اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
برخاسته از دشت بلا خط غبارى

پيچيده به عالم سخن از يكّه سوارى

سجّاده نشين حرم عشق مهيّاست

تا بهر شهادت بشتابد به كنارى

شد بدرقه راه گل حضرت زهرا(عليها السلام)

بى تابى و اشك و عطش و ناله و زارى

تنهايى و شرمندگى و سوز و حرارت

آورده بر آن اختر تابان چه فشارى

اندر طلب دوست چنان واله و شيدا

انگار نمانده است در او صبر و قرارى

او در پى ميعاد الهى است روانه

تاريك پرستان همه مست و در خمارى

شمشير جفاى كوفه خيزبرداشت

آلاله دل به گريه آمد بارى

ناگاه بيفتاد سرماه منيرش

بر دشت بلا، كوى جفا، خاك صحارى

عالم به عزا نشست و جان ها همه در غم

بشكسته ستون عرش آرى آرى

زهرا و فرشتگان حق آمده بودند

تا بوسه بگيرند از آن جسم بهارى

سيناى دل شاعر نالان شده خونى

از قصّه جانكاه شه حضرت بارى
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)

به روی نیزه ذکر یا حبیب است

هوا آکنده «أمّن یجیب» است

نه تنها کودکان تو، خدا هم

پس از مرگ غریب تو، غریب است

تو مثل دست خود افتاده بودی

به قدر مهربانی ساده بودی

در آن هنگامه از خود گذشتن

عجب دستی به دریا داده بودی

پریشان یال و بی‏زین و سوارم

غریب کوچه‏های انتظارم

صدای «العطش آقا» بلند است

به خیمه روی برگشتن ندارم

سر خورشید برنی آشیان زد

علم بر بام قلب عاشقان زد

غروب کربلا رنگ فلق بود

مگر خورشید را سر می‏توان زد

بیا و حاجت ما را روا کن

دو دستت را ستون خیمه‏ها کن

به دریا می‏روی یادت بماند

لبی با سوز دریا آشنا کن

نمی‏دانم چرا اکبر نیامد

چراغ خانه مادر نیامد

نمی‏دانم چرا بانگ عطش از

گلوی نازک اصغر نیامد؟

نمی‏دانی چه بی‏تابم عموجان!

غمت را برنمی‏تابم عموجان!

هلاک دیدن روی توام من

که گفته تشنه آبم عموجان؟

مدد کن عشق، دریا یار من نیست

فلک در گردش پرگار من نیست

مدد کن دیده از دنیا ببندم

عموی آب بودن کار من نیست

عموی مهربان من کجایی؟

الهی بشکند دست جدایی

بیا با تشنگی‏هامان بسازیم

عموجان، آب یعنی بی‏وفایی

علم از دست و دست از من جدا شد

و مشک آب از دندان رها شد

قیامت را به چشم خویش دیدم

دمی که قامت خورشید تا شد
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


آبی برای رفع عطش در گلو نریخت

جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت

دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک

کاخ بلند همت خود را فرو نریخت

چون مهر خفت در دل خون شفق ولیک

اشکی به پیش دشمن خفاش خو نریخت

غیرت نگر که آب به کف کرد و همتش

اما به جام کام می از این صبو نریخت

چون رشته امید بریدش زآب گفت

خاکی چومن کسی به سر آرزو نریخت

از عطش نگاه تو ديده آب گريه كرد

چشم غمين كربلا در تب و تاب گريه كرد

بر دل صفحه زمان دست تو عشق مي نگاشت

واژه تمام گشت و هم چشم كتاب گريه كرد

واي از اين دوباره غم پشت حسين گشته خم

سينه و دلم خراب شد باز خراب گريه كرد

العطش از صداي هر ناله به گوش ميرسد

رود فرات مانده در فكر جواب گريه كن

لحظه به لحظه دست تو شاخه صد اميد بود

شاخه زبن شكسته شد خون به شتاب گريه كرد

فرش زمين زخون تو نقش عزا به بر گرفت

ذره ذره به خاك هم غرق گلاب گريه كرد

ضياء اشك لاله شد خون زديده رفتهات

ديده شب به ناله در سوي شهاب گريه كرد

لب به سكوت باز شد در غم (ساقي وفا)

چشم پر از نگاه هم پشت حجاب گريه كرد
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


