صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(59) اي پروردگار بر ايشان درود فرست هم وزن عرش خود و آنچه زير عرش است ( همه عالم ) و مقدار آنچه آسمانهايت و آنچه در بالاي آنهاست را پر گرداند ، و مقدار شماره زمينهايت و آنچه در زير آنها و ميان آنهاست ( مقصود بسياري يا بزرگي پاداش درود است يعني اگر جسم بود همانا به اندازه اي باشد كه آسمانها و آنچه در بالاي آنهاست و زمينها و آنچه در زير و ميان آنهاست را پر سازد ، و ظاهر فرمايش امام - عليه السلام - : وعدد ارضيك تعدد و بسياري زمين است ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 65 ، آيه 12 " است : الله الذي خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن يعني خدا كسي است كه هفت آسمان را خلق نمود و مانند آن هفت زمين را آفريد و ظاهر اين آيه دلالت دارد به اين كه زمين مانند آسمانها هفت است چون فرموده : و زمين را مانند آسمانها افريد ، و مانند بودن در عدد و شماره است نه در كيفيت و چگونگي ، زيرا كيفيت آسمان خلاف كيفيت زمين است ، و در قرآن مجيد آيه اي كه دلالت كند زمين مانند آسمانها هفت است جز اين آيه نيست ، و گفته شده : مراد از هفت زمين هفت طبقه زمين است كه هر طبقه اي بالاي طبقه ديگر قرار گرفته ، والله اعلم ) درودي كه ايشان را به كمال قرب به تو رساند ، و براي تو و ايشان خشنودي ، و هميشه به مانندهاي آن درودها وسته باشد
(60) بار خدايا تو دين خود ( اسلام ) را در هر زمان و روزگاري به وسيله امام و شوايي ( يكي از ائمه معصومين - عليهم السلام - ) كه او را براي ( گمراهان ) بندگانت علامت ( راهنما ) و در شهرهايت نشانه ( راه حق ) بر پا داشته اي ، تأييد و كمك كرده اي پس از آن كه مان ( دوستي ) آن امام را به مان ( به دوستي ) خود وسته ، و او را سبب خشنودي ( افاضه رحمت ) خويش گردانيده اي ، و طاعت و فرمانبري از او را واجب نموده ، و از فرمان نبردن از او ترسانيده اي ، و به فرمانبري فرمانهايش ، و بازايستادن از نهي و بازداشتنش ، و به اين كه كسي از او شي نگيرد ( جز روي از فرمان او از ش خود كاري نكند ) و از او واپس نماند ( خلاف فرمانش قدمي برندارد ) فرمان داده اي ، پس اوست نگهدار پناهندگان ( به خود از واقع شدن در يكي از دو طرف افراط و تفريط ) و پناه اهل ايمان ( در رهايي از تاريكيهاي ناداني و شبهات ) و دستاويز چنگزدگان ( از كيفرها ) و جمالي و نيكويي جهانيان ( زيرا به راهنمايي و روش او ترازوي عدل و داد در ن مردم برابر مي گردد )
(61) بار خدايا پس ( چون براي تو در هر روزگاري شوايي است به اين صفات ) به ولي ( اولي به تصرف در امور مؤمنين ) خود ( كه امام اين زمان است ) شكر و سپاس آنچه را بر او نعمت داده اي الهام نما ( اين جمله دعاست براي امام هر زمان ، و ان امام - عليه السلام - در اينجا در زمان امامتش اشاره به خود بوده سپس امام هر زماني ، و مقصود تعليم و ياد دادن به شيعيان است ) و مانند آن شكر و سپاس را ( بر آنچه به ما نعمت داده اي ) به سبب آن حضرت به ما الهام كن ، و او را از جانب خود سلطنت و توانايي ( يا حجت و برهان آشكاري ) كه ( او و شيعيانش را ) ياري دهنده است عطا فرما ، و براي او ( هر مشكل و بسته شده اي را ) بگشاي گشودن آساني ( كه رنج در آن نباشد ) و او را به تواناترين تكيه گاه خود ياري ده ، و تواناييش ( يا پشتش ) را محكم و استوار گردان ، و بازويش را توانايي بخش ( او را كمك فرما ) و به ديده ( مراقبت ) خود رعايت و حفظش كن ، و به نگهداريت نگهدارش ، و به فرشتگانت ( در هر زمان يا هنگام جهاد چنان كه جدش رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را در جنگ بدر ياري كردند ) ياريش نما ، و به لشگر و سپاهت ( مؤمنين و جهاد كنندگان در راهت ) كه غلبه كننده ترين ( لشگرها ) اند كمكش فرما
(62) و كتاب خود ( محكم ، متشابه ، مجمل ، مفصل ، ناسخ و منسوخ قرآن و خواندن آن را چنان كه فرود آمده و نگهداريش را از فساد و تباهي ) و احكام و راهها ( ي هدايت و رستگار )يت و روشهاي غمبرت را - درودهايت بار خدايا بر او و آل او باد - به وسيله او به پا دار ( آشكار ساز ) و آنچه از نشانه هاي دينت ( احكام و دستورهايت ) را كه ستمكاران مي رانده اند ( پشت سر انداخته طبق آنها رفتار نمي كنند ) به سبب او زنده گردان ( هويدا ساز ) و زنگ ( فساد و تباهكاري ) ستم ( ستمكاران ) را از طريقه و راهت ( دينت ) به او بزداي ، و به وسيله او سختي را از راهت ( توانا نبودن به هدايت و راهنمايي مردم را به سوي آن كه به واسطه تسلط و غلبه ستمكاران رخ داده ) دور ساز ، و به سبب او عدول كنندگان از راه خود ( اسلام ) را از ميان بردار ، و به او آنان را كه براي راه راست تو اعوجاج و كجي مي طلبند ( در ميان مردم شبهات و تأويلات باطله القاء مي نمايند تا آنها را گمراه نمايند ) نيست و نابود گردان
(63) و ولي خود ( امام زمان ) را براي دوستانت نرم ( بردبار ) گردان ، و دستش را بر دشمنانت بگشا ( او را بر ايشان مسلط فرما ) و رحمت و مهرباني و عطوفت و شفقت او را به ما ببخش ( او را درباره ما مهربان ساز ) و ما را براي او شنوندگان فرمانبرندگان و در ( به دست آوردن ) رضا و خشنوديش كوشش كنندگان و در ياري نمودن و دفاع و پشتيباني از او ياري كنندگان و به وسيله آنچه درخواست شد به سوي تو و غمبرت - درودهايت اي خدا بر او و آل او باد - تقرب جويان نما
(64) بار خدايا درود فرست بر دوستان ايشان كه به مقام و مرتبه آنان ( خلافت و رئاست عامه و فضيلت و برتريشان بر همه مردم كه تو قرار داده اي ) اقرار دارند ، راه روشنشان را روي مي نمايند ( طبق دستورشان رفتار مي كنند ) دنبال آثار و نشانه هاشان مي روند ، به دستاويز ( به دين و راهنمايي ) شان چنگ مي زنند ، به دوستيشان تمسك مي جويند ( به وجوب طاعتشان اعتقاد دارند ) به امامت و شواييشان اقتدا مي نمايند ، براي امر و فرمانشان تسليم و فرمانبرانند ، در طاعت و رويشان مي كوشند ، ايام روزگار ( دولت و ظهور خلافت ) ايشان ( ايام حضرت صاحب الأمر ، المهدي المنتظر - صلوات الله وسلامه عليه - كه دولت او دولت ايشان است ) را انتظار دارند و چشمهاشان به سوي آنان دوخته اند ( هميشه چشم به راه ظهور دولت ايشانند ، حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرموده : كسي كه امر ما " ظهور امام زمان - عجل الله تعالي له الفرج - " را منتظر و چشم به راه باشد مانند كسي است كه در راه خدا كشته و به خون خود طده باشد ) درودهاي با بركت و نيكي و پاكيزه و فزاينده هنگام بامدادان و شبانگاهان
(65) و بر ايشان و بر جانهاشان درود فرست ، و كارشان ( گفتار و كردارشان ) را بر تقوي و پرهيزكاري فراهم نما ، و احوالشان را اصلاح فرما ، و توبه آنان را بپذير ، زيرا تو بسيار توبه پذير و مهربان و بهترين آمرزندگاني ( چون سيئه و بدي را به حسنه و نيكي تبديل مي نمايي ) و ما را به سبب رحمت و مهربانيت در سراي سلامت و گزند ( بهشت ) با ايشان قرار ده ، اي مهربانترين مهربانان
(66) بار خدايا اين روز عرفه روزي است كه آن را شريف و گرامي و بزرگ داشته اي ، و رحمت را در آن گسترده ، و عفوت را انعام نموده ، و عطايت را در آن بسيار كرده ، و به سبب آن بر بندگانت تفضل و احسان فرموده اي ( حضرت علي ابن الحسين - عليهما السلام - فرموده : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - در حجةالوداع " آخرين حجي كه آن حضرت در سال دهم هجرت بجا آورد " چون به عرفه توقف نمود و خورشيد مي خواست غروب نمايد فرمود : اي بلال به مردم بگو: خاموش شده بشنوند ، پس چون مردم خاموش گشته گوش دادند ، رسول خدا فرمود : پروردگار شما در اين روز بر شما نعمت داده نيكوكارتان را آمرزيد ، و نيكوكارتان را در بدكارتان شفيع و ميانجي گردانيد ، پس آمرزيده شده پراكنده شويد )
(67) بار خدايا و من آن بنده تو هستم كه ش از آفرينش و پس از آفرينشت او را نعمت دادي ( نعمتهاي ش از آفرينش چيزهايي است كه هستي شخص متوقف بر آن است مانند پدر و مادر ) پس او را از كساني قرار دادي كه به دين خود ( اسلام ) راهنمايي نمودي ، و براي انجام حق خويش ( آنچه واجب است از گفتار و كردار و اعتقاد ) توفيق دادي ، و او را به ريسمان ( يا زنهار ) خود ( قرآن و ائمه معصومين - عليهم السلام - ) نگاهداشتي ، و در حرب و گروه ( روان ) خويشتن درآوردي ، و به دوستداري دوستانت ( آنان كه از تو اطاعت مي نمايند ) و دشمني دشمنانت ( كساني كه خلاف امر و نهيت رفتار مي كنند ) رهبري فرمودي
(68) سپس او را فرمان دادي پس فرمان نبرد ، و منع نمودي پس باز نايستاد ، و از معصيت و نافرماني نهي فرمودي پس خلاف فرمانت نموده و نهيت را مرتكب گشته ، نه از روي دشمني با تو و نه از روي گردنكشي بر تو ، بلكه هوا و خواهش او را به آنچه جدا ساخته ( نهي كرده ) اي و به آنچه ترسانده اي خواند ، و دشمن تو و دشمن او ( شيطان ) او را بر آن ياري كرد ، پس با شناسايي بترسانيدن تو و اميدواري به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانيت اقدام نمود در حالي كه با آن نعمتهايي كه به او بخشيده اي سزاوارتر بندگان تو بود كه به نافرمانيت اقدام ننمايد
(69) و اينك منم در جلو تو پست ، خوار ، فروتن ، زاري كنان و ترسان كه به گناهان بزرگ كه زير بار آن رفته ام و به خطاها و نادرست كاريهاي سترگ كه آن را بجا آورده ام اقرار كننده ام ، به عفو و گذشت زنهارجو و به رحمتت پناهنده ام ، باور دارم كه امان دهنده اي من را از تو امان نمي دهد ، و بازدارنده اي من را از تو بازنمي دارد
(70) پس ( چون با كمال تضرع و زاري به درگاهت روآورده و به گناهان معترف و از كردار پشيمانم ) به من عطا كن ستر و پوششي را از جانب خود كه به گناهكار عطا مي كني ، و به من ببخش عفوت را كه به كسي كه خود را تسليم تو مي نمايد مي بخشي ، و به من انعام فرما آمرزشت را كه در دستگاهت بزرگ نمي نمايد كه آن را بر كسي كه به تو اميدوار است انعام نمايي
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(71) و در اين روز براي من بهره اي قرار ده كه به سبب آن به بهره اي از خشنودي ( رحمت ) تو برسم ، و من را از ( درگاهت از ) آنچه ( ثواب و پاداشهايي كه ) كوشش كنندگان در پرستش تو با آن بازمي گردند ، تهي دست برمگردان
(72) و من اگر چه كردارهاي شايسته اي را كه كوشش كنندگان در عبادتت ش فرستاده اند ( بجا آورده اند ) نفرستاده ام ( بجا نياورده ام ) ليكن يگانه دانستن تو اين كه اضداد و امثال و مانندهايي براي تو نيست را ش فرستاده ام ( به آن ايمان آورده ام ) و از درهايي كه امر فرموده اي از آنها به سوي ( رحمت ) تو آيند به درگاهت آمده ام ( حضرت صادق - عليه السلام - فرموده : اوصياء " غمبر - صلي الله عليه و آله - : ائمه معصومين - عليهم السلام - " ابواب و درهاي خداي عز وجل هستند كه از آن درها به سوي او مي روند ، و اگر ايشان نبودند خداي عز وجل شناخته نمي شد ، و خداي تبارك و تعالي " روز قيامت " به ايشان بر مردم احتجاج كرده برهان و دليل مي آورد ) و به آنچه ( ولايت و دوستي حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام - كه ) كسي جز با درخواست قرب و نزديك شدن به آن به تو نزديك نشود طلب قرب و نزديك شدن به درگاه تو نموده ام
(73) سپس توبه و بازگشت به سوي تو و خواري و زاري در درگاه تو و گمان نيك به تو و اعتماد به آنچه نزد توست را در طلب قرب به تو قرار داده ام ، و اميد به تو را كه هيچگاه اميدوار به تو از آن نوميد نمي گردد همراه آن نموده ام
(74) و از تو درخواست مي نمايم ، همچون درخواست پست خوار نيازمند چيز ترسنده زنهار خواه ، و با اين احوال درخواستم از روي ترس و زاري و پناه خواهي است ، نه از روي بلند پروازي به گردنكشي گردنكشان ، و نه از روي علو و بلندي خواه به جرات و اعتماد اطاعت كنندگان ، و نه از روي تكبر به شفاعت و ميانجيگري شفاعت كنندگان
(75) و من پس از اين اعتراف كمترين كمتران و خوارترين خوارتران و مانند ذره ( كوچكترين مورچه ، يا آنچه در آفتاب از روزنه ديده مي شود ) بلكه كمتر از آنم ( مقصود از اين جمله انشاء تواضع و فروتني است نه اخبار از واقع ، زيرا آشكار است كه امام - عليه السلام - كمترين كمتران و مانند ذره نمي باشد ) پس اي آن كه در كيفر بدكاران شتاب نكرده و آنان را كه در ناز و نعمت فرو رفته و آنها را جا به كار مي برند ( از نعمتها ) باز نمي دارد ( مهلتشان مي دهد ) و اي آن كه لغزندگان را ( آنان كه گناهي برايشان ش آيد و آن را بجا آورند ) از روي انعام عفو مي نمايد و از آنها درمي گذرد ، و خطاكاران را از روي احسان مهلت مي دهد
(76) منم بدكار اقراركننده ( به بد كرداري ) خطاكار لغزنده
(77) منم آن كه از روي جرأت در برابر تو ( به گناه ) اقدام نمود
(78) منم آن كه از روي قصد تو را معصيت و نافرماني كرد
(79) منم آن كه ( كردارهاي زشت خود را ) از بندگانت پنهان نموده و در برابر تو آشكار ساخته
(80) منم آن كه از بندگانت ترسيده ( كه مبادا بر اثر كارهاي نارواي خويش نزد آنان رسوا شود ) و از تو ايمن و آسوده گشته
(81) منم آن كه از قهر و غلبه تو نهراسيده و از عذاب و سختگيريت نترسيده
(82) منم گنه كار درباره خود
(83) منم در گرو بلا و گرفتار خويش
(84) منم حياء و شرم ( چون رادع و بازدارنده از كارهاي زشت حياء و شرم است ، پس كسي كه كار زشت انجام دهد داراي حياء و شرم نمي باشد ، ناگفته نماند : ما اعتقاد داريم كه امام - عليه السلام - معصوم است يعني داراي ملكه و صفت راسخه در نفس است كه بر اثر آن هيچگاه و هيچگونه معصيت و گناهي مرتكب نمي شود ، پس اين گونه عبارات از زبان شيعيان و روانشان و آموختن به آنان است ، چنان كه در شرح دعا دوازدهم ان شد )
(85) منم گرفتار رنج دراز ( در دنيا به سبب نگراني و ترس از آنچه بجا آورده و در آخرت بر اثر كيفر گناهاني كه مرتكب شده ام )
(86) تو را قسم مي دهم به حق ( به مقام و منزلت ) كسي ( خاتم الأناء - صلي الله عليه و آله - ) كه او را از آفريدگانت برگزيده اي ، و به حق كسي كه او را براي خود پسنديده اي ، به حق كسي كه او را از آنچه آفريده اي اختيار كرده اي ، و كسي كه او را براي كار خود ( ان احكام تا روز قيامت ) انتخاب نموده اي ، به حق كسي كه طاعت و فرمانبري از او را به طاعت از خود وسته اي ، و كسي كه نافرماني از او را مانند نافرماني از خود گردانيده اي ، به حق كسي كه دوستي او را به دوستي خود مقرون نموده اي ، و كسي كه دشمنيش را به دشمني خويش جمع كرده اي ، من را در اين روزم بپوشان به آنچه ( رحمت و عفو خود كه ) مي پوشاني به آن كسي را كه با حال زاري از گناه به سوي تو زاري نمايد ، و با توبه و بازگشت از نافرماني به درخواست آمرزش از تو پناه آورد
(87) و من را سرپرستي فرما به آنچه ( به توفيق و جوري اسباب كار براي عبادت و بندگي كه ) به آن سرپرستي مي فرمايي كساني را كه تو را اطاعت و فرمانبري نموده و نزد تو داري قرب و منزلت هستند
(88) و تو خود به تنهايي به من احسان و نيكي كن به آنچه ( هدايت و راهنمايي كه ) به آن احسان نمودي كسي را كه به عهد و مان تو وفا كرده ( به تو ايمان آورده ) و خود را درباره ( طاعت از ) تو به رنج انداخته ، و در به دست آوردن خشنوديت خويشتن را شتر از توانايي كوشا گردانيده
(89) و من را به تقصير و كوتاهي در حق تو ( بندگيت ) و تجاوز از حد و مرز خويش در آنچه حرام نموده اي و تجاوز از احكام و فرمانهايت به كيفر مرسان
(90) و به وسيله مهلت دادن خود به من تدريجا و كم كم سزاوار عقابم مفرما ( به اين كه هر گناهي مرتكب شوم نعمتي عطا فرمايي من هم فريب خورده آن گشته استغفار و درخواست آمرزش آن را از يادم ببرد ) مانند تدريجا سزاوار كيفر شدن كسي ( ثروتمند و دارايي ) كه من را از خير و نيكي آنچه نزد اوست بازداشته و بهره گردانيده و حال آن كه در رسيدن نعمت او به من شريك تو نبوده ( كه آن را از من بازداشته ، اشاره به قول خداي تعالي " سوره 7 ، آيه 182 " : والذين كذبوا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون ( آيه 183 ) واملي لهم ان كيدي متين يعني آنان كه آيات و نشانه هاي " توحيد و يگانگي " ما را دروغ پندارند بزودي آنها را تدريجا و كم كم عقاب نماييم از آنجايي كه ندانند " هر چه گناه كنند ما نعمت بر ايشان افزاييم و آنها هم بر معصيت مي افزايند پس از اين رو سزاوار عقاب سخت مي گردند " و ايشان را " چند روزي " مهلت مي دهيم " تا آنچه خواهند بجا آورند " همانا مكر " كيفر " ما سخت و دشوار است )
(91) و من را از خواب خبران ( آنان كه از راه حق دوري گزيده اند ) و از خواب آلودگي دوري كنندگان از حد اعتدال در كارهاشان ، و از چرت زدن خوار شدگان ( آنان كه توفيق عبادت از آنها گرفته شده و به گمراهي رفته اند ) دار نما ( چنان كن كه هميشه هشيار باشم تا هيچگاه از راه حق جدا نشده نيكبختي دنيا و آخرت را دريابم )
(92) و دلم را متوجه گردان به آنچه ( راهي كه ) اطاعت كنندگان را به آن واداشته اي ، و كوشش كنندگان در عبادت را به آن ، بندگان فرمانبران قرار داده اي ، و به وسيله آن سهل انگاران ( طاعت و فرمانبري ) را ( از عذاب ) نجات داده اي
(93) و من را پناه ده ( نگهداري فرما ) از آنچه ( گناهاني كه ) از ( رحمت و پاداش ) تو دورم مي گرداند ، و ميان من و بهره ام از جانب تو جلوگير شود و از آنچه ( روا شدن خواسته ها كه ) نزد تو قصد مي نمايم بازم دارد
(94) و راه نيكوهاي به سويت ( بندگيت ) و ش گرفتن به آنها را از آنجا كه تو امر كرده اي ، و حرص و آز در آنها را به آنچه تو خواسته اي برايم آسان گردان ( چنان كن كه در نظرم سخت و دشوار نيايد )
(95) و من را با كساني كه هلاك مي نمايي و آنان سبك شمارند و اهتمام ندارند آنچه ( عذا ) را كه تهديد نموده اي هلاك مساز
(96) و با كساني كه تباه مي سازي و ايشان دشمني تو را مي طلبند ( خلاف او و نهيت رفتار مي كنند ) تباه مگردان
(97) و با كساني كه درهم مي شكني ( به سخت ترين كيفر گرفتارشان مي كني ) و آنها از راههاي تو رون روند ( به گفتار غمبر و ائمه معصومين - عليهم السلام - گوش ندهند ) درهم مشكن
(98) و از گردابها و سختيهاي بلا و از كامها و گلوگيرهاي گرفتاري رهايي و از مؤاخذه ( بر اثر بدكرداري در زمان ) مهلت دادن پناهم ده ( توفيق بندگي عطا فرما كه هنگام مهلت داشتن مرتكب گناهي نشده كه به عذاب گرفتار گردم )
(99) و ميان من و دشمني كه گمراهم سازد ، و خواهش نفس كه هلاكم گرداند ، و خسران و زياني ( گناهاني ) كه من را فراگيرد مانع و جلوگير شو
(100) و از من رومگردان روبرگرداندن از كسي كه پس از خشم ( دوري رحمت ) خود از او خشنود نمي شوي
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايش در دفع مكر دشمنان
الهي هديتني فلهوت ، و وعظت فقسوت ، و ابليت الجميل فعصيت ، ثم عرفت ما اصدرت إذ عرفتنيه ، فاستغفرت فاقلت فعدت فسترت ، فلك - الهي - الحمد . تقحمت أودية الهلاك ، و حللت شعاب تلف ، تعرضت فيها لسطواتك و بحلولها عقوباتك . و وسيلتي اليك التوحيد ، و ذريعتي أني لم اشرك بك شيئا ، و لم اتخذ معك الها ، و قد فررت اليك بنفسي ، و اليك مفر المسئ ، و مفزع المضيع لحظ نفسه الملتجئ . فكم من عدو انتضي علي سيف عداوته ، و شحذلي ظبة مديته ، و ارهف لي شباحده ، و داف لي قواتل سمومه ، و سدد نحوي صوائب سهامه ، و لم تنم عني عين حراسته ، و اضمر أن يسومني المكروه ، و يجرعني زعاق مرارته . فنظرت - يا الهي - الي ضعفي عن احتمال الفوادح ، و عجزي عن الانتصار ممن قصدني بمحاربته ، و وحدتي في كثير عدد من ناواني ، و ارصد لي بالبلاء فيما لم اعمل فيه فكري . فابتدأتني بنصرك ، و شددت ازري بقوتك ، ثم فللت لي حده ، و صيرته من بعد جمع عديد وحده ، و اعليت كع عليه ، و جعلت ما سدده و مردودا عليه ، فرددته لم يشف غيظه ، و لم يسكن غليله ، قد عض علي شواه و ادبر موليا قد اخلفت سراياه . و كم من باغ بغاني بمكائده ، و نصب لي شرك مصائده ، و وكل تفقد رعايته ، اضبا ألي اضباء السبع لطريدته انتظارا لانتهاز الفرصة لفريسته ، و هو يظهر لي بشاشة الملق ، و ينظرني علي شدة الحنق . فلما رايت - يا الهي تباركت و تعاليت - دغل سريرته ، و قبح ما انطوي عليه اركسته لأم رأسه في زته ، و رددته في مهوي حفرته ، فانقمع بعد استطالته ذليلا في ربق حبالته التي كان يقدر أن يراني فيها ، و قد كاد أن يحل لولا رحمتك ما حل بساحته . و كم من حاسد قد شرق بغصته ، و شجي مني بغيظه ، و سلقني بحد لسانه ، و وحرني بقرف عيوبه ، و جعل عرضي غرضا لمراميه ، و قلدني خلالا لم تزل فيه ، و وحرني بكيده و قصدني بمكيدته . فناديتك - يا الهي - مستغيثا بك ، واثقا بسرعة اجابتك ، عالما أنه لا يضطهد من اوي الي ظل كنفك ، و لا يفزع من لجأ الي معقل انتصارك ، فحصنتني من بأسه بقدرتك . و كم من سحائب مكروه جليتها عني ، و سحائب نعم امطرتها علي ، و جداول رحمة نشرتها ، و عافية البستها ، و اعين احداث طمستها ، و غواشي كربات كشفتها . و كم من ظن حسن حققت ، و عدم جبرت ، و صرعة انعشت ، و مسكنة حولت . كل ذلك انعاما و تطولا منك و في جميعة انهماكا مني علي معاصيك ، لم تمنعك اساءتي عن اتمام احسانك و لا حجرني ذلك عن ارتكاب مساخطك ، لا تسال عما تفعل . و لقد سئلت فاعطيت ، و لم تسال فابتدات ، و استميح فضلك فما اكديت ات - يا مولاي - إلا احسانا و امتنانا و تطولا و انعاما ، و ات إلا تقحما لحرماتك ، و تعديا لحدودك ، و غفلة عن وعيدك ، فلك الحمد - الهي - من مقتدر لا يغلب ، و ذي أناة لا يعجل . هذا مقام من اعترف بسبوغ النعم ، و قابلها بالتقصير ، و شهد علي نفسه بالتضييع . اللهم فإني اتقرب اليك بالمحمدية الرفيعة ، و العلوية الضاء ، و اتوجه ، اليك بهما أن تعيذني من شر كذا و كذا ، فأن ذلك لا يضيق عليك في وجدك ، و لا يتكأدك في قدرتك ، و أنت علي كل شئ قدير . فهب لي - يا الهي - من رحمتك و دوام توفيقك ما اتخذه سلما اعرج به الي رضوانك ، و امن به من عقابك ، يا ارحم الراحمين .

(1) اي خداي من ( من را به وسيله غمبرت و فرستادن آيات قرآن مجيد به راه حق كه موجب رستگاري دنيا و آخرت است ) راهنماييم كردي پس غافل مانده و به كار هوده مشغول شدم ، و پند دادي ( در قرآن كريم به خير و نيكي امر كردي و از شر و بدي بازداشتي ) پس سخت دل گشتم ( در من تأثير نكرد ) و نعمت نيكو ( رنج و سختي ) عطا نمودي پس ( تو را ) نافرماني كردم ، سپس شناختم آنچه را ( گناهاني كه من را از آن ) برگردانده اي ، هنگامي كه آن را به من شناساندي ( توفيقم دادي از غفلت و خبري از آن آگاه شدم ) پس آمرزش درخواست نمودم ( از گناهم ) درگذشتي ، پس ( به گناه ) بازگشتم و تو پوشاندي ( كسي را به آن آگاه نساختي ، يا من را ميان مردم رسوا نكردي ، يا مهلتم دادي و در انتقام شتاب ننمودي ) از اين رو ( به سبب اين همه مهربانيها ) - خداي من - تو را است سپاس ( نه جز تو را )
(2) ( هنگام غفلت و نافرماني و سختدلي ) خود را در دره هاي ( انواع ) فساد و تباهي افكندم ، و در راههاي سخت هلاك و نابودي فرود آمدم ، در آن دره ها به غلبه ها و سخت گيريهايت و به فرود آمدن در آنها به عذابهايت روبرو شدم
(3) و دستاويزم به سويت توحيد و يگانه دانستن توست ، و وسيله ام آن است كه چيزي را با تو شريك و انباز نگردانيده ام ، و با تو خدايي فرانگرفته ام ( اعتقاد و باور ندارم كه خدايي با تو باشد ) و با جانم ( از روي دل از عذاب و كيفرت ) به سوي ( رحمت ) تو گريخته ام ، و گريزگاه بد كار و پناهگاه كسي كه بهره اش را تباه كرده و پناهنده گشته به سوي توست
(4) پس چه بسا دشمني را كه بر من شمشيرش را از روي دشمني از غلاف و نيام رون آورد ، و دم كارد بزرگ خود را براي من تيز نمود ، و طرف تيزي آن را برايم نازك گردانيد ، و زهرهاي كشنده اش را براي من با آب در هم كرد ، و من را آماج تيرهايش كه از هدف و نشانه نمي گذرد قرار داد ، و چشم حراست و پاسبانيش از من نخفت ، و در دل گذراند كه شر و بدي به من برساند ، و از آب بسيار تلخ ، تلخي آن شر و بدي كه نمي شود آشاميد آبم دهد ( خواست زياني به من وارد سازد كه بر اثر آن نابودم گرداند )
(5) پس تو - اي خداي من - ناتوانيم را از زير بار رفتن رنجهاي گران ، و از انتقام كشيدن از كسي كه در جنگيدنش قصد من كرده ، و تنهاييم را در برابر بسياري عدد و شماره ( لشگر ) كسي كه با من دشمني نموده ، و براي گرفتار ساختنم در آنچه فكر ننموده و از آن غافل مانده ام در كمين نشسته ، ديدي
(6) پس ( ش از آن كه از تو ياري درخواست نمايم ) به ياري كردنم آغاز نمودي ، و پشتم را به تواناييت محكم و استوار گردانيدي ، آنگاه تيزي و برندگي او را شكستي ( ضايع و تباهش ساختي ) و پس از آن كه در گروهي ( همراهان ) بسيار بود او را تنها گذاشتي ، و من را بر او فيروز نمودي ، و آنچه ( تير يا نيزه اي را كه براي كشتن من ) نشانه گيري كرده بود بر خودش برگرداندي ، و در حالي كه خشمش را بهبودي نداده و كينه اش فرو ننشسته او را بازگرداندي ( آنگاه از روي بسياري خشم و پشيماني ) سر انگشتان خود را به دندان گزيد و رو برگردانيد در حالي كه سپاهيانش ( ياران و ياورانش ) آنچه به او وعده داده بودند انجام ندادند
(7) و چه بسيار ستمگري كه با مكر و فريبهايش به من ستم كرد ، و دام شكارهايش را برايم بر پا نمود ، و جستجوي مراقبت و نگهبانيش را بر من گماشت ( مراقب بود بند چه مي كنم و كجا هستم و به كجا مي روم ) و در كمين من نشست مانند در كمين نشستن درنده و چشم به راه بودنش براي به دست آوردن فرصت و وقت مناس براي شكارش در حالي كه خوشرويي و چاپلوسي را برايم آشكار مي ساخت ، و با خشم سخت به من مي نگريست
(8) پس چون تو - اي خداي من كه ( از صفات مخلوق ) منزه و برتري - فساد و تباهي قصد او و زشتي آنچه را پنهان داشته ديدي او را با مغز سر در گودالي كه براي شكار كنده بود نگون سار كردي ، و در پرتگاه گودالش بازگردانيدي تا پس از سركشيش با ذلت و خواري در بند دامي كه مي انديشيد من را در آن ند درآمد ، و اگر رحمت و مهرباني تو نبود نزديك بود آنچه به او فرود آمد بر من فرود آيد
(9) و چه بسيار حسود و رشكبري ( آن كه نابود شدن نعمتي را از ديگري آرزو دارد ) كه به سبب ( آسايش و خوشي ) من غصه و اندوه او ( مانند آب ، يا آب دهان ) گلوگيرش شد ، و سختي خشمش از من ( مانند استخوان ) در گلويش گرفت ، و با نيش زبانش من را آزار رسانيد ( سخنان ناشايسته به من گفت ) و به تهمت زدن عيوب و نواقصي كه در خود داشت غضبش را بر من سخت گردانيد ( در كتب لغت جز وحر به كسر " حاء " يافت نمي شود ، و در نسخ صحيفه به فتح " حاء " ضبط شده ، و وحر فعل لازم است بر اثر نقل حركت در اينجا متعدي گشته و نقل حركت يكي از چيزهايي است كه فعل لازم به آن متعدي مي گردد مانند اثم فهو اثم كه به حركت متعدي و گفته مي شود اثم ، اذا جعله اثما فهو ما ثوم ) و آبروي من را نشانه تيرهاي خود قرار داد ( سخنان زشت و ناروا درباره من گفت ) و صفات و خوهاي پست را مانند گردن بند بر من بست كه ( من از آنها آراسته بودم و ) هميشه در خود او بود ، و به مكر خويش خشمش را بر من سخت نمود ( يا با مكر خود بر من طعنه زد و عيب جويي مي نمود ، اگر به جاي وحرني بكيده ، وخزني بخوانيم چنان كه در بعض نسخ صحيفه ضبط شده ) و به آفرينش آهنگ من كرد
(10) پس ( در چنين گيروداري ) - اي خداي من - تو را خواندم در حالي كه فريادرسي و ياري كردنت را مي طلدم ، و به زودي اجابت و رواساختن تو اعتماد داشتم ، و مي دانستم كسي كه در سايه رحمت تو جا گرفت شكست نمي خورد ، و كسي كه به پناهگاه انتقام تو پناهنده شد ( از كسي ) نمي ترسد ، پس تو من را به تواناييت از سختي او بازداشتي
(11) و چه بسيار ابرهاي شر و بدي كه آنها را از من گشودي ( دور ساختي ) و ابرهاي نعمتهايي كه آنها را بر من باراندي ، و جويهاي رحمت و مهرباني كه آنها را پهن كردي ، و عافيت و تندرستي كه آن را بر من پوشاندي ، و چشمهاي مصايب و گرفتاريها كه آنها را كور گردانيدي ، و پرده هاي اندوههايي كه آنها را برداشتي
(12) و چه بسيار گمان نيكي را كه تصديق نموده و پذيرفتي ( اميدوار به رحمت و احسانت را نوميد نكردي ) و فقر و نيازمندي را كه به جاي آن نيازي بخشيدي ، و درافتادني را كه برداشته ايستاندي ( گرفتار سختيهايي را كه رهاندي ) و مسكنت و چيزي ( يا ذلت و خواري ) را كه ( به توانگري ، يا به عزت و بزرگي ) تغيير دادي
(13) همه آنها انعام و احسان از جانب توست ، و در همه آنها كوشش نمودن من در نافرمانيهايت بود ، بدكرداري من تو را از كامل گردانيدن احسانت بازنداشت ، من را آن همه احسان و نيكي از آنچه تو را به خشم مي آورد منع و جلوگيري ننمود ، تو از آنچه بجا مي آوري مورد سؤال و پرسش واقع نمي شوي ( كه چرا بدكرداري بنده تو را از احسان بازنداشت ، زيرا افعال تو از روي حكمت و مصلحت است )
(14) و به عظمت و بزرگيت قسم چون از تو ( نعمتي ) درخواست شده بخشيده اي ، ، و درخواست نشده ، به بخشش آغاز نموده اي ، و احسانت طلده شده اندك نداده اي ، و تو - اي مولي و آقاي من - امتناع نموده و نمي خواهي جز احسان و اكرام و نيكي كردن و نعمت بخشيدن را ، و من امتناع كرده و نمي خواهم مگر افكندن خود را تأمل و انديشه در محرماتت ، و تجاوز از حدود و احكامت ، و غفلت و خبري از تهديدت ، پس تو را است سپاس - اي خداي من - توانايي كه مغلوب نمي شود ، و مهلت دهنده اي كه شتاب نمي كند
(15) اين جاي كسي است كه به فراواني نعمتها ( ي از جانب تو ) اقرار نموده ، و آنها را به تقصير و كوتاهي ( در شكر و سپاس ) برابر گردانيده ، و درباره خود به تضييع و تباه ساختن ( روي نكردن از اوامر و نواهي تو ) گواهي داده
(16) بار خدايا پس من به وسيله منزلت بلند پايه محمد - صلي الله عليه و آله - و مقام گرامي علي - عليه السلام - به سوي تو تقرب مي طلبم ، و به سبب آنان به درگاهت رومي آورم كه من را از شر و بدي آنچه از شر آن پناه مي طلبند پناه دهي ، زيرا پناه دادن تو من را در برابر توانگريت بر تو دشوار نيست ، و تو را در برابر تواناييت به رنج نمي افكند ، و تو بر هر چيز توانايي
(17) پس - اي خداي من - از رحمت و مهرباني و هميشگي توفيق و راهنمايي خود به من ببخش آنچه كه آن را نردبان قرار دهم كه به وسيله آن به سوي خشنوديت بالا روم ( آن را به دست آورم ) و از عقاب و كيفرت ايمن گردم ، اي مهربانترين مهربانان .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايش در مقام خوف و خشيت
اللم إنك خلقتني سويا ، و رتني صغيرا ، و رزقتني مكفيا . اللهم إني وجدت فيما انزلت من كتابك ، و بشرت به عبادك أن قلت : يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ، إن الله يغفر الذنوب جميعا ، و قد تقدم مني ما قد علمت و ما أنت اعلم به مني ، فيا سوأتا مما احصاه علي كتابك . فلولا المواقف التي أوءمل من عفوك الذي شمل كل شي ء لالقيت دي ، و لو أن احدا استطاع الهرب من ربه لكنت أنا أحق بالهرب منك ، و أنت لا تخفي عليك خافية في الارض و لا في السماء إلا أتيت بها ، و كفي بك جازيا ، و كفي بك حسيبا . اللهم إنك طال إن أنا هربت و مدركي إن أنا فررت ، فها أنا ذا ن يديك خاضع ذليل راغم ، إن تعذبني فإني لذلك اهل ، و هو - يا رب - منك عدل ، و إن تعف عني فقديما شملني عفوك ، و البستني عافيتك . فأسالك - اللهم - بالمخزون من أسمائك ، و بما وارته الحجب من بهائك ، إلا رحمت هذه النفس الجزوعة ، و هذه الرمة الهلوعة ، التي لا تستطيع حر شمسك ، فكيف تستطيع حر نارك ؟ ! و التي لا تستطيع صوت رعدك ، و كيف تستطيع صوت غضبك ؟! فارحمني - اللهم - فإني امرؤ حقير ، و خطري يسير ، و ليس عذا مما يزيد في ملكك مثقال ذرة ، و لو أن عذا مما يزيد في ملكك لسألتك الصبر عليه ، و احببت أن يكون ذلك لك ، و لكن سلطانك - اللهم - اعظم ، و ملكك أدوم من أن تزيد فيه طاعة المطيعين ، أو تنقص منه معصية المذنن . فارحمني يا ارحم الراحمين ، و تجاوز عني يا ذا الجلال و الاكرام و تب علي ، إنك أنت التواب الرحيم .

(1) بار خدايا تو من را درست اندام ( عيب و نقص ) آفريدي ، و در كوچكي پروردي ، و رنج و كوشش من روزيم دادي
(2) بار خدايا من در كتاب تو ( قرآن مجيد ) كه فرو فرستادي ، و بندگانت را به آن مژده دادي يافتم كه فرموده اي : ( " سوره 39 ، آيه 53 " يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ، ان الله يغفر الذنوب جميعا يعني ) اي بندگان من كه بر نفسهاي خود ( به گناهان ) اسراف كرده و از حد تجاوز نموده اند از رحمت و بخشش خدا نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را ( به شرط توبه ) مي آمرزد . و ش از اين از من سر زده آنچه ( گناهاني كه ) تو دانسته اي ، و آنچه تو ، به ( زشتي و كيفر ) آن از من داناتري ، پس واي به رسوايي من از آنچه نامه ( ثبت اعمال به امر و فرمان ) تو درباره من شمرده ( نوشته ) است
(3) پس اگر نبود جاهايي كه اميدوارم از عفو و گذشتت كه هر چيزي را فرامي گيرد خود را از دست مي رهانيدم ( هلاك و تباه مي ساختم ) و اگر كسي مي توانست از پروردگارش ( مالك خود ) بگريزد هر آينه من به گريختن از تو ( كه مالك حقيقي هستي ) سزاوارتر بودم ، و تويي كه رازي در زمين و آسمان بر تو پوشيده نيست و آن را ( روز قيامت ) حاضر و آشكار مي نمايي ، و از هر جزا دهنده و حسابگري نيازي
(4) بار خدايا تو جوينده مني اگر فرار كنم ، و دريابنده مني اگر بگريزم ، پس اينك منم در شگاهت فروتن ، خوار ، ني بر خاك نهاده ، اگر من را عذاب و كيفر كني پس من سزاوار آنم ، و آن - اي پروردگارم - از جانب تو عدل و داد است ، و اگر از من درگذري پس از قديم و ديرينه گذشتت من را فراگرفته ، و عافيت و تندرستيت را بر من پوشانده اي ( من را از هر سختي و گرفتاري نجات داده اي )
(5) پس از تو درخواست مي نمايم - بار خدايا - قسم به نامهاي پنهان شده ات ( نامهايي كه علم آن را به خود اختصاص داده اي ، غمبر - صلي الله عليه و آله - فرموده : خداوند را چهار هزار نام است ، هزار نام را كسي جز خدا نمي داند ، و هزار نام را كسي جز خدا و فرشتگان نمي داند ، و هزار نام را كسي جز خدا و فرشتگان و غمبران نمي داند ، و چهارمين هزار را مؤمنين مي دانند ، پس سيصد نام از آن هزار نام در تورية است ، و سيصد در انجيل ، و سيصد در زبور ، و يكصد در قرآن نود و نه نام آشكار و " يكي اسم اعظم " از آنها پنهان است ، هر كه آنها را بشمارد " معاني آنها را بداند چنان كه از شيخ صدوق - عليه الرحمه - نقل شده " داخل بهشت شود ) و به جمال و نيكوييت كه پرده ها ( انوار عزت و جلال و عظمت و بزرگواريت ) آن را ( از نظر خلايق و آفريده شدگان ) پوشيده است كه رحم و مهرباني كني اين جان تاب و اين استخوان ضعيف و ناتوان را كه توانايي گرمي آفتابت را ندارد پس چگونه گرمي آتش ( دوزخ ) تو را توانايي دارد ؟! و ( شنيدن ) آواز رعد و غرش ابرت را توانايي ندارد پس چگونه ( تحمل سختي ) بانگ خشمت ( دوري از رحمتت ) را توانايي دارد ؟ !
(6) پس بر من رحم كن - بار خدايا - زيرا من مردي ذليل و خوارم ، و قدر و منزلتم اندك است ، عذاب و كيفر من چيزي نيست كه همسنگ ذره اي ( مورچه كوچك ، يا غبار و گرد منتشر در هوا ) در پادشاهي تو افزايد ، و اگر عذاب من چيزي بود كه در پادشاهيت مي افزود هر آينه ( توفيق ) شكيبايي بر آن را از تو درخواست مي نمودم ، و دوست داشتم كه آن فزوني براي تو باشد ، ولي سلطنت تو - بار خدايا - بزرگتر و پادشاهي تو جاويدتر از آن است كه فرمانبري در آن افزايد ، يا نافرماني گنه كاران از آن بكاهد
(7) پس بر من رحم و مهرباني كن اي مهربانترين مهربانان ، و از گناهان من درگذر اي داراي بزرگي و احسان و نيكي ، و توبه و بازگشتم را بپذير ، زيرا تويي توبه پذير مهربان .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايش هنگام اصرار بر طلب رحمت از خدا
يا الله الذي لا يخفي عليه شي ء في الارض و لا في السماء و كيف يخفي عليك - يا الهي - ما أنت خلقته و كيف لا تحصي ما أنت صنعته ، أو كيف يغيب عنك ما أنت تدبره ، أو كيف يستطيع أن يهرب منك من لا حيوة له إلا برزقك ، أو كيف ينجو منك من لا مذهب له في غير ملكك . سبحانك ! اخشي خلقك لك اعلمهم بك ، و اخضعهم لك اعملهم بطاعتك ، و اهونهم عليك من أنت ترزقه و هو يعبد غيرك . سبحانك ! لا ينقص سلطانك من اشرك بك ، و كذب رسلك ، و ليس يستطيع من كره قضاءك أن يرد امرك ، و لا يمتنع منك من كذب بقدرتك ، و لا يفوتك من عبد غيرك و لا يعمر في الدنيا من كره لقاءك . سبحانك ! ما اعظم شأنك ، و اقهر سلطانك ، و اشد قوتك ، و انفذ امرك . سبحانك ! قضيت علي جميع خلقك الموت : من وحدك و من كفر بك ، و كل ذائق الموت ، و كل صائر اليك ، فتباركت و تعاليت لا إله إلا أنت وحدك لا شريك لك . امنت بك ، و صدقت رسلك ، و قبلت كتابك ، و كفرت بكل معبود غيرك ، و برئت ممن عبد سواك . اللهم إني اصبح و امسي مستقلا لعملي ، معترفا بذن ، مقرا بخطاياي ، أنا باسرافي علي نفسي ذليل ، عملي اهلكني ، و هواي ارداني ، و شهواتي حرمتني . فأسالك يا مولاي سؤال من نفسه لاهية لطول امله ، و بدنه غافل لسكون عروقه و قلبه مفتون بكثرة النعم عليه ، و فكره قليل لما هو صائر اليه . سؤال من قد غلب عليه الامل ، و فتنه الهوي ، و استمكنت منه الدنيا ، و اظله الاجل ، سؤال من استكثر ذنوبه ، و اعترف بخطيئته ، سؤال من لا رب له غيرك ، و لا ولي له دونك ، و لا منقذ له منك ، و لا ملجأ له منك إلا اليك . الهي أسألك بحقك الواجب علي جميع خلقك ، و باسمك العظيم الذي امرت رسولك أن يسبحك به ، و بجلال وجهك الكريم ، الذي لا يبلي و لا يتغير ، و لا يحول و لا يفني ، أن تصلي علي محمد و آل محمد ، و أن تغنيني عن كل شي ء بعبادتك ، و أن تسلي نفسي عن الدنيا بمخافتك ، و أن تثنيني بالكثير من كرامتك برحمتك . فاليك افر ، و منك اخاف ، و بك استغيث ، و اياك ارجو ، و لك ادعو ، و اليك الجأ ، و بك اثق ، و اياك استعين ، و بك أومن ، و عليك اتوكل ، و علي جودك و كرمك اتكل .

(1) اي خدايي كه چيزي در زمين و آسمان بر او پوشيده نمي باشد ( اين جمله از قرآن كريم اقتباس شده " سوره 3 ، آيه 5 " : ان الله لا يخفي عليه شي ء في الارض ولا في السماء يعني چيزي در زمين و آسمان " در آنها باشد يا جز آنها " بر خدا پنهان نيست . و مراد از زمين و آسمان دايره امكان و وجود است ، و تعر از آن به زمين و آسمان براي آن است كه شتر مردم ممكني جز آن دو نمي شاسند ) و چگونه بر تو پنهان باشد - اي خداي من - آنچه تو خود آن را آفريده اي ، و چگونه نداني و احاطه نداشته باشي آنچه را تو خود محكم و استوار انجام داده اي ، يا چگونه از تو پنهان شود آنچه تو آن را تدر مي نمايي ( به اقتضاي حكمت خويش رو به راه مي گرداني ) يا چگونه مي تواند از تو بگريزد كسي كه جز به وسيله روزي تو حيات و زندگي براي او نيست ، يا چگونه از تو رهايي يابد كسي كه در جز مملكت تو راهي براي او نمي باشد ؟ !
(2) منزه و پاكي ( از آنچه لايق و سزاوار تو نيست ) ! ترسنده ترين آفريده شدگانت مر تو را داناترين آنها به توست ( در قرآن مجيد " سوره 35 ، آيه 28 " فرموده : انما يخشي الله من عباده العلموا يعني جز اين نيست كه از خدا مي ترسند علما و دانشمندان از بندگان او . مراد از علما در اينجا آنانند كه گفتار و كردارشان يكسان باشد ، پس عالم گناهكار در حقيقت عالم نمي باشد ، و غمبر - صلي الله عليه و آله - فرموده : انا اخشكم لله واتقكم لله يعني ترس و پرهيزكاري من براي خدا از شما شتر است . زيرا آن حضرت داناترين خلق است به خداوند سبحان ) و افتاده ترين آنان در درگاهت عمل كننده ترين ايشان است به فرمان تو ، و خوارترين آنها نزد تو كسي است كه تو او را روزي مي دهي و او جز تو را مي پرستد ( زيرا انسان براي عبادت و بندگي آفريده شده ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 51 ، آيه 56 " فرموده : وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون يعني پريان و آدميان را نيافريدم جز براي اين كه " خداي يكتاي خود را " بپرستند . پس هرگاه بنده اي روزي خداي تعالي خورد و ديگري را بپرستد نزد او از هر كس و از چهارپايان هم خوارتر است ، زيرا چهار پايان قواي خود را در آنچه براي آن آفريده شدده به كار مي برند ، و از اين رو است كه در قرآن مجيد " سوره 25 ، آيه 77 " فرموده : قل ما يعبؤا بكم ر لو لا دعاؤكم ؟ يعني " اي غمبر ما به بندگان من " بگو : اگر عبادت و پرستش شما نبود پروردگار من به شما چه اعتنايي داشت ؟ )
(3) منزه و پاكي تو ( از صفات پادشاهان دنيا ) ! كسي كه به تو شرك آورد ( به يگانگيت نگردد ) و غمبرانت را به دروغ نسبت دهد از پادشاهيت نمي كاهد ( زيرا قدرت و تسلط او ذاتي است به خلاف پادشاهان كه قدرت و تواناييشان بر اثر بسياري لشگر و روان است ، پس هرگاه ايشان را مخالفت نمايند از پادشاهيشان كاسته مي شود ) و كسي كه حكم تو را نپسندد توانايي ندارد كه فرمانت را بازگرداند ، و كسي كه تواناييت را تكذيب نمايد نتواند خود را از تو بازدارد ، و كسي كه تو را بپرستد از ( تصرف ) تو درنمي گذرد ، و كسي كه ديدار ( جزاي ) تو را ( يا بازگشت به سويت را ) نپسندد ، در دنيا طول عمر نمي يابد ( نمي تواند هر مدتي را كه مي خواهد زيست نمايد )
(4) منزه و پاكي تو ( از اين كه اوهام و انديشه ها كنه صفات تو را دريابند ) ! چه بزرگ است مرتبه تو ، و چه غالب است پادشاهي تو ، و چه سخت است توانايي تو ، و چه جاري و روان است فرمان تو !
(5) منزه و پاكي تو ! ( از اين كه عقول و خردها درك كند قدرت و تواناييت را كه از آثار آن اين است كه ) مرگ را بر همه آفريدگانت : آن كه تو را يگانه دانست و آن كه به تو كافر شد مقدر كرده اي ، و همه ( تلخي ) مرگ را چشنده هستند ( مشقت و رنج آن را دريابند ) و يكسره به سوي تو بازگردند ( روز قيامت براي پاداش يا كيفر برانگيخته شده گرد آيند ، اشاره به قول خداي تعالي " سوره 29 ، آيه 57 " كل نفس ذائقة الموت ثم الينا ترجعون يعني هر كسي مرگ را چشنده است و پس از مرگ به سوي ما بازمي گرديد ) پس تو جاويد و برتري ( از اين كه در ذات و صفات و افعال مانندي داشته باشي ) جز تو خدايي نيست يگانه اي كه براي تو شريكي نمي باشد
(6) به ( وحدانيت و يگانگي ) تو ايمان آوردم ، و غمبرانت را تصديق نمودم ( به آنچه ايشان از جانب تو آورده اند اعتقاد دارم ) و كتابت ( قرآن كريم را كه براي ارشاد و راهنمايي خلق فرستاده اي ) پذيرفتم ، و به هر معبود و پرستنده شده اي جز تو كافر گشتم ( او را از جهت معبود بودن كه موجب كفر گردد انكار كردم ) و از هر كه جز تو را پرستيد زار شدم
(7) بار خدايا من ( هميشه از شب ) داخل در صبح و ( از روز ) داخل در شب مي شوم در حالي كه عمل و كردارم ( طاعت و بندگيم ) را اندك مي نم ، و به گناهم اعتراف و به خطاها و كارهاي ناروايم اقرار دارم ، من به سبب افراط و تجاوز از حد بر خود ( در درگاه تو ) ذليل و خوارم ، كردارم من را هلاك ساخته ( براي من موجب عذاب و كيفر گشته ) و هواي نفس و خواهشم ( در آنچه جايز و روا نيست ) تباهم گردانيده ، و شهوات و پذيرفتن خواهشهاي نفسم من را ( از خير و نيكي كه براي نيكوكاران است ) بهره نموده
(8) پس از تو درخواست مي كنم - اي مولي و مهتر من - درخواست كسي كه بر اثر آرزوي درازش به كار هوده مشغول ( و از آخرت دوري گزيده ) و تن او از جهت آرميدن رگهايش ( نگران نبودنش از عذاب و كيفر ) غافل و خبر ، و دلش به سبب بسياري نعمت و بخشش بر او گرفتار و رو هوا و خواهش ، و انديشه اش براي آنچه به سوي آن بازمي گردد ( آخرت ) اندك است
(9) درخواست كسي كه آرزو بر او چيره گشته ، و خواهش نفس گرفتارش كرده ، و دنيا ( خوشيهاي نفس در اين جهان فاني ) بر او تسلط يافته ، و مرگ بر او سايه انداخته ( نزديك شده ) درخواست كسي كه گناهانش را بسيار دانسته ، و به خطا و كار جاي خود اقرار كرده ، درخواست كسي كه پروردگاري و دوستي براي او جز تو نيست ، و رهاننده اي براي او از تو ، و پناهگاهي براي او از تو جز به سوي تو نمي باشد
(10) اي خداي من به حق خودت ( قسم به آنچه اختصاص به تو دارد ) كه ( تعظيم و بزرگ داشت آن ) بر همه آفريدگانت واجب و لازم است ، و به نام بزرگت ( نام خاص است نه هر نامي از نامهاي او ، زيرا همه نامهاي خداوند متعال عظيم و بزرگ است ) كه غمبرت را فرمان دادي تا تو را به آن نام تسح كند ( اشاره به قول خداي تعالي " سوره 56 ، آيه 96 " : فسبح باسم ربك العظيم يعني " اي غمبر ما " پروردگارت را به نام بزرگ تسح كن " او را به ذكر نام بزرگش از آنچه لايق و سزاوار نيست منزه و پاك بدان " ) و به حق بزرگي ذات بزرگوارت كه كهنه و دگرگون نمي شود ، و تغيير حال نمي يابد و فنا و نيستي نمي پذيرد ، كه بر محمد و آل محمد درود فرستي ، و من را به وسيله عبادت و بندگيت از هر چيز نياز گرداني ، و بترس از خود دوستي دنيا را از من زايل نمايي ( چون ترس از خداي تعالي هوا و خواهش نفس را از ميان مي برد ، و بر اثر آن انسان از دنيا و كالاي آن دوري مي گزيند ) و به رحمت و مهربانيت من را به بسياري كرامت و بخشش خود بازگرداني
(11) پس از اين رو به سوي تو مي گريزم ، و به تو اطمينان دارم ، و از تو فريادرسي مي طلبم ، و به تو اميدوارم ، و تو را مي خوانم ، و به سوي تو پناه مي برم ، و به تو اطمينان دارم ، و از تو ياري درخواست مي نمايم ، ( و به وحدانيت و يگانگي ) تو ايمان مي آورم ، و بر تو و بر جود و بخشش تو توكل و اعتماد مي نمايم .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايشي در مقام تضرع و زارى
الهي احمدك = و أنت للحمد اهل = علي حسن صنيعك الي ، و سبوغ نعمائك علي ، و جزيل عطائك عندي ، و علي ما فضلتني به من رحمتك ، و أسبغت علي من نعمتك ، فقد اصطنعت عندي ما يعجز عنه شكري . و لو لا احسانك الي و سبوغ نعمائك علي ما بلغت احراز حظي ، و لا اصلاح نفسي ، و لكنك ابتدأتني بالاحسان و رزقتني في اموري كلها الكفاية ، و صرفت عني جهد البلاء ، و منعت مني محذور القضاء . الهي فكم من بلاء جاهد قد صرفت عني ، و كم من نعمة سابغة اقررت بها عيني ، و كم من صنيعة كريمة لك عندي !! أنت الذي أجبت عند الاضطرار دعوتي و اقلت عند العثار زلتي ، و اخذت لي من الاعداء بظلامتي . الهي ما وجدتك بخيلا حين سألتك ، و لا منقبضا حين اردتك ، بل وجدتك لدعائي سامعا و لمطال معطيا ، و وجدت نعماك علي سابغة في كل شأن من شأني و كل زمان من زماني ، فأنت عندي محمود ، و صنيعك لدي مبرور . تحمدك نفسي و لساني و عقلي ، حمدا يبلغ الوفاء و حقيقة الشكر ، حمدا يكون مبلغ رضاك عني ، فنجني من سخطك . يا كهفي حين تعييني المذاهب ، و يا مقيلي عثرتي ، فلو لا سترك ، عورتي لكنت من المفضوحين ، و يا مؤيدي بالنصر ، فلو لا نصرك إياي لكنت من المغلون ، و يا من وضعت له الملوك نير المذلة علي اعناقها ، فهم من سطواته خائفون ، و يا اهل التقوي ، و يا من له الاسماء الحسني ، أسألك أن تعفو عني ، و تغفر لي ، فلست بريأ فاعتذر ، و لا بذي قوة فانتصر ، و لا مفر لي فافر . و استقيلك عثراتي ، و اتنصل اليك من ذنو التي قد اوبقتني ، و احاطت فاهلكتني ، منها فررت اليك - رب - تائبا فتب علي ، متعوذا فاعذني ، مستجيرا فلا تخذلني ، سائلا فلا تحرمني ، معتصما فلا تسلمني ، داعيا فلا تردني خائبا . دعوتك - يا رب - مسكينا ، مستكينا ، مشفقا ، خائفا ، و جلا ، فقيرا ، مضطرا اليك . اشكو اليك - يا الهي - ضعف نفسي عن المسارعة فيما وعدته اولياءك ، و المجانبة عما حذرته اعداءك ، و كثرة همومي ، و وسوسة نفسي . الهي لم تفضحني بسريرتي ، و لم تهلكني بجريرتي ، ادعوك فتجيبني و إن كنت بطيئا حين تدعوني ، و أسألك كلما شئت من حوائجي ، و حيث ما كنت وضعت عندك سري ، فلا ادعو سواك ، و لا ارجو غيرك . لك لك ، تسمع من شكا اليك و تلقي من توكل عليك ، و تخلص من اعتصم بك ، و تفرج عمن لاذ بك . الهي فلا تحرمني خير الاخرة و الاولي لقلة شكري و اغفر لي ما تعلم من ذنو . إن تعذب فأنا الظالم المفرط المضيع الاثم المقصر المضجع المغفل حظ نفسي ، و إن تغفر فأنت أرحم الراحمين .

