اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

ز دستم مي روي اما صدايم در نميآيد

دلم ميسوزد و كاري ز دستم بر نميآيد

سرم را ميگذارم روي كتف خواهرم زينب :
الا اي محرم دردم چرا اكبر نميآيد

اگر زينب نميآمد گريبان پاره ميكردم
تحمل ميرود اما شب غم سر نميآيد

اذان گوي دل بابا، اذاني ميهمانم كن
اگر چه از گلوي تو صدائي در نميآيد

الا اي سرو بي همتا، عصاي پيري بابا
به والله سرم ديگر از اين بدتر نميآيد

اگر چه سعي خود را ميكنم، اما
نميدانم چرا اين تيرها از پيكر تو در نميآيد
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

رفتی و لرزه به جان پدرت افتاده

از نفس؛ خواهر من پشت سرت افتاده

همه ی دشت پر از عطر پیمبر شده است
هر طرف تکه ای از بال و پرت افتاده

این فزع کردن من دست خودم نیست علی
چشمم آخر به تن مختصرت افتاده

یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی
این همه نیزه چرا دور و برت افتاده

نفسی تازه کن و باز دلم را خوش کن
روی جسمت پدر محتضرت افتاده

کوچه ای باز نمودند که راحت بزنند
بین لشگر علم و هم سپرت افتاده

قدری آهسته بگویید به ام لیلا
خنجر و تیغ به جان پسرت افتاده
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

این نیزه ها که روی تنت قد کشیده اند

انگار تیغ روی محمد کشیده اند

تا اینکه خوب خوب جدایت کنند آه
هر گوشه هر طرف که نباید کشیده اند

بالای زین بمان که و گرنه به رسم کفر
اینها اگر سوار بیفتد کشیده اند

فزت و رب کرب و بلا را بخوان که باز
این ابن ملجمان همگی قد کشیده اند

حتماً نماز شکر ادا کرده اند چون
تکبیر های ممتد و بی حد کشیده اند

حتی فرشته های خدا هم قلم به دست
بر تکه تکه های تو گنبد کشیده اند

از پا نشستم از غم و پایین پای من
تنها برای توست که مرقد کشیده اند
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

در خیمه های حسین گردیده محشر
عازم به میدان شده علی اکبر
آئینة خَیرُالوَراست آیینه و قرآن کجاست
در خیمه ها در حال غش افتاده لیلا
آه و واویلا، آه و واویلا «تکرار»

فرزند زهرا شده آتش به خرمن
علی اکبر روَد کفن به گردن
او در شجاعت حیدرست سر تا به پا پیغمبرست
عازم سوی معراج مثل ماه بطحا
آه و واویلا، آه و واویلا «تکرار»
ای یوسف از گرگان صحرا حذر کن
برگرد و بر حال من یکدم نظر کن
ای میوه ی قلب پدر آهسته تر آهسته تر
باب غریبت می شود تنهای تنها
آه و واویلا، آه و واویلا «تکرار»

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

بازار عشق و عاشقی رونق گرفته
اکبر به کف جان بهر دین حق گرفته
خون سر او تاج او
میدان شده معراج او
محشر به پا شد «تکرار»

در نوبهار عمر و در فصل جوانی
شد عازم میدان به شوق جانفشانی
صد چشم تر دنبال او
صد نیزه استقبال او
محشر به پا شد «تکرار»
اهل حرم از خیمه ها بیرون دویدند
با دیده از باغ رخ او گل بچیدند
هم جان به میدان می بَرد
هم از حرم جان می بَرد
محشر به پا شد «تکرار»
ماهی به سوی هاله ی عقرب روان شد
بر آخرین دیدار او زینب روان شد
مجمر به کف از سینه اش
عودش دل آئینه اش
محشر به پا شد «تکرار»
از نزد من در محضر خَیرُالبَشر رو
ای مه برو، اما کمی آهسته تر رو
ای بر علی نور دو عین
ای میوه ی قلب حسین
محشر به پا شد «تکرار»

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

یوسف من سوی یعقوبت نظر کن
از هزاران گرگ این صحرا حذر کن

من غریبم، من غریبم، من غریبم «تکرار»


کرده ای محشر به پا زین قد و قامت
قامت تو می زند کوس قیامت

من غریبم، من غریبم، من غریبم «تکرار»


گر ببینم جسم چاکت من چه سازم
در غمت، با خنده ی دشمن چه سازم

من غریبم، من غریبم، من غریبم «تکرار»


کِی پسر اشک پدر را می پسندد؟
گر تو لبخندی زنی دشمن نخندد

من غریبم، من غریبم، من غریبم «تکرار»

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

آه، پاره ی جگرم می روی از برم
اما ای پسرم آهسته آهسته

آه، رفتی ای مه، برو پیش من ره برو
سوی الله برو آهسته آهسته
آه، ای همه امیدم بین موی سفیدم
روی تو خورشیدم آهسته آهسته
آه، ای همه حاصلم ای شمع محفلم
می شوی قاتلم آهسته آهسته

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

روَد ای هاشمیان، اکبر من میدان
همه گیرید به کف، آینه با قرآن
این جگر پاره ی من هست و به نَخلم ثمَرست
حَجَرالأسوَدِ من خالِ لبِ این پسرست
پسرم آهسته

ای همه حاصل من، روشنای دل من
گر بمانم داغت می شود قاتل من
حاصل عمر منی و همه ی دلخوشی ام
ای مسیحا نفسم از چه ز غم می کشی ام
پسرم آهسته

روی تو چون ماهست، چون رسول الله ست
همچنان مادر من، عمر تو کوتاه ست
ماهِ رُخسار تو گر یوسف کنعان بیند
تا اَبد سُفره ی زیبایی خود برچیند
پسرم آهسته
برو ای ماه، برو، گر کِشم آه، برو
تا ببینم قد تو، پیش من راه برو
بسته ی موی تو ای سلسله گیسو آیم
گر روی بر سر تو با سر زانو آیم
پسرم آهسته

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )


ای روشنای دیده ام، ز چشم من، مرو
ای سرو قد کشیده ام، از این چمن، مرو
الا ای یوسف زهرا حذر از این بیابان کن
نگاهی هم ز دنبالت به یعقوب پریشان کن
آهسته تر برو، آهسته تر برو، آهسته تر برو «تکرار»

پدر پی پسر روان، زن ها پی پدر
زینب بیا که دل کَنَد، این پدر از پسر
ببینید احمد ثانی به معراجش شده عازم
بیایید از پی دیدن جوانان بنی هاشم
آهسته تر برو، آهسته تر برو، آهسته تر برو «تکرار»

ای نخل سربلندم که بالا گرفته ای
از آب دیده گان من، تو پا گرفته ای
همه صحرا پُر از گرگ است و این یوسف بود تنها
یقین لیلا ز داغ تو شود مجنون این صحرا
آهسته تر برو، آهسته تر برو، آهسته تر برو «تکرار»

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام )

امید دل من کجا می روی
صدای تَپِش های دل نشنوی
علی جان علی علی جان علی
اُمید منی، اُمید منی

ندانی چه ها می کنی با دلم
به آتش چرا می کشی حاصلم
علی جان علی علی جان علی
اُمید منی، اُمید منی
سبک تر گذر کن که عمر منی
شکسته دلم، بیش ازین نشکنی
علی جان علی علی جان علی
اُمید منی، اُمید منی
مگر عقده از کار دل وا کنم
برو راه، تا من تماشا کنم
علی جان علی علی جان علی
اُمید منی، اُمید منی

 
بالا