♦***♦ مصباح الشریعه امام جعفر صــــــادق(علیه السلام) ♦***♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت ويكم: خوى خوش

امام صادق (ع ) فرمود:
خوى خوش ، زيبايى وزيور دنيا وپاكى (از گناهان ) در آخرت است ودين با آن كمال يابد ووسيله قرب به خداست . اين موهبت ، جز به اوليا وبرگزيدگان حقّ، ارزانى نشده است ، زيرا خداوند دريغ دارد از اين كه الطاف خود وحسن خلق را جز نزد حامل نور جمال خويش به وديعت نهد، چرا كه هر كس خداى خود را بهتر بشناسد، شايسته داشتن اين خصلت است وهيچ كس جز خداوند متعال به حقيقت حسن خلق پى نبرد.


پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: خوى خوش ، سرآمد هر چيز در روزگار است . خلق حسن لطيف تـريـن چـيـز در ديـن وسـنـگـيـن تـريـن كـالا در مـيـزان قـيـامـت اسـت وسـوء خـلق ، عـمـل وعـبـادت را تـبـاه مـى كـنـد؛ هـمـان گـونـه كـه سـركـه ، عسل را. وهر كس چنين باشد انجام كارش خوارى است ، اگر چه درجات عاليه را دريابد.

پيامبر (ص ) مى فرمايد: خوى خوش ، درختى است در بهشت كه انسان خوشخوى به شاخه هـاى آن درآويـخـتـه ، بـه سوى آن جذب مى شود وخوى بد، درختى است در دوزخ كه انسان بدخوى ، به شاخه هاى آن در آويخته ، به سوى آن جذب مى شود.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت ودوم: علم و دانش

امام صادق (ع ) فرمود:
علم ، اصل هر صفت نيكوست ومنتهاى هر جايگاه رفيع . از اين روى پيامبر (ص ) فرموده است : كسب علم (تقوا ودين ) بر هر فرد مسلمان چه زن وچه مرد واجب است .
ونيز فرمود: دانش بجوييد، اگر چه در چين باشد.

آن دانش ، علم خودشناسى است ودر آن معرفت خداوند عزّ وجلّ نهفته است.

رسول خدا (ص ) فرمود: هر كس خود را بشناسد، خداى خود را خواهد شناخت . وديگر آن كه ، بر تو باد به جست وجوى علمى كه عمل ، جز با آن صحيح نباشد، وآن اخلاص است .
و نيز فرمود، پناه مى برم به خدا از علمى كه سودى نرساند واين ، علمى است كه از اخلاص تهى است . بدان كه علم اندك ، عمل بسيار مى طلبد، زيرا يك روز دانش اندوزى مستلزم يك عمر عمل به آن است .


عيسى بن مريم (ع ) فرمود: سنگى را ديدم كه بر آن نوشته بود: مرا برگردان ! آن را برگرداندم . بر روى آن نوشته بود: كسى كه به آنچه مى داند عمل نمى كند، طلب نادانسته ها برايش شوم است وعلمى كه مى داند وبدان عمل نمى كند، به خود او، مردود است (و مقبول نباشد).

خداوند تبارك وتعالى به حضرت داوود (ع ) وحى فرمود: سبك ترين كيفرى كه عالم بى عمل را بدان گرفتار مى كنم از هفتاد عقوبت بدتر است ، چرا كه شيرينى ذكر خود را از قلبش خارج مى كنم ، كه هر چه مرا ياد كند حلاوتى نيابد وبدين ترتيب از رحمت من دور شود.

براى رسيدن به خداوند، طريقى جز طريق علم ودانش نيست . علم ، زينت انسان در دنيا وآخرت وراه گشاى او به بهشت است وانسان را به رضوان خداى تعالى واصل مى كند.
عالم واقعى كسى است كه اعمال وى گواه بر دانش او، وشيوه زندگى او ستوده باشد وصداقت وتقواى او، تصديق كننده وى باشند، نه زبان آورى تواءم با نادانى وجدال وادّعاى عارى از دانش .
و كسى كه داراى عقل وعبادت وحكم وحيا و خشيت است ، علم را براى چيزى جز اين ها جسته است ، ولى امروز مى بينيم در طالب علم چنين اوصافى ديده نمى شود.

