کرامت و تقوا از دیدگاه قرآن

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
[h=2]كرامت و روح الهي[/h]آنجا كه فرمود: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدمَ» يعني در خلقت آدم گوهري كريم قرار داديم، فرع او خاك است و اصل او به اللّه برمی گردد و لذا فرمود: «اِني‏ خالِقٌ بَشَراً مِنْ طينٍ، فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»1 من خالق بشري هستم از خاك، و چون او را متعادل و آماده كردم و از روح خودم در آن دميدم بر او سجده كنيد، در اين آيه ملاحظه می‏كنيد كه روح را به خود نسبت داد، و جسم را به گل و خاك، پس كرامت نسبت به گوهري است كه در اصل وجودي انسان قرار دارد.

اگر انسان كريم بشود راه طبيعي وجود خويش را پيموده و گوهر اصيل خود را باز يافته و چون اطاعت و صعود مناسب با گوهر اصلي و كرامت انسان است، بنابراين عصيان و سقوط بر جان انسان تحميل است و اگر كسي راه كرامت را طي كند چيز سنگيني بر خود تحميل نكرده. می‏فرمايد: پيامبران كه معلمين كرامت اند، نه تنها متقي هستند، بلكه كلمه تقوا لازمه وجودي آنهاست: «فَاَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلي‏ رَسُولِهِ وَ عَلَيالْمُؤمِنينَ وَ اَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوي‏ وَ كانُوا حَقَّ بِها وَ اَهْلَها»2خداوند آرامش را بر رسولش و بر مؤمنين نازل فرمود و همراه كرد بر آنها كلمه تقوي‏ را و به آن شايسته بودند و اهل آن بودند، يعني تقوايي كه لازمه كرامت است، وصف لازم پيامبر(ص) است.

پس بايد همهی تعاليم الهي بهگونه‏اي تنظيم شود كه نه تنها با كرامت انساني منافي نباشد، بلكه در صدد تكميل كرامت او باشد و بهمين جهت از بدوْ تا خَتم، سير انسان بايد كريمانه باشد و با كريمان باشد و به كرامت ختم شود.


1 - سوره ی ص، آيه ی 71.

2 - سوره ی، فتح آيه ی 26.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
[h=2]
كرامت؛ عامل لقاء الهي
[/h]پايان سير انسان لقاءالله است و اين مسير، مسير كرامت است، مسير كرامت، بدون زاد و توشه راه كرامت، طي نمی شود و زادِ راه كرامت هم تقوا است. می‏فرمايد: «يا ايُّهَا الانْسانُ انَّكَ كادِحٌ اِلي‏ ربِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»1 ای انسان؛ تو مسافر الیالله هستي، و سرانجام خداوند را ملاقات می‏كني، اگر انسان بخواهد به جمال الهي و به رحمت خاصه خدا برسد، بايستي اين سفر را با زاد و توشه الهي طي كند.

بعد در رابطه با زاد و توشه اين سفر می‏فرمايد: «تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي‏»2 اي مسافران مسير كرامت، توشه برگيريد و بدانيد تنها توشه راه و بهترين توشه شما كه مسافريد، تقوا است.

پس از اين دو نكته به اصل سوم می‏پردازد كه ره توشه تقوا تا لقاءالله دوام دارد، يعني اين تقوا توشه‏اي نيست كه در وسط راه تمام شود بلكه سالك را تا لقاءالله می‏رساند، پس اگر اين تقوا تا به لقاءالله می‏رسد، پس انسان متقي هم، به هدف نهايي‏اش كه لقاءالله است می‏رسد؛ می‏فرمايد: «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لادِمائُها وَ لكنْ يَنالُهُ التَّقْوي‏ مِنْكُمْ»3 اين گوشت و خون حيوانِ قربانيشده به خدا نمیرسد چون امر مادي و جسماني است،آنچه به خدا می‏رسد تقوا است، يعني تقوا كه صفت جان شما می‏تواند باشد، به الله می‏رسد از طرفي چون اين توشه راه تا لقاءالله راه دارد، پس مسافرش هم تا لقاءالله راه دارد، چرا كه ممكن نيست تقوا به لقاي حق برسد و متقي به آن واصل نشود، چون تقوا صفت جان متقي است و از جان او جدا نيست.



1- سوره ی انشقاق، آيه ی 6.

2 - سوره ی بقره، آيه ی 197.

3 - سوره ی حج، آيه ی 37.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

خاصيت تقوا

پس خداي سبحان، كه به انسانها درس كرامت می‏دهد، زاد كرامت را هم تقوا تعيين نمود و دوام و توان اين زاد راه را هم معين كرد كه تا لقاءالله باقي است، و خاصيت اين توشه آن است كه هر چه جلوتر برود، نه تنها كم نمیشود، بلكه افزوده می‏شود - برخلاف توشه هاي مادي - و شكوفاتر می‏گردد، تقوا مثل يك چشمه آب جوشاني است كه هر چه بيشتر كندوكاو شود، آب بيشتري از آن می‏جوشد، مثل علم است كه هرچه عالِم بيشتر تعليم نمايد، علمش بيشتر می‏شود، سرّش آن است كه هركس بيشتر توشه الهي كه تقوا است تهيه كند، ظرفيتش بيشتر می‏شود، وقتي ظرفيتش بيشتر شد، خداوند هم فيض كاملتر عطا می‏كند.

پس قرآن راه كريم شدن را فراهم كرده تا انسان را به همه آنچه بايد برساند، برساند، و راه كريم شدن اطاعت امر خدا است كه اميرالمؤمنين(ع) می‏فرمايند: «وَ لَيْسَ عَلي‏ وَجْهِ الْاَرْضِ اَكْرَمُ عَلَياللهِ سُبْحانَه وَ تعالي مِنَ النَّفْسِ المُطيعَةِ لِاَمْرِه»1يعني روي زمين، هيچ موجودي نزد خداوند گرامی تر از عبد صالح كه مطيع امرخدا است، نيست، يعني نفس مطيع خدا از همه ما سِويالله، اكرم است.

وقتي متوجه شديم هيچ انساني نيست كه بسوي غير خدا حركت كند - چه مؤمن و چه كافر- منتها كافران چون زاد و توشه ندارند، به لقاي جلال و قهر خدا راه می‏يابند، برعكسِ مؤمنين كه به رحمت خدا راه می‏يابند بهطوري كه: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناظِرَةٌ. اِلي ربِّها ناظِرَةٌ»2 یعنی جانهائي در آن مرحله در شادي و نشاط است و به طرف پروردگارش كه او را رشد و تعالي داد ناظر و تماشاگر است. يعني تنها انسان كريم است كه درست به مقصد می‏رسد، و برعكس، وقتي انسان زاد و توشه تقوا تحصيل نكرد، نه ذاتش مقبول است و نه اعمالش مورد پسند حق است، چرا كه خداي سبحان چون خودش كريم است، نه كار لئيمان را می‏پذيرد، و نه خودِ لئيمان را و فرمود: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»3 يعني خداوند كار را از افراد متقي قبول می‏كند، يعني حتي اگر كار خوبي را فرد غير متقي انجام داد باز از او پذيرفته نمیشود، و چون متقين همان كريمان هستند، پس خدا از غير كريم عملي را قبول نمی كند.


............


1 - غررالحكم، ج 5، ص 92، شماره 753.

2 - سوره ی قيامت، آيات 22 و 23.

3 - سوره ی مائده، آيهی 27.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
[h=2]برهان بر وصول تقوا و متقي، به خدا[/h]الف: طبق آيه 37 حج، پس تقواي شخص قرباني كننده به خدا می‏رسد. ب: تقوا وصف جان و نفس آن فرد است، پس اگر تقوا به لقاي حق رسيد، فرد متقي هم به لقاي‏حق می‏رسد، چرا كه فرمود: «و لكن يَنالُهُ التَّقْوي‏ مِنْكُم» «ولي تقواي شما به خدا ميرسد، نه گوشت و خون حيوان قرباني».

باز می‏توان گفت: الف: طبق آيه 197 سوره بقره كه فرمود بهترين توشه تقوا است، پس تقوا زاد و توشه مسافر است ب: مسافر در اين حال به لقاءالله می‏رسد، چون بهترين زاد و توشه را همراه دارد، پس تقوا به لقاءالله می‏رسد. نتيجه كلي تا حال اينكه: هر اندازه انسان متقي شد، كريم است، و هر اندازه كه متقي و كريم است به خداي سبحان نزديك است.

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
فرقان محصول تقوي‏

فرمود: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرقاناً»1 اي مؤمنين اگر تقوا پيشه كنيد خداوند به شما فرقان دهد. فرقان آن نور دروني است كه به وسيله آن حُسن از قبح، و بد از خوب جدا می‏شود، و انسان متقي در انتخاب راه متحير و سرگردان نخواهد بود، و خداوند از درون انسانهاي متقي نوري را براي تشخيص حق از باطل برمی افروزد.

چنانچه فرمود: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»2 هركس تقواي الهي پيشه كند، خداوند او را از تنگناها خارج می‏كند، زيرا خداوند قدرت تشخيص آن را به او داده، يعني هم راه تشخيص حق از باطل را به او می‏دهد، و هم راه نجات را فرا روي او قرار می‏دهد.

در ادامه ی آيه فرمود: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبْ» او را از راهي كه حساب نمی‏كرد و اميدوار نبود رزقش می‏دهيم، و لذا شخص متقي در اثر تعليم اين آيه اعتمادش به غيب بيش از اتكايش به شهادت خواهد شد.

در همين راستا داريم كه از ائمه(ع) سؤال كردند كه زهد چيست؟ فرمودند: «يعني آنچه كه در دست خدا است، بيشتر از آنچه در دست تو است تو را مطمئن كند» چرا كه طبق آيه ی 96 سورهی نحل «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» آنچه در دست شماست نابود می‏شود و آنچه نزد خدا است باقي است، مثل خود خدا كه باقي است، پس بايد به غيب اتكاي بيشتر داشت و اين صفت متقيان است، متقياني كه از سرگرداني رهانيده شده‏اند.

...........


1 - سوره ی انفال، آيه ی 29.

2 - سوره ی طلاق، آيه ی 2.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
كيفر بي تقوايان

برعكسِ متقيان در مورد بي‏تقواها می‏فرمايد: «اِنَّا جَعَلْنا في‏ اَعْناقِهِمْ اَغْلالاً فَهِي اِلَي الْاَذْقانِ فَهُم مُقْمَحُونَ وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ اَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَاَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لايُبْصِرُون»1 قرار داديم بر گردن انسانهاي بيتقوا زنجيرهايي تا زير چانههايشان، به طوري كه سرشان به پائين خم نشود، و در پيش رويشان و پشت سرشان موانعي ايجاد كرديم، پس آنها را طوري پوشانديم كه هيچ نمیبينند.

چرا كه انسان براي شناخت خدا يا بايد خود را بشناسد و سرخم كند و در خويش بنگرد، و يا بتواند نظر بر آفاق عالم كند و از آن طريق متوجه خدا شود. يا در درون و از طريق دل، يا از بيرون و از طريق‏فكر، و برعكسْ انسان بي تقوا نه راه دروني براي او باز است، چرا كه مابين گردن و چانه او آهن سخت قرار داديم، و لذا هميشه سر به هوا است «فَهُمْ مُقْمَحُون» براي چنين انساني تدبّر در آيات انفسي ميسّر نيست، راه بيرون هم بر او بسته است تا مثلاً بتواند از علل ‏سقوط گذشتگان عبرت بگيرد و يا آينده را پيشبيني كند.

چون می‏فرمايد: «مِنْ بَيْنِ اَيديهم سَدّاً» (نظر به آينده نمی تواند بكند). «وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً» از گذشته نمی تواند عبرت بگيرد. پس اينها جهان بين هم نخواهند بود، و لذا در تنگنا هستند.

چنانچه می‏فرمايد: هركس از ياد من دوري كرد حيات و زندگي‏اش در تنگنا است «مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» و در تنگناي زندگي يعني همين كه هيچ تحليل صحيح نه از خود دارد، و نه از اطراف خود، و چون از خدا روي برگردانده در تنگناي كوتاه نظري است حتي نمی تواند آينده بعد از مرگ خود را بشناسد، و كسي كه مرگ را نابودي انگاشت، براي بعد از مرگ ذخيرهاي ندارد، و برعكسِ آن، انسان با تقوا است كه جلوديدش باز است و از قيامت يا به نور شهود، و يا برهان آگاه است و نيز در دورن خود را هم می‏نگرد، از ضعف خود مستحضر است.

......

1 - سوره ی يس، آيات 8 و 9.
 
بالا