کرامت و تقوا از دیدگاه قرآن

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
koran_and_rosary.jpg





كرامت در قرآن
[1]


قرآن كريم انسان را در قرآن به عنوان نوع كريم معرفي فرموده: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدم»[2]یعنی اين نوع انسان في نفسه كريم خلق شده و نيز می‏فرمايد: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَّبِّكَ الّذي‏ خَلَقَ. خَلَقَ الْانْسانَ مِنْ عَلَقْ، اِقْرَأْ وَ ربُّك الْاَكْرَمُ. اَلَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمْ. عَلَّمَ الْانْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»

در اين سوره به پيامبر می‏فرمايد: معلم اكرم درس می‏گويد، يعني درس كرامت می‏دهد، مثل اين است كه وقتي می‏گوئيم معلم طبيب درس می‏دهد، يعني درس پزشكي می‏دهد، اينجا هم يعني خدايي كه اكرم است، از راه قلم، تعليم كرامت می‏دهد وانسان را كريم می‏كند. خداوند كه اكرم است بعضي از انسانها را بدون واسطه به كرامت میرساند، مانند انبياء الهي، و بعضي ديگر را بواسطه انبياء به مقام والاي كرامت نائل می‏كند.

و نيز پيامبر اكرم فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الْاَخْلاق» من كه خاتم پيامبران هستم براي كاملكردن درسِ كرامت آنها آمدهام.






[1] - منبع اصلي اين بحث، كتاب «كرامت در قرآن» از آيتالله جوادي آملي«حفظه الله تعالی» است كه از حالت سخنراني به حالت متن درسي درآمده است.

[2] - سوره اسراء، آيه 70.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کرامت و تقوا از دیدگاه قرآن

[h=2]كرامت؛ محور تعليم و تربيت الهي[/h]
بنابراين اگر فرمود: معلّم شما خداي اكرم است، يعني محور تعليم و تربيت الهي، كرامت است. پس آنكس كه به كرامتِ نفس دست يافته است، شاگرد موفق خداوند بوده است.
خداوند فرشتگان را كه مأمور ابلاغ پيام كرامتاند، به عنوان عباد كريم معرفي كرد، انبياء را كه معلمان انسان‏اند بهعنوان كريم ياد كرده و از صحف انبياء كه برنامههاي ديني را دربر دارد بهعنوان صحف مكرمه ياد نموده و اساس دين را هم كه تقواست، مايهی كرامت می‏داند.

معني كرامت: كرامت يعني منزه بودن از پستي و فرومايگي، بر عكسِ محدودهی طبيعت كه آن را «دنيا» ناميد، چرا كه دنائت، عكس كرامت است. در مورد حاصل دنيا می‏فرمايد : «عَرَضَ هذَا الْاَدْني»1 يعني حاصل اين عالَم پست. پس كرامت در محدوده اعتبارات دنيايي نيست، و هر چه طعم دنيا بدهد نه تنها مايه كرامت نيست، بلكه پايه دنائت است و ممكن نيست انسانِ دلباختة دنيا، كريم بشود. كريم كسي است كه در تعليم الهي قرار گيرد، فرمود: «عَلَّمَ الاْنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم» يعني به انسان چيزي را ياد داد كه انسان به خودي خود آن نيست كه بتواند آن را ياد بگيرد. چنانچه در آيه 151 بقره‏ ميفرمايد: «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ» معني قسمت آخر آيه اين است كه پيامبر به شما انسانها چيزي ياد می‏دهد كه مقدور شما انسانها نيست كه آن را ياد بگيريد. حال چه علم پيشرفت كند، و چه نكند، اصلاً حدّ بشر نيست كه خودش به چنين علمی دست يابد.

می‏فرمايد: «وَ اِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ كِراماً كاتِبينَ »2ملائكه كه از طبيعت منزه اند، مكرَّمند. اگر خواستيد كريم بشويد بايد خوي فرشته ها را در خود احياء كنيد.
می فرمايد: "كَلاَّ اِنَّها تَذْكِرَةٌ، فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ، في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ، مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ، بِأَيْدِي سَفَرَةٍ، كِرامٍ بَرَرَةٍ"3 يعني اين برنامههاي ما در صحف و كتابهايي است كه مكرَّم از نقص است و آورندگان اين برنامه ها هم فرشتگاني هستند كه از نقص مبرّا هستند. نتيجه اينكه، فرشته پيام كريم را می‏آورد، و پيامِ كريم، نشانة كرامت را دربردارد.


