◆☼◆کمک کنید برای خداشناسی بیشتر..ممنون میشم ◆☼◆

  • نویسنده موضوع ARKA
  • تاریخ شروع

ARKA

مدیر انجمن صندلی داغ
"بازنشسته"
دوستان سلام

یه کمک ب من کنید.من مث شماها اطلاعات دینی و مذهبیم زیاد نیس.

بحث دین داشتم با یکی از دوستان میکردم.راستش چن تا سوال ازم کرد.

من میخواستم پر بارتر براش توضیح بدم.

این دوستم میگاره خدارو قبول دارم ولي خيلي چيزاي ديگرو قبول ندارم دلم بگيره بخوام باهاش حرف بزنم قرانم ميخونم اما معنيشو.
میگم خیلی چیزا مث چی؟؟میگه:خيلي چيزا مثلا چرا نبايد دينمو خودم انتخاب كنم حتي اينكه چرا نمازو بايد عربي بخونم وقتي دارم باهاش حرف ميزنم دوسدارم زبون خودم باشه يا خيلي چيزاي ديگه.

نماز خوندن بايد از روي علاقه باشه نه از روي عادت من ميخوندم چون عادت كرده بودم من دوستدارم مثه عربا باشم دينم كه به اجبار عربي شد با اينكه خودمون زرتشت داشتيم اگه نماز خوندن يجور حرف زدن با خدا من ميخوام به زبون خودم حرف بزنم

این دوست اصلا عضو انجمن نیس:1:

ممنون میشم کمک کنید.فقط توضیح روان بدین.چون واس کسی ک بنظرم اینجوری صحبت میکنه باید روان ب زبان عادی توضیح داد.

ممنووووووونم از همه:53:

اجرتون با خدا
:1:
 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

ببین ارکا جان قرار نیست ما هرکاری رو که دوست داریم انجام بدیم یا یه کارو هرجوری دوست داریم انجام بدیم
همیشه توی اجتماع یه قوانینی هست که باید رعایت بشه مثل رد نشدن از چراغ قرمز و رعایت حق تقدم و غیره تا نظم توی جامعه حکم فرما بشه
به طبع دین و مذهبی هم که انتخاب میکنیم باید یه قوانینی و چهارچوبی داشته باشه و فردی که اونو انتخاب میکنه باید اون قوانین رو رعایت کنه
تا علاوه بر پرستش خدا یه نوع اتحاد و نظم بین همه کسانی که مسلمان هستن هم به وجود بیاد
و از طرفی چون سوره های قران دارای معانی بسیار متعالی هستن فکر نکنم کسی بتونه اون سوره ها رو اونجوری که شایسته هست ترجمه کنه
یه چیز دیگه هم که هست اینه که ما همیشه سعی میکنیم توی اجتماع با هرکس به زبان خودش حرف بزنیم
یعنی خدایی که هرچی تو زندگیمون داریم از اونه شایسته نیست که باهاش به زبان خودش و با کلام خودش حرف بزنیم
ببخشید پرگویی کردم ولی اینایی که میگن نمازو باید فارسی بخونیم فقط دنبال بهونه برا نخوندن نماز میگردن

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
سلام . قبلا موضوع به فارسی خوندن نماز ویا قرآن مطرح شده تو قسمت شبهات سعی ندارم اونا رو تکرار کنم .
اما بحث دین و دوست داشتن خدا .......
کسی که خدا رو دوست داره و میگه میخوام باهاش حرف بزنم باید به دنبال این باشه که خدا چی رو میپسنده
مثلا وقتی به یه فرد علاقه داریم دنبال این هستیم که بدونیم چجوری باهاش حرف بزنیم که اون دوست داشته باشه
از چه برخوردهایی خوشش میاد. قیاس نمیکنم خدایی ناکرده خداوند بزرگ رو با خودمون و روابط انسانی ولی درک ما در حد
دنیای روابط خودمون هست . پس به دنبال ارتباط با خدا بودن میطلبه که بدونیم وتحقیق کنیم روشهای حرف زدن ونزدیک شدن به خدا چیه
و گرنه بقیه ی حرفها متاسفانه هم بهانه جویی و هم اثرات تبلیغات مخالفین هست و جای بررسی هر کدوم یه شبهه ی خاص رو میطلبه .
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
دوستان سلام
سلام به خواهر بزرگوار
:53:



این دوستم میگ اره خدارو قبول دارم ولي خيلي چيزاي ديگرو قبول ندارم دلم بگيره بخوام باهاش حرف بزنم قرانم ميخونم اما معنيشو.
نماز خوندن بايد از روي علاقه باشه نه از روي عادت من ميخوندم چون عادت كرده بودم من دوستدارم مثه عربا باشم دينم كه به اجبار عربي شد با اينكه خودمون زرتشت داشتيم اگه نماز خوندن يجور حرف زدن با خدا من ميخوام به زبون خودم حرف بزنم


خب خیلی خوبه که خدا رو قبول داره و اینکه وقتی دلش میگیره قرآن میخونه نشان دهنده عشق واقعیش به خداست....اصل قرآن در فهمیدن قرآن هست یعنی بدونیم قرآن چی میفرماید تا به آرامش برسیم و برای فهمیدن باید معناشو خوند...و این دوستت کار درستی میکنه...چون بعضی از ما حتی معنیشو هم نمیخونیم....
البته خیلی خوبه که عربی هم خونده بشه...چون این الفاظ عربی توی قرآن از وجود خدای مهربانیها ساطع شده...تولید شده از وجود خداست مثل حرفهای من و شما عادی نیست..برای همین حتی یه کلمه قرآن مقدس هست...چون خدای متعال این حروف و کلمات عربی رو شخصا و بدون واسطه فرمودند...نه اینکه کسی به ذهنش برسه و قرآن رو بنویسه.....خب حالا وقتی میگه خیلی چیزها رو قبول ندارم خب اینم بد نیست...چون بعضی چیزها الان توی جامعه هست که اصلا مورد قبول اسلام نیست.....بهش بگو شما که قرآن میخونی اون چیزی که قبول نداری ببین توی قرآن هست؟ اگه هست قبول کن...هرچی قرآن گفته قبول کن

میگم خیلی چیزا مث چی؟؟میگه:خيلي چيزا مثلا چرا نبايد دينمو خودم انتخاب كنم
خب همه باید دین خودشون رو انتخاب کنن....

در اسلام هیچ اجباری نیست اما بهترین دبن همین اسلامه...اگه واقعا کسی دنبال دین و حقیقت میگرده اول باید تحقیق کنه...وقتی تحقیق کرد به حقیقت میرسه که اسلام بهترین دینه حتی خدا رو شکر میکنه مسلمان آفریده شد....برای توضیح این مطلبو رو بخونید:
انتخاب حق هر انسانی هست و جز حقوق انسان بشمار میره...و تنها انسان هست که حق انتخاب داره و همیشه توی انتخاب راه و مسیر و آینده ای دو حالت بیشتر نیست یا راهی که به انسان سود برسونه و عاقبت نیکویی داشته باشه و یا اینکه راهی که عواقب بد و ناراحتی و بدبختی داره....عقل ما حکم میکنه حالا که ما میتونیم انتخاب کنیم پس باید راه خوب و راه اول رو انتخاب کنیم چون هیچ انسانی نیست که دنبال بدبختی باشه....پس باید بهترین راه رو انتخاب کنیم که عاقبت خوبی داشته باشه.....
خب حالا هدف ما از انتخاب عاقبت خوب چیه؟هدف همه ما توی زندگی اینه که دنبال آرامش هستیم یعنی اگه به ما بگن شب نون و پنیر بخور ولی با آرامش بخوابی رو انتخاب میکنی یا اینکه شب جوجه کباب بخوری ولی تا صبح مثل از دندون درد زجر بکشی؟...خب مسلما همه ما گزینه اول رو انتخاب میکنیم چون دنبال آرامش هستیم...کیفیت زندگی فرقی نمیکنه.....درسته که خوبه که شب جوجه کباب بخوریم و شب با آرامش بخوابیم اما وقتی آرامش نباشه به یه نون پنیر هم راضی هستیم و این ذات بشره....ذاتا انسان موجودی بی نهایت طلب هست یعنی توی کل عالم تنها موجودی که دنبال بینهایت هست انسان هست...هرچی بیشتر پول بدی بیشتر میخواد...کل سیاره زمین رو بدی میگه نه کمه منظومه شمسی رو هم بده....یعنی بینهایت رو میخواد.....توی همه زمینه ها اینطوره ...توی پول ثروت و ملک و مال....سلامتی....خوشبختی ..آرامش.. بقاء..خب اینجا عقل ما حکم میکنه که دنبال بی نهایتی باشیم که نابود نشدنی باشه......یعنی یه انسان سالم عقلی اگه واقعا عقل داشته باشه کمی با خودش فکر کنه میبینه که دوست داره که دنبال بینهایتی باشه که نابود شدنی نباشه.....خب همه دنبال طلا هستند...بیایم فکر کنیم که آیا طلا ابدی هست؟ خب مشخصه که نیست....آیا پول ابدی هست؟ جواب نه...آیا این دنیا ابدی هست؟ نه.......حالا خدا چی؟ خدا ابدی هست؟ جواب آره....آرامشی که از خدا میگیریم چی؟ جواب بله....
پس تنها بینهایتی که ابدی هست و نابود نشدنی خداست...همه انسانها دنبال بینهایتن و دنبال آرامش اما این آرامش رو در غیر بی نهایت یعنی این دنیا جستجو میکنن....اشخاصی مثل معاویه هم بی نهایت طلب بودن ولی این بینهایت طلبی رو در زمین جستجو میکردن.....نه در خدا ..........
پس با دلیل عقلی متوجه شدیم که تنها زندگی با خدا شیرین هست و زندگی که بوی خدا بده آرامش ابدی رو بهمون هدیه میکنه و انسان همیشه لذت میبره.....خب حالا این خدای بینهایت و آرامش دهنده انسان رو خلق کرد....و حالا یه لطفی کرده به ما....اینکه ما رو به راه راست هدایت کنه.....به همون دوستت بگو آیات 38 و 39 سوره مبارکه بقره رو مطالعه کنه.....چون خدا فرموده که و پیامبرانی را برای هدایت شما فرستادیم پس از ایشان اطاعت کنید تا نه حزنی داشته باشید و نه اندوهی(یعنی همون آرامش) و اگر کسانی از شما از آنها اطاعت نکنند آنها را عذاب سختی میدهیم......
خب حالا وقتی پای پیامبران به موضوع باز شد باید به بررسی پیامبران بپردازیم خب زیاد نمیخوام توضیح بدم اما خلاصه و بصورت مفهومی میگم:
شما انسان رو یه دانش آموزی در مدرسه فرض کن و پیامبران رو معلم این دانش آموز!
وقتی دانش آموز وارد کلاس اول میشه معلم میاد الفبا رو یاد میده.....وقتی میره کلاس دوم معلم باهمون علم قبلی دروس رو کاملتر توضیح میده....دانش آموز میره کلاس سوم و معلمی دیگه میاد به علم به مطالب قبل دروس رو کامل تر میکنه.....این دانش آموز پله ها رو روز به روز طی میکنه تا دیپلم میگیره و وارد دانشگاه میشه...اما وانجا دیگه با معلمی سر رو کار نداره...با استاد دانشگاه کار داره.....این دانش اموز خودش میشه یه پا معلم......که میتونه به خیلی ها چیز یاد بده
انسان همینطوره اولین پیامبری که شریعت و برنامه دینی آورد حضرت نوح(ع) بود......و همه ور عوت به خداپرستی میکرد همیچوقت نیومدند احکام رو ریز کنن..... و فقط در حد شعور اون موقع بشر دعوت به خدا میکند...مثل همین معلم توی مدرسه .....این معلم هیچوقت به دانش آموز اول ابتدای نیماد معادله هندسی رو یاد بده...اول الفبا رو یاد میده.......یواش یواش پیامبر دیگه اومد و پیامبر قبلی رو تصدیق کرد ....مثلا همین معلم توی مدرسه نمیاد بگه که معلم کلاس اول هرچی به شما گفت دروغ بود.....میاد میگه خب معلم قبلی دروس رو به شما یاد داد حالا من درس جدید میدم و دروس قبلی رو کامل میکنم.........این روال ادامه داره آبجی که نیازهست تاریخ انبیآئ مورد مطالعه قرار بگیره......اما وقتی دین توحیدی به اسلام میرسه خلاصه و چکیده همه احکام قبل رو به طور کاملو تکمیل شده بیان میکنه.....حالا کسی که میخواد توی دین یهود و مسیحیت بمونه باخودشه اختیار دست خودشه مثل کسی که تا سوم راهنمایی بیشتر نمیخونه....و فکر میکنه علم تا همینجاست....به همون دوستت بگو دین اسلام تکمیل کننده تمامی دینها و ادامه دهنده اونهاست.........وقتی این انسان مسلمان شد به عبارت همون مثال مدرسه حالا وارد دانشگاه شده......باید دروس رو تخصصی تر و کاملا مطالعه کنه.....که استادای این دانشگاه 14 نفر هستن.........14 معصوم(ع) که دین اسلام رو که چکیده زحمات و مشقتهای انبیاء و احکام الهی اونهاست که تکمیل شده هست رو تفسیر و تبیین و باز میکنه و توضیح میدن.....که حتی با لبخند زدن هم برنامه داره........
اما لازم بذکره که تحقیق برای شناخت دین یه کار واجبی هست........برای همه واجبه.....توی دین اسلام دو حالت اعتقادات داریم......یک: اعتقادی که باید تحقیق کنیم تا ثابت بشه. مثل وجود خدا ..نبوت پیامبران...امامت....عدل خدا...معاد....دو: اعتقادی که باید تقلید کنیم مثل نحوه نماز و روزه و حج و زکات و خمس و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر و تولی و تبری.
هر مسلمانی باید خدا براش ثابت بشه نباید بگیم چون یکی از امامان فرمود خدا هست پس هست....نه نباید توی این مسئله تقلید کرد....باید تحقیق کرد که عقلی توی تاپیکهایی که گذاشتم عرض کردم.....و تمامی این مطالبی که انیجا عرض کردم نتیجه تحقیقاتی بود که چند سال دنبالش بود تا به این ساده بیان شد. نمیدونم تا چه حد تونستم طلب رو برسونم...امیدوارم که این مطالب تونسته باشه جواب سوالای شما باشه

حتي اينكه چرا نمازو بايد عربي بخونم وقتي دارم باهاش حرف ميزنم دوسدارم زبون خودم باشه يا خيلي چيزاي ديگه.
وقتی خدا و اسلام قبول کردیم وثابت شد برامون دستورات اونهم برامون ثابت میشه....خیلی خوبه که آدم با خدای خودش با زبان خودش راز نیاز کنه مشکلی نیست...اما نماز رو باید عربی خوند...چون توی کلام خدا نهفته هست......راهکار برای اینکه متوجه بشیم توی نماز چی میخونیم اینه که معنی نماز رو یاد بگیریم .....که وقتی توی سجده میگیم سبحان الله ربی العلی و بحمده...یعنی پاک و منزه است خدا بلند مرتبه ای که او رو ستایش میکنم...وقتی جمله عربیشو میگه توی ذهن این معنی تداعی بشه...اونقت هم لذت سجده و درک میکنه و بیشتر عاشق خدا میشه و هم اینکه حرف دلشو زده و هم نمازشو درستو صحیح خونده ....

موفق باشید

:53:

 

ARKA

مدیر انجمن صندلی داغ
"بازنشسته"

ببین ارکا جان قرار نیست ما هرکاری رو که دوست داریم انجام بدیم یا یه کارو هرجوری دوست داریم انجام بدیم
همیشه توی اجتماع یه قوانینی هست که باید رعایت بشه مثل رد نشدن از چراغ قرمز و رعایت حق تقدم و غیره تا نظم توی جامعه حکم فرما بشه
به طبع دین و مذهبی هم که انتخاب میکنیم باید یه قوانینی و چهارچوبی داشته باشه و فردی که اونو انتخاب میکنه باید اون قوانین رو رعایت کنه
تا علاوه بر پرستش خدا یه نوع اتحاد و نظم بین همه کسانی که مسلمان هستن هم به وجود بیاد
و از طرفی چون سوره های قران دارای معانی بسیار متعالی هستن فکر نکنم کسی بتونه اون سوره ها رو اونجوری که شایسته هست ترجمه کنه
یه چیز دیگه هم که هست اینه که ما همیشه سعی میکنیم توی اجتماع با هرکس به زبان خودش حرف بزنیم
یعنی خدایی که هرچی تو زندگیمون داریم از اونه شایسته نیست که باهاش به زبان خودش و با کلام خودش حرف بزنیم
ببخشید پرگویی کردم ولی اینایی که میگن نمازو باید فارسی بخونیم فقط دنبال بهونه برا نخوندن نماز میگردن


مرسی از توضیحات بشری عزیزم:53: میدونی واقعا دلم میخواد کمکش کنم.اخه حیفه کسی که تا چند سال پیش تکالیفشو انجام میداده الان دچار چنین سردرگمی های بشه.... ممنون میشم اگه بازهم همراهیم کنی عزیزم:53:



سلام . قبلا موضوع به فارسی خوندن نماز ویا قرآن مطرح شده تو قسمت شبهات سعی ندارم اونا رو تکرار کنم .
اما بحث دین و دوست داشتن خدا .......
کسی که خدا رو دوست داره و میگه میخوام باهاش حرف بزنم باید به دنبال این باشه که خدا چی رو میپسنده
مثلا وقتی به یه فرد علاقه داریم دنبال این هستیم که بدونیم چجوری باهاش حرف بزنیم که اون دوست داشته باشه
از چه برخوردهایی خوشش میاد. قیاس نمیکنم خدایی ناکرده خداوند بزرگ رو با خودمون و روابط انسانی ولی درک ما در حد
دنیای روابط خودمون هست . پس به دنبال ارتباط با خدا بودن میطلبه که بدونیم وتحقیق کنیم روشهای حرف زدن ونزدیک شدن به خدا چیه
و گرنه بقیه ی حرفها متاسفانه هم بهانه جویی و هم اثرات تبلیغات مخالفین هست و جای بررسی هر کدوم یه شبهه ی خاص رو میطلبه .

سلام ناجی جان.مرسی از توضیحاتت:53:

از این حرفت خیلی خوشم اومد:

کسی که خدا رو دوست داره و میگه میخوام باهاش حرف بزنم باید به دنبال این باشه که خدا چی رو میپسنده

واقعا همینه ک گفتیه.البته یچیز دیگه ک من فک میکنم تو این دوران باب شده اینه که.این دوست من در دوران دبیرستانه.و اصولا در این سن حالا چه دختر چه پسر به سن بلوغ که میرسن دوست دارن بیشتر به ظاهر و کارای مادی خودشون توجه کنند.واین خیلی بنظر اثر میذاره روی رابطه معنویشون.از اون طرف دوستان و اطرافیان فرد هم روی اون اثر میذارن.

میشه در این مورد هم راهنمایی کنی که چطوری از فاز مادی و دنیوی خارج بشه و فقط به تیپ و مد فکر نکنه؟؟بازم ممنون عزیزم:53:
 

ARKA

مدیر انجمن صندلی داغ
"بازنشسته"
دوستان سلام
سلام به خواهر بزرگوار
:53:



این دوستم میگ اره خدارو قبول دارم ولي خيلي چيزاي ديگرو قبول ندارم دلم بگيره بخوام باهاش حرف بزنم قرانم ميخونم اما معنيشو.
نماز خوندن بايد از روي علاقه باشه نه از روي عادت من ميخوندم چون عادت كرده بودم من دوستدارم مثه عربا باشم دينم كه به اجبار عربي شد با اينكه خودمون زرتشت داشتيم اگه نماز خوندن يجور حرف زدن با خدا من ميخوام به زبون خودم حرف بزنم


خب خیلی خوبه که خدا رو قبول داره و اینکه وقتی دلش میگیره قرآن میخونه نشان دهنده عشق واقعیش به خداست....اصل قرآن در فهمیدن قرآن هست یعنی بدونیم قرآن چی میفرماید تا به آرامش برسیم و برای فهمیدن باید معناشو خوند...و این دوستت کار درستی میکنه...چون بعضی از ما حتی معنیشو هم نمیخونیم....
البته خیلی خوبه که عربی هم خونده بشه...چون این الفاظ عربی توی قرآن از وجود خدای مهربانیها ساطع شده...تولید شده از وجود خداست مثل حرفهای من و شما عادی نیست..برای همین حتی یه کلمه قرآن مقدس هست...چون خدای متعال این حروف و کلمات عربی رو شخصا و بدون واسطه فرمودند...نه اینکه کسی به ذهنش برسه و قرآن رو بنویسه.....خب حالا وقتی میگه خیلی چیزها رو قبول ندارم خب اینم بد نیست...چون بعضی چیزها الان توی جامعه هست که اصلا مورد قبول اسلام نیست.....بهش بگو شما که قرآن میخونی اون چیزی که قبول نداری ببین توی قرآن هست؟ اگه هست قبول کن...هرچی قرآن گفته قبول کن

میگم خیلی چیزا مث چی؟؟میگه:خيلي چيزا مثلا چرا نبايد دينمو خودم انتخاب كنم
خب همه باید دین خودشون رو انتخاب کنن....

در اسلام هیچ اجباری نیست اما بهترین دبن همین اسلامه...اگه واقعا کسی دنبال دین و حقیقت میگرده اول باید تحقیق کنه...وقتی تحقیق کرد به حقیقت میرسه که اسلام بهترین دینه حتی خدا رو شکر میکنه مسلمان آفریده شد....برای توضیح این مطلبو رو بخونید:
انتخاب حق هر انسانی هست و جز حقوق انسان بشمار میره...و تنها انسان هست که حق انتخاب داره و همیشه توی انتخاب راه و مسیر و آینده ای دو حالت بیشتر نیست یا راهی که به انسان سود برسونه و عاقبت نیکویی داشته باشه و یا اینکه راهی که عواقب بد و ناراحتی و بدبختی داره....عقل ما حکم میکنه حالا که ما میتونیم انتخاب کنیم پس باید راه خوب و راه اول رو انتخاب کنیم چون هیچ انسانی نیست که دنبال بدبختی باشه....پس باید بهترین راه رو انتخاب کنیم که عاقبت خوبی داشته باشه.....
خب حالا هدف ما از انتخاب عاقبت خوب چیه؟هدف همه ما توی زندگی اینه که دنبال آرامش هستیم یعنی اگه به ما بگن شب نون و پنیر بخور ولی با آرامش بخوابی رو انتخاب میکنی یا اینکه شب جوجه کباب بخوری ولی تا صبح مثل از دندون درد زجر بکشی؟...خب مسلما همه ما گزینه اول رو انتخاب میکنیم چون دنبال آرامش هستیم...کیفیت زندگی فرقی نمیکنه.....درسته که خوبه که شب جوجه کباب بخوریم و شب با آرامش بخوابیم اما وقتی آرامش نباشه به یه نون پنیر هم راضی هستیم و این ذات بشره....ذاتا انسان موجودی بی نهایت طلب هست یعنی توی کل عالم تنها موجودی که دنبال بینهایت هست انسان هست...هرچی بیشتر پول بدی بیشتر میخواد...کل سیاره زمین رو بدی میگه نه کمه منظومه شمسی رو هم بده....یعنی بینهایت رو میخواد.....توی همه زمینه ها اینطوره ...توی پول ثروت و ملک و مال....سلامتی....خوشبختی ..آرامش.. بقاء..خب اینجا عقل ما حکم میکنه که دنبال بی نهایتی باشیم که نابود نشدنی باشه......یعنی یه انسان سالم عقلی اگه واقعا عقل داشته باشه کمی با خودش فکر کنه میبینه که دوست داره که دنبال بینهایتی باشه که نابود شدنی نباشه.....خب همه دنبال طلا هستند...بیایم فکر کنیم که آیا طلا ابدی هست؟ خب مشخصه که نیست....آیا پول ابدی هست؟ جواب نه...آیا این دنیا ابدی هست؟ نه.......حالا خدا چی؟ خدا ابدی هست؟ جواب آره....آرامشی که از خدا میگیریم چی؟ جواب بله....
پس تنها بینهایتی که ابدی هست و نابود نشدنی خداست...همه انسانها دنبال بینهایتن و دنبال آرامش اما این آرامش رو در غیر بی نهایت یعنی این دنیا جستجو میکنن....اشخاصی مثل معاویه هم بی نهایت طلب بودن ولی این بینهایت طلبی رو در زمین جستجو میکردن.....نه در خدا ..........
پس با دلیل عقلی متوجه شدیم که تنها زندگی با خدا شیرین هست و زندگی که بوی خدا بده آرامش ابدی رو بهمون هدیه میکنه و انسان همیشه لذت میبره.....خب حالا این خدای بینهایت و آرامش دهنده انسان رو خلق کرد....و حالا یه لطفی کرده به ما....اینکه ما رو به راه راست هدایت کنه.....به همون دوستت بگو آیات 38 و 39 سوره مبارکه بقره رو مطالعه کنه.....چون خدا فرموده که و پیامبرانی را برای هدایت شما فرستادیم پس از ایشان اطاعت کنید تا نه حزنی داشته باشید و نه اندوهی(یعنی همون آرامش) و اگر کسانی از شما از آنها اطاعت نکنند آنها را عذاب سختی میدهیم......
خب حالا وقتی پای پیامبران به موضوع باز شد باید به بررسی پیامبران بپردازیم خب زیاد نمیخوام توضیح بدم اما خلاصه و بصورت مفهومی میگم:
شما انسان رو یه دانش آموزی در مدرسه فرض کن و پیامبران رو معلم این دانش آموز!
وقتی دانش آموز وارد کلاس اول میشه معلم میاد الفبا رو یاد میده.....وقتی میره کلاس دوم معلم باهمون علم قبلی دروس رو کاملتر توضیح میده....دانش آموز میره کلاس سوم و معلمی دیگه میاد به علم به مطالب قبل دروس رو کامل تر میکنه.....این دانش آموز پله ها رو روز به روز طی میکنه تا دیپلم میگیره و وارد دانشگاه میشه...اما وانجا دیگه با معلمی سر رو کار نداره...با استاد دانشگاه کار داره.....این دانش اموز خودش میشه یه پا معلم......که میتونه به خیلی ها چیز یاد بده
انسان همینطوره اولین پیامبری که شریعت و برنامه دینی آورد حضرت نوح(ع) بود......و همه ور عوت به خداپرستی میکرد همیچوقت نیومدند احکام رو ریز کنن..... و فقط در حد شعور اون موقع بشر دعوت به خدا میکند...مثل همین معلم توی مدرسه .....این معلم هیچوقت به دانش آموز اول ابتدای نیماد معادله هندسی رو یاد بده...اول الفبا رو یاد میده.......یواش یواش پیامبر دیگه اومد و پیامبر قبلی رو تصدیق کرد ....مثلا همین معلم توی مدرسه نمیاد بگه که معلم کلاس اول هرچی به شما گفت دروغ بود.....میاد میگه خب معلم قبلی دروس رو به شما یاد داد حالا من درس جدید میدم و دروس قبلی رو کامل میکنم.........این روال ادامه داره آبجی که نیازهست تاریخ انبیآئ مورد مطالعه قرار بگیره......اما وقتی دین توحیدی به اسلام میرسه خلاصه و چکیده همه احکام قبل رو به طور کاملو تکمیل شده بیان میکنه.....حالا کسی که میخواد توی دین یهود و مسیحیت بمونه باخودشه اختیار دست خودشه مثل کسی که تا سوم راهنمایی بیشتر نمیخونه....و فکر میکنه علم تا همینجاست....به همون دوستت بگو دین اسلام تکمیل کننده تمامی دینها و ادامه دهنده اونهاست.........وقتی این انسان مسلمان شد به عبارت همون مثال مدرسه حالا وارد دانشگاه شده......باید دروس رو تخصصی تر و کاملا مطالعه کنه.....که استادای این دانشگاه 14 نفر هستن.........14 معصوم(ع) که دین اسلام رو که چکیده زحمات و مشقتهای انبیاء و احکام الهی اونهاست که تکمیل شده هست رو تفسیر و تبیین و باز میکنه و توضیح میدن.....که حتی با لبخند زدن هم برنامه داره........
اما لازم بذکره که تحقیق برای شناخت دین یه کار واجبی هست........برای همه واجبه.....توی دین اسلام دو حالت اعتقادات داریم......یک: اعتقادی که باید تحقیق کنیم تا ثابت بشه. مثل وجود خدا ..نبوت پیامبران...امامت....عدل خدا...معاد....دو: اعتقادی که باید تقلید کنیم مثل نحوه نماز و روزه و حج و زکات و خمس و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر و تولی و تبری.
هر مسلمانی باید خدا براش ثابت بشه نباید بگیم چون یکی از امامان فرمود خدا هست پس هست....نه نباید توی این مسئله تقلید کرد....باید تحقیق کرد که عقلی توی تاپیکهایی که گذاشتم عرض کردم.....و تمامی این مطالبی که انیجا عرض کردم نتیجه تحقیقاتی بود که چند سال دنبالش بود تا به این ساده بیان شد. نمیدونم تا چه حد تونستم طلب رو برسونم...امیدوارم که این مطالب تونسته باشه جواب سوالای شما باشه

حتي اينكه چرا نمازو بايد عربي بخونم وقتي دارم باهاش حرف ميزنم دوسدارم زبون خودم باشه يا خيلي چيزاي ديگه.
وقتی خدا و اسلام قبول کردیم وثابت شد برامون دستورات اونهم برامون ثابت میشه....خیلی خوبه که آدم با خدای خودش با زبان خودش راز نیاز کنه مشکلی نیست...اما نماز رو باید عربی خوند...چون توی کلام خدا نهفته هست......راهکار برای اینکه متوجه بشیم توی نماز چی میخونیم اینه که معنی نماز رو یاد بگیریم .....که وقتی توی سجده میگیم سبحان الله ربی العلی و بحمده...یعنی پاک و منزه است خدا بلند مرتبه ای که او رو ستایش میکنم...وقتی جمله عربیشو میگه توی ذهن این معنی تداعی بشه...اونقت هم لذت سجده و درک میکنه و بیشتر عاشق خدا میشه و هم اینکه حرف دلشو زده و هم نمازشو درستو صحیح خونده ....

موفق باشید

:53:


سلام :53:

مررررررررسی داداش عرفان عزیز:53:توضحاتتون خیلی خوب بود:53:

دیشب وقتی این تاپیک رو گذاشتم یه حرف دیگه اش هم یادم رفت بذارم ودر مورد اون هم بخوام برام توضیح بدین.اینکه این دوست من میگه من پیامبران و امامان رو قبول دارم..ولی همیشه سخنرانیای رو در موردشون گوش میدم بنظرم زندگیشون رو بزگنمایی میکنن:(:| میدونی واقعا نمیدونم چرا اینجوری میگ...:(باز لااقل از این خیلی خوشحال شدم که ترجمه قرآن رو بعضی اوقات میخونه...بنظر منم درک اینکه خدا چی گفته و تفکر در ایاتش هم خیلی خوب و عالیه.

خوش بحالتون که تحقیقات تویه این زمینه داشتین...:53:

میگم در مورد این ک چرا نماز رو ب عربی میخونیم شما گفتید::چون توی کلام خدا نهفته هست...

خب واس من قابل درکه ولی من فک میکنم اگ به این دوستم اینو بگم قصه حضرت موسی و چوپان رو برام مثال میزنه.
ببخشید که با سوالاتم اذیتتون میکنم.ولی دلم میخواد تلاشمو برای دوستم کنم.


داداش عرفان من تویه پست قبلی هم گفتم ولی اینجا دوباره برای شما میگم.اینک اکثریت جوانان و نوجوانان ما به بلوغ که میرسن مادی گرا میشن.چطور بنظر شما میشه اونارو با توجه به تاثیرات دوستان اطرافیان و جامعه امروزی به سمت معنویات جذب کرد؟؟

ممنونم از توجه و توضیحاتتون.امیدوارم همیشه موفق باشین.
:53:
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
اینکه این دوست من میگه من پیامبران و امامان رو قبول دارم..ولی همیشه سخنرانیای رو در موردشون گوش میدم بنظرم زندگیشون رو بزگنمایی میکنن:
خب خیلی خوبه که میگه قبول دارم اما برای رسیدن به حقانیت این مطلب نیاز به مطالعه هست و شخصا خودم سخنرانیها رو گوش نمیدم اگه گوش بدم سخنرانیهای مراجع عظام مثل آیت الله وحید خراسانی و آقای قرائتی رو گوش میدم چونکه از دل قرآن حرف میزنن و با دلیل و مدرک...البته بقیه هم همینطورن ولی فقط این بزرگوار.....

خب از جهاتی نظرش از واقعیت دور نیست چراکه انبیاء و امامان مثل ما یک انسان بودند مثل ما غذا میخوردند و توی کوچه بازار راه میرفتند و بیمار میشدند عصبانی میشدند خوشحال میشدند ناراحت میشدند میخندیدن گریه میکردند و تولید مثل میکردند روابط زناشویی داشتن شوخی میکردند و خیلی چیزهای دیگه و از لحاظ وجود ظاهری فرقی نداشتند و تنها فرقی که بود این بود که این امورات رو طی نظم و برنامه خاصی و با باورهای اعتقادی خاصی انجام میدادند و این مسائل رو برای ما باز کردند...گاهی اوقات بعضی ها طوری وانمود میکنند که انگار این بزرگواران مثلا اصلا خنده و شوخی نمیکنند یا مثلا کارهای ریز زناشویی رو انجام نمیدادند...نه بلکه طبق همین کارهای طبیعی ما ...اینکارها رو هم انجام میدادند...اما چون وجود این بزرگواران در ذهن ما بیشتر در موضوع اعتقادی هست نیاز به باز کردن مسائل جزئی نیست......لزومی نداره بدونیم فلان پیامبر از غذایی خوشش میومد.....فقط در همین حد برای ما مهم هست که رفتارها و باورهای ایشون به چه شکل بوده و اینکه با توجه به این باورها ما زندگیمون رو تنظیم کنیم.......و یکی از علتهایی که برای این دوست شما حالت بزرگنمایی شده همین هست که چون فقط همه کارهای مثبت و بزرگوارانشون برای ما بیان شده و مسائل جزئی زیاد باز نشده.......

میگم در مورد این ک چرا نماز رو ب عربی میخونیم شما گفتید::چون توی کلام خدا نهفته هست...

خب سوال خوبیه که خیلی ها میپرسن که به این سوال به دو شکل پاسخ میدم:

پاسخ نخست
فرض كن اسلام اجازه داده بود نماز به زبان غیر عربی خوانده بشه، فکر میکنی كه چه مشكلاتی برای مسلمانان پیش می اومد؟ باید توجه کنیم كه اسلام خواسته است مسلمانان سراسر جهان به صورت یك ملت و امت واحد زندگی كنند، به ویژه از نظر سیاسی و اقتصادی، یك واحد بزرگ سیاسی و اقتصادی در سراسر جهان باشند تا بتونن استقلال، عزت و اصالت خودشونو حفظ كنن.
با توجه به این كه وحدت، از اركان امت اسلامی هست ، باید عواملی برای تقویت پیوند میان مسلمانان پیش بینی بشه. یكی از این عوامل یك رنگ بودن و یك جور بودن در برخی از عبادات، از جمله « نماز» است كه اصلی ترین عبادت مسلمانان است.
خوب دقت كنید: اگر قرار باشه مثلاً در مساجد انگلستان، مردم به زبان انگلیسی نماز بخونن و در ایران به زبان فارسی و در تركیه به زبان تركی و در مساجد حجاز به زبان عربی، یك مسلمان اهل انگلیس یا ایران وقتی كه به حجاز مسافرت می كنه و به یكی از مساجد وارد می شه خود را كاملاً غریبه احساس می كنه حتی در كشورهایی كه اهالی آن دارای گویش های مختلفی هستند و یا لهجه های متفاوتی برای یك زبان وجود دارد، باز این مشكل وجود داره.
یا وقتی كه یك مسلمان عرب زبان به ایران یا تركیه بیاد و به مساجد بره، هیچ آشنایی با قرائت اونا نداره و نمی تونه در جماعت آنان شركت کنه.
اذان نماز هم همینطوریه.... هدف از اذان، اعلام وقت نماز است. اگر قرار باشه اذان به غیر عربی باشه، چنانچه یك مسلمان عرب زبان یا انگلیسی زبان مثلاً به ایران مسافرت كنه و بخواد بدونه مسجد كجاست و آیا وقت نماز شده است یا نه، اگه اذان به زبان فارسی گفته بشه، تشخیص نمیده كه آیا این اذان است كه خوانده شد و یا آواز. در حالی كه همین آشنایی لفظی با نماز و اذان باعث می شه كه هر مسلمانی به هر یك از ممالك اسلامی بره میتونه در مساجد شركت كنه و نماز بخونه.اذان و نماز برای او همان مفهومی رو داره كه در كشور خودش داره.از طرفی این نماز یكسان و به یك زبان مشترك ،باعث میشه مسلمان در كشورهای اسلامی دیگر احساس غربت نكنه بلكه با ساير مسلمانان احساس اشتراك ، برادری و وحدت داشته باشد.


پاسخ دوم
علاوه بر مطلب بالا، مسئله نماز جماعت و نماز جمعه هست . امام نماز را به چه زبانی بخوانه تا برای مأمومین مفهوم باشه؟ به زبان عربی، تركی، فارسی، انگلیسی و یا ... یا در مراسم بزرگ حج چیکار باید كرد؟ هر سال صدها هزار نفر مسلمان در ایام حج واجب ، در مكه و مدینه دور هم جمع می شن. اونجا نماز ها را به چه زبانی بخونن؟
الان وقتی كه در مسجدالحرام نماز جماعت خوانده می شه همه مسلمانان ، امام و مأموم، به یك شیوه نماز می خونن. اگه این هماهنگی نباشه، آیا فلسفه حج كه تحقق وحدت و یكپارچگی اسلامی است تحقق پیدا میکنه؟
پس بهتره نماز و اذان و اقامه كه اعلام عمومی برای نماز هست به یك زبان عمومی اسلامی باشد كه همه اون رو بفهمن و این زبان ، خود بخود زبان قرآن ، یعنی عربی خواهد بود.

قبول داریم كه بهتره نماز به زبان عربی خونده بشه و مسلمانان باید اون رو یاد بگیرن. اما همه مسلمانان نمی تونن معنای جملات نماز رو یاد بگیرن. نمازگزاری كه نماز می خونه ولی معنای جمله هایی رو كه می گه نمی دونه، نمازش ناقصه. یعنی ؛ نمازش بدون روح و حالت نیایش هست
حل این مشكل به این نیست كه بگیم: هر مسلمانی نماز رو به زبان خود بخونه. این جور كه حل مشكل كردن، كار انسان های تنبل و كم كار هست. ما در دوره ای زندگی می كنیم كه بسیاری از كودكان و نوجوانان دنیا دست كم با یك زبان خارجی آشنا هستن و این موضوع، یكی از نشانه های رشد و از عوامل پیشرفت هر ملت به شمار میاد. توی همین كشور خودمون دانش آموزا از سال اول راهنمایی شروع به یادگیری دو زبان خارجی ( انگلیسی و عربی ) می كنن. چه اشكالی داره كه بچه های مسلمان ، سی چهل جمله عربی بدونن طوری كه وقتی با یك مسلمان دیگه روبه روی میشه ، به اندازه سی چهل جمله ، زبان مشترك داشته باشن و این انگیزه ای بشه تا همه مسلمانان به اندازه تفاهم با همدیگر زبان عربی را یاد بگیرن؟
جمله های نماز با اذان و اقامه ، جمعا 29 جمله كوتاه هست ، و بدون اذان و ا قامه 20 جمله است. یاد گرفتن 20 یا 29 جمله عربی با معنی روشن آن ، برای هر كس كه علاقه داشته باشد، كار ساده ای هست.




داداش عرفان من تویه پست قبلی هم گفتم ولی اینجا دوباره برای شما میگم.اینک اکثریت جوانان و نوجوانان ما به بلوغ که میرسن مادی گرا میشن.چطور بنظر شما میشه اونارو با توجه به تاثیرات دوستان اطرافیان و جامعه امروزی به سمت معنویات جذب کرد؟؟
والا عرض کنم که مهمترین چیزی که میتونه تاثیر گذار باشه بحث محیط هست...اول محیط خانوادگی و محیط دوستان و جامعه ای که توی بزرگ میشه..... بعد چیزی تاثیر بیشتری داره نوع تربیت هست که باز به خانواده برمیگرده.....مثلا بچه ای رو در نظر داشته باشید که توی یه خانواده روحانی ساده زیست و پر تلاش و واقعا خوب رشد کنه با یه بچه ای که توی خانواده پولدار و بدون درد که خاد توی زندگیشون معنا نداره.....خب همین توی نوع تربیت خیلی تاثیر میذاره و نوع نگرش اون بچه ها با هم زیمن تا آسمون متفاوت هست......... برای تغییر نگرش بعضی از مادی گراها خودمم نمیدونم چیکار باید کرد اما اینو میدونم که برای جلوگیری از این مسائل نوع تربیت رو تغییر بدیم و اینکه محیط رو مراقب باشیم......
در مرود اینکه چطور میشه اونا رو به معنویات جذب کرد باید به عقل و منطق رجوع کرد که توی پست قبلی همین تاپیک گفتم که عقلا آدم دوست داره راه خوب رو بره چون عقلا نیاز به آرامش داره و این ذات بشره...که بعدشم گفتم که آرامش ابدی به وجود چیزهای ابدی هست....که بازش کردم و توضیح دادم که خدا تنها وجود ابدی هست که انسان باهاش آرامش میگیره..... وقتی خدا ثابت شد دیگه زندگی بدون یاد خدا و عشق خدا برامون سخت میشه....و قتی عاشق خدا شدیم ...خدا خودش توی دل ما نوری قرار میده که راه رو راحت تر پیدا کنیم.....برای رسیدن به خدا و شناخت خدا همین قرآن کافیه بعد که قرآن ثابت شد اهل بیت(ع) برامون ثابت میشه.... و این دو در کنار هم باعث میشه که به خدا یعنی همون آرامش ابدی که عقلا ثابت کردیم در ذات بشر هست برسیم..........



موفق باشید خواهرممممممم:53:
 

baharealam

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
سلام .
درباره نماز رو عربی خوندن ضمن اینکه حرفای بقیه دوستان رو تایید میکنم میخوام یه پیشنهاد بهت بدم که احتمالا دوستت قبول می کنه...
اول از همه بشین و نعمت هایی که خدا بهش داده رو نام ببر.مثلا بگو به نظر تو سلامتی و پدر و مادر و خیلی چیزای دیگه که از زندگی دوستت می دونینعمت نیستن؟عایا خدا میتونه اینا رو ازمون بگیره یا نه؟پس لطفه...یه جوری بگو که کلیشه نباشه که مثلا همه جا میگن پدر و مادر نعمتن و از این حرفا...
طوری بگو که اونم اقرار به این نعمتا بکنه..
بعدش بگو که :خب حالا اگه یه نفر به تو یه لطف بزرگی بکنه تو سعی نمی کنی جبرانش کنی؟
بعد که بله رو گفت(تاکید میکنم جوری باید مطرح کنی که به این اقرار ها برسه) بگو حالا اگر اون فرد بیاد و بگه فلانی! اگه میخوای جبران کنی بیا و مثلا برام فلان کارو کن تو انجام نمیدی عایا؟
بعد از تایید دوستت بگو:حالا خدا هم در مقابل این همه لطف و نعمت بهمون گفته برای تشکر نماز بخونیم و این شکلی هم بخونیم...به نظرت درسته که ما بگیم نه من نمی خوام و دوست دارم خودم فارسی با خدا حرف بزنم به جای نماز خوندن؟ینی در مقابل این همه لطف نماز خوندن کمترین کار ما برای جبران کمی از لطف خدا نیست؟اینم مثل همون مثاله...

در مورد قصه حضرت موسی و چوپان هم این مربوط به نوع ارتبا برقرار کردن با خداست که هر کس یه جور با خدا دردو دل و دعا میکنه ولی نماز چیزیه که خود خدا گفته انجام بدید که به نفعتونه...خدا مگه عالم نیست؟اونوقت ما میتونیم بگیم که نه این راه ما از نماز- که راهیه که خود خدا گفته بهترینه - موثرتره؟

اگر دوستت آدم حق پذیر و منطقی باشه به نظرم قبول میکنه....
 
بالا