اصطلاحات: القاب، طبقات و ... (حدیث شناسی)

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
اصطلاحات حدیثی یا درون حدیثی، و مربوط به سند یا متن حدیث است، یا برون حدیثی و مربوط به القاب و كنیههای راویان حدیث، اعم از معصومان ـ علیهم السّلام ـ و دیگران، یا مربوط به طریق تحمّل حدیث، یا دیگر اصطلاحات رایج بین محدّثان میباشد كه مستقیم به سند و متن باز نمیگردد و آنها در این جا ارایه میگردند.

اصطلاحات مربوط به كنیه و القاب
تعدادی از كلمات و اصطلاحات در بین محدّثان رواج داشته و دارد كه مربوط به كنیه و القاب آنها میباشد و آنها به دو گروه، مخصوص معصومان ـ علیهم السّلام ـ و غیر معصوم، تقسیم شده است كه چنین است:

1. القاب مختص به معصومان ـ علیهم السّلام ـ
گروهی از اصطلاحاتی كه در بین محدّثان، به هنگام نقل حدیث به كار میرود، مخصوص معصومان ـ علیهم السّلام ـ و مراد راوی حدیث، به هنگام گفتن، یا نوشتن در آخر سند حدیث، میباشند[1] كه چنین است:
ابوالقاسم ـ علیه السّلام ـ : مقصود از «ابوالقاسم»، حضرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و حضرت صاحب الامر ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ میباشد و به صورت مطلق، مراد، «بقیه الله» است.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
امیر المؤمنین علیه السّلام
این عبارت برای حضرت علی به كار میرود مانند:

1. عدّه عن اصحابنا عن احمد بن محمّد البرقی رفعه قال: سأل الجاثلیق أمیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ فقال اخبرنی عن الله یحمل العرش ام العرش یحمله، فقال امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ : عزّوجلّ حامل العرش و السموات و الارض و ما فیها ...[2]

2. قال امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ : لا تشدّ الرحال الاّ إلی ثلاثه مساجد؛ المسجد الحرام و مسجد رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مسجد الكوفه.[3]

ابو جعفر ـ علیه السّلام ـ : مقصود از «ابو جعفر» به صورت مطلق، یا با قید ابو الجعفر الأوّل در روایات، امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ میباشد و اگر مقید به «ابو جعفر ثانی» باشد، منظور امام جواد ـ علیه السّلام ـ است. مانند:

1. محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر ـ علیه السّلام ـ قال: سمعته یقول: كان الله عزّوجلّ و لا شیء غیره و لم یزل عالما بما یكون فعلمه به قبل كونه كعلمه به بعد كونه.[4]

2. علی بن محمّد و محمّد بن الحسن عن سهل بن زیاد عن محمّد بن الولید عن داود بن القاسم الجعفری، قال: قلت لأبی جعفر الثانی ـ علیه السّلام ـ (الجواد): جُعلت فداك ما الصمد؟ قال: السیّد المصود الیه فی القلیل و الكثیر.»[5]
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ : مقصود از «ابو عبدالله» امام حسین ـ علیه السّلام ـ و امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ است ولی در بیشتر موارد بین محدّثان، مقصود از آن امام صادق ـ علیه السّلام ـ میباشد. مانند:

1. محمّد بن یحیی العطار عن احمد بن ابی زاهر عن الحسن بن موسی عن علی بن حسان عن عبد الرحمن بن كثیر قال سمعت ابا عبدالله ـ علیه السّلام ـ (الصادق) یقول: نحن ولاه الامر و خزنه علم الله و عیبه وحی الله.[6]

2. عدّه عن اصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد ... عن ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ (الصادق) ...[7]
ابو الحسن ـ علیه السّلام ـ : مقصود از «ابو الحسن» با قید الاوّل و در بیشتر موارد[8] به صورت مطلق و با قید الماضی، امام موسی كاظم ـ علیه السّلام ـ میباشد و اگر مقیّد به «ابو الحسن الرضا، یا ثانی» باشد، مقصود امام رضا ـ علیه السّلام ـ است و اگر مقیّد به «ابو الحسن ثالث» بود، مقصود امام هادی ـ علیه السّلام ـ خواهد بود. مانند:

1. محمّد بن یحیی عن احمد بن ابی زاهر او غیره عن محمّد بن حمّاد عن أخیه احمد بن حمّاد عن ابراهیم عن ابیه عن ابی الحسن الاوّل (الكاظم) ـ علیه السّلام ـ قال: قلت له: جعلت فداك اخبرنی عن النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ورث النبین كلّهم؟ قال: نعم.[9]

2. احمد بن ادریس عن محمّد بن عبد الجبار عن صفوان بن یحیی قال: قلت لأبی الحسن (الكاظم)ـ علیه السّلام ـ اخبرنی عن الإراده من الله و من الخلق؟ فقال: إراده من الخلق الضمیر و ما یبدو لهم بعد ذلك من الفعل و اما من الله تعالی فارادته احداثه.[10]
3. عن عبد الرحمن بن الحجّاج قال: سألت عبد الرحمن فی السنه التی اخذ فیها ابو الحسن الماضی (الكاظم) ـ علیه السّلام ـ فقلت له ... .[11]
4. عنه، عن أحمد بن محمد بن ابی نصر عن ابی الحسن الرضا ـ علیه السّلام ـ قال: قال ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ : ـ صلّی الله علیه و آله ـ : صل رحمك و لو بشربهٍ من ماءٍ.[12]

5. علی بن محمّد عن بعض اصحابنا عن ایوب بن نوح عن ابی الحسن الثالث ـ علیه السّلام ـ (الهادی) قال اذا رفع علمكم من بین اظهركم فتوقعوا الفرج من تحت اقدامكم.[13]

ابو ابراهیم ـ علیه السّلام ـ : اصطلاح «ابو ابراهیم» مخصوص حضرت امام كاظم موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ میباشد، همچنان كه برای ایشان لقب «عبد صالح، شیخ، عالم» نیز به كار رفته است. مانند:
1. عن داود الرقی قال: قلت لأبی ابراهیم ـ علیه السّلام ـ (الكاظم): جعلت فداك انّی قد كبر سنّی فخذ بیدی من النار، قال: فاشار إلی ابنه ابی الحسن ـ علیه السّلام ـ قال: هذا صاحبكم من بعدی.[14]

2. عدّه من اصحابنا عن احمد بن محمّد ... عن محمّد بن منصور قال: سألت عبداً صالحاً (الكاظم) عن قول الله عزوجل: (انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن). قال: فقال ـ علیه السّلام ـ : ان القرآن له ظهر و بطن ... .[15]

3. عن داود الرقی عن العبد الصالح (الكاظم) قال: انّ الحجّه لا تقوم لله علی خلقه الاّ بامام حتی یعرف.[16]

4. الحسین بن محمّد عن معلّی بن محمّد ... عن ابن مسكان قال: سألت الشیخ ـ علیه السّلام ـ (الكاظم) عن الائمّه قال: من انكر واحداً من الأحیاء فقد انكر الاموات.[17]
5. عن الحسین بن محمّد عن معلّی بن محمّد قال: سئل العالم (الكاظم) ـ علیه السّلام ـ كیف علم الله: قال: علم و شاء و اراد و قدّر و قضی و أمضی ... .[18]
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ابو محمّد ـ علیه السّلام ـ : عبارت «ابو محمّد»، برای امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ و امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ به كار میرود ولی عبارت ابو محمّد در روایات برای امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ به كار رفته است مانند:
1. عن ابی هاشم الجعفری قال: قلت لأبی محمّد ـ علیه السّلام ـ (العسكری): جلالتك تمنعنی من مسألتك فتأذن لی ان اسألك فقال: سل. فقلت: یا سیّدی هل لك ولد؟ فقال: نعم. قلت: فان حدث بك حدث فأین أسأل عنه؟ قال: بالمدینه.[19]

2. علی بن محمّد عن جعفر بن محمّد الكوفی عن جعفر بن محمّد المكفوف عن عمرو و الأهوازی قال أراینه ابو محمّد ـ علیه السّلام ـ و قال هذا صاحبكم.[20]
دیگر القاب:[21] عبارت «ابو اسحاق» مختصّ به حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ است.[22] و لقب «فقیه» برای حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ و حضرت امام عسكری ـ علیه السّلام ـ و حضرت الامر ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ به كار میرود؛ چنانچه لقب «عالم» برای حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ هم به كار رفته است. لقب «نقی»، «ماضی»، «صاحب العسكر» و «رجل» نیز برای امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ به كار رفته؛ لقب «صاحب» و «صاحب الدار» و «صاحب الناحیه»، «غایب»، «علیل»، «غریم» نیز برای امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ به كار میرود.

عبارت «باحدهما» برای حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ یا صادق ـ علیه السّلام ـ و عبارت «كاظمین» برای موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ و حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ و عبارت «عسكریین» برای حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ به كار میرود. در غالب موارد نیز نام ائمه ـ علیه السّلام ـ در نقل روایت گفته میشود مانند عن الصادق ـ علیه السّلام ـ ، عن العسكری ـ علیه السّلام ـ ، عن الكاظم ـ علیه السّلام ـ ، عن ابا الحسن الرضا ـ علیه السّلام ـ ، عن زین العابدین ـ علیه السّلام ـ ، عن الباقر ـ علیه السّلام ـ ، عن الجواد ـ علیه السّلام ـ ، عن الحسن ـ علیه السّلام ـ ، و ... و چون اغلب روایات از امام صادق ـ علیه السّلام ـ و امام باقر ـ علیه السّلام ـ هستند، از لقب: عن ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ و عن ابی جعفر ـ علیه السّلام ـ فراوان یاد میشود.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
2. القاب غیر معصومان[23]

گروهی از اصطلاحات در بین محدّثان، رایج میباشد كه برای محدّثین غیر معصوم به كار میرود و آنها چنین است:

محمّدون ثلاث:
عبارت «محمّدون ثلاث» اگر با قید اُوَل باشد، مقصود از آنها صاحب كتب اربعه، یعنی جوامع حدیثی اوّلیه شیعه و به شرح ذیل است:

1. محمّد بن یعقوب كلینی (م / 328) صاحب «كافی».
2. محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (م / 381) صاحب كتاب «من لایحضره الفقیه».
3. محمّد بن حسن طوسی، (م / 460) صاحب كتاب «تهذیب الاحكام و الاستبصار فیما اختلف من الاخبار».

و اگر محمّدون ثلاث با قید اُخر باشد مقصود صاحبان جوامع ثانویه شیعه و به شرح ذیل است:

1. محمّد محسن ملقب به فیض كاشانی (م / 1091) صاحب كتاب «الوافی».
2. محمّد بن حسن حر عاملی (م / 1104) صاحب كتاب «تفصیل وسائل الشیعه».
3. محمّد باقر بن محمّد تقی مجلسی (م / 1110) صاحب كتاب «بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمّه الاطهار».

 

ایرانی اسلامی

کاربر حرفه ای
"کاربر *ویژه*"
ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ : مقصود از «ابو عبدالله» امام حسین ـ علیه السّلام ـ و امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ است ولی در بیشتر موارد بین محدّثان، مقصود از آن امام صادق ـ علیه السّلام ـ میباشد. مانند:

1. محمّد بن یحیی العطار عن احمد بن ابی زاهر عن الحسن بن موسی عن علی بن حسان عن عبد الرحمن بن كثیر قال سمعت ابا عبدالله ـ علیه السّلام ـ (الصادق) یقول: نحن ولاه الامر و خزنه علم الله و عیبه وحی الله.[6]

2. عدّه عن اصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد ... عن ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ (الصادق) ...[7]
ابو الحسن ـ علیه السّلام ـ : مقصود از «ابو الحسن» با قید الاوّل و در بیشتر موارد[8] به صورت مطلق و با قید الماضی، امام موسی كاظم ـ علیه السّلام ـ میباشد و اگر مقیّد به «ابو الحسن الرضا، یا ثانی» باشد، مقصود امام رضا ـ علیه السّلام ـ است و اگر مقیّد به «ابو الحسن ثالث» بود، مقصود امام هادی ـ علیه السّلام ـ خواهد بود. مانند:

1. محمّد بن یحیی عن احمد بن ابی زاهر او غیره عن محمّد بن حمّاد عن أخیه احمد بن حمّاد عن ابراهیم عن ابیه عن ابی الحسن الاوّل (الكاظم) ـ علیه السّلام ـ قال: قلت له: جعلت فداك اخبرنی عن النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ورث النبین كلّهم؟ قال: نعم.[9]

2. احمد بن ادریس عن محمّد بن عبد الجبار عن صفوان بن یحیی قال: قلت لأبی الحسن (الكاظم)ـ علیه السّلام ـ اخبرنی عن الإراده من الله و من الخلق؟ فقال: إراده من الخلق الضمیر و ما یبدو لهم بعد ذلك من الفعل و اما من الله تعالی فارادته احداثه.[10]
3. عن عبد الرحمن بن الحجّاج قال: سألت عبد الرحمن فی السنه التی اخذ فیها ابو الحسن الماضی (الكاظم) ـ علیه السّلام ـ فقلت له ... .[11]
4. عنه، عن أحمد بن محمد بن ابی نصر عن ابی الحسن الرضا ـ علیه السّلام ـ قال: قال ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ : ـ صلّی الله علیه و آله ـ : صل رحمك و لو بشربهٍ من ماءٍ.[12]

5. علی بن محمّد عن بعض اصحابنا عن ایوب بن نوح عن ابی الحسن الثالث ـ علیه السّلام ـ (الهادی) قال اذا رفع علمكم من بین اظهركم فتوقعوا الفرج من تحت اقدامكم.[13]

ابو ابراهیم ـ علیه السّلام ـ : اصطلاح «ابو ابراهیم» مخصوص حضرت امام كاظم موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ میباشد، همچنان كه برای ایشان لقب «عبد صالح، شیخ، عالم» نیز به كار رفته است. مانند:
1. عن داود الرقی قال: قلت لأبی ابراهیم ـ علیه السّلام ـ (الكاظم): جعلت فداك انّی قد كبر سنّی فخذ بیدی من النار، قال: فاشار إلی ابنه ابی الحسن ـ علیه السّلام ـ قال: هذا صاحبكم من بعدی.[14]

2. عدّه من اصحابنا عن احمد بن محمّد ... عن محمّد بن منصور قال: سألت عبداً صالحاً (الكاظم) عن قول الله عزوجل: (انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن). قال: فقال ـ علیه السّلام ـ : ان القرآن له ظهر و بطن ... .[15]

3. عن داود الرقی عن العبد الصالح (الكاظم) قال: انّ الحجّه لا تقوم لله علی خلقه الاّ بامام حتی یعرف.[16]

4. الحسین بن محمّد عن معلّی بن محمّد ... عن ابن مسكان قال: سألت الشیخ ـ علیه السّلام ـ (الكاظم) عن الائمّه قال: من انكر واحداً من الأحیاء فقد انكر الاموات.[17]
5. عن الحسین بن محمّد عن معلّی بن محمّد قال: سئل العالم (الكاظم) ـ علیه السّلام ـ كیف علم الله: قال: علم و شاء و اراد و قدّر و قضی و أمضی ... .[18]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام . خسته نباشید می خواستم ببینم پس به امیرالمومنین(ع) که میگن ابوالحسن پس اون قضیش چی میشه؟یعنی به عنوان ابولحسن اول نباید امام علی(ع) رو بگیریم؟
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام . خسته نباشید می خواستم ببینم پس به امیرالمومنین(ع) که میگن ابوالحسن پس اون قضیش چی میشه؟یعنی به عنوان ابولحسن اول نباید امام علی(ع) رو بگیریم؟

سلام علیکم
در القاب معصومین :S (31): لقب امیرالمومنین برای امام علی (ع) در بین محدثان رایج است
و مقصود از ابوالحسن این سه امام بزرگوار هستند با شرایطی که خدمتتون ذکر کردم
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
اصحاب اجماع

اصطلاح «اصحاب اجماع» مربوط به آن گروه از راویان حدیث است كه روایات آنها تلقّی به قبول شده و نزد كشّی، شیخ طوسی و نجاشی و ... از علمای متأخّران، اجماع حاصل شده كه روایات آنها قابل قبول است. مامقانی چنین نقل میكند:

قولهم:
أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عنه، لا شبهه فی وقوع هذا الاجماع فی حق جمع و اول من ادّعاه فیما نعلم الشیخ الثقه الجلیل ابو عمر الكشّی فی رجاله ثم الشیخ و النجاشی ... و المراد بهذا الاجماع ... هو الاتفاق الكاشف عن رأی المعصوم علی أن یكون المجمع علیه هو القبول و العمل بروایات اولئك الذین قیل فی حقّهم ذلك.[1]

اصحاب اجماع هجده نفرند كه در سه طبقه به شرح ذیل میباشند.[2]
الف) اصحاب امام باقر ـ علیه السّلام ـ و امام صادق ـ علیه السّلام ـ : زراره بن اعین، محمّد بن مسلم، معروف خربوذ، برید، ابو بصیر اسدی، فضیل بن یسار.
ب) اصحاب امام صادق ـ علیه السّلام ـ : جمیل بن دراج، عبدالله بن مسكان، عبدالله بن بكیر، حمّاد بن عیسی، ابان بن عثمان، حمّاد بن عثمان.
ج) اصحاب امام كاظم ـ علیه السّلام ـ و امام رضا ـ علیه السّلام ـ : یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، محمّد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب، احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
نوّاب اربعه
گروه خاصی از یاران امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ را كه در عصر غیبت صغری، واسطه بین آن حضرت با مردم بوده و بسا مطالب و روایاتی را از آن حضرت نقل نمودهاند، «نواب اربعه» گویند كه به شرح ذیل است:

الف) ابو عمر، عثمان بن سعید عمروی؛
ب) ابو جعفر محمّد بن عثمان عمروی؛
ج) ابو القاسم حسین بن روح نوبختی؛
د) علی بن محمّد سمری.

صدوق؛ مقصود از صدوق، محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه صاحب كتاب «من لا یحضره الفقیه» میباشد و اگر مقیّد به اوّل شود، نام پدر او یعنی علی بن الحسین منظور است و از هر دو هم تعبیر به «صدوقین» شده و مراد از ابن بابویه، پدر میباشد.

شیخ؛ مراد از «شیخ» ابو جعفر محمّد بن حسن طوسی، صاحب كتاب «تهذیبین» میباشد كه از او «شیخ الطائفه» تعبیر شده است و مراد از «شیخین»، همو و استادش یعنی شیخ مفید، محمّد بن نعمان میباشد و مراد از «شیوخ ثلاثه»، آن دو و سید مرتضی علم الهدی میباشد و مراد از «شیوخ خمسه»، آن سه نفر به همراه شیخ صدوق و پدرش میباشد.[3]
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
صحابه؛ كلمه صحابه به معنی ملازم و برای كسانی كه پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در حال اسلام درك نموده و با او مصاحبت داشته و بسا از او روایت نقل كردهاند به كار میرود و همین طور برای كسانی كه با ائمه مصاحبت داشتهاند، صحابی آن معصوم ـ علیه السّلام ـ گفته شده است و از مراتب گوناگونی برخوردارند. شهید ثانی میگوید:

«الصاحبی من لقی النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ مؤمناً به و مات علی الاسلام ... ثم الصحابه علی مراتب كثیره بحسب التقدّم فی الاسلام و الهجره و الملازمه و القتال معه و القتل تحت رایته و الروایه عنه.[4]

تابعین؛ عبارت «تابعین» برای كسانی به كار میرود كه پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ را درك نكرده ولی از طریق صحابه ایمان آوردهاند و بسا به واسطه آنها روایت نقل نمودهاند و گروهی را نیز تبع تابعین میگویند كه نسل پس از آنها هستند.

مولی؛ عبارت «مولی» كه بسا در سند احادیث میآید میتواند دارای معانی ذیل باشد.

الف) سید و آقا، مانند: مولانا صاحب الزمان، و من كنت مولاه فهذا علی مولاه؛
ب) عبد و بنده، مانند:عكرمه مولی ابن عباس؛
ج) هم پیمان و هم عهد، مانند؛ مالك مولی تیم.

ابن اثیر میگوید:
و قد تكرّر ذكر المولی فی الحدیث و اسم جماعه یقع علی جماعه كثیره فهو الرب، و المالك و السیّد و المنعم، المعتق و الناصر و المحب و التابع و الجار و ابن العم و الحلیف.
[5]
 
بالا