صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
  • 1-ستايش و ثناى خداى عزوجل
  • 2-نيايشي در طلب رحمت بر رسول...
  • 3-نيايشي در طلب رحمت بر...
  • 4-نيايشي در طلب رحمت براي...
  • 5-نيايش و دعا براي خود و دوستان‏
  • 6-نيايش هنگام صبح و شام‏
  • 7-دعاى حضرت هنگام رخ ‏داد حادثهها
  • 8-نيايش براي پناه جستن به خدا از...
  • 9-نيايش در اشتياق به طلب آمرزش از...
  • 10-نيايش در مقام التجاء و پناهندگي به...
  • 11-نيايشي در طلب فرجام نيك‏
  • 12-نيايش در مقام اعتراف و درخواست...
  • 13-نيايش در طلب نيازها از خداى تعالى‏
  • 14-نيايش هنگامى شكوه ازستم و...
  • 15-نيايشي در هنگام ماري
  • 16-نيايش هنگام درخواست بخشش
  • 17-نيايش و درخواست دوري از شر...
  • 18-نيايش و درخواست دوري بلاها
  • 19-نيايش در هنگام درخواست باران
  • 20-نيايش و درخواست اخلاق ستوده
  • 21-نيايشي در هنگام اندوه و ناراحتي
  • 22-نيايشي در هنگام سختيها
  • 23-نيايش براي درخواست عافيت و...
  • 24-نيايش و دعا براي پدر و مادر
  • 25-نيايش و دعا فرزندان
  • 26-نيايش و دعا براي همسايهها و...
  • 27-نيايش و دعا براي مرزبانان‏
  • 28-نيايشي براي اظهار ترس از خدا
  • 29-نيايش در هنگام تنگ دستي
  • 30-نيايش براي ياري در پرداختن قرضها‏
  • 31-نيايشي براي توبه
  • 32-نيايش پس از نماز شب
  • 33-نيايش در طلب خير
  • 34-نيايش در هنگام گرفتاري يا ديدن...
  • 35-نيايش در مقام رضايت به قضاي...
  • 36-نيايشي درهنگام رعد و برق
  • 37-نيايش هنگام شكرگذاري
  • 38-نيايشي به گاه عذرخواهي
  • 39-نيايش در طلب عفو و رحمت
  • 40-نيايش هنگام ياد مرگ
  • 41-نيايش در طلب پرده پوشى عيبها
  • 42-نيايش در هنگام ختم قرآن
  • 43-نيايش در هنگام نگاه كردن به ماه نو
  • 44-نيايش در هنگام فرا رسيدن ماه...
  • 45-نيايشي براي وداع با ماه رمضان‏
  • 46-نيايش در روز عيد فطر و جمعه
  • 47-نيايش در روز عرفه
  • 48-نيايش در عيد قربان و جمعه
  • 49-نيايش در دفع مكر دشمنان
  • 50- نيايش در مقام خوف و خشيت
  • 51-نيايشي در مقام تضرع و زارى
  • 52-نيايش هنگام اصرار بر طلب رحمت...
  • 53-نيايش در مقام فروتنى در شگاه...
  • 54- نيايش براي بركناري اندوه‏ها
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

ستايش و ثناى خداى عزوجل

الحمد لله الاول بلا اول كان قبله ، و الاخر بلا اخر يكون بعده . الذي قصرت عن رؤيته ابصار الناظرين ، و عجزت عن نعته اوهام الواصفين . ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا ، و اخترعهم علي مشيته اختراعا . ثم سلك بهم طريق ارادته ، و بعثهم في سل محبته ، لا يملكون تاخيرا عما قدمهم اليه ، و لا يستطيعون تقدما الي ما اخرهم عنه . و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه ، لا ينقص من زاده ناقص ، و لا يزيد من نقص منهم زائد . ثم ضرب له في الحيوة اجلا موقوتا ، و نصب له امدا محدودا ، يتخطأ اليه بايام عمره ، و يرهقه باعوام دهره ، حتي إذا بلغ اقصي اثره ، و استوعب حساب عمره ، قبضه الي ما ندبه اليه من موفور ثوابه ، أو محذور عقابه ، ليجزي الذين اساؤا بما عملوا و يجزي الذين احسنوا بالحسني . عدلا منه ، تقدست اسماؤه ، و تظاهرت الاؤه ، لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون . و الحمد لله الذي لو حبس عن عباده معرفة حمده علي ما ابلاهم من مننه المتتابعة ، و اسبغ عليهم من نعمه المتظاهرة ، لتصرفوا في مننه فلم يحمدوه ، و توسعوا في رزقه فلم يشكروه . و لو كانوا كذلك لخرجوا من حدود الانسانية الي حد البهيمية فكانوا كما وصف في محكم كتابه : إن هم إلا كالانعام بل هم اضل سلا . و الحمد لله علي ما عرفنا من نفسه ، و الهمنا من شكره ، و فتح لنا من ابواب العلم بربوته ، و دلنا عليه من الاخلاص له في توحيده ، و جنبنا من الالحاد و الشك في امره . حمدا نعمر به فيمن حمده من خلقه ، و نسبق به من سبق الي رضاه و عفوه . حمدا يضي ء لنا به ظلمات البرزخ ، و يسهل علينا به سل المبعث ، و يشرف به منازلنا عند مواقف الاشهاد ، يوم تجزي كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون ، يوم لا يغني مولي عن مولي شيئا و لا هم ينصرون . حمدا يرتفع منا الي اعلي عليين في كتاب مرقوم يشهده المقربون . حمدا تقربه عيوننا إذا برقت الابصار ، و تض به وجوهنا إذا اسودت الابشار . حمدا نعتق به من اليم نار الله الي كريم جوار الله . حمدا نزاحم به ملائكته المقرن ، و نضام به اناءه المرسلين في دار المقامة التي لا تزول ، و محل كرامته التي لا تحول . و الحمد لله الذي اختار لنا محاسن الخلق ، و اجري علينا طيبات الرزق . و جعل لنا الفضيلة بالملكة علي جميع الخلق ، فكل خليقته منقادة لنا بقدرته ، و صائرة الي طاعتنا بعزته . و الحمد لله الذي اغلق عنا باب الحاجة إلا اليه ، فكيف نطيق حمده ؟ أم متي نؤدي شكره ؟ ! لا ، متي ؟ . و الحمد لله الذي ركب فينا الات البسط ، و جعل لنا ادوات القبض ، و متعنا بارواح الحيوة ، و اثبت فينا جوارح الاعمال ، و غذانا بطيبات الرزق ، و اغنانا بفضله ، و اقنانا بمنه . ثم امرنا ليختبر طاعتنا ، و نهانا ليبتلي شكرنا ، فخالفنا عن طريق امره ، و ركبنا متون زجره ، فلم يبتدرنا بعقوبته ، و لم يعاجلنا بنقمته ، بل تأنانا برحمته تكرما ، و انتظر مراجعتنا برأفته حلما . و الحمد لله الذي دلنا علي التوبه التي لم نفدها إلا من فضله ، فلو لم نعتدد من فضله إلا بها لقد حسن بلاؤه عندنا ، و جل احسانه الينا ، و جسم فضله علينا . فما هكذا كانت سنته في التوبة لمن كان قبلنا ، لقد وضع عنا ما لا طاقة لنا به ، و لم يكلفنا الا وسعا ، و لم يجشمنا إلا يسرا ، و لم يدع لاحد منا حجة و لا عذرا . فالهالك منا من هلك عليه ، و السعيد منا من رغب اليه . و الحمد لله بكل ما حمده به ادني ملائكته اليه و اكرم خليقته عليه و ارضي حامديه لديه . حمدا يفضل سائر الحمد كفضل ربنا علي جميع خلقه . ثم له الحمد مكان كل نعمة له علينا و علي جميع عباده الماضين و الباقين عدد ما احاط به علمه من جميع الاشياء ، و مكان كل واحدة منها عددها اضعافا مضاعفة ابدا سرمدا الي يوم القيمة . حمدا لا منتهي لحده ، و لا حساب لعدده ، و لا مبلغ لغايته ، و لا انقطاع لامده . حمدا يكون وصلة الي طاعته و عفوه ، و سببا الي رضوانه ، و ذريعة الي مغفرته ، و طريقا الي جنته ، و خفيرا من نقمته ، و امنا من غضبه ، و ظهيرا علي طاعته ، و حاجزا عن معصيته ، و عونا علي تأدية حقه و وظائفه حمدا نسعد به في السعداء من اوليائه ، و نصير به في نظم الشهداء بسيوف اعدائه ، إنه ولي حميد .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(1) سپاس خداي را كه اول است و ش از او اولي نبوده ( مبدا هر موجودي است ) و آخر است و پس از او آخري نباشد ( مرجع همه اشياء است )
(2) خدايي كه ديده هاي نندگان از ديدنش ( در دنيا و آخرت ) ناتوانند ( محال است او را بنند ، چون آنچه به چشم سر ديده مي شود بايستي در مكان و جايي باشد ، و محتاج به مكان جسم است و خداي تعالي جسم نيست ) و انديشه هاي وصف كنندگان از عهده وصفش برنيايند ( هرچه كوشند نمي توانند به طوري كه شايسته است او را وصف نمايند ، چنان كه حضرت سيدالمرسلين - صلي الله عليه و آله - فرمود : لا احصي ثناء عليك ، انت كما اثنيت علي نفسك يعني من را توانايي مدح و ثناي تو نيست ، تو خود بايد ثناگوي ذات اقدس خويش باشي ، و حضرت سيد الواصيين اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرمود : هو فوق ما يصفه الواصفون يعني او برتر و بالاتر است از آنچه وصف كنندگان او را بستايند )
(3) به قدرت و توانايي خود آفريدگان را آفريد ، و آنان را به اراده و خواست خويش به وجود آورد اين كه از روي مثال و نمونه اي باشد ( چون هميشه خداوند بوده و ديگري جز او نبوده كه نمونه به دست داده باشد )
(4) سپس آنان را در راه اراده و خواست خويشتن روان گردانيد ، و در راه محبت و دوستي به خود ( كه غريزه هر موجودي است ، چنان كه در قرآن كريم سوره 17 ، آيه 44 فرموده : و ان من شي ء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسحهم يعني موجودي نيست جز آن كه ذكرش تسح و ستايش خداست ، ولي شما تسح ايشان را در نمي ياد ) برانگيخت ، در حالي كه توانايي ندارند تأخير نمايند آنچه را كه ايشان را به آن جلو انداخته ، و نمي توانند ش اندازند آنچه را كه ايشان را از آن عقب خواسته ( از آنچه براي آنان تعيين نموده تجاوز نمي توانند كرد ، و اين با استطاعت و توانا بودن در انجام عمل نيك و بد منافات ندارد ، زيرا معني فرمايش امام - عليه السلام - در ظاهر آن است كه خداي تعالي هرگاه چيزي اراده نمود غير آن واقع نمي شود )
(5) و از رزقي كه عطا فرموده هر جانداري را روزي معلومي قرار داده است ( چنان كه در قرآن كريم سوره 43 ، آيه 32 فرموده : نحن قسمنا نهم معيشتهم في الحيوة الدنيا " ما روزي ايشان را در زندگاني دنيا نشان تقسيم و پخش نموده ايم " به طوري كه ) به هر كس از آنان فراخي و فراواني داده كاهنده اي نمي كاهد ، و هر كه را كاسته افزاينده اي نمي افزايد ( جز خداوند سبحان توانا نيست كه آن را زياد و كم گرداند ، بنابراين نبايد براي به دست آوردن روزي از جاده درستي و پرهيزكاري رون رفت و گرد حرام گشت كه آنچه قسمت و بهره است از راه حلال خواهد رسيد ، و بايد دانست كه حرام روزي اي كه خداي تعالي قرار داده نيست ، پس آنكه هميشه حرام مي خورد از روزي مقسوم خود چشم پوشيده و خداوند آن را حبس نموده كه اگر شكيبايي نموده گرد حرام نمي گشت حتما آنچه در خور حال اوست به وي مي رسيد )
(6) پس از آن براي او ( هر يك از ايشان ) در زندگي مدتي معلوم تعيين و پاياني معين قرار داده ( معلوم نموده هر يك از ايشان تا چه مدتي خواهد زيست ) كه با روزهاي زندگيش به سوي آن پايان گام برمي دارد ، و با سالهاي روزگارش به آن نزديك مي شود تا چون به پايانش نزديك شود ، و حساب عمر و زندگيش را تمام بستاند ، او را به آنچه خوانده از پاداش سرشار ( بهشت ) يا كيفر ترسناك خود ( دوزخ ) فراگيرد ( در اينجا از قرآن كريم سوره 53 ، آيه 31 اقتباس و استفاده نموده فرمود : ليجزي الذين اساؤا بما عملوا و يجزي الذين احسنوا بالحسني يعني ) تا كساني را كه با كردارشان بد كرده و آنان را كه با رفتار شايسته نيكويي نموده اند جزا دهد
(7) و اين جزا ( كيفر و پاداش ) با عدالت و درستي از اوست ( از هر عيب و نقصي ) منزه و پاك است نامهاي او ، و نعتها و بخششهايش ( براي همه ) در است ( به كسي ظلم و ستم روا ندارد ، بلكه هر چه كند طبق حكمت و مصلحت است ، از اين رو چنان كه در قرآن كريم سوره 21 ، آيه 23 است : لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون يعني ) از او نپرسند آنچه را كه بجا مي آورد و از ( گفتار و كردار ) ديگران باز پرسند
(8) و سپاس خداي را كه اگر بندگانش را از شناختن سپاسگزاري خود بر نعمتهاي در كه به ايشان داده و بخششهاي وسته كه براي آنها تمام گردانيده باز مي داشت ( امر نفرموده بود كه شكر نعمتهايش بجا آورند ) هر آينه نعمتهايش را صرف نموده او را سپاس نمي گزاردند ، و در روزي كه عطا فرموده فراخي مي يافتند و شكرش بجا نمي آوردند
(9) و اگر چنين مي بودند ( شكر نمي كردند ) از حدود انسانيت به مرز بهيميت ( چار پايان ، كه مرتبه خردي است ) روي مي آوردند و چنان بودند كه در كتاب محكم و استوار خود ( قرآن مجيد سوره 25 ، آيه 44 ) وصف فرموده : ( ان هم الا كالانعام بل هم اضل سلا ، يعني ) ايشان ( ناسپاسان ) جز مانند چار پايان نيستند بلكه گمراهترند ( زيرا چارپايان هيچيك از قواي طعي را تعطيل و كار ننموده بلكه هر يك را براي آنچه آفريده شده بكار مي اندازند ، پس اگر گمراه باشند در طلب كمال كوتاهي ننموده اند به خلاف انسان كه اگر قوه عقليه را كه به معرفت حق راهنماست و امتياز او از چارپايان به همين قوه است تعطيل نموده از كار ندازد از چارپايان گمراهتر و سزاوار كيفر است
(10) و سپاس خداي را كه ( با آفرينش آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست و فرستادن كتابها و غمبران و نصب ائمه معصومين - عليهم السلام - ) خويشتن را ( وجود، علم ، قدرت و حكمتش را ) به ما شناساند و شكر و سپاس ( از نعمتهاي ) خود را به ما الهام نمود ( گفته اند : الهام چيزي است كه در قلب افاضه مي شود ، و فرق ن الهام و وحي آن است كه الهام واسطه ملك است و وحي به واسطه اوست ، و وحي از خواص رسالت است و الهام از خواص ولايت ، و وحي مشروط به رساندن است و الهام مشروط نيست ، و در لغت الهام و وحي هر دو به معني تلقين و فهماندن است ، مرحوم سيد عليخان در شرح بر صحيفه مي فرمايد : روايت شده چون خداوند سبحان در آدم - عليه السلام - روح دميد هنگامي كه راست شد و نشست عطسه كرد ، به او الهام شد گفت : الحمد لله رب العالمين " سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است " خداوند فرمود : يرحمك الله يا آدم " اي آدم خدا تو را امرزد " پس نخستين حمد و سپاس او از بشر به طور الهام واقع شده است ) و درهاي علم به ربوت پروردگاريش را بر ما گشود ( ائمه معصومين - عليهم السلام - را راهنمايان ما گردانيد تا به وسيله آنان به شهر علم رسيده خدا را بشناسيم ، رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود : انا مدينه العلم و علي بابها يعني منم شهر علم و علي باب آن ) و بر اخلاص ( ربا ، و خودنمائي ) در توحيد و يگانگيش راهنماييمان فرمود ، و از عدول و كجروي و شك و دو دلي در امر خود ( معرفت ذات و صفات يا دين و احكامش ) دورمان ساخت
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(11) چنان سپاسي كه با آن زندگي كنيم ن كساني از خلقش كه او سپاسگزارند ، و با آن ش افتيم بر هر كه به رضا و خشنودي ( پاداش ) او و عفو و گذشتش ش افتاده ( مراد از سبقت در اينجا بر مانند آن خودمان است ، نه بر اناء و اوصياء ايشان - عليهم السلام - زيرا بر آنان نمي توان سبقت گرفت )
(12) سپاسي كه تاريكيهاي برزخ ( قبر ) را بر ما روشن سازد ( مراد از تاريكيها شدت و سختي آن است ، يا آن كه به اعتبار تاريكي قبر و تاريكي ترس و تاريكي عمل تعر به تاريكيها فرموده است ، و مراد از حمد و سپاسي كه تاريكيهاي برزخ را روشن مي گرداند تجسم اعمال و اعتقادات بعد از مرگ است ، و در قرآن و اخبار بسيار هست كه اعمال صالحه و اعتقادات صحيحه به صور نورانيه درآيند و دارنده آن از نور آنها بهره مند گردد ، چنان كه خداي تعالي " سوره 57 ، آيه 12 " فرموده : يوم تري المؤمنين و المؤمنات يسعي نورهم ن ايديهم و بايمانهم يعني ياد آور روزي را كه مردان و زنان با ايمان نورشان ش رو و سمت راست آنها بشتابد ، و اعمال سيئه و اعتقادات باطله به صور تاريك درآيند كه بجا آورنده آن در تاريكيهاي آنها سرگردان است ، چنان كه خداي تعالي " سوره 57 ، آيه 13 " فرموده : يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين امنوا انظر و نانقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا يعني ياد كن روزي را كه مردان و زنان اهل نفاق و دورويي به اهل ايمان گويند مشتاد تا از نور شما روشنايي گيريم ، به ايشان گويند واپس بگرديد " به دنيا باز گرديد " و نور طلد ) و راه رستخيز را ( راهي كه همه مردم را پس از زنده گردانيدن براي رسيدگي به حساب از آن راه به محشر مي فرستند ) براي ما آسان نمايد ، و منازل و جاهاي ما را در جايگاه گواهان ( فرشتگان و غمبران و ائمه اطهار - عليهم السلام - كه روز قيامت بر مردم گواهي مي دهند ) آبرومند گرداند ، روزي كه ( در قرآن كريم سوره 45 ، آيه 22 " است : و لتجزي كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون يعني ) هر كسي به سزاي آنچه كرده مي رسد و به ايشان ستم نمي شود ( اينكه امام - عليه السلام - در اينجا به جاي " و لتجزي " كه در قرآن كريم است فرمود : " تجزي " براي آن است كه گفته اند : اقتباس از قرآن در حقيقت قرآن نيست بلكه كلامي است شه و مانند آن پس اندك تغيير در آن زيان آور نمي باشد ، و در قرآن مجيد " سوره 44 ، آيه 41 " است : يوم لا يغني مولي عن مولي شيئا و لا هم ينصرون يعني ) روزي كه دوستي از دوستي چيزي ( عذاب و كيفري ) را دفع نكند و ايشان كمك نمي شوند ( توانايي ندارند كه يكديگر را كمك نمايند )