معلم ، نيازمند عقل ، مدارا، خيرخواهى ، بردبارى ، صبر، قناعت وبخشندگى است وجوينده علم ، نيازمند رغبت به دانش ، اراده ، فراغت ، عبادت ، ترس از خدا، قدرت بر حفظ ودور انديشى است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت وسوم: فتوا دادن

امام صادق (ع ) فرمود:
فتوا دادن ، براى كسى كه با باطن پاك وبه دور از آلودگى هاى نفسانى ، از خداوند استفتا نكند واخلاص نورزد ودرون را پاكيزه ندارد، روا نباشد، زيرا هر كس فتوا دهد حكم صادر نموده وحكم ، درست نيفتد مگر به اذن وبرهان خداوند عزّ وجلّ وكسى كه بر اساس خبرى حكمى دهد، بدون آن كه به عيان ، حقانيتش را ببيند، جاهلى است كه به جهل خود عمل كرده وبه واسطه حكمش به گناه افتاده است ؛ چنان كه در خبر است كه : علم ، نورى است كه خداوند در قلب هر كه خواهد قرار دهد.

پيامبر (ص ) فرموده است : جسورترين شما به فتوا دادن ، جسورترين شما نسبت به خداوند عزّ وجلّ است . آيا فتوا دهنده نمى داند كه ميان خداوند تعالى وبندگانش ، واسطه شده وميان بهشت ودوزخ سرگردان است ؟

سفيان بن عيينه مى گويد: چگونه غير خودم را از علم خود بهره برسانم ، در حالى كه خودم از آن بى بهره ام ؟!
فتوا دادن در حلال وحرام ميان مردمان روا نباشد، جز براى كسى كه حق را بر اهل زمان شهر خويش برگزيند (پرهيزكارترين مردم باشد) واز پيامبر (ص ) پيروى نمايد وفتواى صحيح را (از ناصحيح ) بشناسد.
پيامبر خدا (ص ) فرموده است : فتوا دادن در احكام شرعى بسيار خطير است ، زيرا كه صاحب فتوا با تمام تلاشى كه در به دست آوردن توان فتوا به كار برده باشد، پاسخ مسائل را بر اساس احتمال مى دهد، نه بر اساس يقين و و قطع.

امير مؤ منان على (ع ) خطاب به يكى قاضى فرمود: آيا ناسخ را از منسوخ مى توانى تشخيص دهى ؟ گفت : نه . فرمود: آيا مرا خداوند تعالى در مثل هاى قرآن را مى دانى ؟ گفت : نه . فرمود: پس تو خود هلاك مى گردى وديگران را نيز به هلاكت مى اندازى!

كسى كه در مقام فتوا دادن است ، نيازمند شناخت معانى آيات الاحكام ، حقيقت سنّت ها واحاديث وصحت وسقم آن ها، آگاهى از اجماع واختلاف ، توان برگزيدن بهترين آرا، عدالت وپرهيز از محرمات صغيره وكبيره ، برخورد حكيمانه وپرهيز از افراط وتفريط وتقواى الهى است وچون به چنين مرحله رسيد (وتوان دادن فتوا يافت ) فتوا دهد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت وچهارم : امر به معروف ونهى از منكر

امام صادق (ع ) فرمود:
كسى كه از اميال خود رهايى نيافته واز بند آفات وشهوات نفس آزاد نگشته ودر پناه خداى تعالى داخل نشده واز خطا واشتباه مصونيت ندارد، صلاحيت امر به معروف ونهى از منكر رانخواهد داشت وهر گاه چنين نباشد، امر به معروف ونهى از منكر او حجّتى است عليه خود او (كه در قيامت وى را با آن حجّت محكوم كنند) ومردم را نتواند سودى رساند، چرا كه خود عامل بدان نبوده است .


خداوند متعال مى فرمايد:
(آيا مردم را به نيكوكارى امر مى كنيد، در حالى كه خود فراموش كرده ايد؟) آن گاه به چنين واعظى گفته شود: اى خائن ! آيا خلق مرا از آنچه خود بدان دست يازيده اى ، باز خواست مى كنى .
نقل است كه ابوثعلبه خشنى ، از رسول خدا (ص ) درباره اين آيه پرسيد كه : (اى كسانى كه ايمان آورديد! خود را حفظ كنيد، چرا كه گمراهى ديگران شما را زيان نرساند، اگر هدايت شديد).