(1) اي خداي من تو را حمد و سپاس مي نمايم - و تويي براي ( هر ) سپاس سزاوار - در برابر احسان نيكويت به من ، و فراواني نعمتهايت بر من ، و بسياري بخششهايت درباره من ، و بر رحمت و مهربانيت كه من را به آن ( بر ديگران ) برتري داده اي ، و بر نعمتت كه بر من تمام گردانيدي ، پس حقا كه درباره من احسان كرده اي آنچه كه شكر و سپاس من از آن عاجز و ناتوان است
(2) و اگر احسان و نيكي تو به من و فراواني نعمتهايت بر من نمي بود فراهم آوردن بهره ام و اصلاح و نيكو گردانيدن خود را نمي يافتم ، ولي تو درباره من به احسان و نيكي ( ش از آن كه آن را از تو درخواست نمايم ) ابتدا و آغاز نمودي ، و كفايت و نياز ( از ديگري ) را در همه كارهايم روزيم ساختي ، و رنج و بلا و رفتاري را از من برگرداندي ، و قضا و قدر ( حكم و فرمان ) ترسناك ( خود ) را از من بازداشتي
(3) اي خداي من پس چه بسا بلا و گرفتاري رنج آوري را كه از من برگرداندي ، و چه بسا نعمت فراواني كه چشمم را به آن روشن كردي ، و چه بسا احسان بزرگ كه مر تو را است نزد من است ! !
(4) تويي كه هنگام چارگي دعا و درخواستم را پذيرفتي ، و هنگام افتادن ( در گناه ) از لغزشم ( گناهي كه مرتكب شدم ) درگذشتي ، و از دشمنان آنچه كه از راه ظلم و ستم از من گرفتند بازستاندي
(5) اي خداي من هنگامي كه از تو ( چيزي ) درخواست كردم تو را ( از راه عقل ) بخيل و نبخشنده نديدم ، و هنگامي كه آهنگ تو نمودم تو را گرفته نيافتم ، بلكه تو را براي دعا و درخواستم شنونده ، و براي خواسته هايم بخشنده يافتم ، و در هر حال و چگونگي از حالم و هر زمان و روزگاري از زمانم نعمتهايت را درباره خود فراوان يافتم ، از اين رو تو نزد من ستوده ، و احسانت ش من نيكوست
(6) جسم و تن من ( از راه عقل ) و زبانم ( از راه ستايش ) و عقلم ( از راه اعتقاد ) تو را سپاس گزارند ، سپاسي كه تمام و كامل باشد و به كنه و اصل سپاس رسد ( سپاسي كه محتاج به افزودن بر آن نباشد ) سپاسي كه منتهي و پايان خشنودي تو از من باشد ، پس از اين رو من را از خشم ( عقاب و كيفر ) خود رهايي ده
(7) اي پناه من هنگامي كه راهها ( ي گوناگون ) من را به رنج انداخته ( نمي دانم به كدام راهي روم كه نجات و رهاييم در آن است ) و اي درگذرنده از لغزش ( گناه ) من كه اگر پرده پوشي تو درباره من از آنچه ( گناهانم كه ) از آن شرم آيد نمي بود هر آينه از رسواشدگان مي بودم ، و اي توانايي دهنده به ياري كردن كه اگر من را ياري كردن تو نمي بود هر آينه از شكست خوردگان مي بودم ، و اي كسي كه پادشاهان براي او يوغ ( چو كه بر گردن دو گاو گذارند و چوب گاوآهن را به آن بندند و زمين را شيار كنند ) ذلت و خواري بر گردنهاشان نهاده اند ، و از غلبه و اقتدارهاي او ترسانند ، و اي سزاوار پرهيزكاري ( اي كسي كه شايسته است از عقاب و كيفرت بپرهيزند ) و اي كسي كه مر او را است نامهاي نيكو ، از تو مي خواهيم كه از من درگذري و من را امرزي ، زيرا من گناه نيستم كه عذر آورم ، و داراي توانايي نمي باشم كه غالب و فيروز گردم ، و من را گريزگاهي نيست كه بگريزم
(8) و از تو مي خواهم كه از لغزشهايم ( گناهانم ) درگذري ، و به درگاه تو عذر و پوزش ( يا زاري ) مي جويم از آن گناهانم كه من را حبس و گرفتار كرده ، و بر من احاط نموده اند ( راه نجات و رهايي را بر من بسته اند ) پس هلاك و تباهم ساخته اند ، از آنها به سوي تو گريخته ام - اي پروردگار من - در حالي كه توبه كننده ام پس از اين رو توبه ام بپذير ، پناه آورنده ام پس پناهم ده ، زينهار جوينده ام پس خوارم منما ، درخواست كننده ام پس من را منع مفرما ، ( به رشته رحمت تو ) چنگزننده ام پس دست از من باز مدار ، خواهانم پس نوميدم بازمگردان
(9) ( زيرا ) تو را خواندم - اي پروردگار من - در حالي كه درويش ، زاري كننده ، ترسان ، هراسان ، مناك ، چيز و چاره درگاه توام
(10) به سوي تو شكايت و گله مي كنم ناتوانيم را از شتاب به آنچه ( نعمتهايي كه در آخرت ) به دوستانت ( اطاعت كنندگان ) وعده داده اي ، و از دوري نمودن از آنچه ( عذاب و كيفري كه ) دشمنانت ( گناهكاران ) را به آن م داده اي ، و شكايت مي كنم از بسياري اندوههايم ، و از وسوسه و بد انديشيدنم
(11) اي خداي من ( ش از اين به سبب ( بدي ) نيت و قصدم من را ( ميان مردم ) رسوا نكردي ، و به وسيله گناهانم هلاك و تباه ننمودي ، تو را مي خوانم پس ( درخواست ) من را اجابت كرده مي پذيري و اگر چه هنگامي كه تو من را مي خواني ( امر مي فرمايي ) من ( در فرمانبري ) كندم ، و هر حاجت و خواسته اي كه مي خواهم از تو درخواست مي نمايم ، و هر كجا كه هستم راز خود را ( كه دوست ندارم ديگري بر آن آگاه شود ) ش تو مي گذارم ( آشكار مي سازم ) از اين رو جز تو نمي خوانم ، و به جز تو اميد ندارم
(12) لك لك يعني بر طاعت و فرمانبري از تو ايستادگي دارم ( زيرا ) مي شنوي ( شكايت و گله ) كسي را كه نزد تو شكايت كند ، و رومي آوري ( يا نياز مي گرداني ، اگر بجاي وتلقي من توكل بخوانيم وتكفي من توكل چنان كه از نسخه ابن ادريس نقل شده ) به كسي كه بر تو اعتماد نمايد ، و مي رهاني هر كه را كه به ( رشته ) تو دست آويزد ، و غم و اندوه را دور مي سازي از هر كه به تو پناه آورد
(13) اي خداي من پس ( اكنون كه با بندگانت چنين رفتار مي كني ) من را به سبب ناسپاسيم از خير و نيكي آخرت و دنيا نوميدم مگردان ( زيرا من به تو شكايت مي كنم و اعتماد مي نمايم و دست مي آويزم و پناه مي برم ) و گناهانم را كه تو مي داني امرز
(14) اگر عذاب كني پس ( از راه عدل است ، زيرا ) من ( به سبب نافرماني ) ستمكار مقصر تباه كننده گناهكار كوتاهي كننده واگذارنده اهمال كننده بهره خود هستم ، و اگر امرزي پس ( از راه فضل و احسان است ، زيرا ) تو مهربانترين مهرباناني .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايش در مقام فروتنى درپیشگاه الهى
رب افحمتني ذنو ، و انقطعت مقالتي ، فلا حجة لي ، فأنا الاسير ببليتي ، المرتهن بعملي ، المتردد في خطيئتي ، المتحير عن قصدي ، المنقطع . قد اوقفت نفسي موقف الاذلاء المذنن ، موقف الاشقياء المتجرين عليك ، المستخفين بوعدك . سبحانك ! اي جرأة اجترأت عليك ، و اي تغرير غررت بنفسي ؟ ! مولاي ارحم كبوتي لحر وجهي و زلة قدمي ، و عد بحلمك علي جهلي ، و باحسانك علي اساءتي ، فأنا المقر بذن ، المعترف بخطيئتي ، و هذه يدي و ناصيتي ، استكين بالقود من نفسي ، ارحم شيبتي و نفاد ايامي ، واقتراب اجلي و ضعفي و مسكنتي و قلة حيلتي . مولاي و ارحمني إذا انقطع من الدنيا اثري ، و امحي من المخلوقين ذكري ، و كنت من المنسيين كمن قد نسي . مولاي و ارحمني عند تغير صورتي و حالي إذا بلي جسمي ، و تفرقت اعضائي ، و تقطعت اوصالي ، يا غفلتي عما يراد . مولاي و ارحمني في و نشري ، و اجعل في ذلك اليوم مع أوليائك موقفي ، و في احبائك مصدري ، و في جوارك مسكني ، يا رب العالمين .