(13) سپاسي كه از ما با علي اعليين ( جاهاي بلند بهشت يا ديوان خير يعني كتا كه اعمال فرشتگان و صلحاء و نيكوكاران در آن نوشته مي شود ) بالا رود ، در نامه نوشته شده اي كه مقرن آن را مشاهد نموده نگهداري مي نمايند ( يا روز قيامت به آنچه در آن است گواهي مي دهند )
(14) سپاسي كه چشمهاي ما به آن روشن گردد آن هنگام كه ديده ها ( ي مردم ) خيره و دوخته شود ( به طوري كه از سختي عذاب بر هم نتوانند زد ) و چهره هاي ما به آن سفيد گردد آن هنگام كه روها ( يا پوست اندام ) سياه شود ( اين جمله اشاره است به فرمايش خداي تعالي " سوره 3 ، آيه 106 " يوم تض وجوه و تسود وجوه يعني روزي كه چهره ها " ي مؤمنين " سفيد و روها " ي كافرين و منافقين " سياه گردد ، و سفيد و سياه بودن روها در آن روز " چنان كه سيد نعمت الله جزائري - عليه الرحمه - در شرح صحيفه خود مسمي به نور الأنوار فرموده : " يا آن است كه حقيقتا روها سفيد و سياه مي شود و يا آن كه سفيد و سياهي آنها كنايه از نيكي و زشتي كردار است )
(15) سپاسي كه به آن از آتش دردناك خدا رسته به جوار رحمتش رهسپار شويم ( و اين كه آتش را به خدا نسبت داده و فرموده : من اليم نار الله چنان كه در قرآن كريم " سوره 104 ، آيه 6 " است : نار الله الموقده " آتش برافروخته شده خدا " براي شدت و سختي آن است كه كسي نتواند آن را خاموش كرده يا از آن رهايي يابد )
(16) سپاسي كه به آن شانه به شانه مقرن از فرشتگان رفته جا را بر آنها تنگ سازيم ، و به آن ، در سراي جاوداني و جايگاه پربركت هميشگي ( بهشت ) با غمبران فرستاده اش گرد آئيم ( و اين كه اناء را به مرسلين وصف فرموده براي آن است كه هر ن و غمبري رسول نيست ، و اين كه بسياري از مفسرين گفته اند : رسول كسي است داراي كتاب باشد و ن كتاب ندارد و از جانب خدا خبر مي دهد ، در اين گفتار بحث و گفتگوست چون حضرت لوط ، اسمعيل ، ايوب ، يونس و هارون " عليهم السلام چنان كه در قرآن كريم به آن اشاره شده " از جمله مرسلين هستند و بالإستقلال داراي كتاب نبوده اند ، و گفته شده : رسول كسي است كه به شريعت جديده دين تازه مبعوث شده باشد و مردم را به آن دعوت نمايد و ن اعم از آن است يعني هم چنين كسي و هم كسي كه شريعت سابقه و دين ش از خود را به مردم تبليغ نمايد مانند اناء بني اسرائيل كه ن موسي و عيسي - عليهما السلام - بودند ، و بر اين سخن ولايت دارد فرمايش غمبر اكرم به ا ذر - رحمه الله - " در مجلد پنجم بحار الانوار " : اناء يكصد و ست و چهار هزار و رسول از ايشان از مهتر و كهتر سيصد و سيزده تن بودند ، و " نيز در مجلد پنج بحار الانوار " حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - به زراره فرمود : ن كسي است كه در خواب مي ند و صدا مي شنود و ملك را به چشم نمي ند ، و رسول كسي است كه صدا مي شنود و در خواب مي ند و ملك را به چشم مي ند ، و اين كه امام - عليه السلام - ملائكه را ش از اناء ان فرموده براي مراعات ترتيب است چون ايشان ن خداي تعالي و غمبرانش در تبليغ شريعت واسطه هستند ، نه از آن جهت كه آنها برتر از اناء باشند ، زيرا اجماع شيعه اماميه است كه اناء و ائمه معصومين - عليهم السلام - افضل از ملائكه مي باشند و اجماع ايشان حجت است چون معصوم - عليه السلام - داخل در ايشان مي باشد )
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(17) و سپاس خداي را كه نيكوييهاي آفرينش را براي ما برگزيد ( زيرا انسان چون خلاصه و نتيجه مخلوقات است خداي تعالي او را در نيكوترين صورت آفريده ، چنان كه " سوره 40 ، آيه 64 " فرموده : و صوركم فاحسن صوركم يعني شما را آفريد و صورتهاتان را نيكو گردانيد ) و روزيهاي پاكيزه ( حلال و روا ) را براي ما روان ( فراوان ) گردانيد
(18) و با تسلط و توانايي ما را بر همه آفريدگان برتري داد ، و از اين رو به قدرت و توانايي او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نيرو و زورش به اطاعت ما درمي آيد ( چنان كه در قرآن كريم " سوره 31 ، آيه 20 " فرموده : ان الله سخر لكم ما في السموات وما في الارض يعني البته خداوند آنچه در آسمانها و زمين است رام شما گردانيده )
(19) و سپاس خداي را كه در نيازمندي را جز به سوي خود به روي ما بست ( چون ما را نيازمند به غير خود نيافريده اين سخن منافات ندارد با احتياج به يكديگر كه نظام عالم بسته به آن است براي آن كه حاجت به غير خدا در حقيقت حاجت به اوست كه مالك و منعم حقيقي است ) پس ( با اين همه نيازمنديها ) چگونه سپاس او را توانايي داريم ؟ يا كي مي توانيم حمدش را بجا آوريم ؟ نمي توانيم ، كي توانيم ؟ ( شايسته است كه خواننده دعا بر هر يك از كلمه لا و متي وقف نموده درنگ نمايد تا دانسته شود كه جمله اي حذف شده است )
(20) و سپاس خداي را كه ابزار بسط و گشاد را در ( بدن ) ما به هم وسته ، و افزارهاي قبض و درهم كشيدن را در ( كالبد ) ما قرار داد ( رگ ، ، استخوان ، گوشت ، ه ، خون و ساير اندام را با كيفيت و حركات مخصوصه در كر ما نهاد تا به واسطه آنها اندامها گشاده و درهم شود ، و گفته شده : مراد از بسط و قبض قوه دافعه و ماسكه است كه در هر عضوي نهاده شده ، و گفته اند : مراد از آنها شادي و اندوه است ) و ما را از روانهاي زندگي بهره مند نمود ( اين جمله اشاره است به حديث جابر از امام محمد باقر - عليه السلام - كه فرموده : پنج روح براي مقرن " اولياء خدا " است : روح قدس كه با آن همه چيزها را مي دانند ، و روح ايمان كه با آن خدا را عبادت و بندگي مي نمايند ، و روح قوه كه با آن با دشمن جهاد و زد و خورد كرده معاش و زندگاني را آماده مي سازند ، و روح شهوة كه با آن از طعام و نكاح لذت و بهره مي برند ، و روح بدن كه با آن به آهستگي و نرمي راه مي روند ، و چهار روح براي اصحاب يمين " مؤمنين " است چون روح قدس در ايشان نيست ، و سه روح براي اصحاب شمال " كفار و منافقين " است چون داراي روح ايمان نمي باشند ، و گفته شده : ارواح در فرمايش امام - عليه السلام - : و متعنا بارواح الحيوه جمع روح به فتح را است كه به معني آسايش مي باشد يعني ما را از آسايشهاي زندگي بهره مند نمود ) و اندام كردارها را در ما استوار گردانيد ، و ما را با روزيهاي پاكيزه ( انواع غذاهاي حيواني و نباتي ) پرورش داد ، و به بخشش خود توانگرمان ساخت ، و به نعمت خويش سرمايه ( زندگاني ) به ما بخشيد ( اين جمله اشاره است به فرمايش خداي تعالي " سوره 53 ، آيه 48 ": وانه هو اغني و اقني يعني و اوست آن كه " بندگانش را " نياز كند و سرمايه بخشد )