حضرت در پاسخ فرمود: يعنى (مردم را به سوى معروف بخوان واز منكر نهى كن وبر آسيب وزحمتى كه در اين راه به تو مى رسد، صبر كن ). وآن زمان كه مردمان آزمند وپيرو هواى نفس وخودپسندان مستبد در راءى را ببينى كه از عالمان وواعظان فرمان بردارى نكنند، دست از امر به معروف ونهى از منكر بدار وخود را از كار آنان فارغ ساز وبه (اصلاح ) خويشتن بپرداز.

امر به معروف بايد به خحلال وحرام آگاه باشد وبه آنچه كه امر ونهى مى كند، عامل . خيرخواه مردم باشد ومهربان ورفيق . آنان را با لطافت وزيبايى بيان ، به معروف دعوت كند وتفاوت خُلق وخوى آنان را بداند، تا در نتيجه ، با هر كس به فراخور حالش رفتار نمايد.

به نيرنگ نفس وفريب هاى شيطان بينا باشد. بر سختى ومشقّتى كه بر او مى رسد، صابر باشد ونسبت به مردم مقابله به مثل نكند واز آنان شكايت نبرد وتعصب به كار نگيرد و(براى رضاى خويش ) خشونت نورزد و(در اين كارها) نيّت را براى خداى تعالى خالص كند. چنانچه مردم با او مخالفت كرده وجفا نمودند، صبر كند واگر موافقت وپيروى كردند واز وى پذيرفتند، آنان را سپاس گويد وامر خويش به خدا واگذارد واو را بر عيب ونقص خويش ناظر بيند.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت وپنجم: خدا ترسى


امام صادق (ع ) فرمود:
خدا ترسى ، نتيجه دانش ودانش ، شعاع معرفت وقلب ايمان است . كسى كه خشيت الهى نداشته باشد، عالم نيست ؛ اگر چه موى باريك را به متشابهات علم ، دو نيم كند (و در علم سرآمد باشد).
خداى تعالى مى فرمايد: (جز اين نيست كه دانشمندان وعالمان از خداوند خشيت دارند).


آفت دانشمندان ده چيز است :
1 طمع كه خوارى در پى دارد؛
2 بخل در علم ومال ؛
3 ريا؛
4 تعصب در راءى ؛
5 علاقه به ستايش ديگران از وى ؛
6 فرو رفتن در آنچه كه به حقيقت راهى ندارد؛
7 خود را به سختى انداختن براى زينت بخشيدن به سخن خود (وبازى با الفاظ)؛
8 بى شرمى از خدا؛
9 فخر فروشى ؛
10 عمل نكردن به آنچه كه مى داند.

حضرت عيسى (ع ) فرمود، بدبخت ترين مردم ، كسى است كه در ميان مردم به علم ، شهره باشد وبه عمل گمنام.

رسول خدا (ص ) مى فرمايد: همنشين نباشد با دعوت كننده اى كه شما را از يقين به شك ، از اخلاص به ريا، از تواضع به كبر، از خيرخواهى به بدخواهى واز زهد به دنياگرايى بخواند، بلكه به آن عالمى نزديك شويد كه شما را از كبر به فروتنى ، از ريا به اخلاص ، از شكّ به يقين ، از دنياطلبى به زهد از بدخواهى به خير خواهى ، بخواند.

آن كسى شايستگى موعظه خلق را دارد كه با صداقت ، از اين مراحل گذشته باشد وعيوب سخن گفتن را بشناسد ودرست را از نادرست تشخيص دهد وبه بيمارى هاى دل ها وفتنه ها وهواى نفس آشنايى داشته باشد.


حضرت على (ع ) فرمود: همچون طبيب مهربانى باش كه دارو را در جايى كه سود رساند، بنهد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت وششم: آفت قاريان قرآن

امام صادق (ع ) فرمود:
شخص بى علمى كه قرآن مى خواند، مانند كسى است كه بدون داشتن مال ، بر مردم فخر فروشد وتكبّر ورزد.


وى با مردم كينه مى ورزد، به جهت فقرش ، ومردم با او كينه مى ورزند، به جهت تكبّر وخودپسندى او. پس او هميشه بى آن كه بر او واجب گشته باشد، با مردم خصومت مى ورزد، وكسى كه در چيزى كه بدان امر نشده وواجب نگشته است ، با خلق خصومت ورزد، در واقع با خالقيّت وربوبيّت به خصومت برخاسته است .

خداى تعالى مى فرمايد: (و از [ميان ] مردم كسى است كه درباره خدا، بدون هيچ دانش وبى هيچ رهنمود وكتاب روشنى به مجادله مى پردازد).
نقل است كه (زيد بن ثابت ) خطاب به پسرش گفت : اى پسركم ! مبادا خداوند نامت را در ميان قاريان ببيند!

پيامبر (ص ) فرمود: زمانى بر امّت من خواهد آمد كه اگر نام مردى را بشنوند، بهتر است از ديدن او؛ واگر او را ببينى ، بهتر است از آن كه او را بيازمايى (كه باطنى ناپسند دارند). ونيز آن حضرت فرمود: بيشتر منافقان امّت من از قاريانند، زيرا به اوامر ونواهى آن پاى بند نيستند.

چنان باش كه از تو خواسته اند وتو را بدان امر كرده اند. راز خويش از خلق مخفى دار وطاعت وعبادت براى خدا را به منزله روحت بدان براى بدنت (كه جدايى روح سبب مرگ شود).
بايد آن حالتى را كه ميان تو وآفريدگارت برقرار است ، درست وصحيح باشد. در لحظه لحظه روز وشبت ودر تمام امور به درگاه خدا تضرّع كن واز او مدد بجوى .


خداوند تبارك وتعالى مى فرمايد: (پروردگار خود را به زارى ونهانى بخوانيد كه او از حدّ گذرندگان را دوست نمى دارد).
واين اعتدا (كه در آيه آمده است ) از جمله صفت هاى قاريان زمان ما ونشانه آنان مى باشد. پس ، در همه امورت از خدايت ترسان باش، تا در چاه هولناك تمنّا وآرزوها نيفتى واز هلاكت برهى.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ندا66

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت وهفتم: حقّ و باطل

امام صادق (ع ) فرمود:
از خداى بترس وهر جا كه مى خواهى واز هر جماعتى كه هستى باش ، زيرا كه تقوا از صفات نيكان ونزد همه محبوب است ودر آن هر خير ورشدى جمع است .
تقوا، ميزان هر علم وحكمت واساس هر عبادت مقبول است .
تقوا، آبى است كه از چشمه خداشناسى مى جوشد وهر عملى از علوم بدان نيازمند است .
تقوا فراهم نيايد، مگر اين كه بدانى تحت فرمان وسلطنت او (خدا) هستى . فزونى تقوا از آن جا نشاءت مى گيرد كه بپذيرى كه خداى عزّ وجلّ بر اسرار بنده اش مطلع است . پس اين (تقوا) اصل هر حقّى است .


وامّا باطل ، همان است كه از خداى متعال جدايت مى كند، وماهيّت وبطلان آن بر كسى پوشيده نيست . پس از باطل دورى بجوى ونهان ودل خويش را تنها به خداوند اختصاص ده .
رسول خدا (ص ) فرمود: راست ترين سخن عرب ، همان سخن (لبيد) شاعر است كه گفت :
الا كلّ شى ء ما سوى اللّه باطل وكلّ نعيم لا محالة زائل
آگاه باشيد كه هرچيزى جز خداوند، باطل است ، وهر نعمتى عاقبت از ميان خواهد رفت .


پس به دنبال وهمراه آن چيزى باش كه اهل صفا، پاكى وتقوا آن را پذيرفته اند؛ يعنى در اصول دين وحقايق يقين ورضا وتسليم ، خود را در اختلافات ونظريه هاى گوناگون مردم مينداز كه تو را منحرف مى سازد؛ چرا كه امّت برگزيده همگى اجماع دارند كه خدا يكى است وچيزى چون او نيست واو در حكمش عادل است وهر چه كه بخواهد انجام دهد وهر فرمانى كه بخواهد مى راند ونمى توان در چيزى كه ساخته اوست پرسيد: (چرا؟).

هر چه بوده وهر چه هست ، به مشيّت واراده اوست . او بر آنچه خواهد قادر است ودر وعده ووعيدش صادق . قرآن كلام وآفريده اوست ، واو پيش از كاينات بوده است . بود ونبود عالم وجود، برايش يكى است . نه از آفريدن جهان سودى برده ونه از تباهى آن ، كاستى در حكومتش پديد آيد. سلطنتش عزيز است وبزرگ ، وتنزيه اش جليل است وعظيم .

پس ، هر كس چيزى گفت كه با اين اصل مخالف است ، سخن وى را مپذير واز آن گفتار بيزار جوى ، تا بركات خداوند را به زودى به چشم ببينى ودر زمره رستگاران درآيى .
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت وهشتم : شناخت پيامبران

امام صادق (ع ) فرمود:
خداوند عزّ وجلّ پيامبران را از خزاين لطف وكرم ورحمتش ، برخوردار كرد واز علم مخزون خود بدانان آموخت واز ميان همه آفريدگان ، آنان را براى خود برگزيد. پس هيچ يك از خلايق را شباهتى به احوال واخلاق آنان نيست ، زيرا خداوند آنان را وسيله وواسطه بين خود وخلق قرار داد. فرمان بردارى از آنان ، موجب رضاى اوست ومخالفت وانكارشان ، موجب خشم او.

خداوند هر قوم ودسته اى را دستور داده تا از آيين پيامبر خويش پيروى كنند وهيچ گونه طاعت وعبادتى را نمى پذيرد، مگر به واسطه طاعت از آن ها وتمجيد وشناخت حرمت وبزرگداشت مقام پيامبران ؛ چرا كه بزرگ داشتن آنان ، بزرگ شمردن خداست .

پس همه پيامبران خدا را بزرگ دار ومقام هيچ يك از آنان را ناچيز نشمار وبا عقل خويش وبدون حجت ، درباره مقامات واحوال واخلاق آنان قضاوت مكن ، مگر به واسطه بيان آيه اى محكم كه از جانب خداوند آمده واجماع اهل بصيرت (با دلايلى كه فضايل ومراتبشان را به اثبات مى رسانند) باشد.

به راستى كجا مى توان به جايگاه حقيقى آنان نزد خداى تعالى پى برد؟! اگر سخنان وافعالشان را با مردمى كه از آنان پايين ترند مقايسه كنى ، با آنان به ادب رفتار نكرده ومرتبه آنان را نشناخته وبه منزلت ايشان نزد خدا، جهل ورزيده اى . بنابراين ، از درجه ومقام ايمان ومعرفت ساقط گشته اى ! پس مراقب خويش باش كه به چنين خطايى گرفتار نشوى !
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب شصت ونهم : شناخت امامان و صحابه

امام صادق (ع ) با اسنادى صحيح ، از سلمان فارسى (ره ) نقل فرموده كه او گفت : روزى بر رسول خدا (ص ) وارد شدم . چون حضرت مرا ديد، فرمود: اى سلمان ! خداوند عزّ وجلّ هيچ پيامبر ورسولى را مبعوث نمى كند، مگر آن كه دوازده نقيب براى او مى گمارد.
گفتم : اى رسول خدا (ص ) اين حقيقت را از اهل دو كتاب (تورات وانجيل ) نيز آموخته بودم .
فرمود: اى سلمان ! آيا دوازده نقيبى كه خداوند برايم برگزيده ، تا پس از من امامت كنند، مى شناسى ؟
گفتم : خدا ورسول او بهتر مى دانند!
فرمود: اى سلمان ! خداوند تعالى ، مرا از برگزيده نور خويش بيافريد، ومرا خواند، پس فرمان او را اطاعت كردم .
سپس از نور من ، على (ع ) را آفريد واو را بخواند، پس او اطاعت كرد.
سپس از نور من ونور على ، فاطمه (س ) را بيافريد واو را بخواند وفاطمه (س ) اطاعت كرد.
آن گاه ، از نور من ونور على ونور فاطمه ، حسن وحسين (ع ) را آفريد، وآن ها را خواند وآنان امر او را پيروى كردند.

