اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

زهرا همان کسی است که بیت محقرش[FONT=&quot]
طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است
تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
مردی پیمبر است که زهراست دخترش[/FONT]

[FONT=&quot] مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش

یک نیمه اش نبوت و نیمش ولایت است
حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه انبیاء بود
بر رشته های چادری فردای محشرش
....
ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم
از اینکه وا نشد، پس در پای دخترش

مسمار در اگر چه برایش مزاحم است
[/FONT][FONT=&quot]اما مجال نیست که بیرون بیاورش[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

[FONT=&quot]شب تاریک کنار تو به سر می آید[/FONT][FONT=&quot]
نام زهرا به تو بانو چقدر می آید
[/FONT][FONT=&quot]
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده است
خارهم پیش شما گل به نظر می آید

و نبوت به دو تا معجزه آوردن نیست
از کنیزان تو هم معجزه بر می آید

به کسی دم نزد اما پدرت میدانست
وحی از گوشه ی چشمان تو در می آید

پای یک خط تعالیم تو بانو والله
عمر صد مرجع تقلیدبه سر می آید

مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین
چه بلایی به سر اهل هنر می آید

مانده ام لحظه ی پیچیدن عطر تو به شهر
ملک الموت پی چند نفر می آید[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

[FONT=&quot]آتشی در جگر خود یله دارم فضّه !
باز از شهر مدینه گله دارم فضّه !

یاس در آتش و آن یار تحمل کرده است
داغِ عشق است که بر پیرهنم گل کرده است[/FONT][FONT=&quot]

خصم می خواست که در کوی علی ننشینم
پهلو آزرد که پهلوی علی ننشینم[/FONT][FONT=&quot]

با همین زخم جگرسوز برون خواهم زد
[/FONT][FONT=&quot]معرکه غرق جنون است ، به خون خواهم زد

آه ، برخیز کنون رزم به پا باید کرد
بنداز دست علی ، فضّه ! وا باید کرد[/FONT][FONT=&quot]

گرچه سرگرم جنون است سراپا دشمن
صادقانه سخنی هست مرا با دشمن
[/FONT][FONT=&quot]
دست از پشت ببندید شب و شیطان را
شاد سازید دلِ هند و ابوسفیان را[/FONT][FONT=&quot]

جگر حمزه از این قوم شکافی خورده است
پس عجب نیست که بازوم غلافی خورده است[/FONT][FONT=&quot]

شادمانید از این کرده ی خود ، می دانم
آخر این بود تلافیِ اُحد ، می دانم[/FONT][FONT=&quot]

عبد اسلام همان است که سلمان باشد
نه که در پشت درِ مکه مسلمان باشد[/FONT][FONT=&quot]

چند بر این پل فرسوده قدم بگذارید ؟
یا در این راهِ نفرموده قدم بگذارید ؟[/FONT][FONT=&quot]

پَرِ جبریل امین شعله سرکش دارد
بوسه گاهِ نبی اکنون گُلِ آتش دارد[/FONT][FONT=&quot]

سپرِ ناله به همراه دلم دارم من
ذوالفقاری به کف از آهِ دلم دارم من[/FONT][FONT=&quot]

جان متاعی است به بازار حق ارزان بدهم
بگذارید که در راهِ علی جان بدهم[/FONT][FONT=&quot]

بشکنید آهِ مرا دست ، علی را مبرید
ای ز عصیان همه سرمست ، علی را مبرید

تا کنون آینه ی صبر پیمبر باشم[/FONT][FONT=&quot]
وای اگر رو به سوی قبر پیمبر باشم !

وای اگر صفحه ی پیشانی ، پرچین بکنم
ایها الناس بترسید که نفرین بکنم !

این سپاسی است که از دستِ دعا باید کرد
قُنفُذ این ناله ی زهراست، حیا باید کرد[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)


اگر چه هر شب و هر روز گریـه شـد کارم
خـدا گـواست علــی بـر تـو اشک میبارم
هــزار بــار اگــر بشکننــد دســت مـرا
دمــی ز یــاری تــو دســت بر نمیدارم
حدیث سینه و مسمار اگر چه مخفی ماند
هـزار زخــم نگفتــه بــه سینــهام دارم
بـه نالههــای شب و اشـک غربتم سوگند
مـن آن نیــم کــه علـی را غریب بگذارم
علی به چاه برَد درد خویش و من هر شب
کنــم نگـاه بــه مــاه و، سرشک میبارم
مــرا بــه جـای حمایت، جواب رد دادند
خــدا گــواست ز اهــل مدینــه بیزارم

حقیقتی است که چون میروم به نزد پدر
بــوَد نشانــۀ غــصب فـدک به رخسارم
مـرا نـه داغ پـسر، غصههـای مولا کشت
اگــر چــه بــر در خانــه زدنـد بسیارم
میـان آن همـه دشمن کسی نشد «میثم»
بـه غیــر مـحسن ششماهـهام دگر یارم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)


اگر چه خصم، درِ خانه ریخت بر سر من
رواست گریـه کنیـد از بـرای شوهر من
مدینه گریۀ مـن سخـت خستهات کرده
حلال کـن کــه بــوَد روزهای آخر من
خدا گــواست مــرا میزدند و میلرزید
چو گوشواره که لرزد به گوش، دختر من
ز تازیانــه بــوَد سخـتتر نگـاه علی
کــه ایستــاده غریبــانه در برابـر مـن
علی! که گفته غریبی؟ به این گروه بگو
که هست فاطمه تنها، تمام لشکر مـن
برای یاری من خویش را مده زحـمت
که پشت در شده ششماهۀ تو یاور من

