محرم در اسارت

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

واکسن ضدّ عاشورا


به خاطر دارم که بعد از ظهر تاسوعاي سال 65 در کمپ 7 قاطع چهار، عراقيها وارد اردوگاه شدند تا به بهانه تزريق واکسن کزاز، از عزاداري عاشقان حسيني جلوگيري کنند.
البته مقدار مواد تزريقي خيلي کم ولي اثر آن بسيار زياد بود. محتوي يک سرنگ را بدون تعويض سوزن به ده نفر تزريق ميکردند. يک ساعت بعد از تزريق آمپولها، دستهاي برادران، به علت درد شديد استخواني و عضلاني، از حرکت باز ميماند.

هدف اصلي آنها از اجراي نمايش تزريقات، کاملاً مشخص بود، زيرا آنها اگر واقعاً به فکر سلامتي ما بودند، ميتوانستند کارهاي زيادي در زمينهي بهداشت، تغذيه و درمان ما انجام بدهند که در طي دوران اسارت از هيچ کدام خبري نبود و حتي به هنگام اعتراض آزادهها نسبت به عدم رعايت بديهيترين اصول اوليهي زندگي در اردوگاهها، تنها پاسخ آنها ضرب و جرح و شکنجه بود.

آن شب و شبهاي بعد گرچه دستهايمان درد ميکرد و قدرت سينهزدن نداشتيم، اما دلهايمان ميتپيد و پردرد بود، از حادثهي کربلا، از مظلوميت امام حسين (ع) و يارانش، از قوم متجاوز و ستمکار؛ و با همين دلهاي دردمند بود که گريه و زاري ميکرديم و نوحه ميخوانديم تا ارادتمان و عشق و اخلاصمان را به اباعبدالله نشان دهيم.


راوي :آزاده علي سيفاللهي مقدم
منبع :مؤسسه فرهنگي پيام آزادگان

 
بالا