افتاد دست راست خدایا زپیکرم

بردامن حسین برسان دست دیگرم

چون دست من لیاقت دامان او نداشت

انداختم براه که بردارد از کرم

بیدست من زدست حسینم گسسته دست

ایدست حق بگیر تو دست برادرم

ایدست راست روبسلامت که تا ابد

این خاطره ودیعه سپارم بخاطرم

آنجا که دست فاطمه در حشر جای تست

برخاک خون فتاده توئی نیست باورم

ایدست چپ زیاری من بر مدار دست

من در هوای آب بشوق تو میپرم

آبیکه آبروی من و اعتبار تست

بر تشنه گان اگر نرسد خاک برسرم

آبفرات نیست بمشگ آبروی اوست

بر پیشگاه آبروی خلق میبرم

نی نی نه آبروی فرات و نه آب اوست

خود آبروی ام بنین است مادرم

مردم بحفظ دیده زهر چیز بگذرند

من بهر آب حاضرم از دیده بگذرم

ایدست دامن تو و دست نیاز من

تا همتت بعرصة پیکار بنگرم

منکه بعمر منتی از کس نبرده ام

اینک به ناز منت ایدست حاضرم

منت به بهر خودپی این مشگ میکشم

نامردم ارهوای سرم برده بر سرم

ترسم توه زدست روی بیتو مشگ را

آخر بدست ناوک دلدوز بسپرم
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


آمدم با چه شتابی ز حرم در بر تو


با اميديكهببينمرخجانپرور تو


سر و مشكو علمو دستتو از همچو گسست


دشمنمگفتكه: پاشيد ز هملشگر تو


نيستتقصير فراتاينهمهشرمندگيات


خشكشد ديدهاشاز ريختنساغر تو


گر كهاز شرمسر از سجدهنياريبالا


پسچسانتير بر آرمز نگاهتر تو


از غممشكز بسديدةتو خونبار است


ريختهخونچو نقابيبهرخانور تو


بيشاز اينتا كهتو احساسبهغربتنكني


مادرمفاطمهآمد عوضمادر تو


شدهمجموعهاياز خاطرهپا تا بهسرت


ياد حيدر كنماز زخمعميقسر تو


كمرمراستنگردد ز چنينخمشدنت


با چهروييببرمسويحرمپيكر تو


روضهخوانانعطشاز عطشمدمنزنند


كهدهند شرحلبو ديدة، خشكو تر تو
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


افتاده زمین قامت دلجوی ابوالفضل

افسرده زغم گشته گل روی ابوالفضل

آن شیرژیانی که شجاعت زعلی داشت

در معرکه و رزم شهامت چودلی داشت

عباس دو بازوی قوی ازلی داشت

چون چشمة خورشید زخود نور جلی داشت

مبهوت شدند خلق زنیروی ابوالفضل

بگرفت بکف جان بسوی رزم روان شد

چون شمس فروزان بهمه خصم عیان شد

لشگر زنگاه رخ ماهش نگران شد

پشت فلک از هیبت عباس کمان شد

نبود بجهان کس بترازوی ابوالفضل

آمد بفرات آب همه موج زنان دید

در میمنه و میسره¬اش خصم نهان دید

سیراب از او دشمن غدار و خسان دید

لب تشنه بدو خوردن آن آب زیان دید

بنگر به وفا و تو ببین خوی ابوالفضل

چون دید لب آبفرات آنهمه دشمن

برکف همه شمشیر و همه سنگ بدامن

هر یک به تن خویش نمودند دو جوشن

در ترکه پر از تیرو همه غرق در آهن

خواهند کند حمله چو بر سوی ابوالفضل

فرزند علی شیرنیستان شجاعت

ضرغام سلحشور خداوند شهامت

آمد بغضب غیرت دریای رشادت

زد نعره که غرید فلک زآنهمه هیبت

پرچین شده از چشم دو ابروی ابوالفضل

از آب بیرون آمده چون شیر غضبناک

بنموده یکی حمله بر آن دشمن بی باک

بس دست و سرخصم فروهشته چه برخاک

برخاست دوصد و لوله از عالم افلاک

سرهای یلان گشته همه سوی ابوالفضل

از ترس ابوالفضل فراری شده دشمن

انداخته چون مشک پر از آب بگردن

وانگه بسخن آمد و فرمود بتوسن

بشتاب که تا آب سوی خیمه برم من

طفلان همه گشتند ثناگوی ابوالفضل

امروز که سقای شه کرب و بلایم

من باب حوائج بهمه شاه و گدایم

من صاحب هفده سمت از شاه ولایم

در معرکه امروز قیامت بنما یم

دشمن همه هستند تکاپوی ابوالفضل

دشمن بخیالش که حسین یار ندارد

تسلیم شود میل به پیکار ندارد

تنها شده و یار و مدد کار ندارد

گویا که ابوالفضل علمدار ندارد

نشنید یقین بانگ هیاهوی ابوالفضل

تا چند ببینم بحرم شیون و غوغا

بینم که پریشان شده شاهنشه بطحا

سر را بدو زانو زده نور دل زهرا

آزرده شده خاطرش از مردم اعدا

افسرده شده چهرة خوشخوی ابوالفضل

از نالة اطفال برادر بفغانم،

افغان سکینه شرر انداخت بجانم

در پاسخ این طفل شده بند زپانم

نه چاره و تدبیر در اینکار ندارم

آیند بخیمه همگی سوی ابوالفضل

خواهم ز خدا حق ابوالفضل دلاور

سردار قوی شوکت و آن میر غضنفر

در حشر ز عصیان گناه همه بگذر

از سینه زن و بانی و هردیده که شدتر

شاداب اخوت شود از سوی ابوالفضل
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


