اعترافهای تکان دهنده

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد
هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد
تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود
زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد
اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی
کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت
کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!
خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
اعتراف می کنم

یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی
که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!
کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم
دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که
بازم جواب نمی داد:nervose::D

 
آخرین ویرایش:

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت:

املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده …

ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه

و سوال های مشکوک از مامان بابام:

امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟

بیشترم به دریچه کولر شک داشتم:))

 

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری میشستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!​
 

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
اعتراف میکنم داشتم به همسرم اس ام اس میدادم که عروسک خوشگله من کجاست؟ اشتباهی به بابام دادم. جواب داد من چه میدونم خرسه گنده؟ الان بچت باید عروسک بازی کنه!!!!!!!!
 

محبوب

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
اعتراف مي كنم كه سر كلاس علوم وقتي سوم راهنمايي بودم چون معلمم نمره 19 بهم داد ناراحت شدم وقتي نشستم ساعت مچيمو تو افتاب گرفتم و انداختم تو چشم معلمم . از چشماش اشك جاري شده بود ولي من ول كن نبودم . وقتي گفت نفرين مي كنم هركي اينكارو كرده معلم بشه و همكار خودم ، من توجه به صحبتش نكردم چون به خيال خودم من پزشك ميشدم و نه معلم . سالها بعد من معلم شدم و در همون مدرسه همكارش شدم ولي اصلا جرات نكردم برم و ازش حلاليت بطلبم . خيلي منو دوست داشت با وجود اذيتهاي كه تو كلاس مي كردم . فقط تا منو ديد اونقدر خوشحال شد كه نگو و گفت انگار نفرينم گيرا شد :D
 

sadat

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
اعتراف میکنم هفته پیش استاد من و دوستامو از کلاس خیلیییی محترمانه !!!بیرون کرد.نمیدونم چرا استادا فقط شیطنت های ما رو می بینن .حالا دانشجوهای دیگه کلاس روهم بفرستن هوا ,بازم فقط به ما گیر میدن... والااااااا
 

Mehrdad M

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت:

املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده …

ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه

و سوال های مشکوک از مامان بابام:

امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟

بیشترم به دریچه کولر شک داشتم:))

مگه زمان دایناسورا هم دوربین مخفی بوده ! :Viewing::D
 

لاهوت

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد
هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد
تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود
زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد
اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی
کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت
کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!
خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم
توی رانندگی خانم ها اینا طبیعیه :D
 
بالا