♥۞♥ "بهاریـــــه کبــــود"♥۞♥

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
قسمت دهم:

ابوسفیان های عصر ما و تشیع انگلیسی
www.mashreghnews.ir_files_fa_news_1393_12_25_949143_790.jpg

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «کیف یهتدی الضلیل مع غفله الدلیل؟» چگونه با وجودِ غفلتِ کسی که راهنمای جامعه است، گمراه می تواند امید به هدایتِ جامعه داشته باشد!؟ «کیف یصلح غیره من لم یصلح نفسه؟» چگونه می تواند اصلاح کند دیگری را آنکه هنوز نفس خود را اصلاح نکرده است!؟

ائمه مظلوم ما :S (31): مفاهیمِ کلّی و اصولی و راهبردیِ اسلام را هیچگاه به صورت فرقه ای و گروهکی معنا نکرده اند. اگر از هدایت، حرف می زنند منظورشان هدایت الهی و «جهانی» است. اگر از اصلاح... اگر از موعود... اگر از امنیت... اگر از عدل... اگر از هرچیزی صحبت می کنند معنای جهانشمول آن مفهوم را مدّ نظر قرار می دهند. یکی از نشانه های درستی و کمال دین ها عمومی و جهانی دیدن قواعد زندگی است. کاری که قرآن و ائمه مظلوم :S (31): انجام داده اند.

اصولا وجود نگاه فرقه ای و یا عصبه ای به تشیّع و یا نگرش گروهکی و نژادپرستانه به اسلام نوعی بیماری است؛ بیماریِ منحوسی که ناشی از امام نشناسی می باشد و باعث تفرقه... چیزی که امروز از آن به تشیع انگلیسی یاد می کنیم.

چند شخصیت حاضر در وقایع صدر اسلام، نمایندگان تاریخیِ تشیع انگلیسی هستند! دست کم، نویسنده این سطور، هرگاه به این اتفاقات و این اشخاص می رسد احساس می کند با عوامل جریان سازِ تشیع انگلیسی مواجه شده است.
یکی از آنها شخصیت نحس و لعنت شده و مطرودِ «ابوسفیان» است. که در هنگامه ی فتنه ی سقیفه، به درِ خانه ی علی علیه السلام می آید و اعلام بیعت و سرسپردگی می کند و حتی ادعا می کند که حاضر است برای رسیدنِ علی به حقّ خود (یعنی خلافت) تجهیزات و ثروتش را در اختیار او بگذارد (قدرت رسانه ای فوق العاده او را نیز به این پیشنهاد ها اضافه کنید!) اما غضبِ حیدر کرّار چنان راهِ این فتنه گریِ موذیانه و مضاعف در دورانِ فتنه را می گیرد که ملعونی چون ابوسفیان دیگر جرات طرح چنین پیشنهاد هایی را به خود نمی دهد.

آری... ابوسفیان های عصرِ ما که چکیده ی تشیع انگلیسی هستند دائماً بذر اختلاف و کینه و کدورت و تفرقه را در میان مسلمانان می کارند... می بینید که بسط ایام فاطمیه علیهاسلام برای دفع منافقان عصر انفجار اطلاعات، چقدر مناسب است... هنوز فاطمه علیهاسلام با اینکه قامتش از بار زخم ها خمیده است، برای پاک کردن خانه ی امیرالمومنین علیه السلام جاروی حکمت به دست گرفته است... هنوز هم فاطمیه، بهترین پاک کننده اسلام است!

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
قسمت یازدهم:


زنان؛ اولین مدافعان حرم

www.mashreghnews.ir_files_fa_news_1393_12_26_950602_228.jpg

خانه ی علی و فاطمه علیهماسلام در تمام دنیا بی نظیر بود. جایگاهی که فاطمه علیهاسلام در خانه ی پدرش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و خانه ی همسرش علی علیه السلام داشت، هیچ بانویی در هیچ خانه ای نداشته است! فاطمه علیهاسلام تنها یک معشوقه ی مثالی بی مثال نیست. حرمتی که این خانواده برای او قائل هستند فارغ از نقش های متنوع زنانه است. او بهترین دختر برای پدر و مادرش، بهترین همسر برای مجاهد نستوهی چون علی علیه السلام، بهترین مادر برای بهترین فرزند ها... و بهترین خواهر، برای «ذوالفقار»...


علی علیه السلام را تصور می کنم که با ذوالفقارش سخن می گوید: «ولقد کنت انظرُ الیها فتنجلی عنّی الغموم و الاحزان بنظرتی الیها» آه... ذوالفقارمن...! روزگاری با فاطمه داشتم... با فاطمه ی عزیز... هرگاه به رخساره ماهش می نگریستم تمام غم ها و دغدغه ها و غصه ها از دلم برطرف می شد، تنها با یک نگاه به چهره ی همسر مهربانم، فاطمه علیهاسلام...


شاید بگویند که او دختری استثنایی است؛ کوثر است و امّ الکتاب... و شاید پاسخ بشنوند که تاثیرگذاریِ فاطمه علیهاسلام را در زنان اطرافش چه می گویید!؟ فضّه، امّ ایمن، اسماء،... همین «امّ سلَمه» که در حکمِ مادری فاطمه علیهاسلام است!

در دوره ی فاجعه های متوالی، ارعاب و سرکوب، حاکم شده بود؛ فضای اختناق و خفقان و ترس...؛ همه با هم کنار آمده بودند که صدای حقّانیت ولایت الله خاموش شود. می خواستند زهرا علیهاسلام را خاموش کنند... در آن شرایط هولناک، هرکه از فاطمه علیهاسلام و علی علیه السلام و از حق آن ها دفاع می کرد، به شدتِ هرچه تمام تر سرکوب و منهدم می شد... از جمله ی «مدافعان حرم» همسر دلسوز پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود: «امّ سلمه». او به جرم غیرتمندی و به اتهام حمایت از خاندان طهارت، به مدت یک سال از تمام حقوق بیت المال مسلمین محروم شد!


«امّ سلمه» جزء اولین «مدافعان حرم» بود. اکسیر نابِ ولایت علوی و عصمت فاطمی علیهماسلام در جان و دلِ قابل فیض اگر بنشیند از فردی ساده، «مدافع حرم» می سازد، زن و مرد هم ندارد! نکته ی تامّل برانگیز تاریخی برای شیعه و سنّی، همین جاست که می شنویم و آتش می گیریم: «آنقدر غربت، در این خاندان، دامن گیر شده بود که باید «زنان» به دفاع از حرمِ عصمت الله الکبری، چادر به کمر ببندند. حرمی که از چند ناحیه ی مقدسه، تخریب شده و قتلگاه شده بود...»

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
قسمت دوازدهم:

عافیت طلبی‌هایی با هزار توجیه!!
www.mashreghnews.ir_files_fa_news_1393_12_27_952119_350.jpg

به برکتِ قران کریم،که فرقان است، مومنین همه فاروق هستند و امیرالمومنین علیه السلام «فاروق اکبر» است. علی علیه السلام بزرگ ترین و برترین «جدا کننده» است. ایمان به فاطمه علیهاسلام، از ضروریاتِ ایمان به خدا و رسول خداست. ایمان به علی علیه السلام نشانه ی دینداری و اسلام است. خلاصه آنکه نمی شود بدون ولایت امیرالمومنین علیه السلام از اسلام و توحید و نبوت و «فاطمه» علیهاسلام دم زد.

عده ای هستند که در مسیرِ غصب فدک و غصبِ خلافت، نوعی جدید از رفتارِ غاصبانه را راه انداخته اند: «غصب معارف و محبت»!! این ها داعیه داران کاسب کاری هستند که به نام ولایت علوی علیه السلام و کرامات فاطمی علیهاسلام، معارف و محبت اهل بیت :S (31): را به صورت معیوب و ناقص، به جامعه عرضه می کنند. این ها کلّاش های هفت خطّ و چلپاسه های ریاکاری هستند که نوعی از تشیّع را مطرح می کنند که مهم ترین فرآورده اش «عربده هایی از سرِ شکم سیری» است و «عافیت طلبی هایی با هزار توجیه»!!
این نااهلان دندان گردِ دین فروش، اسلام و تشیّعی را عرضه می کنند که ربطی به خدا و رسول خدا علیهماسلام ندارد! این تشیّع، شبه ذوالفقاری است که طلاساز است و به دلیلِ کُندی و گرانی، به درد جهاد با کفر و شرک و نفاق نمی خورَد.


