جملات جالب حسین پناهی

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
jamejamonline.ir_Media_images_1387_05_25_100946504461.jpg



*
اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند*
*دیگر گوسفند نمیدرند*
*به نی چوپان دل میسپارند و گریه میکنند...*



*ميداني ... !؟ به رويت نياوردم ... ! *
* از همان زماني كه جاي " تو " به " من " گفتي : " شما " *
*فهميدم *
*پاي " او " در ميان است ...*



**اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!*



*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*



*این روزها به جای" شرافت" از انسان ها *
* فقط" شر" و " آفت" می بینی !*



*میدونی"بهشت" کجاست ؟ *
*یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! *
*بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری...*




*وقتی کسی اندازت نیست *
* دست بـه اندازه ی خودت نزن...*



*می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما*
* بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...*


*مگه اشك چقدر وزن داره...؟ *
*که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم...*





*من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...*
* یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم *
* ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...*
*و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم



 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : جملات جالب حسین پناهی

گاهی چقدر دلم برای یک خیال راحت تنگ میشود.

حسین پناهی
 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : جملات جالب حسین پناهی





ین روزها "بــی” در دنیای من غوغا میکند! بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ، بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا ، بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام ،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح ، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
بــیتو بــیتو بــیتو……


می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"


از آجیل سفره ی عید
چند پسته ی لال مانده است
آنها که لب گشودند
خورده شدند
انها که لال مانده اند
می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته ی لال،
سکوتش دندان شکن است..


حسین پناهی

 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"



بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر ، مهر مادر ، جانشین ندارد
شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!


حسین پناهی
 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"



صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم...!



حسین پناهی
 
بالا