هيچ مژگان دراز و عشوه جادو نكرد آنچه آن زلف دراز و خال مشكين كرده اند
ارغوان کاربر فعال "بازنشسته" 4/5/14 #4,471 هيچ مژگان دراز و عشوه جادو نكرد آنچه آن زلف دراز و خال مشكين كرده اند
*IMAN* خودمونی "منجی دوازدهمی" 4/5/14 #4,472 دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند
ارغوان کاربر فعال "بازنشسته" 4/5/14 #4,473 دل میرود ز دستم، صاحب دلان، خدا را! دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
*IMAN* خودمونی "منجی دوازدهمی" 4/5/14 #4,474 آري آري نوجواني ميتوان از سر گرفتن گر توان با نوجوانان ريخت طرح زندگاني
ارغوان کاربر فعال "بازنشسته" 4/5/14 #4,475 یا رب! این شمعِ دلْ افروز زِ کاشانه کیست؟ جان ما سوخت؛ بپرسید که جانانه کیست
*IMAN* خودمونی "منجی دوازدهمی" 4/5/14 #4,476 توخود ای گوهر یکدانه کجایی آخر کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
ارغوان کاربر فعال "بازنشسته" 4/5/14 #4,477 دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو بازپُرسید خدا را که به پروانه کیست
مسافر کاربر ویژه "بازنشسته" 4/6/14 #4,478 تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق هر دم آمد غمی از نو بمبارک بادم
مسافر کاربر ویژه "بازنشسته" 4/6/14 #4,480 با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی