دوستان سلام
سلام به خواهر بزرگوار
این دوستم میگ اره خدارو قبول دارم ولي خيلي چيزاي ديگرو قبول ندارم دلم بگيره بخوام باهاش حرف بزنم قرانم ميخونم اما معنيشو.
نماز خوندن بايد از روي علاقه باشه نه از روي عادت من ميخوندم چون عادت كرده بودم من دوستدارم مثه عربا باشم دينم كه به اجبار عربي شد با اينكه خودمون زرتشت داشتيم اگه نماز خوندن يجور حرف زدن با خدا من ميخوام به زبون خودم حرف بزنم
خب خیلی خوبه که خدا رو قبول داره و اینکه وقتی دلش میگیره قرآن میخونه نشان دهنده عشق واقعیش به خداست....اصل قرآن در فهمیدن قرآن هست یعنی بدونیم قرآن چی میفرماید تا به آرامش برسیم و برای فهمیدن باید معناشو خوند...و این دوستت کار درستی میکنه...چون بعضی از ما حتی معنیشو هم نمیخونیم....
البته خیلی خوبه که عربی هم خونده بشه...چون این الفاظ عربی توی قرآن از وجود خدای مهربانیها ساطع شده...تولید شده از وجود خداست مثل حرفهای من و شما عادی نیست..برای همین حتی یه کلمه قرآن مقدس هست...چون خدای متعال این حروف و کلمات عربی رو شخصا و بدون واسطه فرمودند...نه اینکه کسی به ذهنش برسه و قرآن رو بنویسه.....خب حالا وقتی میگه خیلی چیزها رو قبول ندارم خب اینم بد نیست...چون بعضی چیزها الان توی جامعه هست که اصلا مورد قبول اسلام نیست.....بهش بگو شما که قرآن میخونی اون چیزی که قبول نداری ببین توی قرآن هست؟ اگه هست قبول کن...هرچی قرآن گفته قبول کن
میگم خیلی چیزا مث چی؟؟میگه:خيلي چيزا مثلا چرا نبايد دينمو خودم انتخاب كنم
خب همه باید دین خودشون رو انتخاب کنن....
در اسلام هیچ اجباری نیست اما بهترین دبن همین اسلامه...اگه واقعا کسی دنبال دین و حقیقت میگرده اول باید تحقیق کنه...وقتی تحقیق کرد به حقیقت میرسه که اسلام بهترین دینه حتی خدا رو شکر میکنه مسلمان آفریده شد....برای توضیح این مطلبو رو بخونید:
انتخاب حق هر انسانی هست و جز حقوق انسان بشمار میره...و تنها انسان هست که حق انتخاب داره و همیشه توی انتخاب راه و مسیر و آینده ای دو حالت بیشتر نیست یا راهی که به انسان سود برسونه و عاقبت نیکویی داشته باشه و یا اینکه راهی که عواقب بد و ناراحتی و بدبختی داره....عقل ما حکم میکنه حالا که ما میتونیم انتخاب کنیم پس باید راه خوب و راه اول رو انتخاب کنیم چون هیچ انسانی نیست که دنبال بدبختی باشه....پس باید بهترین راه رو انتخاب کنیم که عاقبت خوبی داشته باشه.....
خب حالا هدف ما از انتخاب عاقبت خوب چیه؟هدف همه ما توی زندگی اینه که دنبال آرامش هستیم یعنی اگه به ما بگن شب نون و پنیر بخور ولی با آرامش بخوابی رو انتخاب میکنی یا اینکه شب جوجه کباب بخوری ولی تا صبح مثل از دندون درد زجر بکشی؟...خب مسلما همه ما گزینه اول رو انتخاب میکنیم چون دنبال آرامش هستیم...کیفیت زندگی فرقی نمیکنه.....درسته که خوبه که شب جوجه کباب بخوریم و شب با آرامش بخوابیم اما وقتی آرامش نباشه به یه نون پنیر هم راضی هستیم و این ذات بشره....ذاتا انسان موجودی بی نهایت طلب هست یعنی توی کل عالم تنها موجودی که دنبال بینهایت هست انسان هست...هرچی بیشتر پول بدی بیشتر میخواد...کل سیاره زمین رو بدی میگه نه کمه منظومه شمسی رو هم بده....یعنی بینهایت رو میخواد.....توی همه زمینه ها اینطوره ...توی پول ثروت و ملک و مال....سلامتی....خوشبختی ..آرامش.. بقاء..خب اینجا عقل ما حکم میکنه که دنبال بی نهایتی باشیم که نابود نشدنی باشه......یعنی یه انسان سالم عقلی اگه واقعا عقل داشته باشه کمی با خودش فکر کنه میبینه که دوست داره که دنبال بینهایتی باشه که نابود شدنی نباشه.....خب همه دنبال طلا هستند...بیایم فکر کنیم که آیا طلا ابدی هست؟ خب مشخصه که نیست....آیا پول ابدی هست؟ جواب نه...آیا این دنیا ابدی هست؟ نه.......حالا خدا چی؟ خدا ابدی هست؟ جواب آره....آرامشی که از خدا میگیریم چی؟ جواب بله....
