آخه شروع کن زندگیتو از همین حالا مگه داستان محسوب میشه؟؟؟؟؟
خب صبــــــــــر کردم ولی داستانی نمیبینم!!! آهان غوله گفت شروع کن زندگیتو از همین حالا بعدش:اگه صبر کنین بله
مرد رفت به اسمانغولی را در اسمان دیدزیر ابری پنهان شدغول خندید گفت :دالی مرد ترسید و گفت:از من چه می خواهی؟ غول گفت من هیچی!
مرد رفت به اسمانغولی را در اسمان دیدزیر ابری پنهان شدغول خندید گفت :دالی مرد ترسید و گفت:از من چه می خواهی؟ غول گفت من هیچی!می خواهم دوست من شوی
غول همان فکرهایی بود که همیشه با مرد همراه بودوخودش را برای مرد شبیه غولی نمایان میساخت...
مرد رفت به اسمانغولی را در اسمان دیدزیر ابری پنهان شدغول خندید گفت :دالی مرد ترسید و گفت:از من چه می خواهی؟ غول گفت من هیچی! می خواهم دوست من شویمی خواهم دوست من شوی
غول همان فکرهایی بود که همیشه با مرد همراه بودوخودش را برای مرد شبیه غولی نمایان میساخت...