و آنان را [كه از شرك و كفر و هيچ ستمى بازنمىايستند] هر كجا يافتيد ، به قتل برسانيد و از جايى كه شما را بيرون كردند بيرونشان كنيد و فتنه [كه شرك ، بتپرستى ، بيرون كردن مردم از كاشانه و وطنشان باشد] از قتل وكشتار بدتر است . و كنار مسجدالحرام با آنان نجنگيد مگر آنكه در آنجا با شما بجنگند ؛ پس اگر با شما جنگيدند ، آنان را به قتل برسانيد كه پاداش وكيفر كافران همين است .«191» اگر از فتنهگرى وجنگ بازايستند ، يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .«192» و با آنان بجنگيد تا فتنهاى [چون شرك ، بتپرستى و حاكميّت كفّار] بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد . پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس] تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست .«193» ماه حرام در برابر ماه حرام است [اگر دشمن حرمت آن را رعايت نكرد و با شما در آن جنگيد ، شما هم براى حفظ كيان خود در همان ماه با او بجنگيد .] و همه حرمتها داراى قصاصاند . پس هر كه بر شما تعدّى كرد ، شما هم به مثل آن بر او تعدّى كنيد ، و از خدا پروا نماييد ، و بدانيد كه خدا با پروا پيشگان است .«194» و در راه خدا انفاق كنيد و [با ترك اين كار پسنديده، يا هزينه كردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاكت نيندازيد، ونيكى كنيد كه يقيناً خدا نيكوكاران را دوست دارد .«195» حج وعمره را براى خدا به پايان بريد ، و اگر [به علتى] شما را از انجام آن بازداشتند، آنچه را از قربانى براى شما ميسر است [قربانى كنيد و از احرام در آييد] ؛ و سر خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد ؛ و از شما اگر كسى بيمار بود يا در سرش آسيب داشت [و ناچار بود سر بتراشد ، جايز است سر بتراشد و] كفّارهاى چون روزه ، يا صدقه يا قربانى بر عهده اوست . و هنگامى كه [از علل ممنوعيّت] در امان بوديد ، پس هر كه با پايان بردن عمره تمتّع به سوى حج تمتّع رود ، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند] . و كسى كه قربانى نيابد ، سه روزْ روزه ، در همان سفر حج و هفت روز روزه ، هنگامى كه بازگشتيد بر عهده اوست ؛ اين ده روز كامل است [و قابل كم و زياد شدن نيست] . اين وظيفه كسى است كه [خود و] خانوادهاش ساكن و مقيم [منطقه] مسجد الحرام نباشد . و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است .«196» «30»
حج در ماههاى معين و معلومى است [شوال ، ذوالقعده ، ذوالحجه] پس كسى كه در اين ماهها حج را [با احرام بستن و تلبيه] بر خود واجب كرد ، [بداند كه] در حج ، آميزش با زنان و گناه و جدال [جايز] نيست . و آنچه از كار خير انجام دهيد خدا مىداند . و به نفع خود توشه برگيريد كه بهترين توشه ، پرهيزكارى است و اى صاحبانِ خرد ! از من پروا كنيد . «197»بر شما گناهى نيست كه [در ايام حج] از پروردگارتان [به وسيله تجارت و داد و ستد] روزى و منافع مادى بطلبيد . و هنگامى كه از عرفات كوچ كرديد ، خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد . [آرى] او را ياد كنيد همان گونه كه شما را هدايت كرد . و همانا شما پيش از اين از گمراهان بوديد .«198»سپس از همان جايى كه مردم روانه مىشوند [به سوى منى ،] روانه شويد ، و از خدا آمرزش بخواهيد ؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .«199»پس هنگامى كه مناسك [حجّتان] را انجام داديد ، خدا را آن گونه كه پدرانتان را ياد مىكنيد يا بهتر از آن ياد كنيد . در اين ميان گروهى از مردم [كوتاه فكر] مىگويند : اى پروردگار ما ! به ما در دنيا [كالاى زندگى] عطا كن . و آنان را در آخرت هيچ بهرهاى نيست .«200»و گروهى از آنان مىگويند : اى پروردگار ما ! به ما در دنيا نيكى و در آخرت هم نيكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار .«201»اينانند كه از آنچه به دست آوردهاند ، نصيب و بهره فراوانى دارند ، و خدا حسابرسى سريع است .«202»«31»
و خدا را در روزهاى معلوم [كه يازدهم ، دوازدهم و سيزدهم ماه ذوالحجه يعنى ايام وقوف در منى است] ياد كنيد . پس هر كه در دو روز [واجبات منى را انجام دهد و به كوچ كردن از آن] شتاب ورزد ، گناهى بر او نيست ، و هر كه [تا روز سوم] تأخير كند ، بر او هم گناهى نيست ، [اختيار كردن وقوف در منى چه در دو روز ، چه در سه روز] براى كسى است كه [از محرمات احرام] پرهيز كرده است . و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه يقيناً همه شما به سوى او محشور خواهيد شد .«203»و از مردم كسى است كه گفتارش در زندگى دنيا تو را خوش آيد ، و [براى اينكه چنين وانمود كند كه زبانش با دلش يكى است] خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد مىگيرد ، در حالى كه سرسختترين دشمنان است .«204»و هنگامى كه [چنين دشمن سرسختى] قدرت و حكومتى يابد ، مىكوشد كه در زمين فساد و تباهى به بار آورد ، و زراعت و نسل را نابود كند ؛ و خدا فساد و تباهى را دوست ندارد .«205»و چون به او گويند : از خدا پروا كن ، غرور و سرسختى، وى را به گناه وا مىدارد ؛ پس دوزخ او را بس است ، و يقيناً بد جايگاهى است .«206»و از مردم كسى[مانند على بن ابيطالب عليهالسلام] است كه جانش را براى خشنودى خدا مىفروشد و خدا به بندگان مهربان است .«207»اى اهل ايمان ! همگى در عرصه تسليم و اطاعت [از خدا] در آييد ، و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد ، كه او نسبت به شما دشمنى آشكار است .«208»پس اگر بعد از آنكه دلايل روشن براى شما آمد ، لغزيديد [و به شرك و كفر روى كرديد] نهايتاً بدانيد كه خدا [در انتقام از شما] تواناى شكستناپذير و حكيم است .«209»آيا [اهل لغزش و پيروان شيطان] جز اين را انتظار دارند كه [عذاب] خدا و فرشتگان [مأمور عذاب] در سايبانهايى از ابر به سوى آنان آيند و كار نابودى آنان تمام شود ؟ و همه كارها به سوى خدا بازگردانده مىشود .«210»«32»
از بنىاسرائيل بپرس : چه بسيار نشانههاى روشن به آنان عطا كرديم ، و هركس نعمتِ [هدايت] خدا را پس از آنكه به او رسيد ، تبديل [به كفر] كند ، [بداند] كه يقيناً خدا سخت كيفر است .«211»زندگى [زودگذرِ] دنيا براى كافران زيبا جلوه داده شده، و [به اين سبب] مؤمنان را مسخره مىكنند ، در حالى كه پروا پيشگان در روز قيامت [از هر جهت] برتر از آنان هستند ، و خدا هر كه را بخواهد ، بىحساب روزى مىدهد .«212»مردم [در ابتداى تشكيل اجتماع] گروهى واحد و يك دست بودند [و اختلاف و نزاعى در امور زندگى نداشتند] ، پس [از پديد آمدن اختلاف ونزاع] خدا پيامبرانى را مژده دهنده و بيم رسان برانگيخت، و با آنان بر اساس حق كتاب نازل كرد ، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند ، داورى كند . [آن گاه در خود كتاب هم اختلاف شد] و در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان كتاب داده شد ، [اين اختلاف] بعد از دلايل روشنى بود كه براى آنان آمد ، [و سبب آن] برترى جويى و حسد در ميان خودشان بود . پس خدا اهل ايمان را به توفيق خود ، به حقّى كه در آن اختلاف كردند ، راهنمايى كرد . و خدا هر كه را بخواهد به راهى مستقيم هدايت مىكند .«213»آيا پنداشتهايد در حالى كه هنوز حادثههايى مانند حوادث گذشتگان بر شما نيامده ، وارد بهشت مىشويد؟ ! به آنان سختىها و آسيبهايى رسيد وچنان مضطرب شدند تا جايى كه پيامبر و كسانى كه با او ايمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست يارى] مىگفتند : يارى خدا چه زمانى است ؟ [به آنان گفتيم :] آگاه باشيد ! يقيناً يارى خدا نزديك است .«214»از تو مىپرسند : چه چيز انفاق كنند ؟ بگو : هر مال و مايه سودمندى كه انفاق مىكنيد بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و نيازمندان و در راه ماندهگان باشد ، و هر كار نيكى انجام دهيد ، خدا به آن داناست .«215»«33»
جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر شده ، و حال آنكه برايتان ناخوشايند است . و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است ، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما زيان دارد؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مىداند و شما نمىدانيد .«216»از تو درباره جنگ در ماه حرام مىپرسند . بگو : هر جنگى در آن ماه [گناهى] بزرگ است ، ولى هر نوع بازداشتن [مردم] از راه خدا و كفرورزى به او و [بازداشتن مردم از] مسجد الحرام و بيرون راندن اهلش از آن ، نزد خدا بزرگتر [از جنگ در ماه حرام] است ؛ و فتنه [يعنى شرك و بتپرستى گناهش] از كشتار بزرگتر است . و مشركان همواره با شما مىجنگند تا شما را اگر بتوانند از دينتان برگردانند . و از شما كسانى كه از دينشان برگردند و در حال كفر بميرند ، همه اعمال خوبشان در دنيا و آخرت تباه و بىاثر مىشود ، و آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند .«217»يقيناً كسانى كه ايمان آورده ، و آنان كه هجرت كرده و در راه خدا به جهاد برخاستند ، به رحمت خدا اميد دارند ؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .«218»درباره شراب و قمار از تو مىپرسند ، بگو : در آن دو مطلب هم ، گناهى بزرگ و هم سودهايى براى مردم است ، و گناه هر دو از سودشان بيشتر است . و از تو مىپرسند : چه چيز انفاق كنند ؟ بگو : از آنچه افزون بر نياز است . خدا اين گونه آياتش را براى شما بيان مىكند تا بينديشيد .«219»«34»
[آرى ، تا] درباره [آنچه به صلاح] دنيا و آخرت [است] بينديشيد . و از تو درباره يتيمان مىپرسند ، بگو : اصلاح امور آنان بهتر است ، و اگر با آنان معاشرت كنيد و امورتان را با امورشان بياميزيد [كارى خداپسندانه است] آنان برادر دينى شما هستند ، و خدا افسادگر [در امور يتيم] را از اصلاح گر بازمىشناسد . و اگر خدا مىخواست شما را [در تكليف و مسؤوليت نسبت به مال و جان يتيم] به زحمت مىانداخت ؛ مسلماً خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است .«220» و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا زمانى كه ايمان بياورند . قطعاً كنيز با ايمان از زن آزاد مشرك بهتر است ، هر چند [زيبايى و مال و موقعيت او] شما را خوش آيد . و زنان با ايمان را به ازدواج مردان مشرك در نياوريد تا زمانى كه ايمان بياورند . مسلماً برده با ايمان از مرد آزاد مشرك بهتر است ، هر چند [جمال و مال و منال او] شما را خوش آيد . اينان [كه مشركند ، نه تنها مردم ، بلكه بىرحمانه زن و فرزند خود را] به سوى آتش مىخوانند ، و خدا به توفيق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مىكند ، و آياتش را براى مردم بيان مىكند تا متذكّر شوند .