♦♦♦♦♦♦♦♦چگونه وجود خدا را برای کودکان اثبات میکنید!؟♦♦♦♦♦♦♦♦

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
سلام مجدد
مریم جان به نظرم هر کدوم از سوالات رو جدا جدا بذاریم و راجع بهش بحث کنیم
تا جواب ها هم قاطی نشه بتونیم بیشتر نتیجه بگیریم
شاید به راهکارها ونظرات بهتری هم برسیم

 

Star.Sky

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
دوستانی که نظر نمیدن خواهشا انقد شهامت داشته باشیم که اگر برای سوال جوابی نداریم بتونیم مطرح کنیم وبه نتیجه درست برسیم! برای بچه میشه مثال وجود خدا رو تو خوراکیها مثال زد! پاسخ من به سوال دخترم اینگونه بود ما وقتی چای رو شیرین میکنیم شکر داخلش هست ولی ما شکر رو نمیبینیم ولی فقط شیرینی اونو حس میکنیم واون شیرینی که در چای حس میشه ولی وجودش مشخص نیست ، یا بوی عطر که ما اونو میشنویم ولی وجود خارجیش مشخص نیست اینطور مثال زدم دوستان اگه راهکار بهتری دارین اارائه بدین خواهش میکنم ونظرتون راجع به این پست رو مشخص کنید!

یعنی به نظر شما هر چیز خوبی که دیده نشه اما قابل لمس باشه رو میشه مثال خوبی برای اثبات وجود خدای خوب در نظر گرفت ؟

اگر مادر من چنین مثالی میزد شاید ازش میپرسیدم این بوی بد ( مثال هر چیزی که بوی بدی بده ) هم میتونه به معنای وجود خدایی بد باشه ؟! اگر چنین جوابی از بچه تون ( خدا حفظش کنه ) بگیرید چه پاسخی براش دارید ؟
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
ماجرای پاسخ دندان شکن دانشجو به استاد! دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود.

موضوع درس درباره خدا بود.استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟

کسی پاسخ نداد. استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟

دوباره کسی پاسخ نداد. استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟

برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: با این وصف خدا وجود ندارد.

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند.

استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید:

آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند.

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟

همچنان کسی چیزی نگفت. آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد!!!
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
یعنی به نظر شما هر چیز خوبی که دیده نشه اما قابل لمس باشه رو میشه مثال خوبی برای اثبات وجود خدای خوب در نظر گرفت ؟

اگر مادر من چنین مثالی میزد شاید ازش میپرسیدم این بوی بد ( مثال هر چیزی که بوی بدی بده ) هم میتونه به معنای وجود خدایی بد باشه ؟! اگر چنین جوابی از بچه تون ( خدا حفظش کنه ) بگیرید چه پاسخی براش دارید ؟

بو مثال بود ومیشه گفت هر چیزی که به چشم دیده نمیشه دلیل بر عدم وجودش نیست!:1:
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
سلام مجدد
مریم جان به نظرم هر کدوم از سوالات رو جدا جدا بذاریم و راجع بهش بحث کنیم
تا جواب ها هم قاطی نشه بتونیم بیشتر نتیجه بگیریم
شاید به راهکارها ونظرات بهتری هم برسیم


سلام ناجی جون کاش دوستان شرکت میکردند اونوقت قاطی شدن برام مهم نبود.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
والا مریم خانم برای من یکی سوالاتم بیشتر از جواب هاست

حقیقتا کلی متن نوشتم اما جرات ارسال پیدا نکردم . از اینکه به عقایدم شک کرده بودم و به قلم آوردم ترسیدم .....


ببخشید من برای خودم هنوز سوال زیاده بعید میدونم بتونم کس دیگه ای رو ( بچه ) در این زمینه راهنمایی کنم .
به نظر من اشکال نداره اگه گاهی به عقایدمون شک کنیم ولی به جاش چیزی رو بدست بیاریم که مورد قبول خداوخود ماست میتونیم عقاید رو خودمون از نو بنا کنیم و...
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"
کیانا به نظرت من باید جواب سوال بچه رو بذارم تا خودش به نتیجه برسه؟! تو به این نتیجه رسیدی تا این سن! جواب خودت برای اثبات چیه فک کنم بچه ای در کار نبود دوستان نظرات بیشتری داشتن چون حداقل خودشون به نتیجه ای که رسیدند بیان میکردند !

ببین مریم جان خواه ناخواه تو نمیتونی جواب همه سوالات بچه تو بدی
من نگفتم جواب همه سوالاشو واگذارکنی به بعد
میگم گاهی سوالاتش جوابی داره که از قدرت درکش خارجه میشه واگذار کرد به آینده
که با رشد فکری کودک مطمئنا راحت تر میتونه پاسخ ها رو درک کنه

اما پیشنهاد من اینه که باید از روشهای مختلفی استفاده کرد
که مهمترینش میتونه داستان باشه
بچه ها معمولا 3 تا 7 سالگی بیشترین سوالات رو میپرسن
واین سن هم زمانیه که به داستان علاقه زیادی دارن میتونی در قالب داستان پایه دینی بچه تو قوی کنی(البته داستانی که مصداق عینی داشته باشه اینجوری تاثیر گذاریش بیشتره)

یه مقاله خوندم که یه سری مثالهای جالب رو مطرح کرده بود مثلا:

برای كودك می توان زندگی مورچه ها را مثال زد كه در یك صف منظم در حال حمل مواد غذایی به انبار هستند. آن ها با نظم خاص بدون این كه خط كشی یا تابلو و علامتی داشته باشند، حركت می كنند و با هم تصادف نمی كنند. پا روی پای هم نمی گذارند و لانه را گم نمی كنند.
دانه های سالم را دو نیم می كنند، تا سبز نشود. مورچه ها در طول سال از دانه های ذخیره شده برای غذا استفاده می كنند، به این صورت كه اوّل دانه ها را خرد می كنند، سپس آن را به صورت ترشی و مایع در آورده و آن گاه مصرف می كنند.
راستی چه كسی این موجودات ریز را آفریده و به آن ها تعلیم داده تا چنین منظم باشند؟
از آب و باد و صحرا از آسمـــان زیبا
از آن كبوتــری كه نشسته بر بام ما
پـرسیـدم و شنیـــدم راز وجود آن ها
این قصه را می گفتند اما نه با زبان ها
نیــافــریده مـــا را به جـز خـدای یكتا
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
ببین مریم جان خواه ناخواه تو نمیتونی جواب همه سوالات بچه تو بدی
من نگفتم جواب همه سوالاشو واگذارکنی به بعد
میگم گاهی سوالاتش جوابی داره که از قدرت درکش خارجه میشه واگذار کرد به آینده
که با رشد فکری کودک مطمئنا راحت تر میتونه پاسخ ها رو درک کنه

اما پیشنهاد من اینه که باید از روشهای مختلفی استفاده کرد
که مهمترینش میتونه داستان باشه
بچه ها معمولا 3 تا 7 سالگی بیشترین سوالات رو میپرسن
واین سن هم زمانیه که به داستان علاقه زیادی دارن میتونی در قالب داستان پایه دینی بچه تو قوی کنی(البته داستانی که مصداق عینی داشته باشه اینجوری تاثیر گذاریش بیشتره)

یه مقاله خوندم که یه سری مثالهای جالب رو مطرح کرده بود مثلا:

برای كودك می توان زندگی مورچه ها را مثال زد كه در یك صف منظم در حال حمل مواد غذایی به انبار هستند. آن ها با نظم خاص بدون این كه خط كشی یا تابلو و علامتی داشته باشند، حركت می كنند و با هم تصادف نمی كنند. پا روی پای هم نمی گذارند و لانه را گم نمی كنند.
دانه های سالم را دو نیم می كنند، تا سبز نشود. مورچه ها در طول سال از دانه های ذخیره شده برای غذا استفاده می كنند، به این صورت كه اوّل دانه ها را خرد می كنند، سپس آن را به صورت ترشی و مایع در آورده و آن گاه مصرف می كنند.
راستی چه كسی این موجودات ریز را آفریده و به آن ها تعلیم داده تا چنین منظم باشند؟
از آب و باد و صحرا از آسمـــان زیبا
از آن كبوتــری كه نشسته بر بام ما
پـرسیـدم و شنیـــدم راز وجود آن ها
این قصه را می گفتند اما نه با زبان ها
نیــافــریده مـــا را به جـز خـدای یكتا
سلام خیلی زیبا بود کیانا:53:
 