(21) پس از آن ما را ( به رفتار طبق احكام خود ) فرمان داده تا طاعت و رويمان را ازمايد ( معني آزمايش خداي تعالي آن است كه با ما رفتار نمايد چون كسي كه مي خواهد ديگري را امتحان كند وگرنه آشكار و نهان بر او يكسان است ) و نهي نموده تا شكر و سپاسگزاريمان را آزمايش نمايد ( و اين كه شكر فرموده طاعت نفرموده براي آن است كه شكر در اصطلاح به كار بردن هر نعمتي است در آنچه خداي تعالي براي آن قرار داده و با ارتكاب معاصي جور نمي آيد ، پس نهي براي آزمايش سپاسگزاري است ، حضرت صادق - عليه السلام - فرمود : شكر النعمة اجتناب المحارم يعني شكر نعمت دوري گزيدن از حرامهاست ) پس از راه فرمايش پا رون نهاديم ( خلاف امرش رفتار كرديم ) و بر پشتهاي ( مركبهاي ) نهيش سوار شديم ( گناهاني كه نهي فرموده بود بجا آورديم ، و اين كه فرموده : راه فرمانش و پشتهاي نهيش ، يكي از مفرد و ديگري را جمع براي آن است كه راه امرا و راه هدايت رستگاري يكي است ولي نهي او گمراهي است كه داراي راههاي بسيار مي باشد ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 6 ، آيه 153 " فرموده : و ان هذا صراطي مستقيما فاتبعوه ، ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سله " و محققا اين راه من راست است آن را روي كنيد ، و از راههاي ديگر نرويد كه شما را از راه حق دور مي سازد " و روايت شده : غمبر - صلي الله عليه و آله - خطي كشيده فرمود : اين راه رشد و هدايت است ، پس از آن به سمت راست و چپ خطهايي كشيد و فرمود : اين راههايي است كه بر هر يك از آنها شيطاني است كه به آن دعوت مي نمايد ) پس ( با اين رفتارمان ) به كيفر ما شتاب نكرد و در انتقام ما تعجيل ننمود بلكه بر اثر رحمتش از روي كرم و بزرگواري با ما همراهي نمود ، و به سبب مهربانيش از روي حلم و بردباري بازگشت ما را ( به راه است ) انتظار كشيد ( با ما رفتار نمود مانند رفتار كسي كه ديگري را چشم به راه است ، و گفته اند : اطلاق بعضي از صفات مانند رحمت كه به معني رقت قلب و نرمي دل است و آن مقتضي احسان و نيكي مي باشد بر خداي تعالي به اعتبار غايات و مقاصد است يعني به اعتبار نتيجه آن است كه همان احسان باشد ، نه به اعتبار مبادي و اصول افعال كه همان رقت قلب است ، و يكي از محققين - رحمة الله - فرموده : اطلاق آن بر خداي متعال بر وجه اعلي و اشرف است ، زيرا صفات هر موجودي بر حسب وجود اوست ، پس صفات جسم مانند وجودش جسمانيه و صفات نفس نفسانيه و صفات عقل عقلانيه و صفات خداي تعالي الهيه است ، خلاصه عوالم با يكديگر اتفاق داشته برابر هم هستند پس آنچه از صفات كماليه در عالم ادني يافت شود در عالم اعلي بر وجه ارفع و اشرف است )
(22) و سپاس خداي را كه ما به ( حقيقت ) توبه و بازگشت ( از گناه ) راهنمايي نمود ، توبه اي كه آن را نيافته ايم جز به فضل و احسان او ، پس اگر از فضل و بخشش او جز همان ( نعمت ) توبه را به شمار نياوريم نعمت او در حق ما نيكو و احسانش درباره ما بزرگ و فضلش بر ما عظيم مي باشد ( توبه گناهان را مي برد و زشتيها را مي شويد و خدا را خشنود مي گرداند ، حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرموده : لا شفيع انجح من التوبه يعني هيچ شفيع و خواهشگري روزتر و رهاننده تر از توبه و بازگشت نيست ، و حضرت باقر - عليه السلام - فرموده : التائب من الذنب كمن لا ذنب له يعني توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناه ندارد ، و حضرت صادق - عليه السلام - فرموده : ان الله تعالي يفرح بتوبة عباده المؤمنين اذا تابوا كما يفرح احدكم بضالته اذا وجدها يعني خداي تعالي به توبه بندگان با ايمانش هرگاه توبه كنند شاد مي شود چنان كه يكي از شما گمشده خود را كه ابد شاد مي شود )
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(23) و روش او در توبه براي شينيان ( بني اسرائيل ) چنين نبوده ( سنت و روش خداي تعالي در توبه براي بني اسرائيل كشتن يكديگر بوده ، نه بس پشيماني ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 2 ، آيه 54 " فرموده : واذ قال موسي لقومه يا قوم انكم ظلمتم انفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم يعني و ياد كنيد هنگامي را كه موسي به قوم خود " آنان كه گوساله پرستيدند " گفت : اي قوم شما بر اثر گرفتنتان گوساله را " به خدايي " به خود ستم روا داشتيد ، اكنون به سوي آفريننده خويش باز گرديد و خود " يكديگر " را بكشيد كه اين كشتن نزد آفريننده شما برايتان " از زندگاني در دنيا " بهتر است پس خدا توبه شما را " ش از آن كه همگي كشته شويد " پذيرفت ، زيرا او بسيار توبه پذير و بسيار مهربان است ) و آنچه به آن توانايي نداريم از ما برداشته ، و به ما جز به آنچه طاقت داريم تكليف نفرموده ، و جز كار آسان را ما نخواسته ( چنان كه در قرآن كريم " سوره 22 ، آيه 78 " فرموده : وما جعل عليكم في الدين من حرج يعني و خدا بر شما در دين تنگي و رنج قرار نداده است ) و براي هيچيك از ما برهان و بهانه اي جا نگذاشته ( چنان كه حضرت صادق - عليه السلام - فرموده : هرگاه در همه چيزها بنگري كسي را در تنگي و سختي نمي يا ، كسي را نمي يا جز آن كه خدا را بر او حجت و برهاني است ، و به كمتر از طاقتشان امر و فرمان داده ، و آنچه به مردم امر شده طاقت آن را دارند ، و هر چه طاقت و تواناييش را ندارند از آنها برداشته شده ولي نيكي در مردم نيست " تا اين حقايق را بفهمند " )
(24) پس بدبخت ( زيانكار و شايسته عذاب ) از ما كسي است كه او را نافرماني نمايد ، و نيكبخت از ما كسي است كه به او روآورد ( طبق اوامر و نواهيش رفتار نمايد )
(25) و سپاس خداي را به هر چه كه او را نزديكترين فرشتگانش را گرامي ترين آفريدگانش و پسنديده ترين ستايش كنندگانش ستوده اند ( گرچه من نتوانم به آن اندازه و به آن جور سپاسگزار باشم ، ولي چنين مي گويم تا شايد خداي تعالي به فضل و احسانش من را در زمره ايشان داخل نمايد )
(26) سپاسي كه بر سپاسهاي ديگر برتري داشته باشد مانند برتري پروردگار ما بر همه آفريدگانش
(27) پس او را است سپاس به جاي هر نعمتي كه بر ما و بر همه بندگان گذشته و مانده اش دار و به شماره همه چيزها ( از كلي و جزئي ) كه علم او به آنها احاطه دارد و همه را فراگرفته ، و به جاي هر يك از نعمتها به شماره چندين برابر هميشه و جاويد تا روز قيامت
(28) سپاسي كه حد آن را انتها و عدد آن را شمارش و به پايان آن دسترس و مدت آن بريدني نيست ( سپاس ابدي و هميشگي )
(29) سپاسي كه موجب رسيدن به فرمانبري ، و گذشت او ، و سبب خشنودي ، و وسيله آمرزش ، و راه به بهشت ، و پناه از عذاب ، و آسودگي از خشم ، و پشتيبان طاعت ، و جلوگير از معصيت ، و مدد بر انجام حق ( اوامر ) او و شرايط آن باشد
(30) سپاسي كه به وسيله آن در ن نيكبختان دوستان او كامروا گرديم و به سبب آن در رشته كشتگان به شمشيرهاي دشمنانش درآئيم ، كه خدا ياري دهنده ( مؤمنين ) و ( در خوشي و سختي ) ستوده شده است ( زيرا سختي نيز مانند خوشي نعمتي است كه صبر و شكيبايي بر آن موجب ثواب و پاداش است كه باعث حمد و سپاس مي شود ) .


برگرفته از تبیان
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايشي در طلب رحمت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله‏
و الحمد لله الذي من علينا بمحمد نه - صلي الله عليه و اله - دون الامم الماضية و القرون السالفة ، بقدرته التي لا تعجز عن شي ء و إن عظم ، و لا يفوتها شي ء و إن لطف . فختم بنا علي جميع من ذرء ، و جعلنا شهداء علي من جحد ، و كثرنا بمنه علي من قل . اللهم فصل علي محمد امينك علي وحيك ، و نجيبك من خلقك ، و صفيك من عبادك ، امام الرحمة ، و قائد الخير ، و مفتاح البركة . كما نصب لامرك نفسه . و عرض فيك للمكروه بدنه . و كاشف في الدعاء اليك حامته . و حارب في رضاك اسرته . و قطع في احياء دينك رحمه . و اقصي الادنين علي جحودهم . و قرب الاقصين علي استجابتهم لك . و والي فيك الابعدين . و عادي فيك الاقرن . و اداب نفسه في تبليغ رسالتك . و اتعبها بالدعاء الي ملتك . و شغلها بالنصح لاهل دعوتك . و هاجر الي بلاد الغربة ، و محل النأي عن موطن رحله ، و موضع رجله ، و مسقط رأسه ، و مأنس نفسه ، ارادة منه لاعزاز دينك ، و استنصارا علي اهل الكفر بك . حتي استتب له ما حاول في اعدائك . و استتم له ما دبر في اوليائك . فنهد اليهم مستفتحا بعونك ، و متقويا علي ضعفه بنصرك . فغزاهم في عقر ديارهم . و هجم عليهم في بحبوحة قرارهم . حتي ظهر امرك ، و علت كلمتك ، و لو كره المشركون . اللهم فارفعه بما كدح فيك الي الدرجة العليا من جنتك . حتي لا يساوي في منزلة ، و لا يكافأ في مرتبة ، و لا يوازيه لديك ملك مقرب ، و لا ن مرسل . و عرفه في اهله الطاهرين و امته المؤمنين من حسن الشفاعة اجل ما وعدته . يا نافذ العدة ، يا وافي القول ، يا مبدل السيئات باضعافها من الحسنات إنك ذو الفضل العظيم .

