اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چشم خیسم به تماشای دری سوخته شد
آن زمانی که به پشتش سپری سوخته شد

شبنم چشم من انگار بهارش آمد
تا که صحبت ز تقلای پری سوخته شد

باغبانی که به زحمت گل خود را رویاند
زحمتش با نفس بی هنری سوخته شد

صورت ماه گلش در اثر باد سیاه
پیچ ها خورد و نهایت قمری سوخته شد

روی مهتاب به هنگام تلاقی با شب
آنچنان گشت که قلب پدری سوخته شد

قامت پیکر او فرش قدم ها شد ، تا ...
عاقبت قلب گل از بی ثمری سوخته شد

بگذریم از در خانه که میسوزم از او
شرم دارم که بگویم پسری سوخته شد
[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

آه زینب جان در آغوشش کمی آهسته تر ...
بر تن مادر نشانی هست از آغوش ِدر!


آن قدَر از خارها بر برگ گل رد مانده که -
بوسه ی باران ندارد روی بهـبودی اثـر


درد دارد قامت یاسی که طوفان دیده است
روی دست زخمی اش آرام تر بگذار سر


این تماس آخر موی تو با دستان اوست
بعد از این باید ببافد گیـــس هایـت را پدر


اشک ها را پاک کن مادر نگاهت می کند
با همین چشمان بسته از همیشه بیشتر !


شهر نامردیست اینجا کاش آرامم کـنـد
چشم های چاه بعدازفصل سرد این سفر
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره زنده شدم با دعای مادرتان[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]قلم زدم و سرودم برای مادرتان[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره دفتر شعرم ستاره باران است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و شمس فاطمه بر روی جلد تابان است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره کاغذ دفتر چه قدر نورانی است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره چشم مدادم چه قدر بارانی است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره خط نوشتن چه منجلی گشته[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خوشا به حال دلم قافیه علی گشته[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره طبع سرودن شبیه قرآن است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و قطره قطره ی کوثر ملاک اوزان است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره بغض عجیبی میان تلمیح است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره بارش باران ، زمان تلمیح است[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]صدای ناله ی سردی میان یک کوچه[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره قامت ماه کمان یک کوچه[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره غارت حقّ و صدای یک سیلی[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره یاس سپیدی رخش شده نیلی[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره کاسه ی برگی به روی خاک زمین[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و آن طرف گل زخمی به روی خاک زمین[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره شبنم برگی چکید در دلها[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و نقش مقتل دل شد ندای وا امّاه[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره حمله ی گرگان به خانه ی احزان[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره کشتن یوسف به پشت درب آن[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دوباره چشم مدادم شده یم خوناب[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چو میخ را که سرود طاقتش دگر شد تاب[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نفس برید و نشست و به پای فاطمه مُرد[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]میان روضه ی پهلو ، برای فاطمه مُرد[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به روی قبر مدادم نوشته شد زهرا...[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]...ز غصه ی غم حیدر برید از دنیا[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

تا سرفه میکنم بدنم درد میکند
زینب مرا نبوس، تنم درد میکند
از من نخواه با تو کنم درد دل علی
تا حرف میزنم دهنم درد میکند
پا تا سرم شکسته که وقتی فرشته ها
بر روی بال میبرنم درد میکند
بهتر که باز مانده دو چشمم که دیده ام
تا پلک روی هم بزنم درد میکند
اسما بیا و فاطمه را رو به قبله کن
این روز آخری بدنم درد میکند
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

من بیشتر برای شما گریه می کنم
دیگر نپرس اینکه چرا گریه می کنم
آقا ، تمام فاطمه نذرِ نگاه توست
آری امیر ، داغ تُرا گریه می کنم
از دست مهربانیِ همسایه ها دگر
از این به بعد پیش خدا گریه می کنم
جانی نمانده است که ریزم به پایتان
بی جانم و بدون صدا گریه می کنم
***
گفتم برای فاطمه جانی نمانده است
حتی برای اشک ، توانی نمانده است
گفتی بمان ، امان بده با حیدرت برو
وقت سفر رسیده ، امانی نمانده است
بعد از سه ماه ، ماه به تو سر زده ، بیا
سیرم نگاه کن که زمانی نمانده است
این پیرزن ، جوانِ دو سه ماهِ قبلِ توست
در پیکرم اثر زجوانی نمانده است
ماهِ شکسته ی نود و پنج روزه ام
تا لحظه ی غروب ، زمانی نمانده است
***
او رفت و هرچه بود ، خدا برد با خودش
حتی ز قبر یار ، نشانی نمانده است
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

درب وا شد و به گوش همه
تق ترقهای استخوان آمد
مادرم فرصت دفاع نداشت
پشت هم ضربه ناگهان آمد
شعله بالا گرفت و انگاری
مادرم بین شعله ها میسوخت
میخ هم داشت مادر من را
لای دیوار و در به هم میدوخت
و صدایی شکستنی در گوش
بند بند پدر زهم بگسست
فضه فریاد زد : گمانم که
فاطمه بار شیشه اش بشکست
پدرم گفت اینچنین با این
دل رنجور تا مکن زهرا
این قدر پیش چشمهای علی
کفنت را جدا مکن زهرا...
حالتان خوب نیست کدبانو
نان چرا می پزی عزیز دلم؟
حین برخاستن ز بستر خود
لب چرا می گزی عزیز دلم؟!!!
تو که خوردی زمین به خود گفتم
مرد خیبر چه بی زره شده است
معجـرت را بگیر... می دانم
گیسوانت گره گره شده است
معجـرت را بگیر می دانم
مثل یک مرغ بسته پر شده ای
فاطمه جان به نسبت دیروز
کمی امروز پیـرتر شده ای
وقت شانه به موی دختـرمان
فکر کردم یقین فرج شده است
شانه افتاد... با خودت گفتی
دستهایم چرا فلج شده است؟؟؟!
بانوی خانه ام هنوز آیا
بین بستر دچار سر دردی؟
با دو دستت تمامی شب را
هی پی جانماز می گردی
بالش ات را عزیز من دیگر
هی نوازش مکن به پیش حسن
این قدر نیمه شب نخوان با خود
لای لایی بخواب محسن من...!
فاصله بین هر نفسهایت
به گمانم گسسته تر شده اند
درد تو بیشتر شده نکند
مهره هایت شکسته تر شده اند!!!؟
السلام علیک گفتمو آه
لرزه را در کلام تو دیدم
بدی حال جسمی ات را من
از علیک السلام فهمیدم
بوی رفتن گرفته ای بانو
بودنت را نبود خاتمه ای
کار تابوت تمام شد اما...
تو برایم همیشه فاطمه ای...
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

مجلس بدون اشک تو آقا نمیشود
اصلا بساط روضه مهیا نمیشود
آقا تو روضه خوان غم مادرت بشو
هر کس که روضه خوان زهرا نمیشود
از کوچه نه، میخ نه، از لحظه ای بخوان
که چشمها از غم آن وا نمیشود
قنفذ نه از مغیره نه از غلاف نه
این درد ها در غزلم جا نمیشود
آقا بیا و روضه ی مادر خودت بخوان
این روضه بی صدای تو زیبا نمیشود؛
مادر دو بخش نه دو تکه دو نیم شد
از آن به بعد حال علی هم وخیم شد
زیر شکنجه چهره ی زهرای ما شکست
زانو کشید...خورد زمین...لحظه ای نشست
یک لحظه در هجوم اشرار بی پدر
لکنت گرفت مادر سادات پشت در
آتش به دور مادرمان در طواف شد
قنفذ ز مالیات مدینه معاف شد
هفده حرامزاده و یک صحنه پر ز درد
از کودکی عمه ی ما مو سفید کرد
مادر درست عین جنینش خمیده شد
وقتی صدای گریه ی محسن شنیده شد
هی اشک من نوشتم و با اشک خوانده ام
اشکی شبیه اشک تو مولا نمیشود
یابن الحسن ببخش ولی هیچ واجبی
چون انتقام سیلی زهرا نمیشود
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

شكسته تر شده و دست بر كمر دارد
چه پيش آمده ! آيا حسن خبر دارد؟
به گريه گفت كه زينب مواظب خود باش
عبور كردن از اين كوچه ها خطر دارد
شبيه روز برايم نرفته روشن بود
فدك گرفتن از اين قوم دردسر دارد
گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...
تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد
شهود خواسته از دختر نبي خدا
اگرچه ديده سندهاي معتبر دارد
سكوت و صبر و رضاي خدا به جاي خودش
ولي اگر پدرم ذوالفقار بردارد...
كسي نبود به معمار اين محل گويد
عريض ساختن كوچه كي ضرر دارد!؟
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

شُور کردند که دهند تو را عذاب

اولی و دومی های خراب

مانده روی خاک آن ختم رسل

در سر خود آورند چندین سراب

***

دومی برحرف خود کرده عمل

هیزمی آورده چون پشت جمل

فاطمه آمد آن دم پشت در

آن که حُرمَش بوده واجب از ازل

***

کودکان هم شاهد این لحظه اند

بوتراب و کودکان در چاره اند

قصد او باشد جلوداری ز حق

دشمنان او علیها لعنه اند

***

فاطمه گفتا که ما را با تو چه

هیزم آوردی به پشت در که چه

فاطمه هستم بلی دخت نبی

پای بر حرفِ رسول خود نَه نِه

***

آتشی افکند بر جان حطب

این حَلُویِ آتش و نخل رطب

نار سوزانده تمام بطن در

میخ در نزدیک شد تا یک وجب

***

فاطمه سعی اش براین شدآن زمان

کودکش را حفظ نماید آن میان

جا گرفت بغض علی در قلب او

پای نحس خود به در زد آن چنان

***

با لگد آن لنگه ی در وا نمود

در توانش هر چه بود آن جا نمود

با غلاف خویش بر پهلو زد و

فاطمه فریاد یا بابا نمود

 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار فاطمیه (ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را
افتاده ديد قامت آقاي خانه رافرياد زد سَر همه : هيزم بياوريدآتش ، گرفت دامن ِ درياي خانه راحدسش درست از آب در آمد ، ميان درشش ماهه سقط گشت و سراپاي خانه رابويي شبيه ياس گرفته كه مي كُشداز اين به بعد حيدر تنهاي خانه راياد آوري ز قد كماني فاطمه استبايد عوض كني مصلاي خانه رازهرا كه رفت از نفس افتاد و رنگ باختاينگونه خواستند مسيحاي خانه را
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا