اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

[h=3]لبریز از تو گفتنم اما نمی شود
[/h] [h=3]اصلا زبان برای سخن وا نمی شود[/h] [h=3]لکنت گرفته ام و مانده ام هنوز[/h] [h=3]دم از شما زدن به تقلا نمی شود[/h] [h=3]عمری قلم گرفته و یک خط نوشته ام[/h] [h=3]بر روی دفترم اما نمی شود[/h] [h=3]وصف تو کار من نه، که کارخود شماست[/h] [h=3]مجنون که از قبیلۀ لیلانمی شود[/h] [h=3]فرض محال کردم و دیدم که باز هم[/h] [h=3]دراین خیال وسعت من جا نمی شود[/h] [h=3]ساقی بریز باده که خود را رقم زنم[/h] [h=3]دم از ظهور حضرت صاحب علم زنم[/h] [h=3]جان دوباره ای به شجاعت دمیده اند[/h] [h=3]وقتی حماسه را به تصوّر کشیده اند[/h] [h=3]روز ازل میان تمامیّ واژه ها[/h] [h=3]نامی برای معنی مردی گزیده اند[/h] [h=3]وقتی که نام حضرتتان برده می شود[/h] [h=3]دلها رمیده اند و نفس ها بریده اند[/h] [h=3]زیبایی و وقار و شب و صبح پیش هم[/h] [h=3]در چشمهای مست شما آرمیده اند[/h] [h=3]می خواستند زمین بلرزد تمام قد[/h] [h=3]عباس را شبیه خدا آ فریده اند[/h] [h=3]جبـر است و اخـــتیار شـدم آشنـای تو[/h] [h=3]عشق است اگر که سر بدوانم به پای تو[/h] [h=3]این شام نیست زلف دلارای دلبر است[/h] [h=3]این سرو نیست قامت شمشاد پرور است[/h] [h=3]این تیغ نیست، ابروی پیوسته ای ، کمان[/h] [h=3]این شانه نیست اوج هزاران کبوتراست[/h] [h=3]این هیبت که هست که این سان قیامت است؟[/h] [h=3]این بازوی که است که این سان دلاوراست؟[/h] [h=3]مژگان نگرکه قامت دلها گرفته است[/h] [h=3]چشمش نگر که آینه ای مهر گستر است[/h] [h=3]از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتراست[/h] [h=3]عباس مرتضی و اباالفضل حیدراست[/h] [h=3]تو انتخاب فاطمه ای بی قرین شدی[/h] [h=3]تو سـرفـرازیِ سـرِ ام البنین شـدی[/h] [h=3]وقتی نبرد تازه نفس گیر می شود[/h] [h=3]لبخند برلبان تو تصویر می شود[/h] [h=3]وقتی به سینۀ خود می زنی گره[/h] [h=3]این شانه ها به هیبت یک شیر می شود[/h] [h=3]تو نعره می کشی و رجز خوانیت عجیب[/h] [h=3]تا هفت آسمان پُرِ تکبیر می شود[/h] [h=3]وقتی که تیغ تیز کمی چرخ می دهی[/h] [h=3]یک دشت پرسپاه زمین گیر می شود[/h] [h=3]هر سو نگاه می کنی از کشته ها پر است[/h] [h=3]انگار ضربه های تو تکثیر می شود[/h] [h=3]موسی بگو عصای خودش را رها کند[/h] [h=3]جایی که کوه را دم تیغت جدا کند[/h] [h=3]پای شریعه چشم به چشم برادرت[/h] [h=3]آمد ولی خمیده کمر پای پیکرت[/h] [h=3]فلان هنوز چشم براه رسیدنت[/h] [h=3]چشم رباب، چشم علی، چشم خواهرت[/h] [h=3]یک دختر سه ساله در خیمه مانده است[/h] [h=3]درانتظار دیدن لبخند آخرت[/h] [h=3]اما زبس که بر بدنت تیر خورده است[/h] [h=3]جایی نمانده است براین جان پرپرت[/h] [h=3]ام البنین نبود بگیرد سر تورا[/h] [h=3]زهرا گرفته رأس تورا جای مادرت[/h] [h=3]با تو کسی به کوچۀ غم ها گذر نکرد[/h] [h=3]با تو کسی به قامت زینب نظر نکرد:53::53:[/h]
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

[h=3]کیست این آبشار عاشورا
[/h] [h=3]کیست این تکسوار بی همتا[/h] [h=3]سبزی خیمه های آل حسین[/h] [h=3]سرخی آسمان عاشورا[/h] [h=3]روی بازوی او مدد حیدر[/h] [h=3]ناله های شبانه اش زهرا[/h] [h=3]تا که او هست کودکان در خواب[/h] [h=3]مادران گرم گفتن لالا[/h] [h=3]علمی سربلند در دستی[/h] [h=3]مشک در دست دیگر دریا[/h] [h=3]هر که تشویش در دلش دارد[/h] [h=3]می رود سمت خیمه ی سقا[/h] [h=3]تا که او هست می توان بشنید[/h] [h=3]خنده های رباب و اصغر را[/h] [h=3]هیچ چشمی ندیده تا او هست[/h] [h=3]سایه ی دختران نو پا را[/h] [h=3]هیچ چشمی ندیده تا او هست[/h] [h=3]قد و بالای زینب کبری[/h] [h=3]نذر اسفند می کند ملک[/h] [h=3]چشم زخمی نگیردش حتی[/h] [h=3]کودکان روی دامنش هر روز[/h] [h=3]گرم بازی و ناز در اینجا[/h] [h=3]لحظه ای بی عمو خدا نکند[/h] [h=3]بی عمو یک کلام واویلا[/h] [h=3]کیست او مرد تند باد حسین[/h] [h=3]اوست تفسیر ان یکاد حسین[/h] [h=3]این صدای خروش تکبیر است[/h] [h=3]لحظه های حضور یک شیر است[/h] [h=3]در خیال شکار آمده است[/h] [h=3]مثل یک رعد مثل یک تیر است[/h] [h=3]لرزه افتاده بر ستون زمین[/h] [h=3]دیدنش هم عجب نفس گیر است[/h] [h=3]علمش را به دشت می کوبد[/h] [h=3]نوبت تند باد شمشیر است[/h] [h=3]نفس صد سپاه بند آمد[/h] [h=3]هر گلو اسیر زنجیر است[/h] [h=3]لحظه ای روی پا نمی ماند[/h] [h=3]هر که حتی ز عمر خود سیر است[/h] [h=3]آی لشکر فقط فرار کنید[/h] [h=3]ناله ی دشمن زمینگیر است[/h] [h=3]آمده شیر بی مثال علی[/h] [h=3]گرهی زد به دستمال علی[/h] [h=3]آسمان را دوباره حیران کرد[/h] [h=3]دشت را یک نفس پریشان کرد[/h] [h=3]یک نگاهش برای یک لشکر[/h] [h=3]خاک بر چشم گوی و میدان کرد[/h] [h=3]چشم بد دور از قیامت او[/h] [h=3]مثل حیدر به رزم جولان کرد[/h] [h=3]گرهی زد میان ابرویش[/h] [h=3]زهره ها را درید و طوفان کرد[/h] [h=3]تیغ را در میان انگشتش[/h] [h=3]اندکی چرخ داد و رقصان کرد[/h] [h=3]نعره ای زد که مرد آمده است[/h] [h=3]جنگ را مکتب دبستان کرد[/h] [h=3]خانمان همه به ویرانی است[/h] [h=3]تازه هنگامه ی رجز خوانی است[/h] [h=3]تیغ را لحظه ای که می چرخاند[/h] [h=3]آسمان را به خاک می چسباند[/h] [h=3]چشم تا که کار می کند اینجا[/h] [h=3]دست و پا را به سینه می پیچاند[/h] [h=3]تپش قلب آب می آمد[/h] [h=3]گیسوی مشک را که می افشاند[/h] [h=3]ذولفقاری که بین پنجه اوست[/h] [h=3]کوه را با اشاره می سوزاند[/h] [h=3]هیبت چشم او همان اول[/h] [h=3]جنگ را بین دشت می خواباند[/h] [h=3]هر که سر داشت بی سر آمده است[/h] [h=3]همه گفتند حیدر آمده است[/h] [h=3]افق این نگاه را بنگر[/h] [h=3]چشم های سیاه را بنگر[/h] [h=3]شمس را شمع کرد و پنهان کرد[/h] [h=3]نیم روز است و ماه را بنگر[/h] [h=3]همه ی کودکان را بنگر[/h] [h=3]یک حرم یک سپاه را بنگر[/h] [h=3]مادری آمد و اشاره نمود[/h] [h=3]کودک بی گناه را بنگر[/h] [h=3]کودکی دید روی دامانش[/h] [h=3]اشک زد حلقه گرد چشمانش[/h] [h=3]مشک را تا گرفت بر دوشش[/h] [h=3]نهر شد چون همیشه مدهوشش[/h] [h=3]می زد آب موج او تشنه[/h] [h=3]خنده ای بر لبان خاموشش[/h] [h=3]اسب را سمت خیمه ها هی کرد[/h] [h=3]دل غمگین خیمه در جوشش[/h] [h=3]وای تیغی رسید بر دستش[/h] [h=3]مشک را برد بین آغوشش[/h] [h=3]تیر ها می رسید از هر سو[/h] [h=3]پیکرش را نمود گلپوشش[/h] [h=3]گفت دیدی که آبرویم رفت[/h] [h=3]تا صدایی رسید بر گوشش[/h] [h=3]چشم وا کرد دید از مشکش[/h] [h=3]آبرویش چکید از مشکش[/h] [h=3]به دلش تیر غصه ها می خورد[/h] [h=3]شعله بر جان کربلا می خورد[/h] [h=3]چشم خود بست و دید لب تشنه[/h] [h=3]کودکی را که دست و پا می زد[/h] [h=3]مادری در کنار گهواره[/h] [h=3]ساقی خیمه را صدا می زد[/h] [h=3]دید دنبال گوشواره کسی[/h] [h=3]ضرب سیلی به بچه ها می زد[/h] [h=3]از دل حلقه ای نگین افتاد[/h] [h=3]گل ام البنین زمین افتاد:53::53::53:[/h]
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

[h=3]مشک تشنه به روی دوشش بود
[/h]
[h=3]بی امان سوی علقمه میرفت[/h]
[h=3]در نگاهش خروش دریا داشت[/h]
[h=3]آسمان سوی علقمه میرفت[/h]
[h=3]چشم ها محو شیوهی رزمش[/h]
[h=3]معرکه از صلابتش پُر بود[/h]
[h=3]قلب سقای تشنه لب اما[/h]
[h=3]از تب سرخ «العطش» پُر بود[/h]
[h=3]خنکای شریعه را حس کرد[/h]
[h=3]چشم خود را به خیمه ها میدوخت[/h]
[h=3]لب او در نهایت ایثار[/h]
[h=3]در کنار فرات هم میسوخت[/h]
[h=3]مشک از شوق گریه پُر میشد[/h]
[h=3]که تو لب تشنه ای و سیراب است[/h]
[h=3]وَ تو از مشک خود پریشان تر[/h]
[h=3]لب خشکت به یاد ارباب است[/h]
[h=3]در هیاهوی موج های فرات[/h]
[h=3]لحظه لحظه سراب میدیدی[/h]
[h=3]لب خشک علی اصغر را[/h]
[h=3]در زلالی آب میدیدی[/h]
[h=3]جرعه جرعه وفا، محبت، عشق[/h]
[h=3]مشک نه این سبوی ساقی بود[/h]
[h=3]تو گمان میکنی که آب ولی[/h]
[h=3]همهی آبروی ساقی بود[/h]
[h=3]پر گشودی دوباره سوی حرم[/h]
[h=3]تیرها نیز پر درآوردند[/h]
[h=3]تا که از راز تشنگیّ تو و[/h]
[h=3]مشک لب تشنه سر درآوردند[/h]
[h=3]ناگهان بغض مشک سر وا کرد[/h]
[h=3]یک سه شعبه رسیده بود از راه[/h]
[h=3]چشم های تو بوسه باران شد[/h]
[h=3]در هجوم سه شعبه ها ناگاه[/h]
[h=3]حاجت دستهای پاک تو را[/h]
[h=3]زودتر از خودت روا کردند[/h]
[h=3]دست های گره گشای تو را[/h]
[h=3]یک به یک از تنت جدا کردند[/h]
[h=3]سنگ ها گرم استلام لبت[/h]
[h=3]حج سرخت چه زود کامل شد[/h]
[h=3]نیزه ها در طواف پیکر تو[/h]
[h=3]بر سر تو عمود نازل شد[/h]
[h=3]رمق از زانوان آقا رفت[/h]
[h=3]بغض أدرک أخا که سر وا کرد[/h]
[h=3]از روی اسب، پرپر و بی دست[/h]
[h=3]سجده ات را که او تماشا کرد[/h]
[h=3]تو به آغوش زخم ها رفتی[/h]
[h=3]سایه ات از سر حرم کم شد[/h]
[h=3]کمر کوه از غم تو شکست[/h]
[h=3]قامت آسمان دگر خم شد[/h]
[h=3]چشم ها در غروب تو میسوخت[/h]
[h=3]دشت از داغ تو لبالب بود[/h]
[h=3]تکیه گاه حرم! فراق تو[/h]
[h=3]اول بی کسی زینب بود[/h]
[h=3]بیپناهی خیمه ها، بی تو[/h]
[h=3]هر دلی را پُر از محن میکرد[/h]
[h=3]همه دیدند بعد تو ارباب[/h]
[h=3]کهنه پیراهنی به تن میکرد:53:[/h]
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

گمان نمي كنم اين روح پيكرم باشد


تني كه مثله شده در برابرم باشد



بدن بدن كيست اينچنين شده است ؟

اگر خداي نكرده برادرم باشد ...!



فداي خواهر مظلومه اي كه نالان گفت

كنار كشته ي گودال موپريشان گفت



گمان نمي كنم اين زير نيزه افتاده

حسين فاطمه يعني برادرم باشد



تو را خدا بگذاريد بوسه اش بزنم

كه قول ميدهم اين بار بار آخرم باشد



كفن كه نيست عبا نيست ، بوريا هم نيست ؟

بد است بي كفن اين مرد محترم باشد



براي آنكه روي پيكرش بيندازم

نمي شود بگذاريد معجرم باشد ؟:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

آبی نبود اگر که تو دریا نمی شدی

مشکی نبود اگر که تو سقا نمی شدی

حالا که مثل نور شدی و قمر شدی

ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی

این تیر با نگاه نظر می زند تورا

حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی؟

می خواستی که تیر نگیرد تن تورا

کاری نداشت،خوش قدو بالا نمی شدی

تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت

ورنه در این مزار کمت جا نمی شدی

پیش قد حسین ،تمامت شکسته بود

تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی
:53:

 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم
پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم

من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی
بوسیدن دستان تو شد افتخارم

سلطانی ام در کربلا از توست عباس
در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم

تنها تویی که سه حرم داری در عالم
دست جدایت را به چشمانم گذارم

تا که صدا کردی برادر یاری ام کن
بند دلم را پاره کردی ای نگارم

هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا
گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم

بوی مدینه می دهد خون لبانت
حس می کنم مادر نشسته در کنارم

شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن
آشفته در هم گیسوانت ای بهارم

بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن
جان خودت صاحب علم دلشوره دارم

ترسم شود زینب اسیر بی حیایی
در فکر آن طفلان در حال فرارم
:53:
 
بالا