.................................
[1] - سورهی اعراف، آيهی 169.
[1] - سورهی انفطار، آيهی 10.
[1] - سورهی عبس ،آیات 11-16.




 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کرامت و تقوا از دیدگاه قرآن

نقش نزول فرشتگان

اينكه فرشتگان حاملان اين كتاباند، به اين معني نيست كه اينها كتابي را در بستهاي از جايي می‏گيرند و به كساني می‏رسانند. بلكه اينها حاملان معارف قرآنند، نه حاملان جلد آن، بلكه خود فرشتگان كه حاملان معارف قرآن‏اند خودشان عارف به آن معارف و متخلق به آن اخلاق‏اند و خداي سبحان آن معارف را به ملائكه آموخته و آنان را حاملان آن معاني و حقايق نموده است لذا علومِ كتاب آسماني را می‏دانند و به فضائل آن متخلق‏اند و اگر بر كسي نازل شدند با آن معارف علمی و اخلاق عملي نازل می‏شوند. وقتي می‏فرمايد: «اِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[1] فرشتگان كريم بر قلب انسانهاي با استفامت در دين، نازل می‏شوند و هم معارف‏ الهي را به او می‏آموزند، و هم نحوهی تخلّق و كشش به فضائل اخلاقي را در قلب او القاء می‏كنند، و هم تعلق به دنيا را كه مانع كرامت است از قلبش می‏گيرند.

.......................
[1]
- سوره ی فصّلت، آيه ی 30.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کرامت و تقوا از دیدگاه قرآن

كرامت و فطرت

انسان هم داراي سرمايه ی دروني است، و هم داراي سرمايه بيروني. يعني انسان طوري خلق نشده كه نسبت به جهانبينيهاي گوناگون ناآگاه باشد و در قلبش چيزي از معارف نباشد، بلكه خلقت او همراه با سرمايه علمی به نام فطرت است. گرچه انسان مختار است راه خير را طي كند يا راه شرّ را، ولي خداي متعال سرمايه تعيين كننده‏اي را كه همان فطرتِ حق جويي است، به او عطا كرد. هم از نظر «بينش» او را مسلّح كرد، هم از نظر «گرايش و اخلاق». اين سلاح دروني را به عنوان حجت بر او معرفي كرد و نيز از راه بيرون، درس كرامت به او داد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کرامت و تقوا از دیدگاه قرآن

علومي كه ابتدا انسان فاقد آنها است

درباره ی حرفه ها و مانند آن فرمود: «وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا...»[1] خداوند شما را از شكم مادرانتان در حالي‏ بيرون آورد كه علومی را كه براي تأمين نيازهاي آدميان لازم است، نمی دانستيد . براي فراگيري اين علوم سمع و بصر و فكر و فؤاد به شما داد، تا با جهان خارج ارتباط برقرار كنيد و اسرار آن را ياد بگيريد، «...وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[2] پس اين در مورد علومی است كه از بيرون نصيب انسان می‏شود و در بدو تولد انسان فاقد آنهاست.

اما برعكس در مورد معارف الهي كه مايه هاي اصيل انسان است می‏فرمايد: من انسان را با سرمايه علمی خلق كردم، چنين نيست كه انسان را نسبت به ايمان و كفر يكسان خلق كرده باشم، گرچه او در انتخاب راه آزاد است، ولي من به او هم بينش حق، و هم گرايش به حق را دادم. فرمود:
«فَاَقِمْ وَ جْهَكَ لِلذَّينِ حَنيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّم»[3] چهره و جهت جانت را به سوي دين الهي متوجه كن، چراكه اين جهتِ بهسوي حق داشتن، چيزي است كه در نهاد تمام انسانها گذاشته شده و هيچ فردي فاقد آن نيست و اين يك روش پاي برجاست.

طبق آيه فوق جان و دل انسان گرايشش نسبت به جهان بينيهاي گوناگون يكسان نيست، همچنانكه گرايش آن به حق و باطل مساوي نيست. چنانچه فرمود: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّيها، فَاَلْهَمَها فُجُورَها و تَقْواها»[4] يعني نفس انسان مُسْتَوِيالْخِلْقَه و متعادل و بينقص است - نقص بدن مهم نيست و انسان به همان اندازه كه از نظر بدن ناقص است، تكاليف الهي هم از او سلب می‏شود- بعد فرمود اِسْتِواي خلقت روح به آن است كه به او فجور و تقوا الهام نمود، چرا كه استواي خلقت روح به چيزي است كه از سنخ روح، يعني يك امر مجرد باشد. پس هر انساني را به فجور و تقواي نفساني ملهم كرد، كه ناظر به مسائل اخلاقي و گرايشهاي به عمل صالح است.


[1] - سورهی نحل، آيه ی 78.

[2] - همان.

[3] - سورهی روم، آيه ی 30.

[4] - سورهی شمس، آيه ی 8.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
تقوا؛ محور كرامت

نتيجه اينكه خداوند طبق آيه ی 30 سورهی روم انسان را با بينش توحيدي آفريد، و طبق آيه «8 سوره شمس» او را با گرايش اخلاقي آفريد تا فجور و تقواي جانش را بشناسد، يعني انسان هم خدا را می‏شناسد، و هم خدا را می‏طلبد، و راه تقوا را می‏طلبد و از فجور می‏رهد، از طرفي طبق آيه ی 13 سورهی حُجرات، وقتي به تقوا رسيد كريم می‏شود، چرا كه ميفرمايد: «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ» با كرامتترين شما نزد خدا، با تقويترين شما است. پس در غير محور تقوا، كرامت نيست، پس مايه ی كرامت كه تقوا است به نهاد انساني الهام شده است همچنان كه فجور او كه مايه ی دنائت است، الهام شده است. و اگر تقوا مايه ی كرامت است، پس فجور مايه ی دنائت خواهد بود، و هيچ دلباخته دنيا بدون فجور نيست. يعني: «حُبُّ الدُّنْيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ». از طرفي می‏فرمايد: «اِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ. كِراماً كاتِبينَ»[1] حافظين و ناظرين شما كريم‏اند و چون كريم‏اند طبق دستور الهي كريمانه‏ برخورد می‏كنند و دنائتهاي ما را اغماض می‏كنند تا ما آن زشتيها را با زيبائيهاي اعمال صالح جبران كنيم و براي حفظ كرامت، آن سرمايهی دروني فطرت را بهكار گيريم.


[1] - سوره ی انفطار، آيهی 10.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
تفكر قاروني

مطلب ديگر اينكه خداوند، هم سرمايه هاي علمی دروني را به انسانها داد، هم سود بيروني را. يعني اگر با اين سرمايه ی دروني، از بيرون، علومی را كسب كرديم. معلم راستين هر دو قسمت، خدا است. كسي نمیتواند بگويد من خودم زحمت كشيدم، عالِم شدم. اين فكر اگر در كسي پيدا شد، همان فكر قاروني است. همچنان كه قارون در مورد اموالش گفت: «اِنَّما اُوتيتُهُ عَلي عِلْمٍ عِنْدي»[1] براساس علم خودم اين اموال به من داده شد، و همين فكر مانع كرامت انسان می‏شود. مگر نه اينكه در پيري همه اينها از او ستانده می‏شود؟ و بسياري از تحصيل كرده ها هنگام مردن عوام ميميرند، پس شخص كريم متوجه سرمايه هاي كرامت است كه خدا در اختيار او گذارده و نه شيفته ی خود است و نه شيفته ی دنيا.


[1] - سوره ی قصص، آيهی 78.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
تقوا؛ اساس معرفت

تقوا را تنها محور كرامت می‏شمارد و از طرفي تقوا، محصول معرفت وعمل صالح است. چرا كه اگر كسي عالِم به حق و باطل و حلال و حرام الهي نباشد متقي نيست، هم چنانكه اگر به آنها عمل نكند باز متقي نيست. پس فقط انسان آگاه به قوانين الهي و عامل به آنها می‏تواند متّقي باشد و در نتيجه كرامت را به دست آورد.

ثروت، مايه ی كرامت نيست. قرآن توجيه نارواي برخي را كه تهيدستي را مايه اهانت و ثروت را مايه كرامت می‏دانند مردود می‏شمرد و می‏فرمايد: «فَاَمَّا الْاِنْسانُ اِذا مَا ابْتَليهُ ربُّهُ فَاَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبي‏ اَكْرَمَن. وَ اَمَّا اِذا مَا ابْتَليهُ فَقَدَّرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبي‏ اَهانَنِ كَلّا»[1] پس انسان چون با نعمتها مورد آزمايش قرار گرفت. ميگويد: پروردگارم مرا گرامي داشت، و چون با تنگدستي مورد آزمايش قرار گرفت. ميگويد؛ پروردگارم مرا كوچك شمرد، نه چنين است.
پس طبق اين آيه، نعمتهاي دنيائي كه از جان آدمی جدا است ماية كرامت وي نيست، حال چه مال و ثروت، و چه جاه و مقام و اولاد، همچنين عدم اين امور مايه اهانت و دنائت او هم نيست، زيرا هم كرامت انسان رهين اوصاف نفساني اوست، و هم خواري و فرو مايگي او.



1- سوره ی فجر، آيات 17-15.


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

شيوه ی كريمان


خداوند اوصاف بندگان خاص خويش را چنين ذكر می‏كند كه: «وَ اِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»[1] آنها كساني هستند كه در محفل گناه حاضر نمی شوند و كريمانه از آن می‏گذرند و خود را خيلي بالاتر از آن می‏شناسند كه با لغو هم سنگ شوند.

همچنانكه می‏فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»[2] اينجا می‏فرمايد مؤمنين از لغو اعراض می‏كنند، آنجا فرمود، كريمانه می‏گذرند. پس كارهاي بيهوده مانع كرامت انسان است و اِعراض از لغو موجب كرامت انسان می‏شود.



[1] - سوره ی الفرقان ،آیه 72.

[2] - سوره ی مومنون ،آیه 3.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
تقواي بي حدّ

فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ... »[1] تا می‏توانيد مايه كرامت خود را كه تقوا است فراهم كنيد و چون استطاعت انسان محدود نيست، تقواي او هم نبايد محدود باشد، چرا كه هر درجه‏اي از تقوي‏، زمينه پيدايش درجه برتري از استطاعت است، چون مشاهده كمال و شهود جمالِ حق، هم از رنج زحمتهاي گذشته می‏كاهد، و هم توان ادامه راه آينده را فراهم می‏نمايد.

انساني كه كمال غيب و جمال معنا را نمی بيند احساس خستگي می‏كند، تقوا به انسان، توان ديدن اسرار و آيت هاي غيبي را می‏دهد و از اين رو رنج گذشته جبران، و زمينه استطاعت بعدي فراهم می‏شود. می‏فرمايد: «اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانًا»[2] اگر تقوا داشتيد خداي سبحان، به شما قدرت فرقگذاشتن بين حق و باطل را می‏دهد. پس قدرت تشخيص حق از باطل راهي نيست كه انسان عادي با درس خواندن بهدست آورد.

و لذا انساني كه داراي قدرت فرق بين حق و باطل است و زيبايي حقيقت را مشاهد می‏نمايد و از زشتي باطل آگاه است، بيتابانه به سمت حق حركت خواه نمود. اينكه می‏بينيد اولياي الهي آرام نمیگيرند براي آن است كه هر كدام به نوبه خود، گوشه‏اي از اسرار غيب را ديده، و طعم آن را چشيده‏اند. پس نبايد گفت چون طاقت انسانها محدود است، پس تقواي آنها هم محدود است، و قهراً كرامت هم چنين خواهد بود. چون تقوا نه تنها از نيروي معنوي نمیكاهد بلكه بر آن می‏افزايد و موجب شرح صدر می‏گردد، و در اثر شرح صدر، فيض بيشتري نصيب انسان می‏شود.

البته بايد درجه ضعيفه تقوا را با علم و بينش دروني تحصيل نمود تا زمينه استطاعت فراهم آيد و انسان به درجه برتر راه يابد، پس فرمان خدا مبني بر امر به تقوا در حدّ استطاعت، تكليف مالايطاق نيست، بلكه خودِ تقوا طاقت می‏آورد، چنانكه می‏فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ ...»[3] اي مؤمنان آنطوري كه حق تقوا و شايسته خدا است با تقوا باشيد. و چون حق تقواي الهي محدود نيست.

معلوم می‏شود انسان میتواند در پرتو توجه به قدرت نامحدود بالذّات، از توان بيكران برخوردار باشد. انسان در اثر وارستگي و تقوا، به جايي می‏رسد كه مجذوب می‏گردد، به طوري كه در بقيه راه او را می‏برند.

[1] - سوره ی تغابن، آيهی 16.

[2] - سوره ی انفال ، آیه 29.

[3] - سوره ی آل عمران، آیه 102.
 
بالا