پنـاه مـن شــده دیوار و، در شده سنگر
شکست پهلو و آتـش گـرفت سنگـر من
خدیجه نیست که از من کند پرستاری
از این به بعد دگر زینب است مادر من
دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند
مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من
کنم ز لطف و کرامت شفاعت از «میثم»
که ریـزد از قلمش اشـکِ دیدۀ تر من

جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است
صبـح هـم در نظرم شام غریبان علی است
گرچـه بــا چـاه کنـد درد دل خــود ابراز
چـاه هـم بیخبـر از غصۀ پنهان علی است
سنــد غربـت مــولاست رخ نیلــیِ مــن
سنـد غربـت من، سینۀ سوزان علی است
بارهـا دشمـن اگـر آیـد و دستـم شکنـد
دست بشکستۀ من باز به دامان علی است
کافـران در حــرم وحــی نیــارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علی است
اهل یثرب ز چه از گریۀ من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علی است

درِ آتــش زده و نالــۀ مظلومــی مــن
سنـد مستنـد سوختـن جان علی است
رفتــم امــا جگــرم بهر علی میسوزد
به خدا خانۀ بیفاطمه زندان علی است
دارم امیـد کـه در حشر پریشان نشـود
حال آن سوخته جانی که پریشان علی است
داده تـاریخ بـه هـر عصـر، گـواهی «میثـم»
کـز ازل صبـر و رضـا پایـۀ ایمان علی است
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

من آن لاله ي وحي ام که گرديده خزاني
قدم گشته کماني در ايام جواني
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
بهارم شده پاييز نمانده بر و برگم
به زودي همه ياران بنالند به مرگم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
علي بي کس و تنها غريبانه نشسته
دگر کار نيايد از اين دست شکسته
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
من آن ياس کبودم که چيدند ز باغم
به لب آمده جانم به دل مانده دو داغم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
نه ديوار مرا کشت، نه مسمار مرا کشت
بدانيد بدانيد غم يار مرا کشت
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
نفس ها شده در دل، همه شعله ي آهم
تنم نقش زمين شد، علي کرد نگاهم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
من و بازوي مجروح، من و صورت نيلي
کجا بر ورق گل بود طاقت سيلي
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

مشب شب بي مادري زينب کبراست
فردا علي و خانه ي در بسته ي زهراست
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب نفس فاطمه شد حبس به سينه
فردا ز غمش گريه کند شهر مدينه
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب بنويسيد به ديوار مدينه
فردا حسنينند عزادار مدينه
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب رود از دست علي يار غريبش
يک خانه ي بي فاطمه فرداست نصيبش
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب گل و پروانه و بلبل به خروشند
فردا ز غم شمع سيه جامه بپوشند
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب حرم فاطمه زوار ندارد
جز مهدي موعود عزادار ندارد
امان از دل حيدر(2)
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

زينب مباد شکوه ز بي مادري کني
آمـاده بـاش تـا کــه پدرپروري کني
با مرگ من چو روز علي تيره ميشود
بايـد بـر او بسـوزي و روشنگري کني
آنسـان که مادرت به نبي مادري کند
بايـد تــو از بـراي علـي مادري کني
من ديدهام زبان علي در دهان توست
بايـد تـو بـا زبـان علي، حيدري کني
مـن کوثـر محمّـد و تو کوثر علي
آري تـو را سـزد کـه بـر او کوثري کني
مگذار تا حسين روَد تشنه لب به خواب
بيـدار بـاش تـا کـه بر او ساغـري کني
از قتلگه گرفته الـي مجلس يزيـد
بايــد تــو بـر حسيـن، پيامآوري کني
من پاي کرسي سخنت ميکنم جلوس
وقتي به شهر شام، سخـنگستري کني
فريــادزن، خــروش برآور، سخن بگو!
آنسـان کـه از رسـول خدا دلبري کني
«ميثم» بگير درس ولايت ز فاطمه
خواهـي اگــر بـراي علي شاعري کني
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

مي شويمت که آب شوم در عزاي تو
يا خويش را به خاک سپارم به جاي تو
قسمت نبود نيت گهواره ساختن
تابوت شد تمامي چوبش براي تو
گر وا نمي شدند گره هاي اين کفن
دق مرگ مي شدم ز غم بچه هاي تو
خون جاي آب مي چکد از سنگ غسل تو
خون مي چکد که زنده کند ماجراي تو
در بود و شعله بود و در افتاد روي تو
گم شد ميان خنده ي مردم صداي تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نيمه شبي در دعاي تو
حالا زمان غسل تو فهميده ام گلم
روي تو را نديد کسي تا شفاي تو
تنها نه جاي دست کبودي به چهره ات
آتش اثر گذاشته بر چشم هاي تو
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

اي پـدر زود بيـا بـه خدا دير شده
مـادرم را بنگـر پس چـرا پير شده
وقتي از قامت او پرده کشيديم پدر
صورت نيلي او را همـه ديديم پدر
ما عزادار شديم، بيپرستار شديم
*****
مــا کــه در لانـه وحي دو کبوتر بوديم
تـا سحــر اشکفشـان دور مـادر بوديم
همه شب روي نيايش به خدا ميکرديم
به مريضي کـه شفا يافت دعا ميکرديم
ما عزادار شديم، بيپرستار شديم
*****
اي پـدر مـادر مــا به خدا راحت شد
بين ما و زينب درد و غـم قسمت شد
چشم او حجـره بـيصاحب مادر بيند
چشـم مــا قاتـل او را سـر منبر بيند
ما عزادار شديم، بيپرستار شديم
*****
اي پدر رفت ز دست روح و ريحانه ما
خانــه سوختـهاش شــد عـزا خانه ما
ما نگه کرده و در پيش دو چشم تر ما
خانــه سوختــه شــد قتلگـه مادر ما
ما عزادار شديم، بيپرستار شديم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا