پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)
زينب اي يار من و يار و غمخوار علي
هــم پرستـار منــي هـم پرستار علي
تو پس از فاطمه از بهر علي فاطمهاي
چـاه غمهـاي علـي همـدم آه همهاي
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
کمتـر از ســوز درون بــه جگـر تـاب بده
هر شب از جـا برخيـز بــه حسين آب بده
نيمههاي دل شب دور و بــر حيــدر باش
گرچه طفلي به حسين و حسنم مادر باش
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
جــاي مسمــار بـــود روي آيينه من
دست خود را مگذار بر روي سينه من
گرچه از آتش غم بال و پرم ميسوزد
تو اگـر اشـک بريزي جگرم ميسوزد
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
بسکه آزردهام از عمر خود سير شدم
قامتم گشتـه کمان به خدا پير شدم
دختـرم گريـه ي آرام تـو بـيتابم کرد
دم به دم غصـه بـيمادريت آبم کرد
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
سرنوشت تو همه غم و اندوه و بلاست
گـودي قتلگـه و وادي کرب و بلاست
نالـه بايــد ز غــم لالــه پرپــر بزني
بوســه بــر حنجر خونين برادر بزني
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
زينب اي يار من و يار و غمخوار علي
هــم پرستـار منــي هـم پرستار علي
تو پس از فاطمه از بهر علي فاطمهاي
چـاه غمهـاي علـي همـدم آه همهاي
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
کمتـر از ســوز درون بــه جگـر تـاب بده
هر شب از جـا برخيـز بــه حسين آب بده
نيمههاي دل شب دور و بــر حيــدر باش
گرچه طفلي به حسين و حسنم مادر باش
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
جــاي مسمــار بـــود روي آيينه من
دست خود را مگذار بر روي سينه من
گرچه از آتش غم بال و پرم ميسوزد
تو اگـر اشـک بريزي جگرم ميسوزد
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
بسکه آزردهام از عمر خود سير شدم
قامتم گشتـه کمان به خدا پير شدم
دختـرم گريـه ي آرام تـو بـيتابم کرد
دم به دم غصـه بـيمادريت آبم کرد
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز
*****
سرنوشت تو همه غم و اندوه و بلاست
گـودي قتلگـه و وادي کرب و بلاست
نالـه بايــد ز غــم لالــه پرپــر بزني
بوســه بــر حنجر خونين برادر بزني
تو عزيزي تو عزيز، دخترم اشک مريز