(1) اي پروردگار من گناهانم ( بر اثر بسياري و بزرگي ) من را خاموش كرده ، و گفتارم گسيخته شده ( نمي توانم سخني بگويم ) از اين رو براي من ( درباره كردارم ) حجت و برهاني ( يا عذر و بهانه اي ) نيست ، پس من به رنج و سختي خود گرفتار ، به سبب كردارم در گرو ، در گناهم حيران ، از رون رفتن از راه راستم سرگردان و در راه خويش مانده ام
(2) نفس خود را در جايگاه خواران گناهكاران واداشته ام ، در جايگاه بدبختاني كه بر ( نافرماني از ) تو جرأت نموده اند ، آنان كه وعده ( پاداش و كيفر ) تو را سبك شمرده اند
(3) منزه و پاكي ( شگفتا ) به كدام جرأت و دليري بر تو جرأت كردم ، و به كدام هلاك و تباهي خود را هلاك ساختم ؟ !
(4) اي مولي و آقاي من بر افتادن من با تمام رخسارم و بر لغزيدن پايم ( در گناهان ) رحم و مهرباني فرما ، و به حلم و بردباريت بر نادانيم ، و به احسان و نيكيت بر بدكرداريم ببخش ، زيرا من به گناه خود اقراركننده ، و به خطاي خويش اعتراف كننده ام ، و اين دست من و اين موي جلو سر من است ( من در دست تو و تحت حكم و فرمان توام ) زاري مي كنم و خود را براي قصاص و كيفر كردارم تسليم نموده ام ، بر ريم و به پايان رسيدن روزهايم و نزديك شدن مرگم و ناتوانيم و نيازمنديم ( به رحمتت ) و چارگيم ( توانا نبودنم بر به دست آوردن سود و جلوگيري از زيان ) رحم و مهرباني كن
(5) اي مولاي من و من را رحم نما چون نشان من از دنيا بريده ( نيست ) شود ، و يادم در ميان آفريدگان زايل گردد ، و مانند كسي كه فراموش شده در زمره و گروه فراموش شدگان باشم
(6) اي مولاي من و من را رحم فرما هنگام دگرگون شدن كرم ( يا رخسارم ) و حال و چگونگي كه بر آن هستم آنگاه كه تنم كهنه و پوسيده گردد ، و اندامم از هم بپاشد ، و مفاصل و وندهايم پاره شود ( مضمون اين فصل از دعا به آنچه حضرت اميرالمؤمنين - عليهم السلام - از غمبر اكرم - صلي الله عليه و آله - نقل فرموده به اين كه بدن آل محمد - عليهم ال
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايش براي بركناري اندوه‏ها
يا فارج الهم ، و كاشف الغم ، يا رحمن الدنيا و الاخرة و رحيمهما ، صل علي محمد و آل محمد ، و افرج همي ، و اكشف غمي . يا واحد يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد ، اعصمني و طهرني ، و اذهب ببليتي ( و إقرأ آية الكرسي و المعوذتين و قل هو الله احد ، و قل : ) . اللهم إني أسألك سؤال من اشتدت فاقته ، و ضعفت قوته ، و كثرت ذنوبه ، سؤال من لا يجد لفاقته مغيثا ، و لا لضعفه مقويا ، و لا لذنبه غافرا غيرك ، يا ذالجلال و الاكرام أسألك عملا تحب به من عمل به ، و يقينا تنفع به من استيقين به حق اليقين في نفاذ امرك . اللهم صل علي محمد و آل محمد ، و اقبض علي الصدق نفسي ، و اقطع من الدنيا حاجتي ، و اجعل فيما عندك رغبتي شوقا الي لقائك ، و هب لي صدق التوكل عليك . أسألك من خير كتاب قد خلا ، و أعوذ بك من شر كتاب قد خلا ، أسألك خوف العابدين لك ، و عبادة الخاشعين لك ، و يقين المتوكلين عليك ، و توكل المؤمنين عليك . اللهم اجعل رغبتي في مسألتي مثل رغبة أوليائك في مسائلهم ، و رهبتي مثل رهبة أوليائك ، و استعملني في مرضاتك عملا لا أترك معه شيئا من دينك مخافة احد من خلقك . اللهم هذه حاجتي فاعظم فيها رغبتي ، و اظهر فيها عذري ، و لقني فيها حجتي ، و عاف فيها جسدي . اللهم من اصبح له ثقة أو رجاء غيرك ، فقد اصبحت و أنت ثقتي و رجائي في الامور كلها ، فاقض لي بخيرها عاقبة ، و نجني من مضلات الفتن برحمتك يا ارحم الراحمين .

(1) اي بردارنده غم و دور كننده اندوه ، اي اندازه بخشاينده در دنيا و آخرت و بسيار مهربان در آن دو سرا ، بر محمد و آل محمد درود فرست ، و غم من را بردار ، و اندوهم را دور ساز
(2) اي يگانه اي يكتا اي مقصود در حوايج و خواسته ها اي آن كه نزاييده ( مانندي نداري كه براي او مبدا باشي ) و زاييده نشده ( مانندي نداري كه متأخر از او باشي ) و كسي همتاي او نبوده ( مانندي نداري كه با هم باشيد ) من را ( از هر شامدي ) نگاهدار ، و ( از گناهان ) پاك گردان ، و غم و اندوهم را دور كن
(3) بار خدايا من از تو درخواست مي نمايم درخواست كسي كه نيازمنديش سخت ، و تواناييش سست ، و گناهانش بسيار است ، درخواست كسي كه براي نيازمنديش فريادرسي ، و براي ناتوانيش توانايي دهنده اي ، و براي گناهانش آمرزنده اي جز تو نمي يابد ، اي داراي عظمت و بزرگي و احسان و نيكي از تو درخواست مي كنم ( توفيق ) عمل و كرداري را كه به سبب آن دوست داري ( مشمول رحمتت مي گرداني ) هر كه را كه آن را انجام دهد ( نه عملي را كه آن را دوست داشته و انجام دهنده اش را دشمن ، حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - فرموده : خداوند بنده اي را دوست و كردارش را دشمن و كردار را دوست و تنش را دشمن دارد ) و يقين و باوري كه به وسيله آن سود ( پاداش ) مي دهي كسي را كه در جريان امر ( اراده و خواست ) تو حقيقت يقين ( بالاترين مراتب آن كه تعر به حق اليقين مي شود ) را به دست آورد ( نه يقيني را كه سودي ندارد مانند يقين و باور فرعونيان به معجزات موسي - عليه السلام - ، در قرآن كريم " سوره 27 ، آيه 13 " فرموده : فلما جاءتهم اياتنا مبصرة قالوا هذا سحر من ( آيه 14 ) وجحدوا بها واستيقنتها انفسهم ظلما وعلوا يعني چون آيات و نشانه هاي هويداي " قدرت و توانايي " ما نزد فرعونيان آمد " حضرت موسي آنها را به ايشان نشان داد " گفتند : اين جادويي است آشكار ، و با اين كه ش خود آن آيات را يقين و باور داشتند " كه از جانب خداست " از روي ظلم و ستم " به خويش " و سركشي " از ايمان به موسي - عليه السلام - " آنها را انكار و تكذيب نمودند )
(4) بار خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست ، و من را بر راستي ( در قصد و گفتار و كردار ) بميران ، و حاجت و نيازمنديم را از دنيا جدا ساز ، و رغبت و خواسته ام را در آنچه ( پاداش اخروي كه ) نزد توست شوق و دوستي ديدار ( رحمت ) خويش قرار ده ، و راستي توكل و اعتماد بر خود را به من عطا فرما ( من را چنان كن كه در حوايج و خواسته ها به غير تو رونياورم )
(5) از تو مي خواهم نيكي آنچه ( درباره من ) نوشته شده و گذشته ، و به تو پناه مي برم از بدي آنچه نوشته شده و گذشته ( مقدر گشته ) از تو مي خواهم ترس عبادت كنندگان و پرستش فروتنان مر تو را و يقين و باور اعتمادكنندگان بر تو را ، و توكل و اعتمادي را كه مؤمنين بر تو دارند ( مي خواهم توفيقم دهي تا رفتارم در درگاهت مانند عبادت كنندگان و فروتنان و اعتمادكنندگان و مؤمنين باشد ، حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - فرموده : رسول خدا - صلي الله عليه و آله - را در يكي از سفرهايش سواراني ملاقات نمودند و گفتند : السلام عليك يا رسول الله " درود بر تو اي رسول خدا " حضرت فرمود : شما كيستيد ؟ گفتند : يا رسول الله ما ايمان آورندگانيم ، حضرت فرمود : حقيقت " اصل و پايه " ايمانتان چيست ؟ گفتند : رضا و خشنودي به قضا و حكم خدا ، و تفويض و بازگذاشتن " كارها را " به خدا ، و فرمانبري از امر و فرمان خدا ، رسول خدا فرمود : دانايان با حكمت " كه حقيقت هر چيز را دانسته و درستكارند " نزديك است كه بر اثر حكمت غمبران باشند " اگر چه غمبر نيستند " اگر شما راستگويانيد نسازيد چيزي " ساختماني " را كه در آن نمي نمانيد ، و گرد نياوريد چيزي را كه نمي خوريد ، و از خدايي كه به سوي او بازمي گرديد بترسيد )
(6) بار خدايا رغبت و اراده من را در مطلب و خواسته ام مانند رغبت دوستانت در خواسته هاشان و ترسم را مانند ترس دوستانت قرار ده ( زيرا بزرگترين رغبت ايشان در شهود و ديدن حق و ترسشان از حجاب و پنهان بودن اوست ، و رغبت ساير مردم در ثواب و پاداش و ترسشان از عقاب و كيفر است ) و من را در رضا و خشنوديت به عمل و كاري وادار ( يقين و باوري به من عطا كن ) كه با آن چيزي از ( احكام ) دين تو را بر اثر ترس ( از غلبه يا آزار ) كسي از آفريدگانت رها نكنم ( زيرا كسي كه يقين و باور داشت كه سود و زيان به دست خداي تعالي است به كسي جز او توجه نداشته و از كسي جز او نمي هراسد )
(7) بار خدايا اين ( آنچه درخواست شد ) حاجت و خواسته من است پس رغبت و خواهشم را در آن ( در برابر قبول و پذيرفتن ) بزرگ گردان ، و سرزنش ننمودنم را در آن آشكار ساز ( من را در طلب آن بر اثر آن كه شايسته آن نيستم سرزنش مفرما ، چون كسي كه طلب كند چيزي را كه شايسته آن نيست سرزنش مي شود ) و حجت و برهانم را در آن ( آنچه براي درخواست آن عذر و بهانه آورم ) به من اموز ( الهام كن ) و تنم را در آن عافيت ده ( من را به بلا و دردي گرفتار مكن كه به آن براي شايستگي آنچه درخواست نموده ام آزمايشم فرمايي )
(8) بار خدايا هر كه داخل در صبح شود در حالي كه اعتماد يا اميد او به جز تو باشد پس من ( مانند او نيستم ، بلكه ) داخل در صبح شدم در حالي كه اعتماد و اميدم در همه كارها تويي ، از اين رو عاقبت و انجام بهترين آن كارها را برايم حكم و مقدر فرما ، و من را به وسيله رحمت و مهربانيت از فتنه ها و آزمايشهاي گمراه كننده ( از راه حق ) نجات و رهايي ده ، اي مهربانترين مهربانان
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

