******اشعار انتظار******

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
ماحق توراادانكرديم هنوز
جان درره تو فدانكرديم هنوز
شرمنده كه آخردعامي فهميم
بهرفرجت دعانكرديم هنوز
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
روح و روان من بيا
تا كي جدا از ما بيا، جانا بيا جانا بيا
اي روح من مشتاق تو، اي روح من مايل به تو
تا كي تمنايت كنم ،مهدي بيا مهدي بيا
گر بينمت خندان شوم ، ناديده من گريان شوم
تا كي فراقت را سزا ،يابن الحسن مهدي بيا


گر تو بيائي كاخها، ويران شود چون كوخها
اي جانشين اوليا،اي حافظ قران بيا
كوس ان الحق را بزن ، دجال ناحق را بزن
ما را رجا ،ما را رجا ،صاحب زمان آقا بيا
خوبان ندايت مي كنند ، مستان صدايت ميكنند
بيدار هوشياران بيا، اي مرد روحاني بيا
مستم بيا هوشيار كن، خوابم بيا بيدار كن
گر ميكنم بازم گنه ،معصوم رباني بيا
نامت بيايد چون شوم ، سرگشته و حيران شوم
حبل المتين خلقها ،اي يوسف زهرا بيا
روشن بكن شبهاي ما ، رنگي بده دنياي ما
اي رنگ و بوي مصطفي ، مهدي بقي ا.. بيا
چشمم هماره شد بدر، گوشم همي جويد خبر
اي صبح اميد همه ، اي منتظر ،جانم بيا
آدينه شب با عشق تو ،اندر وصال روي تو
من مي روم در خواب تو،اي صبح بيداري بيا
ما را نباشد طاقت سال دگر ، عجل فرج ،عجل فرج
هشتاد ونه قبل از نود ، حالا بيا حالا بيا
عجل فرج ،عجل فرج،عجل فرج،عجل فرج
حالا بيا حالا بيا ، حالا بيا حالا بیا
رضا صدري علمداري(بي قرار)
emam-zaman23.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
www.ayehayeentezar.com_gallery_images_97857749481635209588.gif


دست مرا بگیر و ببر ای تمام من
بی تو نمی شود که بمانم امام من

وقت اذان و موقع پرواز تا خداست
لبریز کن ز باده گلگون تو جام من

چله نشین مسجد و چشم انتظارتم
باده بریز یک سحر آخر به کام من

چشم غزل دوباره پر از نم شده است مرد
وقت طلوع نیست،که بتابی به شام من؟

جمعه که می شود دل من "شور" می زند
بهت تمتم آینه ها از "مقام" من

قم نه،نجف نه،کرب و بلا را دویده ام
مشهد و سامرا همه جا ردّ گام من است


صحن عتیق حضرت معصومه نیستی
سهله ندیدمت تو کجایی امام من؟

www.ayehayeentezar.com_gallery_images_97857749481635209588.gif




 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
دلم گرفته از این جمعه های تكراری

دلم گرفته از این انتظار اجباری

چه قدر ندبه بخوانم! چرا نمی آیی؟

چه دیده ایی كه از این دل شكسته بیزاری!؟


نیا! به درد خودم گریه می كنم، باشد

شما كه از بدی حال من خبر داری

«صلاح مملكت خویش خسروان دانند»

ازاین به بعد غزل، من ندارم اصراری

نیا! كه وُسع خرید كلافِ نخ هم نیست

شما كه با خبر از نرخ هایِ بازاری

امان نمی دهدم گریه، درد و دل دارم

به سینه مانده چه ناگفته هایِ بسیاری

به جان مادرت آقا به كار می آیم

مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری

به درد می خورم آقا، مرا تحمل كن

به جای «شیعه» بخوانم «غلام درباری»

تو شاهدی! جگرم خرجِ روضه هاتان شد

گمان كنم كه به من اندكی بدهكاری

ببخش، حرف زیادی زدم، غلط كردم

شما امامی و من هم غلام، مختاری

مرا فراق و غمت می كشد، تو خواهی دید

كه خورده برگۀ ترحیم من به دیواری




وحید قاسمی
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
جمعه یعنى یک غزل دلواپسى

جمعه یعنى گریه هاى بى کسى



جمعــه یعنى روح ســبز انتظار

جمعه یعنـى لحظه هاى بى قرار



بـى قـــرار بــى قراریــهـــاى آب

جمعــــه یعنـــى انتظار آفتــــاب



جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست

جمعه خود ندبه گر دیدار اوست



جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند

از غم او بیدهــــا مجنون شوند



جمعه یعنــى یک کــویر بى قرار

از عطش سرخ و دلش در انتظار



انتظار قطـــره اى باران عشـــق

تا فرو شوید غـــم هجران عشق



جمعــــه یعنى بغـــض بى رنگ غزل

هــق هــق بارانــى چنگ غــزل



زخمه اى از جنس غم بر تـار دل

تا فـــرو شــوید غم هجــران دل



جمعه یعنى روح سبــز انتظار

جمعه یعنــى لحظه هاى بى قرار



بـى قـــــرار بـى قراریهـــاى آب

جمعـــه یعنــــــى انتظار آفتـــاب



* لحظـه لحظه بوى ظهـــور مى آید

عطـــر ناب گل حضـور مى آید

سبـز مردى از قبیلـه عشــــق

ســاده و سبــز و صبــور مى آید *



( خوشا آنانکه در کلاس انتظار

حتی یک جمعه هم غیبت ندارند )
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

هیـچ میدانی چرا جــان را نثـــارت می کنـــم؟
تـا یقین گردد تو را می خواهم از جـان بیشتر


:gol:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: montazer
بالا