ای به احرام دل سوخته محرم شدگان بارها را بگشائید حرم پیدا شد گفت زینب چه زمینی است خدایا که از ان لرزه بر اهل دل و جان حرم پیدا شد تا در این دشت نهادیم قدم دردل ما رنج و اندوه بلا از پی هم پیداشد
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریده ی رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه ، شفیعان ِ روز ِحشر
دارند شرم ، کز گنه ِ خلق دم زنند
دست عتاب ِ حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت ، دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعله ی آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند
دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است ؟
چون قبله ی دل پیکر صد چاک حسین است
دانی که چرا چوب شود قسمت آتش ؟
بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است
دانی که چرا آب فراتست گل آلود ؟
شرمنده زلعل لب عطشان حسین است
دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدا هم عزادار حسین است . . .