فدایی رهبر

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بسم رب المهدی

یه استاد بودن تفسیر قران میکردن
می فرمودن:
7 سال اول وقتی به کودکتون وعده ای میدید قبلش اون وعده اماده باشه
مثلا وقتی میگید اگه اسباب بازیتو بدی به دوستت این خوراکی رو میدم بهت
باید اون خوراکی آماده باشه ببیندش
7 سال دوم وقتی بهش وعده میدید باید کم کم مدتش بیشتر بشه
مثلا وقتی میگید اگه اتاقتو مرتب کنی اجازه میدم بری خونه دوستت
باید خونه دوستش رفتن مال چند وقت بعد باشه
مثلا یه هفته
باید توجهشو به زمان و اجل جلب کنید
تو این دوران باید آیات رو بهش نشون بدید
مثلا بزارید بره معلولان رو ببینه
بره بیمارستان ها
و بفهمه چه نعماتی داره
(اینطور نباشه که با ماشین ببریدش دم بیمارستان بگید برو یه نگاه کن دور بزن بیا برگردیم)
نه,بزارید خودش بره مناطق محرومو ببینه
باید طبیعت رو بهش نشون بدید
مثلا یه روز بدون تکنولوژی زندگی کنه
ببریدش اردو
توی 7 سال سوم اگه با این برنامه پیش اومده باشید
وقتی وعده های قیامتی رو بخواید براش تعریف کنید
و مثلا بگید وقتی اینطور باشی خدا عده ی بهشت میده
این جوون باور میکنه
چون وعده هایی که بهش دادید عملی کردید
الله رو قبول میکنه
و با این مسئله ی معاد و خداشناسی مقابله نمی کنه.
(ببخشید طولانی شد)
 

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
سلام مریم جان یه جایی یه مطلبی رو خوندم گفتم برات بذارم شاید به دردت بخوره :

پاسخ بسیاری از سؤالات کودک را می توانیم از قرآن بیابیم برای مثال اگر کودک پرسید خدا کیست می توانیم این آیه را بر وی بخوانیم: «خدا کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید و آبی از آسمان فرو فرستاد و به وسیله آن میوه هایی را برای روزی شما از زمین بیرون آورد».
به او بگوییم «او مهربان ترین مهربانان است». و مهربانی خدا را برای او به صورت ملموس تبیین کنیم.

برای او بیان کنیم که ما بسیاری از چیزها را نمی بینیم، ولی وجود دارند؛ مثل هوا و عقل، ولی نمی توان وجود آنها را انکار کرد. خدای متعال هم قطعا وجود دارد، اما دیده نمی شود: «چشم ها نمی توانند او را ببینند».

کودکان به قصه و داستان بسیار علاقه دارند به ساده سازی حکایات و داستان های قرآنی و دینی پیام های دینی را می توانیم غیر مستقیم و راحت منتقل کنیم. مثل داستان حضرت ابراهیم و بحث ها ی او با مشرکان و بت پرستان و استدلال های زیبای آن حضرت برای اثبات خدا و یگانگی او.

و. استفاده از تجارب خود کودکان: برای تعیین مفهوم دین و نیاز ما به آن می توانیم از تجارب کودکان استفاده کنیم. برای مثال با نشان دادن برنامه هفتگی پرسش هایی را مطرح کنیم تا به تدریج کودک را به مقصود خود نزدیک سازیم و بعد نتیجه گیری کنیم برنامه ای که از طرف خدا و به وسیله پیامبران برای ما آورده شده است، دین نام دارد.
 
بالا