داستان های كوتاه اما آموزنده.....

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
زنده شدن پس از مرگ​
مرحوم اقامیرضا فرمودند در نجف اشرف آقا شیخ محمد حسین قمشه ای که از فضلا و تلامیذ مرحوم سید مرتضی کشمیری بود مشهور شده بود که ((از گور گریخته )) ...ایشان در سال پیجده سالگی در قمشه به مرض حبصه مبتلا می شود ، روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بوده و انگور زیادی در همان اطاقی که مریض بوده می گذارند ، ایشان بدون اطلاع کسی از ان انگورها می خورد و مرضش شدیدتر شده تا می میرد.در آن حال حاضرین گریان شدن و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده دید می گوید کسی دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم ، فوراً قرآن مجید را برداشت و بالای بام می رود و سرگرم تضرع به حضرت پروردگار می شود و قرآن مجید و حضرت ابا عبدالله الحسین را شفیع قرار می دهد و می گوید دست بر نمیدارم تا فرزندم را به من برگردانید.چند دقیقه پیش نمی گذرد که جان به کالبد آقا محمد حسین بر می گردد و به اطراف خود می نگرد و مادرش رانمی بیند ، می گوید به والده بگویید بیایید که خداوند مرا به حضرت اباعبدالله علیه اسلام بخشید.مادر را خبر می کنند بیا که فرزندت زنده شد ، سپس گزارش خود را نقل نمود که چون مرگ من رسید دونفر نورانی سفید پوش نزدم حاضر شدن و گفتن چه باکی داری ، گفتم تمام اعضایم درد می کند یکی از آنها دست دست بر پایم کشید ، پایم راحت شد هرچه دست رو به بالاتر می آورد درد بدن راحت تر می شد ، یکدفعه دیدیم تمام اهل خانه گریانند و هرچه خواستم به آنها بفهمانم که راحت شدم نتوانستن تا بالاخره ان دونفر مرا به بالا حرکت دادند ، بسیار خوش و خرم بودم در بین راه بزرگی نورانی ظاهر شد و به آن دو نفر فرمود :(( ما سی سال عمر به این شخص اعطا فرمودیم در اثر توسل مادرش به ما او را برگردانید)).به سرعت مرا برگردانیدند ناگهان چشمانم را باز نمودم اطرافیانم را گریان دیدم به مادر خود گفتم که توسل تو پذیرفته شد و مرا سی سال عمر دادند. و غالب آقایان نجف که این داستان رو از خود شنیده بودند در داس مدت سی سال هم در نجف اشرف مرحوم گردید.​
 
بالا