«221» از تو درباره حيض مىپرسند ، بگو : حيض ، حالت ناملايم و زيان بارى است ؛ پس در زمان حيض از [آميزش با] زنان كنارهگيرى كنيد ، و با آنان نزديكى ننماييد تا پاك شوند ؛ و هنگامى كه پاك شدند از جايى كه خدا به شما فرمان داده با آنان آميزش كنيد . يقيناً خدا كسانى را كه بسيار توبه مىكنند ، و كسانى كه خود را [با پذيرش انواع پاكىها از همه آلودگىها] پاكيزه مىكنند . دوست دارد .«222» زنان شما كشتزار شمايند ، هر زمان و هر كجا كه خواستيد به كشتزار خود در آييد . و [با رعايت حقوق يكديگر ، و حفظ عفت و پاكى ، در سايه زناشويى و توليد نسلى پاك و شايسته، خير و ثوابى] براى خودتان پيش فرستيد ، و از خدا پروا كنيد ، و بدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد ، و مؤمنان را بشارت ده .«223» و خدا را در معرض سوگندهايى كه مىخوريد قرار ندهيد ، [به اينكه سوگند بخوريد] كه نيكى نكنيد ، و تقوا پيشه نسازيد ، و ميان مردم آشتى ندهيد [خدا رضايت ندارد كه نامش وسيله خوددارى از كارهايى شود كه خودش به انجام آنها فرمان داده است] و خدا [نسبت به همه گفتههاى شما] شنوا ، [و نسبت به تمام كارهاى شما] داناست .«224» «35»
خدا شما را به خاطر سوگندهاى لغوتان [كه جدى و حقيقى نيست و عادتاً بدون قصد قلبى بر زبان جارى مىشود] مؤاخذه نمىكند ، ولى شما را به خاطر آنچه دلهايتان [از قصد جدى و حقيقى] مرتكب شده مؤاخذه مىكند ؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است .«225» براى كسانى كه سوگند ياد مىكنند [كه از آميزش] با زنان خود دورى گزينند ، [شرعاً] چهار ماه مهلت است ، چنانچه [در اين مدت به آنچه مقتضاى زناشويى است] بازگشتند [گناهى بر آنان نيست] ؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده ومهربان است .«226» و اگر [براى پايان يافتن مشكلات] تصميم به طلاق گرفتند ، [در صورت رعايت شرايط مانعى ندارد] مسلماً خدا [به گفتار و كردارشان] شنوا و داناست .«227» زنان طلاق داده شده بايد به سر آمدن سه پاكى [از حيض را] انتظار برند [و پيش از به سر رسيدن آن ، از شوهر كردن خوددارى ورزند] . و اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارند [به خاطر رعايت شرايط ايام عدّه] نبايد آنچه را خدا در رحمهايشان [از حيض يا جنين] بوجود آورده، پنهان دارند . و شوهرانشان در اين مدت چنانچه خواهان صلح و سازشاند ، به بازگرداندن آنان [به زندگى دوباره] سزاوارترند . و براى زنان ، حقوق شايستهاى بر عهده مردان است ، مانند حقوقى كه براى مردان بر عهده زنان است ، و مردان را بر آنان [به خاطر كارگزارى ، و تدبير امور زندگى در امر ميراث و ديه و گواهى در دادگاه و غير اين امور حقوقى] افزونتر است؛ و خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است .«228» طلاقِ [رجعى كه براى شوهر در آن حقّ رجوع وبازگشت به همسر است] دوبار است . [شوهر در هر مرتبه از رجوع] بايد [همسرش را] به طور شايسته نگه دارد، يا [با ترك رجوع ، او را] به نيكى و درستى رها كند . و براى شما حلال نيست از آنچه [به عنوان مهريه] به آنان پرداختهايد چيزى را بازستانيد ، مگر آنكه هر دو بترسند كه حدود و مقرّرات خدا را [در روش همسردارى] رعايت نكنند. پس شما [اى حاكمان شرع] اگر بترسيد كه آن دو نفر حدود خدا را[در همسردارى] رعايت ننمايند در مالى كه زن براى رهايى خود براى بدست آوردن طلاق بپردازد، گناهى بر آنان نيست . اينها حدود خداست ؛ از آنها تجاوز نكنيد و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند ، بىترديد ستمكارند .«229» پس اگر [بعد از دو طلاق و رجوع ، بار سوم] او را طلاق داد ، آن زن بر وى حلال نخواهد بود ، مگر آنكه با همسرى غير از او ازدواج كند . و اگر [همسر دوم] او را طلاق داد بر زن و شوهر اول گناهى نيست كه به يكديگرباز گردند ، در صورتى كه اميدوار باشند حدود الهى را [در روش همسردارى] رعايت مىكنند . و اينها حدود خداست كه آن را براى گروهى كه دانايند بيان مىكند .«230» «36»
و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و به پايان عدّه خود نزديك شدند ، آنان را [با رجوع كردن] به طور شايسته، نگه داريد يا [با ترك رجوع] به نيكى و درستى رها كنيد . و آنان را براى آزار رساندن و زيان زدن نگه نداريد تا بر آنان تعدّى و ستم كنيد . و هر كه چنين كند قطعاً به خود ستم كرده است . و آيات خدا را به مسخره نگيريد و نعمت خدا را بر خود و آنچه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده كه شما را به آن پند مىدهد ، به ياد آريد . و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا به همه چيز داناست .«231» و زمانى كه زنان را طلاق داديد ، و به پايان عدّه خود رسيدند ، آنان را از ازدواج با شوهران سابق خود در صورتى كه ميان خودشان به روشى شايسته توافق كنند باز مداريد . با اين [حكم ،] كسانى از شما كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند ، پند داده مىشوند . اين براى شما سودمندتر وپاكيزهتر است ؛ وخدا [مصالح شما را در همه امور] مىداند وشما نمىدانيد .«232» و مادران بايد فرزندانشان را دو سال كامل شير دهند . [اين حكم] براى كسى است كه مىخواهد دوران شيرخوارگى [كودك] را تكميل كند . تأمين خوراك و پوشاك مادران شيردهنده به طور شايسته بر عهده پدر فرزند است . هيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمىشود . نبايد مادرى به خاطر فرزندش زيان بيند ، و نه پدرى براى فرزندش دچار ضرر شود [بر پدر است كه مخارج مادر و كودك را در حدّ متعارف بپردازد ، و بر مادر است كه بيش از طاقت مالى شوهر از او طلب خوراك و پوشاك نكند] . و [چنانچه پدر كودك از دنيا برود] هزينه مادر و كودك به اندازه متعارف [از ميراث به جا مانده] بر عهده وارث است . و اگر پدر و مادر بر اساس توافق و مشورتشان بخواهند كودك را [قبل از دو سال] از شير بگيرند، گناهى بر آنان نيست . و اگر بخواهيد براى فرزندانتان دايه بگيريد باز هم گناهى بر شما نيست ، در صورتىكه مزدى را كه بايد به دايه بدهيد ، به طور شايسته بپردازيد . و از خداپروا كنيد و بدانيد يقيناً خدا به آنچه انجام مىدهيد بيناست .«233» «37»
