب باش

تا آن زمان که دولت او گردد استوار

یا رب نگاهبان امیر غریب باش

از آه عشق یک مَهِ دُردانه مانده است

یا رب مواظب پسر نور و سیب باش

ما مرد استقامت و یاریش نیستیم

تنهاست شاه ما ، تو برایش مُجیب باش

یا رب مراقب دل پر داغ و خون او

وقتی که خواند روضه خدالتریب باش
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

عبد گناهکار من چرا ز من جدا شدی


بر در غیر رفتی و دور ز آشنا شدی

قرار ما نبود این، مرا رها کنی چنین

دیده ز هم گشا ببین خود به کجا رها شدی

بندۀ بی وفای من عبد گریز پای من

چرا گریختی ز من چه شد که بیوفا شدی

هر چه گناه کردهای عفو نمودم از کرم

هر چه صدا زدم تو را باز ز من جدا شدی

حاصل خویش سوختی وصل مرا فروختی

اسیر نفس گشتی و هوایی هوا شد

من همه هست خویش را بهر تو خلق کردهام

تو همه را ندیدی و غرق یم خطا شدی

خداست یار و یاورت چگونه نیست باورت

دمی به خود بیا ببین که غافل از خدا شدی

رشتۀ وصل ما و تو پاره نمیشود بیا

خدای تو منم چرا بندۀ غیر ما شدی؟

مرا بس است آه تو گذشتم از گناه تو

دست بده به دست من از چه گریز پا شدی؟

خداست با تو «میثما» تو نیز باش با خدا

به سوی دوست کن سفر در به درِ کجا شدی؟
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مناجات و حرف دل

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
ور تیغ میزنی طلب ما رضای توست
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی
زجر و نواخت هرچه کنی رای رای توست
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر
شادی به روزگار کسی کاشنای توست
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو
هر جا که دست غمزدهای بر دعای توست
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای توست
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقی و، ما را هوای توست
قوت روان شیفتگان التفات تو
آرام جان زندهدلان مرحبای توست
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی
عذری که میرود به امید وفای توست
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای توست
کس را بقای دایم و عهد مقیم نیست
جاوید پادشاهی و دایم بقای توست
هر جا که پادشاهی و صدری و سروری
موقوف آستان درِ کبریای توست
سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حد ثنای توست
 
بالا