(1) و سپاس خداي را كه به محمد غمبرش - صلي الله عليه و آله - بر ما منت نهاد ( او را به ما ارزاني داشت ) منتي كه امتهاي گذشته و مردم ش از ما از آن بهره بودند به قدرت و توانايي كه از چيزي هر چند بزرگ باشد ناتوان نيست و چيزي از آن نمي رهد اگر چه خرد باشد ( و او در و سپاس خداي را عطف است به آنچه در دعاي يكم ان شد ، زيرا امام - عليه السلام - اين دعا را به آن وصل مي نموده ، چنان كه از ظاهر عنوان اين دعا به دست مي آيد ، يا اين كه واو استيناف است ، و اين جمله از دعا اشاره است به قول خداي تعالي " سوره 3 ، آيه 164 " : لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم و الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال من يعني خدا بر اهل ايمان منت نهاد كه فرستاده اي از خودشان در ميان آنها برانگيخت كه بر آنان آيات او را بخواند و آنها را پاك گرداند و كتاب و حكمت " احكام و حقايق " را اموزد هر چند از آن ش در گمراهي آشكار بودند )
(2) و ما را آخرين همه كساني كه آفريده ( از غمبران و امتهايشان ) قرار داد ( در قرآن كريم " سوره 35 ، آيه 24 " فرموده : و ان من امة الا خلا فيها نذير " و هيچ امتي نبوده جز آن كه در ميانشان ترساننده و غمبري بوده " پس ما را خاتم همه امتها گردانيد چون پس از ما امتي نيست كه رسول و غمبري براي آنها بفرستد ) و ( بعض از ) ما ( ائمه اطهار - عليهم السلام - ) را بر كساني ( كفار و منافقين ) كه ( دين و احكام خدا را ) انكار كرده اند گواه گردانيد ( اين جمله اشاره است به قول خداي تعالي " سوره 2 ، آيه 143 " : وكذلك جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس ويكون الرسول عليكم شهيدا يعني همچنين شما مسلمانان را امت وسط يعني با عقل و عدالت قرار داديم تا بر مرد " انكار كنندگان غمبر " گواه باشيد ، و رسول بر شما گواه باشد . از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده فرمود : گمان مي كني مقصود خدا از اين آيه همه اهل قبله و خداپرستان بوده ؟ ! آيا مي انديشي كسي كه گواهي او در دنيا بر يك صاع ( مانه ) خرما روا نيست خداوند روز قيامت شهادت از او مي طلبد و آن را بر همه امتهاي گذشته مي پذيرد ؟ چنين نيست ، خدا اين جور قصد نكرده ، مقصود خدا امتي است كه دعوت ابراهيم بر او واجب است كنتم خير امة اخرجت للناس " سوره 3 ، آيه 110 يعني شما بهترين امت و گروهي هستيد كه براي مردم به وجود آمده ايد " ايشان ائمه وسطي و بهترين امت هستند كه براي مردم به وجود آمده اند ، و از اميرالمؤمنين علي - عليه السلام - رسيده كه فرمود : خداي تعالي در گفتار خود : لتكونوا شهداء علي الناس ما را قصد نموده ، پس رسول خدا - صلي الله عليه و آله - بر ما گواه است و ما گواهان خداييم بر خلق او و در زمين حجت او هستيم ، و ماييم كساني كه خداي تعالي فرموده : و كذلك جعلناكم امة وسطا ) و ما را به نعمت خود بر كساني كه اندك بودند فزوني بخشيد ( دين ما را تا پايان دنيا پايدار نمود به خلاف دين امتهاي گذشته كه زمان معيني بود ، يا ما را بر آنها برتر و ارجمندتر گردانيد )
(3) بار خدايا درود فرست بر محمد كه بر وحي و غام تو درستكار بود ( تغيير و تبديل و كم و زياد آن را به مردم رسانيد ) و برگزيده تو از آفريدگانت و دوست تو از بندگانت و شواي رحمت و مهرباني ( اشاره به فرمايش خداي تعالي " سوره 21 ، آيه 107 " : وما ارسلناك الا رحمة للعالمين ) يعني ما تو را نفرستاديم جز آن كه بر جهانيان رحمت باشي ) و شاهنگ خير و نيكي ، و كليد بركت ( افزوني نيكبختي است )
(4) همچنان كه او براي انجام فرمان تو خود را آماده نمود
(5) و در راه ( رساندن دين و احكام ) تو تن خويش را آماج ( هرگونه ) آزار ساخت
(6) و در دعوت ( مردم ) به سوي تو با خويشاوندانش ( كه زير بار نمي رفتند ) دشمني آشكار نمود
(7) و در ( راه ) رضا و خشنوديت ( خواسته است ) با قله اش كار زار كرد
(8) و در زنده ( بر پا ) داشتن دين تو از خويشانش دوري گزيد ( دين تو را بر هر چيز مقدم داشت و از آنچه مقتضي خويشاوندي است چشم پوشيد )
(9) و نزديكان ( خويشان ) را بر اثر انكارشان ( تو را ) دور گردانيد ( رشته دوستي را با آنها گسيخت )
(10) و دوران ( گانگان ) را بر اثر پذيرفتنشان ( دين تو را ) نزديك نمود ( با آنها راه يگانگي ش گرفت )
(11) و در راه تو با دورترين ( مردم ) دوستي كرد
(12) و درباره تو با نزديكترين ( خويشان ) دشمني نمود
(13) و در رساندن ام تو خود را خسته كرد
(14) و با دعوت به دين تو خود را به رنج افكند
(15) و به نصيحت و پند كساني كه آنان را ( به راه حق ) دعوت كرده اي خود را مشغول داشت
(16) و ( از مكه معظمه ) هجرت و دوري نمود به شهرهاي غربت ( مدينه و اطراف آن ) و به جاي دور از جاي خويشاوندان و جاي قدم ( پرورشگاهش ) و جاي به دنيا آمدن و جاي انس و خو گرفتنش ( جمله و مسقط راسه يعني جاي فرود آمدن ، و به دنيا آمدن از سر منافات ندارد با آنچه در اخبار رسيده كه از خصايص آن حضرت - صلي الله عليه و آله - است كه هنگام ولادت از پا به دنيا آمد ، زيرا مسقط الراس كنايه از جاي به دنيا آمدن است خواه از سر خواه از پا ، و روايت شده : چون آن حضرت از مكه هجرت نمود متوجه آن گرديد و گمان كرد ديگر به آنجا برنمي گردد ، دل شكسته شده گريه كرد ، جبرئيل عليه السلام آمد و اين آيه بر او خواند " سوره 28 ، آيه 85 " : ان الذي فرض عليك القران لرادك الي معاد يعني آنكه " تبليغ " قرآن را بر تو واجب نمود تو را به جايگاه خود باز گرداند ) و خواسته آن حضرت از هجرت براي ارجمند نمودن دين تو و ياري خواستن ( براي غلبه ) بر اهل كفر ( ملل مختلفه ) بود
(17) تا آنچه ( فتح و فيروزي ) كه درباره دشمنانت ( كافرين به تو ) خواسته بود به دست آمد
(18) و آنچه ( بزرگي و نيكبختي ) كه درباره دوستانت ( مؤمنين به تو ) مي انديشيد انجام يافت
(19) پس در حالي كه به مدد تو ياري مي طلد ، و با ناتواناييش به ياري تو نيرو مي يافت به جنگ ايشان ( دشمنانت ) قيام نمود
(20) پس با آنها در ميان خانه هاشان جنگيد
(21) و در وسط منازلشان ناگهان بر آنان تاخت ( مانند جنگيدن آن حضرت با بنوقينقاع " گروهي از يهود " و بنونضير " قله بزرگي از ايشان " كه در خانه هاشان با آنها جنگ كرد و آنها را در پناهگاهشان محاصره و از رسيدن كمك به آنها جلوگيري نمود )
(22) تا امر و فرمان ( شريعت ) تو آشكار شد ، و كلمه ات ( دعوت به اسلام ) بلند گرديد ( افزايش يافت ) هر چند مشركين كراهت داشتند ( نمي پسنديدند )
(23) بار خدايا به رنجي كه آن حضرت درباره ( دين ) تو كشيد او را به بالاترين درجه و مقام بهشت خود برآور
(24) تا هيچكس در رتبه با او مساوي و در مقام همانند نباشد ، و هيچ فرشته مقرب و غمبر مرسل ( صاحب شريعت ) با او برابري نكند
(25) و او را از شفاعت نيكو ( شفاعت پذيرفته شده ) درباره خويشانش كه ( از هر عيب و نقصي ) پاكيزه اند ( ائمه معصومين - عليهم السلام - ) و مؤمنين از امتش ش از آنچه به آن حضرت وعده داده اي عطا فرما ( وعده شفاعت به آن بزرگوار اشاره است به آنچه خداي تعالي در قرآن كريم " سوره 93 ، آيه 5 فرموده : ولسوف يعطيك ربك فترضي يعني و پروردگارت بزودي به تو عطا كند " در دنيا فتح و فيروزي و در آخرت مقام شفاعت " كه خشنود گردي ، و مراد از شفاعت آن حضرت درباره اهل ت طاهرين و ائمه معصومين - عليهم السلام - شفاعت خاصه است كه درخواست بلندي درجه و مقام ايشان است ، نه درخواست گذشت از گناهان ، چون آنها معصومين و از هر گناه و خطا آراسته اند
(26) اي انجام دهنده وعده ( كه هرگز خلاف نكني ) اي وفا كننده گفتار ، اي بدل كننده بديها به چندين برابرش از خوها ( اشاره به فرمايش خداي تعالي " سوره 25 ، آيه 70 " : الا من تاب وامن وعمل عملا صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات " جز آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل نيكو انجام دهند پس خدا گناهان آنها را به ثوابها تبديل گرداند " و تبديل گناه به چندين برابرش از ثواب را سبب آن است كه چون سيئه و گناه بنده به حسنه و ثواب تبديل شود چنان است كه حسنه اي بجا آورده و خداي تعالي فرموده " سوره 6 ، آيه 160 " : من جاء بالحسنه فله عشر امثالها يعني هر كه كار نيكو كند او را ده برابر آن خواهد بود ) كه تو صاحب احسان و نيكي برزگ مي باشي .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايشي در طلب رحمت بر فرشتههاي مقرب‏ و حاملان عرش
اللهم و حملة عرشك الذين لا يفترون من تسحك ، و لا يسئمون من تقديسك ، و لا يستحسرونك من عبادتك ، و لا يؤثرون التقصير علي الجد في امرك ، و لا يغفلون عن الوله اليك . و اسرافيل صاحب الصور ، الشاخص الذي ينتظر منك الاذن ، و حلول الامر ، فينبه بالنفخة صرعي رهائن القبور . و ميكائيل ذو الجاه عندك ، و المكان الرفيع من طاعتك . و جبريل الامين علي وحيك ، المطاع في اهل سمواتك ، المكين لديك ، المقرب عندك . و الروح الذي هو علي ملائكة الحجب . و الروح الذي هو امرك ، فصل عليهم ، و علي الملائكة الذين من دونهم : من سكان سمواتك ، و اهل الامانة علي رسالاتك . و الذين لا تدخلهم سئمة من دؤب ، و لا اعياء من لغوب و لا فتور ، و لا تشغلهم عن تسحك الشهوات ، و لا يقطعهم عن تعظيمك سهو الغفلات . الخشع الابصار فلا يرومون النظر اليك ، النواكس الاذقان ، الذين قد طالت رغبتهم فيما لديك ، المستهترون بذكر الائك ، و المتواضعون دون عظمتك و جلال كبريائك . و الذين يقولون إذا نظروا الي جهنم تزفر علي اهل معصيتك : سبحانك مما عبدناك حق عبادتك . فصل عليهم و علي الروحانيين من ملائكتك ، و اهل الزلفة عندك ، و حمال الغيب الي رسلك ، و المؤتمنين علي وحيك . و قبائل الملائكة الذين اختصصتهم لنفسك ، و اغنيتهم عن الطعام و الشراب بتقديسك ، و اسكنتهم بطون اطباق سمواتك . و الذين علي ارجائها إذا نزل الامر بتمام وعدك . و خزان المطر و زواجر السحاب . و الذي بصوت زجره يسمع زجل الرعود ، و إذا سبحت به حفيفة السحاب التمعت صواعق البروق . و مشيعي الثلج و البرد ، و الهابطين مع قطر المطر إذا نزل ، و القوام علي خزائن الرياح ، و الموكلين بالجبال فلا تزول . و الذين عرفتهم مثاقيل المياه ، وكيل ما تحويه لواعج الامطار و عوالجها . و رسلك من الملائكة الي اهل الارض بمكروه ما ينزل من البلاء و محبوب الرخاء . و السفرة الكرام البررة ، و الحفظة الكرام الكاتن ، و ملك الموت و اعوانه ، و منكر و نكير ، و رومان فتان القبور ، و الطائفين بالت المعمور ، و مالك ، و الخزنة ، و رضوان ، و سدنة الجنان . و الذين لايعصون الله ما امرهم ، و يفعلون ما يؤمرون . و الذين يقولون : سلام عليكم بما صبرتم فنعم عق الدار . و الزبانية الذين إذا قيل لهم : خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه ابتدروه سراعا ، و لم ينظروه . و من اوهمنا ذكره ، و لم نعلم مكانه منك ، و باي امر وكلته . و سكان الهواء و الارض و الماء و من منهم علي الخلق . فصل عليهم يوم يأتي كل نفس معها سائق و شهيد . و صل عليهم صلوة تزيدهم كرامة علي كرامتهم و طهارة علي طهارتهم . اللهم و إذا صليت علي ملائكتك و رسلك و بلغتهم صلوتنا عليهم فصل علينا بما فتحت لنا من حسن القول فيهم ، إنك جواد كريم .

(1) بار خدايا و نگهداران عرشت ( و او در جمله اللهم و حمله عرشك و او استيناف است و بعد از آن مبتداء و خبر آن در جمله ششم فصل عليهم است ) كه از تسح و منزه نمودن تو سست نمي شوند ، و از تقديس و مبري گردانيدن تو بستوه نمي آيند ، و از پرستش تو مانده نمي شوند ، و تقصير و كوتاهي بر كوشش در ( باره ) امر و فرمان تو اختيار نمي نمايند ، و از شيفتگي به سوي تو غفلت و فراموشي ندارند
(2) و اسرافيل ( نامي است فارسي اضافه با ايل شده و ايل به زبان عبري نام خداي تعالي است ، از حضرت علي ابن الحسين - عليه السلام - روايت شده : هر چه كه به ايل اضافه شود عبدالله " بنده خدا " است ) صاحب صور ( چيزي كه در آن مي دمد ) كه چشم گشوده و بر هم نمي نهد منتظر دستور و فرمان توست تا بدميدن ( در صور ) افتادگان گردگورها را آگاه گرداند ( مردگان را زند نمايد )
(3) و ميكائيل كه نزد تو داراي منزلت و از طاعت و بندگيت صاحب مقام بلند است ( از اميرالمؤمنين - عليه السلام - رسيده كه فرمود : مؤذن اهل آسمانها جبرئيل امام و شنمازشان ميكائيل است كه نزد ت المعمور بر آنها امامت مي نمايد ، زيرا امامت مقام بلندي است در طاعت و بندگي كه شايسته نيست آن را جز كسي كه مقامش بالاتر و شرايط امامت را جامعتر باشد )
(4) و جبريل امين و درستكار بر وحي و روي شده در آسمانها و ارجمند در شگاه و مقرب در نزد توست
(5) و روح ( نام فرشته اي است ) كه موكل و گماشته بر فرشتگان حجابهاست ( حجب جمع حجاب است به معني چيزي است كه چيز ديگر را پنهان نمايد مانند پرده و ديوار ، و در معاني نيز گفته ميشود : عجز و ناتواني حجاب است ن انسان و مقصودش و معصيت و گناه حجاب است ن بنده پروردگارش ، و مراد به حجب و در اينجا انواري است بالاتر از آسمانها كه از علم مخلوقين به ماوراء آنها پنهان است )
(6) و روح ( نام فرشته بسيار بزرگ ) كه از عالم امر ( اسرار ) توست ، بر آنها درود فرست ، و بر فرشتگاني كه پايين تر از آنانند : آنها كه در آسمانهايت جا دارند و بر رساندن غامهايت درستكارند .
(7) و فرشتگاني كه از هيچ كوشش خستگي و از هيچ رنج ماندگي و سستي به آنها رونمي آورد ، و شهوات و خواهشها آنان را از تسح تو بازنمي دارد ، و فراموشي كه دايش آن از غفلتها و خبريهاست آنها را از تعظيم و بزرگ دانستن تو جدا نمي سازد
(8) فرشتگاني كه چشمها بسته اند و نگريستن به سوي تو را قصد نمي نمايند ، و زنخهاي خود را به زير انداخته اند ( فروتني بسيار نموده اعتراف دارند كه ديده عقلشان كوتاه است از اين كه به انوار عظمت تو بنگرند و ماوراء خود را ادراك نمايند ) فرشتگاني كه رغبت و خواستشان در آنچه ( فيوضات ) كه نزد توست بسيار است ، و به ياد نعمتهايت حرص دارند ، و در شگاه عظمت و بزرگواريت فروتنند
(9) و فرشتگاني كه چون دوزخ را بر گناهكاران تو بنند كه صداي شعله و برافروختگيش شنيده مي شود مي گويند : منزه و پاكي تو ما تو را چنان كه سزاوار عبادت و بندگي توست پرستش ننموديم
(10) پس درود فرست بر ايشان و به روحانيين از فرشتگانت ( روحانيون به فتح راء فرشتگان رحمت هستند و نسبت آن به روح به معني رحمت است ، از حضرت علي ابن اطالب - عليه السلام - رسيده كه فرمود : در آسمان هفتم خطيره اي به نام خطيرةالقدس " بهشت " در آن فرشتگاني هستند كه آنها را روحانيون مي گويند ، چون شب قدر شود از پروردگار براي آمدن به دنيا اجازه مي طلبند ، خداوند به آنها اجازه مي دهد ، پس بر مسجدي نمي گذرند جزا آن كه در آن نماز مي خوانند ، و در راه با كسي روبرو نمي شوند جز آن كه براي او دعا مي نمايند و از ايشان به او بركت و نيكي مي رسد ) و آنان كه نزد تو قرب و منزلت دارند ، و آنان كه رساننده غيب ( امور پنهاني مانند قيامت ، حساب و جزا ) به غمبرانت مي باشند و آنان كه درستكارند بر و حيت
(11) و بر اصناف گوناگون فرشتگان كه براي خود اختصاص داده اي ( جز طاعت و بندگي تو كاري ندارند ) و آنان را با تقديس خود از خوردني و آشاميدني نياز كرده اي ، و در درون طبقه هاي آسمانهايت جا داده اي
(12) و بر فرشتگاني كه در گوشه هاي آسمانهايت توقف نموده اند براي رسيدن فرمان به تمام گشتن وعده تو ( روز رستاخيز )
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

(13) و بر خزانه داران باران و رانندگان ابر ( حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرموده : دانه اي باران نمي بارد جز آن كه با مانه اي است بر دست فرشته اي مگر قوم نوح - عليه السلام - كه به خود آب فرمان داده شده و آب طغيان كرد بر خزانه داران ، و آن است قول خداي تعالي " سوره 69 ، آيه 11 " : لما طغي الماء " چون آب طغيان كرد و رو به فزوني نهاد " و از ابن عباس رسيده درباره قول خداي تعالي " سوره 37 ، آيه 2 " : " فالزاجرات زجرا " پس قسم به رانندگان " مراد فرشتگان گماشته برابر هستند )
(14) و بر فرشته اي كه از صداي زجر و راندنش بانگ رعدها شنيده مي شود و چون ابر خروشان به صداي زجر او به شنا درآيد ( رفت و آمد نمايد ) شعله هاي برقها بدرخشد
(15) و بر فرشتگاني كه همراه برف و تگرگاند ، و فرشتگاني كه با دانه هاي باران كه مي بارد فرود مي آيند ، و فرشتگاني كه بر خزانه هاي بادها زمامدارانند ، و فرشتگاني كه بر كوهها گماشته اند تا از هم نپاشند ( ناگفته نماند : خبران و نادانان اين سخنان را دور از نظر و انديشه مي دانند ، ولي قبول آنها واجب است ، زيرا مخبر صادق خبر داده و عقل هم دليل قاطعي بر رد آن ندارد )
(16) و بر فرشتگاني كه سنجش آبها و مانه بارانهاي سخت و رگبارها را به آنان شناسانده اي
(17) و بر فرشتگان فرستاده شده به اهل زمين كه گرفتاري ناگوار و گشايش خوشايند ( بلا و رحمت ) مي آورند
(18) و بر سفرا گرامي نيكوكار ، و نگهبانان بزرگوار نويسنده ( فرشتگان نگهبان بر دو دسته اند : نگهبانان كردار و نگهبانان اشخاص از شامدهاي بد ) و بر ملك الموت ( فرشته مرگ بنام عزرائيل ) و يارانش ، و بر منكر و نكير ( دو فرشته بازپرس در قبر ) و رومان آزمايش كننده ( اهل ) قبرها ( رومان نام فرشته اي است كه ش از منكر و نكير در قبر مي آيد و آدمي را مي آزمايد اگر نيكوكار بود منكر و نكير را آگاه مي سازد كه هنگام سؤال با او به نرمي رفتار نمايند و اگر بدكار بوده به آنان خبر مي دهد ، و اعتقاد به سؤال و آزمايش و پاداش و كيفر در قبر حق و درست و از ضروريات و ايمان به آن واجب است ، و اين كه فرشتگان را ما نمي نيم براي آن است كه آنها از عالم ملكوت هستند و چشم ما آنچه را كه راجع به عالم ملكوت است نمي ند ، چنان كه اصحاب غمبر - صلي الله عليه و اله - به جبرئيل ايمان داشتند و آن حضرت او را مي ديد و ايشان نمي ديدند ) و بر طواف كنندگان ت المعمور ( جايگاه عبادت و بندگي فرشتگان در آسمان ششم ) و بر مالك و زمامداران دوزخ ( مالك شواي ايشان است ) و بر رضوان و كليد داران بهشتها ( رضوان رئيس بر آنهاست )
(19) و بر فرشتگاني كه خدا را در فرمانهايش نافرماني نمي نمايند ، و آنچه به آن مأمورند بجا مي آورند ( اين جمله اقتباس از قول خداي تعالي است " سوره 66 ، آيه 6 " نارا وقودها الناس والحجارة عليها ملائكة غلاظ شداد لا يعصون الله ما امرهم ويفعلون ما يؤمرون يعني آتشي كه مردم و سنگ آتش گيره آن است ، بر آن فرشتگان ترشرو و سخت دل گماشته شده اند كه خدا را در فرمانهايش نافرماني نمي كنند و آنچه به آن مأمورند انجام مي دهند )
(20) و بر فرشتگاني كه ( به اهل بهشت ) مي گويند : ( قرآن كريم " سوره 13 ، آيه 24 " سلام عليكم بما صبرتم فنعم عق الدار يعني ) درود بر شما باد به آنچه ( بجا آوردن طاعات و دوري از معاصي ) كه شكيبايي نموديد ، پس نيكو سرانجامي است دنيا ( ي شما ) را
(21) و بر فرشتگاني كه پاسبانانند كه هرگاه به ايشان گفته شود ( قرآن كريم " سوره 69 ، آيه 30 " ) : خذوه فغلوه ( آيه 31 ) ثم الجحيم صلوه : او را بگيريد و در غل ( زنجيري كه در گردن يا دست قرار مي دهند ) كشيد و به دوزخ اندازيد ، بشتاب به او روآورند و مهلتش نمي دهند
(22) و بر هر فرشته اي كه نام او را نياورديم و مقام و منزلتش را در شگاه و اين كه به چه كاري او را برگماشته اي ندانستيم
(23) و بر فرشتگاني كه در هوا و زمين و آب جا دارند ، و بر آناني كه بر خلق ( همه آفريده شدگان در آسمان و زمين ) گماشته شده اند ( روايت شده : خدا چيزي را نيافريده جز آن كه فرشته اي بر آن گماشته شده )
(24) پس از ايشان درود فرست در روزي ( قيامت ) كه هر كس مي آيد و با او راننده و گواهي ( از فرشتگان ) است ( قرآن كريم " سوره 50 ، آيه 21 " فرمايد : وجاءت كل نفس معها سائق وشهيد يعني و هر كس مي آيد و با او دو فرشته است يكي او را به معاد و بازگشت " مي راند و يكي " به عمل او " گواه است )
(25) و بر آنان درود فرست درودي كه كرامت و مقامي بر مقامشان و پاكيزگي و تقر بر تقربشان افزايد ( چون نعمتهاي خدا غير متناهي است و پايان ندارد ، امام - عليه السلام - درباره ايشان دعا مي كند كه خداي تعالي كرامت و طهارت يعني مقام و تقرب ايشان را ش از ش گرداند )
(26) بار خدايا و چون بر فرشتگان و فرستادگانت درود فرستادي و درود ما را به ايشان رسانيدي پس به سبب گفتار نيكو ( صلوات ) درباره ايشان كه راه آن را تو گشودي ( توفيق و جور شدن اسباب را تو عطا فرمودي ) بر ما درود فرست ( رحمت خود را به ما ارزاني دار ) كه تو بسيار بخشنده و بزرگواري ( در نسخه هاي صحيفه شتر فصل عليهم بما فتحت لنا است كه درود بر فرشتگان را خواسته ، و در نسخه اي " به طوري كه مرحوم سيد عليخان در شرح صحيفه خود فرموده " فصل علينا بما فتحت لنا است كه در اينجا طبق آن ترجمه شد و آن مناسبتر است ) .
 

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : صحیفه سجادیه -دعا های امام سجاد علیه السلام -سید ساجدین

نيايشي در طلب رحمت براي مبران و روانشان
اللهم و اتباع الرسل و مصدقوهم من اهل الارض بالغيب عند معارضة المعاندين لهم بالتكذيب و الاشتياق الي المرسلين بحقائق الايمان . في كل دهر و زمان ارسلت فيه رسولا و اقمت لاهله دليلا من لدن ادم الي محمد - صلي الله عليه و اله - من أئمة الهدي ، و قادة اهل التقي ، علي جميعهم السلام ، فاذكرهم منك بمغفرة و رضوان . اللهم و اصحاب محمد خاصة الذين احسنوا الصحابة و الذين ابلوا البلاء الحسن في نصره ، و كانفوه ، و اسرعوا الي وفادته ، و سابقوا الي دعوته ، و استجابوا له حيث اسمعهم حجة رسالاته . و فارقوا الازواج و الاولاد في اظهار كلمته ، و قاتلوا الاباء و الابناء في تثت نبوته ، و انتصروا به . و من كانوا منطوين علي محبته يرجون تجارة لن تبور في مودته . و الذين هجرتهم العشائر اذ تعلقوا بعروته ، و انتفت منهم القرابات اذ سكنوا في ظل قرابته . فلا تنس لهم اللهم ما تركوا لك و فيك ، و ارضهم من رضوانك ، و بما حاشوا الخلق عليك ، و كانوا مع رسولك دعاة لك اليك . و اشكرهم علي هجرهم فيك ديار قومهم ، و خروجهم من سعة المعاش الي ضيقه ، و من كثرت في اعزاز دينك من مظلومهم . اللهم و اوصل الي التابعين لهم باحسان ، الذين يقولون : ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان خير جزائك . الذين قصدوا سمتهم ، و تحروا وجهتهم ، و مضوا علي شاكلتهم . لم يثنهم ريب في بصيرتهم ، و لم يختلجهم شك في قفو اثارهم ، و الايتمام بهداية منارهم . مكانفين و موازرين لهم ، يدينون بدينهم ، و يهتدون بهديهم ، يتفقون عليهم ، و لا يتهمونهم فيما ادوا اليهم . اللهم و صل علي التابعين من يومنا هذا الي يوم الدين و علي ازواجهم و علي ذرياتهم و علي من اطاعك منهم . صلوة تعصمهم بها من معصيتك ، و تفسح لهم في رياض جنتك ، و تمنعهم بها من كيد الشيطان ، و تعينهم بها علي ما استعانوك عليه من بر ، و تقيهم طوارق الليل و النهار إلا طارقا يطرق بخير . و تبعثهم بها علي اعتقاد حسن الرجاء لك ، و الطمع فيما عندك ، و ترك التهمة فيما تحويه ايدي العباد . لتردهم الي الرغبة اليك و الرهبة منك ، و تزهدهم في سعة العاجل ، و تحبب اليهم العمل للاجل ، و الاستعداد لما بعد الموت . و تهون عليهم كل كرب يحل بهم يوم خروج الانفس من ابدانها . و تعافيهم مما تقع به الفتنة من محذوراتها ، و كبة النار و طول الخلود فيها . و تصيرهم الي امن من مقيل المتقين .

(1) بار خدايا و روان غمبران و ايمان آورندگان به ايشان ( و اتباع الرسل مبتداء است و خبر آن فاذكرهم منك است كه در جمله دوم ذكر مي شود ) از اهل زمين كه از روي غيب و پنهاني ( در دل ) ايمان آوردند ( نه به زبان تنها مانند منافقين و مردم دورو ، و اين كه اهل زمين را اختصاص داده در صورتي كه اهل آسمان نيز ايمان آورده اند براي آن است كه ش از اين درباره آنها دعا فرموده است ) در آن هنگام كه دشمنان به تكذيب و دروغ پنداشتن ايشان و معارضه نموده روبرو شدند ، و آن هنگام كه ( ايمان آورندگان ) به سبب حقايق ايمان به غمبران علاقه مند بودند
(2) در هر روزگار و زماني كه در آن غمبري فرستادي و براي اهل آن دليل و راهنمايي گماشتي از زمان آدم تا محمد - صلي الله عليه و آله - از شوايان هدايت و رستگاري و جلوداران اهل تقوي و پرهيزكاري كه بر همه آنها سلام و درود باد ، آنان را از خود به آمرزش و خشنودي ياد فرما ( تخصيص ده )
(3) بار خدايا و بخصوص اصحاب و ياران محمد - صلي الله عليه و آله - آنان كه همراه بودن ( با آن حضرت ) را نيكو به پايان بردند ، و آنان كه براي ياري او در جنگ شجاعت و دلاوري برجسته اي آشكار ساختند ، و او را ياري كردند ، و به ايمان آوردن به او شتافتند ، و به ( پذيرفتن ) دعوتش ( از ديگران ) شي گرفتند ، و دعوت او را آن هنگام كه برهان رسالتها ( غامها) ي خود را به گوششان رساند پذيرفتند
(4) و در راه آشكار ساختن دعوت او ( به راه حق ) از زنان و فرزندان دوري نمودند ، و در استوار كردن غمبري او با پدران و فرزندان ( خودشان ) جنگيدند ، و به واسطه وجود ( با بركت ) آن حضرت روز گرديدند
(5) و آنان كه محبت و دوستي آن بزرگوار را در دل داشتند ، و در دوستيش تجارت و بازرگاني ( سعادت و نيكبختي ) را آرزو داشتند كه هرگز كسادي در آن راه نمي يابد
(6) و آنان كه چون به عروه و دسته آن حضرت خود را آويختند ( رو دين او گشتند ) قله ها ( شان ) از آنها دوري گزيدند ، و چون در سايه خويشي با او جاي گرفتند ( فرمانبر او گرديدند ) خويشان با آنان خود را گانه پنداشتند
(7) پس خدايا آنچه را كه براي تو و در راه تو از دست داده اند براي ايشان فراموش مكن ( جزا و پاداش بسيار به آنان عطا فرما ) و براي آن كه مردم را بر ( دين ) تو گرد آوردند ، و براي ( رضاي ) تو با غمبرت ( همراه بوده ) دعوت كنندگان به سوي تو بودند ايشان را از خشنودي ( رحمت ) خود خشنود ساز
(8) و ايشان را در برابر آن كه در راه تو از شهرها و خويشاوندان دوري گزيده از زندگي فراخ به تنگي و سختي روآوردند ( تا اين كه دين تو را گوشزد جهانيان نمودند ) جزا و پاداش ده ، و ( نيز ) جزا ده آنها را كه در ارجمند ساختن دين خود مظلوم و ستم رسيده شان را فراوان گردانيدي
(9) بار خدايا بهترين پاداش خود را به تابعين و روان ايشان ( روان صحابه غمبر از مهاجرين و انصار ) كه نيكو كردارند برسان ( اين جمله اشاره است به قول خداي تعالي " سوره 9 ، آيه 100 " : والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار والذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم ورضوا عنه يعني و شي گيرندگان شينيان " در ايمان " از مهاجرين " كه از مكه به مدينه آمدند " و انصار " اهل مدينه كه به غمبر گرويدند " و آنان كه به نيكي " به ايمان و طاعت " ايشان را روي كردند خدا از آنها خشنود شد " طاعتشان را پذيرفت " و اينان هم از خدا خشنود گرديدند " به پاداش خود رسيدند " ) آنان كه مي گويند : پروردگارا ما و برادران ( ايماني ) ما را كه به ايمان بر ما شي گرفتند امرز
(10) آن تابعين و رواني كه طريقه ايشان ( صحابه ) را قصد كردند و به آنجا كه آنان روآوردند رونمودند ، و بر روش آنها رفتار كردند ( در عقايد و گفتار و كردار و كردار رو آنها بودند )
(11) آنان را دو نايي ( عقايد و ايمان ) شان شكي برنگردانيد ، و در روي آثار و اقتداء به نشانه هاي هدايت و رستگاري صحابه دو دلي آنان را نگران نساخت
(12) در حالي كه ياري كننده و كمك دهنده ايشانند ( به اين كه ) دين آنان را روانند ، و به راه آنها مي روند ، و با ايشان يگانگي دارند ( در نشان اختلاف نيست كه يكي درباره صحابه گفتاري بگويد و ديگري خلاف آن را ان نمايد ) و در آنچه ( اخبار و احكامي را ) كه صحابه ( از غمبر شنيده و ) به آنها رسانده اند تهمت به ايشان نمي زنند ( در راستي ان آنها شك نمي نمايند )
(13) بار خدايا از امروز ما را تا روز قيامت بر تابعين و زنان و فرزندانشان و بر هر كدام از ايشان تو را اطاعت نموده درود فرست ( جمله و بر هر كدام از ايشان تو را اطاعت نموده ، از قل عطف خاص است بر عام )
(14) چنان دوري كه به سبب آن ايشان را از نافرماني خويش نگهداري ، و در باغهاي بهشت خود براي آنها فراخي دهي ، و آنان را از مكر شيطان بازداري ، و بر هر كار نيكي كه از تو كمك خواستند آنها را ياري فرمايي ، و آنان را از شامدهاي شب و روز جز شامدي كه نيكي در آن باشد حفظ نمايي
(15) و چنان درودي كه به سبب آن ايشان را بر اعتقاد به اميد نيكوي به تو و طمع و آز در آنچه نزد توست ( روزي كه براي آنها مقدر ساخته اي ) و بر تهمت نزدن در آنچه ( فراواني نعمت ) كه در دسترس بندگان است ( نگويند چنين قسمت بر خلاف عدل است ) برانگيزي
(16) تا آنان را خواهان به سوي ( عبادت و بندگي ) خود و ترس از ( كيفر ) خويش ( بر اثر تقصير در طاعات ) بازگرداني ، و در فراخي ( زندگي ) دنيا رغبت و پارساشان نمايي ( به آن چشم ندوخته باشند كه از بندگي تو باز مانند ) و عمل براي آخرت ( خدمت به خلق ) و آمادگي براي پس از مرگ ( توبه از گناه و بندگي ) را محبوب آنها گرداني
(17) و هر اندوهي را كه روز رون شدن جانها از تنها روي مي دهد بر آنها آسان كني
(18) و از آنچه را كه آزمايشهاي ترسناك ( بسيار سخت ) به ميان مي آورد و از سختي آتش ( دوزخ ) و هميشه و جاويد ماندن در آن رهاييشان بخشي
(19) و( چنان درودي كه به سبب آن ) ايشان را به جايگاه آسودگي ( بهشت ) كه آسايشگاه پرهيزكاران است روانه گرداني .
 
بالا