و از شما كسانيكه مىميرند و همسرانى باقى مىگذارند ، بايد همسران مدت چهار ماه و ده روز به انتظار بنشينند [و از شوهر كردن خوددارى ورزند] ؛ چون به پايان مدتشان رسيدند ، در آنچه درباره خود به طور شايسته [نسبت به ازدواج يا ترك آن] انجام دهند بر شما [حاكمان و وارثان متوفّى و اقوام زنان] گناهى نيست ؛ و خدا از آنچه انجام مىدهيد آگاه است .«234» بر شما در سخنانى كه هنگام خواستگارى زنها [يى كه در عدّه وفاتاند] بدون صراحت و وضوح گوييد [مانند اينكه من « خوش معاشرتم » و « زن دوستم » و به زنى كه داراى چنين صفاتى باشد علاقهمندم] يا قصد ازدواج با آنان را در دل پنهان داريد گناهى نيست . خدا مىداند كه شما به زودى آنان را [بر اساس ميل فطرى و خواسته طبيعى] ياد خواهيد كرد ؛ ولى با آنان در پنهان و خلوت قرار ازدواج نگذاريد ، جز آنكه گفتارى پسنديده [و بدون صراحت و وضوح] بگوييد . و هرگز تصميم بستن عقد ازدواج نگيريد تا عدّه وفات به پايان رسد ، و بدانيد كه خدا آنچه در دل داريد مىداند ؛ بنابراين از [مخالفت با] او بپرهيزيد ، و بدانيد كه خدا بسيار آمرزنده و بردبار است .«235» اگر زنان را پيش از آميزش جنسى يا تعيين مهريه طلاق داديد [در اين طلاق] بر شما گناهى نيست ؛ و [در چنين موقعيتى بر شما واجب است] آنان را [از مال خود] بهرهاى شايسته دهيد ؛ توانگر به اندازه خويش ، و تنگدست به اندازه خويش كه اين حقّى لازم بر عهده نيكوكاران است .«236» و اگر آنان را پيش از آميزش جنسى طلاق دهيد ، در حالى كه براى آنان مهرى تعيين كردهايد ، پس [بر شما واجب است] نصف آنچه تعيين كردهايد [به آنان بپردازيد] ، مگر آنكه خود آنان يا كسى كه پيوند ازدواج به دست اوست [مانند ولى يا وكيل] آن را ببخشند . و گذشت شما [كه تمام مهريه را به زن بپردازيد ،] به پرهيزكارى نزديكتر است . و فزون بخشى و نيكوكارى را در ميان خودتان فراموش نكنيد كه خدا به آنچه انجام مىدهيد بيناست .«237» «38»
بر همه نمازها و به ويژه نماز ميانه [كه بر اساس پارهاى از روايات ، نماز ظهر است] محافظت كنيد ، و [هنگام عبادت] فروتنانه براى خدا قيام كنيد .«238» پس اگر [از دشمن يا حيوانات درنده يا خطر ديگر] ترس داشتيد ، [نماز را] پياده يا سواره بخوانيد و هنگامى كه امنيت يافتيد ، خدا را [با خواندن نماز] ياد كنيد ، نمازى كه آن را در ضمن ساير برنامههاى دينى كه داناى به آنها نبوديد ، به شما آموخت .«239» از شما كسانى كه مرگشان نزديك مىشود ، و همسرانى به جا مىگذارند ، بايد براى همسرانشان وصيت كنند كه آنان را تا يك سال بدون بيرون كردن از خانه از هزينه زندگى بهرهمند سازند . پس اگر [به اختيار خود] بيرون رفتند ، در آنچه نسبت به خود [از ازدواج يا انتخاب شغل] به طور شايسته انجام دهند ، بر شما [وارثان ميّت به سبب نپرداختن هزينه زندگى آنان] گناهى نيست ؛ و خدا تواناى شكستناپذير و حكيم است .«240» و [سزاوار است از سوى شوهران] به صورتى شايسته، كالا و وسايل زندگى به زنان طلاق داده شده پرداخت شود كه اين حقّى لازم بر عهده پرهيزكاران است .«241» اين گونه خدا آياتش را براى شما بيان مىكند كه بينديشيد .«242» آيا به داستان كسانى كه [در زمانهاى گذشته] از ترس مرگ از خانههاى خود بيرون آمدند در حالى كه هزاران نفر بودند ، انديشه نكردى ؟ پس خدا به آنان فرمود : بميريد [و آنان بدون فاصله مردند ،] سپس آنان را زنده كرد [تا بدانند رهايى از چنگ مرگ ممكن نيست] . خدا نسبت به مردم داراى فزونبخشى است ، ولى بيشتر مردم سپاس نمىگزارند . «243» و در راه خدا پيكار كنيد و بدانيد كه يقيناً خدا شنوا و داناست .«244» كيست كه براى جلب خوشنودى خدا «به نيازمندان» قرضالحسنه بپردازد ، تا آن را برايش چندين برابر بيفزايد ؟ و خداست كه [روزى را] تنگ مىگيرد و وسعت مىدهد ؛ و [همه شما را براى دريافت پاداش] به سوى او بازمىگردانند.«245» «39»