یه دفعه هم همون حولو حوش سن 6یا 7سالگی بودم که بابام چند تا گلدون بزرگ سرامیکی خریده بودن(گلدونای سفید)یادتون هست که؟!
با خواهر بزرگم قرار شد مسابقه بذاریم هر کی تونست زودتر این گلدونو ببره اون ور حال برنده هست خواهرکوچیکم که دوسال از من کوچکتر بودهم تو خونه بود وخواب بودمسابقه شروع شد منو خواهرم گلدونا رو برداشتیم که مسابقه بذاریم این گلدونا به قدری بزرگ بود که شاید خودم باهاش هم قد بودم چشمتون روز بد نبینه خواهرم تا نصفه نرسیده بود که گلدون از دستش افتادو شکست
وای حالا چیکار کنیم دنبال راه چاره بودیم که یه دفعه به ذهنمون رسید بندازیم گردن اون خواهر گوچیکه که خواب بود
بیچاره همچین کتکی خورد از دست بابام به خاطر شکستن گلدونی که مقصر نبود!
با خواهر بزرگم قرار شد مسابقه بذاریم هر کی تونست زودتر این گلدونو ببره اون ور حال برنده هست خواهرکوچیکم که دوسال از من کوچکتر بودهم تو خونه بود وخواب بودمسابقه شروع شد منو خواهرم گلدونا رو برداشتیم که مسابقه بذاریم این گلدونا به قدری بزرگ بود که شاید خودم باهاش هم قد بودم چشمتون روز بد نبینه خواهرم تا نصفه نرسیده بود که گلدون از دستش افتادو شکست
وای حالا چیکار کنیم دنبال راه چاره بودیم که یه دفعه به ذهنمون رسید بندازیم گردن اون خواهر گوچیکه که خواب بود
بیچاره همچین کتکی خورد از دست بابام به خاطر شکستن گلدونی که مقصر نبود!