اگر شب تا سحر پاس حرم دارم چه غم دارم

چرا در خیمة سلطان قدم دارم چه غم دارم

سیاهی دور شو از خرگه سلطان مظلومان

که شیر بیشة ایجادم و پاس حرم دارم چه غم دارم

اگر زیر و زبر سازم تمام ملک امکان را

من از سلطان مظلومان رقم دارم چه غم دارم

کشیدم دست و دل از این جهان و عالم امکان

حریم قرب حق را محترم دارم چه غم دارم

اگر از تیغ ابرو غارت دلها کنم امروز

که این سرمایه از فخر امم دارم چه غم دارم

بحمدالله و المنه که من سقای طفلانم

ولی این منصب شاهانه از فخرامم دارم چه غم دارم

بود این افتخار من برغم کوری دشمن

که برکف سر برای مظهر جود و کرم دارم چه غم دارم

الا ای اهل سکان سما لب را فرو بندید

بخواب نازناموس خدا در این حرم دارم چه غم دارم

لب عطشان اگر جان بسپرم در رهگذار دوست

بجان دوست در ملک بقا بحر کرم دارم چه غم دارم

سرم گرم زیب نی گردد چو مهر عالم امکان

بزیب نیزه می بینم جهانی را خدم دارم چه غم دارم

اگر در بحر عصیان غرق باشد قطره می گوید

علی دارم حسن دارم حسین دارم چه غم دارم
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


اي ماه بني هاشم خورشيد لقا عباس

اي نور دل حيدر، شاه شهدا عباس

اي از تو دل اطفال روشن به اميد آب

اي ساقي غم پرور،ميزان وفا عباس

اي تشنه آب آور،اي كشته نام آور

اي صف شكن لشكر سردار صفا عباس

لب تشنه شدي بر آب لب دوخته برگشتي

جان را به لب آوردي با عين رضا عباس

اي مير علمداران ، سقا وفا داران

د رجمع فدا كاران بودي به سزا عباس

تو درس وفا دادي با دست جدا دادي

دست همه محزون گير از بحر خدا عباس
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)


اي بسته بر زيارت قد تو قامت آب

شرمنده مروت تو تا قيامت آب

در ظهر عشق عكس تو لغزيد در فرات

شد چشمه حماسه زجوش شهامت آب

دستت بموج داغ حباب طلب گذاشت

اوج گذشت ديد و كمال كرامت آب

بر دفتر زلالي شط خطّ لانوشت

لعلي كه خورده بود زجام امت آب

لب تر نكردي از ادب اي روي تشنگي

آموخت درس عاشقي و استقامت آب

ترجيع درد راز گريزي كه از تو داشت

سرميزند هنوز به سنگ ندامت آب

از نقش سجده كرده نخل بلند تو

آيينهاي است خفته در آه ملامت آب

سوگتر از صخره چكيده قطره قطره رود

زين بيشتر سزاست به اشك غرامت آب

از ساغر سقايت فضلت قلم كشيد

گسترد تا حريم تفضل زعامت آب

زينب حسين را به گل سرخ خون شناخت

بر تربت تو بود نشان و علامت آب

با يكهزار اسم تو را كي توان ستو

در تنگناي لفظ كه دارد زمامت آب

از جوهر شفاعت سعيت بعيد نيست

گر بگذرد زآتش دوزخ سلامت آب

ميخوانمت به نام ابوالفضل و شوق را

در ديدگان منتظرم بسته قامت آب

آمد به آستان تو گريان و عذرخواه

با عزم پايبوسي و قصد اقامت آب
:53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب نهم محرم (حضرت ابالفضل العباس علیه السلام)



اي كه پرچمدار عشقي، قامت رعنات كو

اي كه موساي زماني آن يد بيضات كو

اي كه اندر دشت خونين قاف قهري قهرمان

در سياهيهاي دوران تيغ بي پروات كو

اي كه عالم بر سر سوداي عشقت گيج بود

بار ديگر تا ببينم آن سر و سودات كو

اي وجود تشنهات درياي گوهرزاي عشق

آن وجود تشنه و آن جون چود دريات كو

اي كه سقاي تمام تشنه كاماني بگو

مشك پاره پاره سوراخ سر تا پات كو

عاقبت اي آرزوي تشنه كامان حسين

آن رخ و آن قد سر و سر بپا معنات كو
:53:
 
بالا