حرفهایی با طعم درد

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

13480306061.jpg


تو نیستی.....
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

13480327411.jpg


حرفی نمیزنی چرا «بابای جعبه ای»؟
خسته شدم بیرون بیا «بابای جعبه ای»
لطفا بلندتر کمی فریاد هم بزن
این جا نمی رسد صدا «بابای جعبه ای»
با ان قَدَت تو جا شدی آنجا ببین مرا
جا میشوم ببر مرا «بابای جعبه ای»
قد عروسکم شده ای باور کن ای عزیز
من مادرت قبول؟ ها؟ «بابای جعبه ای»
بابا عروسکی چرا لالا نمی کنی؟
شب شد لالا لالا «بابای جعبه ای»


شعر از خانم زهرا توقع.

 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

به اندازه ی کافی شر منده شما هستیم...

دل خسته ام ز سهمیه هایی که هیچ کس

باور نکرد سهم مرا سر کشیده است


باور نکرد جای تو را پر نمی کنند

باور نکرد سوی تو خنجر کشیده است

این امتیازهای کذایی که بی دریغ

طومار طعنه همه هم کلاس هاست

ای کاش بودی ای پدر اینها ولی نبود !

سهمیه سهم کینه حق ناشناس هاست

رفتی که راه باز شود ، راه باز شد

اما کنار جادّه مرا هیچ کس ندید

زیر غبار رفتن شان اشک های من

در انتظار آمدنت سیل آفرید

تو مایه غرور منی گرچه نیستی

مرد حماسه ، مرد بلاپوش شهر من

باور نکن که بی تو به پایان رسیده ام

خلوت نشین قطعه خاموش شهر من

اینک منم که در هوس چشم های تو

دل تنگم از نگاه طلب کار کوچه ها !

در حسرت چشیدن گرمای دست تو

می ترسم از شکستن دیوار کوچه ها
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

با عرض سلام خدمت تمام دوستان گرامی
این شعر تقدیم می کنم به تمام فرزندان شهدا و جانبازان عزیز.... این شعر واقعا طعم درد میده....



اتل متل راحله اخموی بی حوصله

مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله

دلش هزار تا راه رفت بابا خسته کاره؟

مامان چرااینو گفت؟ بابا دوستش نداره؟

باید اینو بپرسه اگه خسته کاره

پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره؟

نشونه بیداریش سرفه های بلنده

شش ماه پیش تا حالا بغض می کنه می خنده

شاید اونو نمی خواد اگه دوستش نداره

پس چرا روی تختش عکس اونو می ذاره؟

با چشمای مریضش عکسو نگاه میکنه

قربون قدش میره بابا بابا میکنه

با دست پر تاولش آلبومی روکه داره

از کنار پنجره ور میداره میاره

با دیده پر از اشک آلبومو وا میکنه

رفیقای جبهه رو همه ش صدا میکنه

آلبوم عکس بابا پر از عکس دوستاشه

عکسی هم از راحله ست تو بغل باباشه

با دیدن اون عکسا زنده می شه می میره

با یاد اون قدیما بابا زبون می گیره

قربون اون موقع ها قربون اون صفاتون

دست منم بگیرین دلم تنگ براتون

ازاون وقتی که بابا دچار این مرض شد

مامان چقدر پیر شده بابا چقدر عوض شد

مامان گفته تو نماز برا بابات دعا کن

دستاتو بالاببر تقاضای شفا کن

دیشب توی نمازش واسه باباش دعا کرد!

دستاشو بالا بردو تقاضای شفا کرد

نماز چون تموم شد دعا به آخر رسید

صدای گریه های مامان تو خونه پیچید!

دخترکم کجایی؟ عمر بابا سر اومد

وقت یتیم داری و غریب مادر اومد

دخترکم کجایی؟ بابات شفا گرفته

رفیقاشو دیده و ما رو گذاشته رفته

آی قصه قصه قصه یه دستمال نشسه

خون سرفه بابا رو این پارچه نشسته

بعد شهادت او پارچه مال راحله ست

دختری که در پی شکست یک فاصله ست

کنار اسم بابا زائر کربلایی

یه چیز دیگه م نوشتن
شهید شیمیاییشاعر جانباز شهیدابوالفضل (بهزاد) سپهر
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

شب است و سکوت است و ماه هست و من

فغان و غم و اشک آه هست و من

شب و خلوت و بغض نشکفته ام

شب و مثنوی های ناگفته ام

شب و آخرین سوز مستانه ام

شب و های های غریبانه ام

کجا رفت تاثیر سوز دعا

کجایند مردان بی ادعا


کجایند شورآفرینان عشق

علمدار و مردان میدان عشق

کجایند مستانه جان عرش


دلیران عاشق شهیدان مست

من امشب خبر میکنم درد را

که آتش کند این دل سرد را

یادشان بخیر
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

درد و دل یک دختر با پدر شهیدش


دائما مي گوييم مادرم هر كه رفته سفر برگشته؛ پدر دوست من، پدر همسايه، پدران ديگر ؛ پس چرا او سفرش طولانيست ؛ او كجا رفته مگر ؛ او كه هرگز دل بي مهر نداشت ؛ او كه هر روز مرا ميبوسيد؛ او كه مي گفت «برايش به خدا دوري از ما سخت است»؛ پس چرا دير نمود. آري من ميدانم كه چرا غمگين است؛ علت تأخيرش من فقط ميدانم؛ آخر آن موقعها، حرف قرآن و خدا و دين بود؛ كربلا بود و هزاران عاشق؛ همه مسئولين چون رجايي و بهشتي بودند؛ حرف يك رنگي بود؛

ظاهر و باطن افراد ز هم فرق نداشت؛ همه خواهرها زير چادر بودند؛ صحبت از تقوا بود؛ همه جا زيبا بود؛
جاي رقص و آواز ، همه جا صوت قرآن ميآمد؛ همه خط ها روشن، خوب و خوانا بودند؛ حرف از ايمان بود؛
حرف از تقوا بود.

اما امروز پدر، درد و دل بسيار است؛ همه آنچه به من ميگفتي، رنگ ديگر دارد يا بسي كم رنگ است؛
خط كج گشته هنر؛ بيهنران همگي خوب و هنرمند شدند؛ كج روي محبوب است.
در مجالس و سخنرانيها جاي زيباي شهيدان خاليست؛ يا اگر هست از آن بوي ريا ميآيد.
حرف از آزادي است، حرف از رابطه با امريكاست؛ آري من ميدانم، علت اندوه تو اينست بابا؛ پدرم من اين بار مينويسم كه اگر برگشتن ز برايت سخت است ما بياييم برت؛ تو فقط آدرست را بنويس؛ در كجا منزل توست؛ مادرم ميداند؛ او به من ميگويد پدرت پيش خداست؛ در بهشتي زيبا، با همه همسفرانش آنجاست؛ خانهاش هم زيباست.

حضرت خامنهاي هم ميگفت «دخترم غصه نخور پدرت خندان است؛ دوستت ميدارد؛ تو اگر گريه كني پدرت هم به خدا ميگريد؛ همه شب لحظه خواب پدرت ميآيد؛ صورتت ميبوسد؛ دست بر روي سرت ميكشد».

من از آن لحظه دگر شاد و خوشحال شدم؛ از خدا ميخواهم؛ تا كه جان در تنم است؛ تا حياتي باقيست
رهبرم چون پدري بر سر من زنده بود؛ چهره زيبايش، چون جمال تو، شاد و پرخنده بود؛ من به تو قول دهم
كه دگر از اين پس؛ اين همه اشك و غم از ديده نريزم بابا؛ همچون مادر، ديگر از فراق غم تو؛ نيمه شب نوحه و زاري نكنم؛ تو فقط اي پدرم؛ از خدايت بطلب كه من و مادر و اين امت اسلامي؛ همگي چون تو پدر، راهمان راه شهيدان باشد؛ دائما بر سر ما سايه رهبر و قرآن باشد؛ پدرم خندان باش پدرم خندان باش....
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

13482371161.jpg


img.tebyan.net_big_1387_05_21611758216320718237481392124821131678.jpg


بسم الله الرّحمن الرّحیم
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
یک مادر گریان که به دختر می گفت:
بابای تو زنده است ، هرچند که نیست
میلاد عرفان پور

 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

لالا لالا نخواب سودي نداره همون بهتر كه بشماري ستاره


همون بهتر كه چشمات وا بمونه كه ماه غصش نشه تنها بيداره


لالا لالا نخواب بازم سفررفت نمي دونم به كارون يا خزررفت


فقط دردم اينه مثه هميشه بدون اطلاع و بي خبر رفت


لالا لالا نخواب ميدون جنگه دست هركي مي بيني يه تفنگه


يه عمر دور چشماش گشتم اما نفهميدم كه اون چشما چه رنگه


لالا لالا نخواب زندونه دنيا سر ناسازگاري داره با ما


بشين بازم دعا كن واسه اون كه مارو اينجا گذاشت تنهاي ِ تنها


لالا لالا نخواب اون راه ِ دوره خدا مي دونه كه حالش چه جوره


توي خلوت مي گم اينجا كسي نيست خداييش كه دلم خيلي صبوره


لالا لالا نخواب تيرست چراغم مثه آتشفشان مي مونه داغم


به جون گلدونا كم غصه اي نيست هزار شب شد نيومد باز سراغم


لالا لالا نخواب خواب كه دوا نيست دل ِ ديوونه داشتن كه خطا نيست


ميگن دست از سرش بردار، نمي شه! آخه ،عاشق شدن كه دست ما نيست!


لالا لالا نخواب تنها مي مونم كمك كن قدر چشمات و بدونم


چرا چشمات پر خشمه عزيزم مگه من مثه اون نامهربونم ؟!


لالا لالا نخواب ماه و نگاه كن من اسفندو ميارم تو دعا كن


بگو برگرده پيش ما بمونه كتاب حافظ و بردارو وا كن


لالا لالا نخواب سرما تو راهِ هميشه عمر خوشبختي كوتاهِ


ميگن با يه فرشته اون و ديدن دروغه! جون ِ دريا اشتباهِ


لالا لالا نخواب تلخ جدايي كمر خم ميشه زير بي وفايي


تو بيدار باش همه تو خوابِ نازن براي كي بخونم پس لالايي؟!


لالا لالا نخواب تنهايي زرده اگه طولاني شه مثه يه درده


اگه چشم انتظار باشي كه هيچي دروغ ميگي به دل كه بر ميگرده


لالا لالا نخواب اشكت زلاله مثه بارون پاي ِ نخل ِ وصاله


من و تو هم شب و هم قلب و كشتم ولي اون چي ؟ چقدر اون بي خياله


لالا لالا نخواب دنيا خسيسه واسه كم آدمي خوب مي نويسه


يكي لبهاش تو خوابم غرق خندس يكي پلكاش تو خوابم خيسه خيسه


لالا لالا نخواب عاشق يه سيبه هميشه سرخ و تبدار و غريبه


تا اون بالاست رسيدست اما تنهاست پايينم كه بيفته بي نصيبه


لالا لالا نخواب اينجا سياهي پُر ِ اما تو تنگ قصه ماهي


اوني كه ماهارو بيدار نگه داشت الهي خواب باشه حالا الهي


لالا لالا نخواب تا اون بخوابه بشين انقد تا كه خورشيد بتابه


زموني كه يقين كردم بيدار شد بخواب ، با ياد عكسي كه تو قابه



لالالا لالا بخواب بيداره حالا ديگه بايد بخوابي پس لالالا


بخواب ديگه تو مي توني بخوابي ببين خورشيد اومد بالاي بالا

لا لالا اينم بود سرنوشتم اين از امروزو اين از گذشتم


نمي خوابم تا تو برگردي يك روز منم خواب و واسه اون روز گذاشتم


نمي خوابم تا تو برگردي يك روز منم خواب و واسه اون روز گذاشتم
 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد




بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد​
مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد​
تو که رفتی همه ی ثانیه ها سایه شدند​
سایه در سایه ی آن ثانیه ها خواهم مرد​
شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند​
موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد​
گم شدم در قدم دوری چشمان بها​


بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد

:53:

 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی با طعم درد

نوشته های یک فرزند شهید...در انتظار پلاک پدر...

بسم رب الزهـــــــــرا سلام الله عليهـــــا


سلام بـــابــــا...


زل زده بودم به خـــاک شــــلمچه...
گفتم : شلمچه...؟؟
اگه عرســــكمو بــــدم بهت بدم
بابامـــــو بهم ميـــــدي...؟؟؟

.
.

مــــامـــان هــــم انگار با خاک سرو سري دارد
نميدانـــــم... شـــــايد هم گله دارد

.
.

مـــ ن اما...
مــــ ن اما...هيچ
جواب سلامم مـــــــــرا بس است...
مَرد مومن...

درد نوشت:

آهای خاک! هنوز هم به دنبال پلاک گم شده ام ،هراسان به هر کوی می دوم، تو آن را ندیده ای؟
ای خاک بازگو کدام دستها را بلعیدی یا کدام قصه ها را در خود جای دادی؟
ای خاک تو چه دیدی که از خجالت سرخ شدی؟
ای خاک دسته گلی از جنس نور به تو می سپارم .

media.farsnews.com_Media_8908_ImageReports_8908081331_1_8908081331_L600.jpg
 
بالا