●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ب●●●

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


بر پاره ی کاغذ دو سه خــط می تــوان کشیـد
دشنام و هرچه هست، غـرض یـادگار تو اسـت

:53::53:

برادرانه بيا قسمت کنيم رقيب
جهان و هرچه در اوست از تو ، يار از من

:53::53:

بسي ممنونم از دشمن که پيش يار هر ساعت
بدم مي گويد و مي آردم هرلحظه در يادش

:53::53:

بر مستي من انگ سزاوار زدند // با شك ويقين تهمت بسيار زدند

حلاج شدم ولي به كفرم قسم // دل تنگ تو بودم كه مرا دار زدند


:53::53:
 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


بی ما، تو بسر بری به یک عمر
ما بی تو گـمـان مبر که یک دم

:53::53:

با اینهمه میله، جای پروازی نیست
نه؛ فرصت اتفاق اعجازی نیست
من تا ته خطّ زندگی آمدهام
ای مرگ، بیا که جز تو آغازی نیست

:53::53:

بگذار در عالم خودم باشم و بس
بگذار که با غم خودم باشم و بس
حوا هستی ؛ برای خود باش آری
بگذار که آدم خودم باشم و بس

:53::53:


 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


به شوق کعبه ی رویت دو چشم تشنه گشودم
به پای زمزم مهرت فدا کویر وجودم
صفای سعی من ای بت، نگاه مست تو باشد
تو رکنی و تو مقامی، تویی رکوع و سجودم

:53::53:

بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شوم
وز جان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول به دام آرم تو را آنگه گرفتارت شوم

:53::53:

بیـا جـا نـا که من تنهـا یم امشب
هـراسـا ن ازشب فــردایم امشب
بیـا جـا نـا بپـرس از حــا ل زارم
که من دنیا ئـی ازغمها یم امشب

:53::53:

به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولت مرد و درویش
نه درویش بی کفن در خاک رفته
نه دولت مرد برده یک کفن بیش


:53::53:


 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


بازیچه دست یار بودن عشق است
درپنجه غم شکاربودن عشق است
در محاکمه ای که یار باشد قاضی
محکوم طناب دار بودن عشق است

:53::53:


 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


بـه عـالـمـی کـه در او دشـمـنـی بـه جـان بـخـرنـد
عــجــب مــدار اگــر عـاشـقـی گـنـاه مـن اسـت

:53::53:

بــد دل، زمــانـه بـود کـه نـاگـه ز مـن بـریـد
مــن قــصــد از زمــانــه بــریــدن نــداشـتـم
زانـروی، چـرخ سـنـگ بـسـر زد مـرا کـه من
مـانـنـد چـرخ، سـنـگ و فـلـاخـن نـداشـتـم

:53::53:

بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک چهره راهت پر زر و گوهر کنم

:53::53:

بــه کــلــیــســا روی و مــســجــدیــانـت در پـی
چــه خــیــالــی مــگــر ای دخــتــر تـرسـا داری
پــای مــن در ســر کــوی تــو بــگِل رفــت فـرو
گـــر دلــت ســنــگ نــبــاشــد گِل گــیــرا داری

:53::53:

 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


بــالــابــلــنــد عــشـوه گـر نـقـش بـاز مـن

کـــوتـــاه کـــرد قـــصـــه زهــد دراز مــن
دیـدی دلـا کـه آخـر پیری و زهد و علم
بـا مـن چـه کـرد دیـده مـعـشـوقه باز من

:53::53:

برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود
فوجی ز رو، بعضی ز مو، خلقی ز لب، من از دهن
چون در تکلّم میشوی از حسرتت گم میکند
سوسن زبان، قمری فغان، بلبل نوا، طوطی سخن

:53::53:

بـه شـهـر عـشـق بـنـازم کـه سـاکـنانش را
تــمــام عـمـر بـه عـجـز و نـیـاز مـی گـذرد

:53::53:

بـا تـو شـطـرنـج هوس چیدن و بودن ز غرور
ایــمــن از مــغــلـطـهـای تـو غـلـط بـود غـلـط

:53::53:



 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"


بوی جگر سوخته آید بمشامت

هر ذره ز خاک من مسکین که ببوئی

در نامه اگر شرح دهم قصه شوقت

کلکم دو زبانی کند و نامه دو روئی

:53::53:

بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین

که فکری در درون ما از این بهتر نمیگیرد

صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند

عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد

:53::53:

بس که حیران تماشای جمال تو شدم

همچو گل دوختن چاک دل از یادم رفت!

:53::53:

بر درگه خلق بندگی ما را کشت

هر سو پی نان دوندگی ما را کشت

:53::53:

 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"



برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری
کجا یاد آوری از من؟ که از من بهتری داری

چه محتاجی به آرایش؟ که پیش نقش روی تو
کس از حیرت نمیداند که بر تن زیوری داری

:53::53:

با دگری به رغم من عهد وصال بسته ای
ورنه به روی من چرا در همه سال بسته ای؟
از دهن تو بوسه ای داشتم آرزو ولی
چون طلبم؟ که بر لبم جای سوال بسته ای

:53::53:


با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما

:53::53:

بیابانیست تن، پر سنگلاخ و ریگ سوزنده
سرابت میفریبد تا مقیم این بیابانی

:53::53:


 

!!SaeeD!!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"



با من سخن از تو مرد و زن میگفتند
از عهد شکستنت سخن میگفتند
باور ز کسم نبود این گفته،دریغ
دیدم تو همانی که به من میگفتند

:53::53:

بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شو م
وزجان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم

:53::53:

بیمار دلی دارم و بهبود ندارد

چندانکه دوا میکنمش سود ندارد
دل سوخت تمام از غم و آهی نکشیدیم
آتش چو بر افروخته شد دود ندارد

:53::53:

بر من در باغ زندگی باز نبود
در گوشه ی دام حال آواز نبود
روزی ز قفس مرا رهاییدند
کاندر پر من قدرت پرواز نبود

:53::53:





 
بالا