پس تنها بینهایتی که ابدی هست و نابود نشدنی خداست...همه انسانها دنبال بینهایتن و دنبال آرامش اما این آرامش رو در غیر بی نهایت یعنی این دنیا جستجو میکنن....اشخاصی مثل معاویه هم بی نهایت طلب بودن ولی این بینهایت طلبی رو در زمین جستجو میکردن.....نه در خدا ..........
پس با دلیل عقلی متوجه شدیم که تنها زندگی با خدا شیرین هست و زندگی که بوی خدا بده آرامش ابدی رو بهمون هدیه میکنه و انسان همیشه لذت میبره.....خب حالا این خدای بینهایت و آرامش دهنده انسان رو خلق کرد....و حالا یه لطفی کرده به ما....اینکه ما رو به راه راست هدایت کنه.....به همون دوستت بگو آیات 38 و 39 سوره مبارکه بقره رو مطالعه کنه.....چون خدا فرموده که و پیامبرانی را برای هدایت شما فرستادیم پس از ایشان اطاعت کنید تا نه حزنی داشته باشید و نه اندوهی(یعنی همون آرامش) و اگر کسانی از شما از آنها اطاعت نکنند آنها را عذاب سختی میدهیم......
خب حالا وقتی پای پیامبران به موضوع باز شد باید به بررسی پیامبران بپردازیم خب زیاد نمیخوام توضیح بدم اما خلاصه و بصورت مفهومی میگم:
شما انسان رو یه دانش آموزی در مدرسه فرض کن و پیامبران رو معلم این دانش آموز!
وقتی دانش آموز وارد کلاس اول میشه معلم میاد الفبا رو یاد میده.....وقتی میره کلاس دوم معلم باهمون علم قبلی دروس رو کاملتر توضیح میده....دانش آموز میره کلاس سوم و معلمی دیگه میاد به علم به مطالب قبل دروس رو کامل تر میکنه.....این دانش آموز پله ها رو روز به روز طی میکنه تا دیپلم میگیره و وارد دانشگاه میشه...اما وانجا دیگه با معلمی سر رو کار نداره...با استاد دانشگاه کار داره.....این دانش اموز خودش میشه یه پا معلم......که میتونه به خیلی ها چیز یاد بده
انسان همینطوره اولین پیامبری که شریعت و برنامه دینی آورد حضرت نوح(ع) بود......و همه ور عوت به خداپرستی میکرد همیچوقت نیومدند احکام رو ریز کنن..... و فقط در حد شعور اون موقع بشر دعوت به خدا میکند...مثل همین معلم توی مدرسه .....این معلم هیچوقت به دانش آموز اول ابتدای نیماد معادله هندسی رو یاد بده...اول الفبا رو یاد میده.......یواش یواش پیامبر دیگه اومد و پیامبر قبلی رو تصدیق کرد ....مثلا همین معلم توی مدرسه نمیاد بگه که معلم کلاس اول هرچی به شما گفت دروغ بود.....میاد میگه خب معلم قبلی دروس رو به شما یاد داد حالا من درس جدید میدم و دروس قبلی رو کامل میکنم.........این روال ادامه داره آبجی که نیازهست تاریخ انبیآئ مورد مطالعه قرار بگیره......اما وقتی دین توحیدی به اسلام میرسه خلاصه و چکیده همه احکام قبل رو به طور کاملو تکمیل شده بیان میکنه.....حالا کسی که میخواد توی دین یهود و مسیحیت بمونه باخودشه اختیار دست خودشه مثل کسی که تا سوم راهنمایی بیشتر نمیخونه....و فکر میکنه علم تا همینجاست....به همون دوستت بگو دین اسلام تکمیل کننده تمامی دینها و ادامه دهنده اونهاست.........وقتی این انسان مسلمان شد به عبارت همون مثال مدرسه حالا وارد دانشگاه شده......باید دروس رو تخصصی تر و کاملا مطالعه کنه.....که استادای این دانشگاه 14 نفر هستن.........14 معصوم(ع) که دین اسلام رو که چکیده زحمات و مشقتهای انبیاء و احکام الهی اونهاست که تکمیل شده هست رو تفسیر و تبیین و باز میکنه و توضیح میدن.....که حتی با لبخند زدن هم برنامه داره........
اما لازم بذکره که تحقیق برای شناخت دین یه کار واجبی هست........برای همه واجبه.....توی دین اسلام دو حالت اعتقادات داریم......یک: اعتقادی که باید تحقیق کنیم تا ثابت بشه. مثل وجود خدا ..نبوت پیامبران...امامت....عدل خدا...معاد....دو: اعتقادی که باید تقلید کنیم مثل نحوه نماز و روزه و حج و زکات و خمس و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر و تولی و تبری.
هر مسلمانی باید خدا براش ثابت بشه نباید بگیم چون یکی از امامان فرمود خدا هست پس هست....نه نباید توی این مسئله تقلید کرد....باید تحقیق کرد که عقلی توی تاپیکهایی که گذاشتم عرض کردم.....و تمامی این مطالبی که انیجا عرض کردم نتیجه تحقیقاتی بود که چند سال دنبالش بود تا به این ساده بیان شد. نمیدونم تا چه حد تونستم طلب رو برسونم...امیدوارم که این مطالب تونسته باشه جواب سوالای شما باشه
حتي اينكه چرا نمازو بايد عربي بخونم وقتي دارم باهاش حرف ميزنم دوسدارم زبون خودم باشه يا خيلي چيزاي ديگه.
وقتی خدا و اسلام قبول کردیم وثابت شد برامون دستورات اونهم برامون ثابت میشه....خیلی خوبه که آدم با خدای خودش با زبان خودش راز نیاز کنه مشکلی نیست...اما نماز رو باید عربی خوند...چون توی کلام خدا نهفته هست......راهکار برای اینکه متوجه بشیم توی نماز چی میخونیم اینه که معنی نماز رو یاد بگیریم .....که وقتی توی سجده میگیم سبحان الله ربی العلی و بحمده...یعنی پاک و منزه است خدا بلند مرتبه ای که او رو ستایش میکنم...وقتی جمله عربیشو میگه توی ذهن این معنی تداعی بشه...اونقت هم لذت سجده و درک میکنه و بیشتر عاشق خدا میشه و هم اینکه حرف دلشو زده و هم نمازشو درستو صحیح خونده ....
موفق باشید
سلام
مررررررررسی داداش عرفان عزیز
توضحاتتون خیلی خوب بود
دیشب وقتی این تاپیک رو گذاشتم یه حرف دیگه اش هم یادم رفت بذارم ودر مورد اون هم بخوام برام توضیح بدین.اینکه این دوست من میگه من پیامبران و امامان رو قبول دارم..ولی همیشه سخنرانیای رو در موردشون گوش میدم بنظرم زندگیشون رو بزگنمایی میکنن
میدونی واقعا نمیدونم چرا اینجوری میگ...
باز لااقل از این خیلی خوشحال شدم که ترجمه قرآن رو بعضی اوقات میخونه...بنظر منم درک اینکه خدا چی گفته و تفکر در ایاتش هم خیلی خوب و عالیه.
خوش بحالتون که تحقیقات تویه این زمینه داشتین...
میگم در مورد این ک چرا نماز رو ب عربی میخونیم شما گفتید::
چون توی کلام خدا نهفته هست...
خب واس من قابل درکه ولی من فک میکنم اگ به این دوستم اینو بگم قصه حضرت موسی و چوپان رو برام مثال میزنه.
ببخشید که با سوالاتم اذیتتون میکنم.ولی دلم میخواد تلاشمو برای دوستم کنم.
داداش عرفان من تویه پست قبلی هم گفتم ولی اینجا دوباره برای شما میگم.اینک اکثریت جوانان و نوجوانان ما به بلوغ که میرسن مادی گرا میشن.چطور بنظر شما میشه اونارو با توجه به تاثیرات دوستان اطرافیان و جامعه امروزی به سمت معنویات جذب کرد؟؟
ممنونم از توجه و توضیحاتتون.امیدوارم همیشه موفق باشین.