پس خداوند، ما را به پنج نام از نام هاى خودش بناميد. خداى تعالى ، محمود است ومن محمّد، او على است ، اين هم على است . خداوند، فاطر است واين نيز فاطمه است ، خداوند ذوالاحسان است ، اين هم حسن است وخداوند محسن است واين هم حسين است .
واز نور حسين (ع )، نُه امام را بيافريد وسپس آنان را بخواند وآنان فرمان حق را اجابت كردند واين پيش از آن بود كه خداوند آسمان بلند وزمين گسترده را يا هوا ويا فرشته وبشرى را بيافريند.

ما [در آن هنگام ] نورهايى بوديم كه او را تسبيح مى كرديم وفرمان او را مى شنيديم واطاعت مى كرديم .

سلمان گويد: به ايشان گفتم : اى رسول خدا! پدر ومادرم به فدايت ، كسى كه اينان را چنان كه سزاوار است ، بشناسد، چه گونه است ؟
فرمود: اى سلمان ! كسى كه آنان را چنان كه بايد، بشناسد واز ايشان پيروى كند ونسبت بدانان تولّى جويد بدانان تولّى جويد واز دشمن شان تبرّى نمايد، به خدا سوگند كه او از همان جايى كه ما مى رويم مى رود، وهمان جايى باشد كه ما هستيم .
عرض كردم : اى رسول خدا! آيا ايمان به چيزى جز معرفت آنان به نام ها وانسابشان حاصل مى شود؟
فرمود: خير، سلمان .
عرض كردم : اى رسول خدا! آنان كيانند كه من بشناسم ؟
فرمود: تا حسين (ع ) را شناختى ؟
گفتم : آرى .
فرمود: پس از او، سيّد العابدين ، على بن الحسين سپس فرزندش ، محمّد بن على ، شكافنده علوم اوّلين پيامبران وآخرين فرستادگان ، سپس جعفر بن محمّد، زبان صادق خداى متعالى ، سپس موسى بن جعفر، فرو برنده خشم وغيظ در راه خداى متعالى ، پس از او، علىّ بن موسى الرّضا، راضى به سرّ ومقدّرات خداى متعال ، سپس ، محمّد بن على ، برگزيده از ميان آفريدگار خدا، پس از او على بن محمّد، راهبر به سوى خداى ، سپس حسن بن على ، صامت (راز دار) وامين بر سرّ خدا، وپس از او (م ح م د) كه خدا او را (ابن الحسن ) ناطق وقائم به حق خدا ناميده است .
سلمان گويد: پس چندى گريستم ، سپس گفتم : اى رسول خدا! آيا تا روزگار آنان زنده خواهيم بود؟
پيامبر (ص ) فرمود: اى سلمان ! بخوان :
(چون آن دو بار، وعده نخستين در رسيد، گروهى از بندگان خود را كه جنگاورانى زورمند بودند، بر سر شما فرستاديم ، آنان حتى در درون خانه ها هم كشتار كردند واين وعده به انجام رسيد. بار ديگر شما را بر آن ها غلبه داديم وبه مال وفرزند مدد كرديم وبر شمارتان افزوديم .)
سلمان گويد: گريه شدّت گرفت وشوقم فزونى يافت .
گفتم : اى رسول خدا! آيا ما با تو همچنان بر سر پيمان خواهيم بود؟
فرمود: آرى ، به خدا قسم وبه آن كس كه مرا برانگيخته وبه رسالت برگزيده ، وتو وهر كس كه از ماست ودر راه ما بر آن ظلمى رفته است وهر كه ايمان خويش را خالص گردانيده است ، بر سر عهد وپيمان با من وعلى وفاطمه وحسن وحسين ونه امام از فرزندان حسين (ع ) خواهيد بود.
سپس فرمود: آرى ، به خدا قسم اى سلمان ! سپس ابليس ولشكر او وهر آن كس كه خويش را خالص ومُمحّض در كفر كرده ، حاضر كنند، تا آنان را به كيفر، قصاص كنند وميراث از آنان باز گيرند وپروردگارت ، به هيچ كس ظلم وستمى روا نكند، وتاءويل اين آيه ماييم كه :
(... وما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روى زمين نعمت دهيم ، وآنان را پيشوايان سازيم ووارثان گردانيم ، وآن ها را در آن سرزمين ، مكانت بخشيم وبه فرعون وهامان ولشكريان شان چيزى را كه از او مى ترسيدند نشان دهيم .)
سلمان گويد: پس ، از حضور رسول خدا (ص ) برخاستيم .
سلمان ، ديگر اهميتى نمى داد كه چگونه خواهد مُرد (چرا كه در هر حال ، بر محبّت خاندان پيامبر مى مرد).
همچنين امام صادق (ع ) در شناخت صحابه فرمود:
يقين را رها مكن وبه ريسمان شك چنگ مينداز وآنچه را كه آشكار است وامگذار وبه آنچه كه مخفى وپوشيده است تمسّك منما وبر آنچه نمى بينى به واسطه آنچه كه از آن شنيده اى وبرايت گفته اند، حكمى مكن .
خداوند گناه غيبت وسوء ظن به برادران مؤ من ات را بزرگ دانسته است ؛ پس چگونه جراءت بربهتان بستن بر اصحاب رسول خدا (ص ) توان داشت ؟!
خداى عزّ وجلّ فرمايد:
(آن گاه كه آن [بهتان ] را از زبان يكديگر مى گرفتند وبا زبان هاى خود چيزى را كه بدان علم نداشتيد، مى گفتيد، ومى پنداشتيد كه كارى سهل وساده است ، با وجود اين كه آن [امر] نزد خداوند بس بزرگ بود).
ومادام كه مى توانى در غيبت وحضور مردم سخن نيك بگويى ، جز آن مكن كه خداى تعالى مى فرمايد: (با مردم به نيكى سخن بگوييد).

وبدان كه خداوند تعالى براى پيامبرش اصحابى را برگزيد، وآنان را به بزرگ ترين وجه ممكن گرامى داشت ولباس تاءييد ويارى واستقامت بر قامتشان پوشاند تا در خوشى وناخوشى ، پيامبر (ص ) را همراهى كنند وزبان پيامبرش را به ذكر فضايل ومناقب وكراماتشان گويا كرد.
محبت آنان را در دل جاى بده وفضيلتشان را ذكر كن واز همنشينى با اهل بدعت پرهيز كن ؛ زيرا همنشينى با آنان در قلب ، كفر پنهانى وگمراهىِ آشكار بروياند.
اگر فضيلت بعضى از صحابه بر تو مشتبه گرديد، آن را به (عالِم غيب ) واگذار وچنين گوى :
خدايا! هر كس را كه تو وپيامبرت دوست مى داريد، دوست مى دارم واز هر كس كه تو وپيامبرت از او تنّفر وبغض داريد بيزارم . بدان كه بيش از اين بر كسى تكليف نشده است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتادم: حرمت مسلمانان

امام صادق (ع ) فرمود:
هيچ كس حرمت مسلمانان را بزرگ نشمارد، مگر آن كه خداوند حرمت وى را بر مسلمانان بزرگ داشته واو را نزد مردم گرامى دارد.
هر كس كه بيشتر حرمت خداوند ورسول (ص ) بدارد، حرمت مسلمانان را بزرگ تر مى شمارد؛ وهر كس كه حرمت مسلمانان را ناچيز شمارد، پرده ايمان خويش را دريده است .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از موارد تجليل وتعظيم خداوند، محترم شمردن برادران وخويشان دينى است.


ونيز فرمود: هر كس بر كودكان مسلمان مهربانى نكنند وبزرگان وپيران ايشان را محترم نشمارد، از ما نيست وهيچ مسلمانى را به جرم معصيتى خُرد، چنان تكفير نكن كه گويى شرك ورزيده ، جز آنان كه قرآن از آنان نام برده است .

خداوند عزّ وجلّ مى فرمايد: (همانا منافقان در پايين ترين درجه از آتش خواهند بود). وخويش را به كارى مشغول دار كه از تو خواهند طلبيد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ندا66
بالا