اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

زينب اي يار من و يار و غمخوار علي
هــم پرستـار منــي هـم پرستار علي
تو پس از فاطمه از بهر علي فاطمهاي
چـاه غمهـاي علـي همـدم آه همهاي
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
کمتـر از ســوز درون بــه جگـر تـاب بده
هر شب از جـا برخيـز بــه حسين آب بده
نيمههاي دل شب دور و بــر حيــدر باش
گرچه طفلي به حسين و حسنم مادر باش
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
جــاي مسمــار بـــود روي آيينه من
دست خود را مگذار بر روي سينه من
گرچه از آتش غم بال و پرم ميسوزد
تو اگـر اشـک بريزي جگرم ميسوزد
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
بسکه آزردهام از عمر خود سير شدم
قامتم گشتـه کمان به خدا پير شدم
دختـرم گريـه ي آرام تـو بـيتابم کرد
دم به دم غصـه بـيمادريت آبم کرد
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
سرنوشت تو همه غم و اندوه و بلاست
گـودي قتلگـه و وادي کرب و بلاست
نالـه بايــد ز غــم لالــه پرپــر بزني
بوســه بــر حنجر خونين برادر بزني
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

جهان علی است، ولی بیتو مهربان ، تنهاست
ولــی اگــر تـو نباشی ، همه جهان تنهاست

و خانه بیتو سیاه است و شهر دلتنگ است
و خاک بـیتو غریب است و آسمان تنهاست

چــه رفته است به گلخانۀ غریب علی
بنفشه، لاله، سمن- خسته، خونفشان، تنهاست


جهـان گـریست، به تقدیرِ آسمانْ مردی
که چون ستاره در اعماق کهکشان تنهاست

و کوههـا که بسایند و ابرها با هم
هزار سال ببارند، همچنان تنهاست


(هنوز مانده به میعادِ آخرین گلسرخ
هنــوز منتقـمِ خون ارغوان تنهاست

و مانـده تـا بـه طلوع هزار گندمزار
زمین هنوز به تقدیر آب و نان، تنهاست

هنوز مانده که تقویم خسته برگردد
و آفتـاب، پسِ ابر سالیان تنهاست

هنوز خوشۀ میراثِ آسمان در خاک
در انتظار سبدهای وارثان، تنهاست
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

علی غریب و پدر رفته است و تنها من
دو مـاه و نیـمِ دگر میروم از اینجا من

اگر چه خلقتِ دنیا برای ما بوده است
نبـودهام بـه خـدا از بـرای دنیا من

و مـیروم کـه شکـایت بـرم به نزد پدر
ز رنجها که رسیده است بعد از او، با من


علی رسید و غریبانه با نگاهش گفت:
منـم که آمـدهام بر سر تو زهرا، من!

همیشه دیدۀ این خانه با تو روشن بود
چگونـه سوختنت را کنم تماشا من؟

محبّـت تــو تسلّای دردهایم بود
چگونه بیتو دلم را دهم تسلّا من؟

- پسر عمو! به خدا وقت رفتن آمده است
بــدان کــه مــیروم از خانۀ تو فردا من

چنانکه صورت تابوت را نشان دادند
فرشتگـان خــدا- کــردهام مهیّا من

سفـارشم بــه تـو دفـن شبانـه است آری
ز غسل و دفن و کفن گفتهام به اسما من ...

- سرم فدای تـو ای دختر رسول خدا!
صبور باش و به سوز دلم مزن دامن

تـو و مرا که دو بحر نبوّت و علمیم
مگر نگفت نبی جامعِ دو دریا من؟

به مهر مادریات یا به لطف همسریات
نماز شکر بخوانم به «أیِّ آلا» من

نبی درخت و منم شاخه و تویی ریشه
جدا چگونه شوم از برِ تو زهرا من؟

- مرا ببخش علی جان! مرا ببخش اگر
کـه زود میروم از خانه تو مولا من

قسم به قهر و به بیزاریام ز خصمِ رسول
نبودهام به خدا با تو جز تولّا من

چه خوب بود که میمردم و نمیدیدم
عــذاب خانهنشینـی مـرتضی را من

سکوت و سوختن ما به جز جهاد نبود
اگر چه زودتر افتادم آه ، از پا من...

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

مدینه روضۀ دارالسلامِ فاطمه بود
مدینه آینۀ صبح و شام فاطمه بود

پیامبر به حضورش ز جای برمیخاست
و عـزّتِ علـی از احتـرام فاطمه بود

مدینه بود و اذان بلال، وقت نماز
همان کبوترِ مشتاقِ بام فاطمه بود

مدینه بود و ملائک به خانهای که در او
گلیم و کوزه و دستاس و جام فاطمه بود

گلوی دختر خود را ز بسکه میبوسید
همیشه عطـر نبی در مشام فاطمه بود

پیامبر به ملاقات، اجازهاش میخواست
مگر که روحالامین همکلام فاطمه بود؟

جهان به مهر محمّد کمال هستی یافت
ولـی قبالــۀ عالـم به نام فاطمه بود

که در قیاس عبودیّتش همه هستی
به قــدرِ نافلـۀ ناتمـامِ فاطمه بود

و هرچه بود، نبود، آب بود و عرش بر آب
فــدک، اشــاره بــه سیرِ مقام فاطمه بود

پیامبر که خدا گفته خود بر او صلوات
نهفتـه در صلـواتش سلام فاطمـه بود

خدا به نام تو تعریف پنج تن فرمود
که در حدیث کسا نیز نام ، فاطمه بود
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

و تو نبودی و نامِ تو بود و فاطمه بود
فرشته بـود و سلام تو بود و فاطمه بود

و تو نبودی و نور تو بود و نورِ علی
تمام، نور و تمامِ تو بود و فاطمه بود


سلام مــا بــه تو ای مظهر رسول، علی!
که هر چه بود به نام تو بود و فاطمه بود

در آن شبی که هـزاران ستاره از ملکوت
در استماعِ کلام تو بود و فاطمه بود

شراب نورِ محمّد سه قسم شد، آنگاه
از آن، دوثلث، به جام تو بود و فاطمه بود
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

من آن لالة وحی ام که گردیده خزانی
قدم گشته کمانی در ایام جوانی
مدینه ز تو سیرم، دعا کن که بمیرم

بهارم شده پاییز نمانده بر و برگم
به زودی همه یاران بنالند به مرگم
مدینه ز تو سیرم، دعا کن که بمیرم

علی بی کس و تنها غریبانه نشسته
دگر کار نیاید از این دست شکسته
مدینه ز تو سیرم، دعا کن که بمیرم

من آن یاس کبودم که چیدند ز باغم
به لب آمده جانم به دل مانده دو داغم
مدینه ز تو سیرم، دعا کن که بمیرم

نه دیوار مرا کشت، نه مسمار مرا کشت
بدانید بدانید غم یار مرا کشت
مدینه ز تو سیرم، دعا کن که بمیرم

نفس ها شده در دل، همه شعلة آهم
تنم نقش زمین شد، علی کرد نگاهم
مدینه ز تو سیرم، دعا کن که بمیرم

من و بازوی مجروح، من و صورت نیلی
کجا بر ورق گل بود طاقت سیلی
مدینه ز تو سیرم دعا کن که بمیرم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

در كعبه اي كبود كه بود انتهاي شهر

رخت سياه كرده به تن آشناي شهر

در بي صدا ترين شب تدفين آدمي

در زير خاك رفته نماد خداي شهر

از شهر خواب رفته گذشت و سپيده دم

پيدا نكرد رد ورا چشمهاي شهر

در بي رمق ترين نفسي كه كشيد گفت:

دلگير گشته است خدايا نماي شهر

با احتياط بين مدينه قدم زنيد

دشمن زياد ديده شده لابلاي شهر

با كاغذي ترين سخن كاغذي ترين

سوزانده شد پيمبر و غار حراي شهر

يا خشت اولي كه نهادند بوده كج،

يا دست حرص كرده چنين با بناي شهر...!
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

رخ مپوشان ز من و فرصت ديدار مگير

ماه رخسار علي پرده به رخسار مگير

تو به اين سوخته گلزار صفا مي بخشي

همه عشق و صفا را تو زگلزار مگير

همه شب تا به سرگاه پرستار تو ام

تو به جان کندن خود جان پرستار مگير

راه اينگونه مرو ورنه زغم مي ميرم

پيش چشمان علي دست به ديوار مگير

گل صد برگ علي آرزوي مرگ مکن

دست بشکسته روي خالق ديدار مگير
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

يا فاطمه اي قلب محمد حرم تو
خلق دو جهان سائل لطف و کـرم تو
بيت الحرم محترمت طور محمّد
عيساي نفسهاي علي فيـض دم تو
از خـواب عـدم آدم، بيـدار نمـيشد
گر خلـق نمـيگشت ز خاکِ قدم تو
هم عرض زمين گوشهاي از بيتِ گلينت
هم طول زمـان لحظـهاي از عمرِ کم تو
ميکـال کشـد نــاز غـم و درد و بلايت
جبريـل زده سينـه بــه پـاي علم تـو
با آن که مزار تو نهان بود و نهان است
پيوسته فلک گشتـه به دور حـرم تـو
اين است و جز اين نيست که پرونده ي شيعه
امضــا شــده از امــر خــدا بــا قــلم تو
تو فاطمهاي، دور ز تو، رجس و گناه است
«تطهير» گواه است، گواه است، گواه است
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

خلقت نـه فقط، خالق داور به تو نازد
سلطان رُسل شخص پيمبر به تو نازد
فخريّــه کنــد ذات خداونــد بــه حيـدر
اين است و جز اين نيست که حيدر به تو نازد
تــو ليلــه ي قــدر استي و قدرت همه مجهول
تــو کوثــري و ســوره ي کوثـر بـه تو نـازد
اســلام بــوَد مفتخـــر از شيعـه همـاره
شيعـه است که در عرصه ي محشر به تو نازد
اجـداد تـو گوينـد همـه فاطمـه از ماست
دخـت و پسـر و شوهـر و مـادر به تو نازد
تعظيـم کنـــد آسيــه در محضـر فضّـه
مريـم بـه تـو مـيبالد و هاجـر بـه تو نازد
هر صبح کـه از شرق کنـد رو بـه مـدينه
تـا صبـح دگــر مهــر منـور بـه تـو نازد
در شـأن تو پيغمبر اسلام، مکرر
فرمود: پدر باد به قربان تو دختر!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا