×××××××××دانشجویان قدیم و جدید لطفا بفرمایید×××××××××

[!Erf@n!]

یه استاد خانوم داشتیم که استاد علم کلام 1 و 2 بود ایشون خیلی محجبه و مذهبی بود. طوری که حتی چشماش به سختی دیده میشد.یعنی حجاب از حد کامل هم گذشته بود. و شخصیتی بسیار محترم و مثبت بود.........از طرفی یه همکلاسی خانوم داریم چند وقتی هست که عین استاد ظاهرش رو درست میکنه و بسیار محترم هست...........شاید بالای 5 بار هر وقت قبل از استاد وارد کلاس میشد همگی به احترام اینکه ایشون که فکر میکردیم استاد هستن از جابلند شدیم(چون ظاهرش خیلی شبیه استاده).... بعد دیدیم نه خیر خانوم فلانی هستن........و خودشم میخنده که ما همش اشتباه میگیریمش...نمیدونیم با این معضل تشابه چیکار کنیم

 

[مسافر]

اولین جلسه درس معادلات بود که ما توی کلاس نشسته بودیم
چند تن از علمای کلاس هم در حال مسخره بازی و شیطونی بودن
یهویی یه مرد جوون در حد 25 - 27 ساله وارد شد یه پس گردنی با شوخی زد تو سر یکیشون گفت بشین سرجات بچه جان
به یکی از دانشجوام که پشت در کلاس بود گفت کلاس نداری؟ گفت چرا معلوم نیس استاده کجاست نیومده
خلاصه این آقا رفت یهویی پشت میز خودش و گفت نمیخواد پاشید من عادت کردم واقعا فلانی هستم ... استاد معادلاتتون!

اولین جلسه از کلاس و دانشگاه و درس جزای عموی بود که همه بچه ها مرتب سر کلاس نشسته بودیم و منتظر استاد بودیم.

یهویی یه آقایی که سنش 25 و 26 بود رفت پشت میز استاد و گفت سلام

ما هم به احترام نیم خیز شدیم و سلام دادیم و منتطر شروع درس شدیم

بعد ایشون گفتن:بچه ها منم همکلاسی خودتونم گفتم بهتره تا قبل اینکه استاد بیاد خودمون با هم آشنا بشیم