بخشى از دعاى شماره 6 از صحيفه سجاديه :
يك مسلمان بايد برنامه روزانه اش چنين باشد:
1- به كار بستن كار خير.
2- دورى از شر و گناه .
3- شكر نعمتها
4- پيروى از سنت هاى الهى .
5- پرهيز از بدعتها.
6- امر به معروف .
7- نهى از منكر.
8- طرفدارى از مكتب اسلام .
9- نكوهش باطل و مبارزه با آن .
10- يارى حق و گرامى داشتن آن .
11- ارشاد و راهنمايى گمراه .
12- معاونت ناتوان (يارى رساندن به ناتوان ).
13- فريادرسى مظلوم .
14- نهايت استفاده از وقت .
 

پرستو

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
مناجاتی از صحیفه سجادیه..

[FONT=&quot] خداوندا گناهانم مرا از گفتار باز داشته ، ورشته سخنم از هم گسیخته ،[/FONT]

[FONT=&quot] پس برای زشتیم حجتی ندارم ، به این جهت اسیر بلیت خود ، گروگان عمل[/FONT]

[FONT=&quot]خویش و سرگردان در خطا ، سرگشته از مقصد و با تمام وجود درمانده ام ،[/FONT]


[FONT=&quot]خود را در جایگاه ذلیلان گنهکار و موقف تیره بختانی که بر تو ، جرأت[/FONT]
[FONT=&quot]کرده اند و وعده ات را سبک شمرده اند؛ نگاه داشته ام ، تو پاک و منزه[/FONT]
[FONT=&quot]هستی ، با چه جرأت به نافرمانیت برخاستم! و چگونه خود را به ورطه هلاک[/FONT]
[FONT=&quot]افکندم! آقای من ، برمن که به رو در افتاده ام و بر لغزشم رحمت آور و در[/FONT]
[FONT=&quot]برابر نادانیم بار بردباری، ودر مقابل بدکرداریم ، با احسان رفتار کن ، زیرا[/FONT]
[FONT=&quot]به گناه خود اقرار دارم و به خطایم اعتراف می کنم ، این دست و سر من[/FONT]
[FONT=&quot]است که برای قصاص از نفس خود آن را به زاری تسلیم کرده ام ،

به پیری و[/FONT]


[FONT=&quot]سپری شدن عمر و نزدیک شدن مرگ و ضعف وناتوانی وبی نوایی و بیچارگیم[/FONT]
[FONT=&quot]رحمت آور، مولای من آنگاه که از من در این دنیا نشان و اثر قطع گردد و از[/FONT]
[FONT=&quot]میان آفریدگان یادم محو شود و همچون فراموش شدگان ، فراموش گردم[/FONT]
[FONT=&quot]بر من رحم کن. مولای من و وقتی که صورت حالم دگرگون شود ،

آنگاه[/FONT]
[FONT=&quot] که بدنم بپوسد واعضایم از هم بپاشند و پیوندهایم بگسلد ، بر من ترحم فرما
، ، دریغا به بی خبری من از آنچه مرا در پیش است ! مولای من به وقت را با
اولیائت ، و حرکتم را با عاشقانت و مأوایم را در جوارت قرار بده ای پروردگار جهانیان .[/FONT]
 
بالا