تشیّعی که حاضر است تا روز قیامت های های بر مصائب حسین علیه السلام بگرید ولی قطره ای آبرو برای مکتب حسین علیه السلام خرج نمی کند.

تشیّعی که حاضر است تمام دنیای اسلام را آتش اختلاف های عوامانه فرابگیرد ولی اجازه نمی دهد دود به چشم منافع اقتصادی اش برود.

تشیّعی که باید برای قنفذ و خولی، درس شارلاتانیزم مذهبی بگذارد! تشیّعی که از خون فاطمه علیهاسلام و اشک علی علیه السلام نان در می آورد و وزانتِ اجتماعی صید می کند و لباسِ مرجعیت های تخیلی برای خویش می دوزد... لباس تخیلی... لباس رسوایی!

مدیونید اگر تصور کنید منظور این نوشته، فلان احمق و ابله و سفیهِ ریشدار و رسانه دار و مارک دار و ادعادار است... نه! اگر می خواهید ضمیر این مکتوب، مرجعش را به آسانی بیابد، سر نخ ها را در هیئت های سکولار و ایام فاطمیه علیهاسلام بگیرید...

در انتهای این ریسمان پیش فرض، به هرکجا که رسیدیم «رمی جمر» فراموش نگردد! التماس دعا!

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
قسمت سیزدهم:

تغییرات اساسی در تعریف زن


www.mashreghnews.ir_files_fa_news_1394_1_2_954517_169.jpg




قبایل جاهلی عرب، با کج خُلقی و شدّت در کفر و نفاق، مقام زن را جز در تمتعات شهوانی و جز در ثروت و مکنت و طبقه اجتماعی نمی دیدند. تعریفی که جوامع بدوی عرب از زن داشت در این حوالی غیرمعقول بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتاری های مصیبت بار فراوان و خون دل های بسیار و رنج های بی شمار را تحمل کرد تا آنکه بتواند شئون و حدود و قصور تعریف مقام زن را تغییر اساسی دهد. او همت بلند خویش را بر این گماشت که از عِرض و آبروی زن صیانت شود تا آنجا که در تعریف نوینِ وحیانی، زن ها آنقدر صاحب حرمت و ارزش و جاه و آبرو شدند که به امر الهی هرگونه نگاه شهوانی بر غیرمحارم، «حرام» اعلام شد.
هیچ مکتبی در تاریخ معارف همچون اسلام عزیز، «زن» را محترم و ارزشمند نمی داند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ماموریتی شگفت داشت؛ او دستور داشت تعریف زن را تا جایی رفعت ببخشد که بتوان در آن جامعه، از عظمت بی مثل و مانند فاطمه علیهاسلام سخن گفت. او دستور داشت که مقام نورانی عصمت الله الکبری را به جهانیان و به همه تاریخ بشناساند.

او باید از فاطمه ای که خود را از کورِ نامحرم نیز می پوشاند، برای جهّال نومسلمان حرف بزند... این شگفتیِ ماموریت، در عالمِ قیاس، مانند معرفی علی علیه السلام در روز غدیرخم به جانشینیِ بلافصل بود!

شناخت فاطمه، رکن دین است. معرفت به او رکن توحید است. فاطمه رکن ارکان بود و حجت الله بر حجج. عظمت این نور مستور، در آیه ی تطهیر عنوان شده است: او صدیقه ای است که اگر در تمام دادگاه های دنیا و آخرت، تمام خلق، شهادت و گواهی به مطلبی بدهند و فاطمه علیهاسلام یک تنه، شهادتِ مقابل بدهد، کلام و گواهی و شهادت فاطمه علیهاسلام بر همه ی خلق، برتری و فضیلت دارد. اصولاً در مرامِ وحی، تکذیب فاطمه علیهاسلام، مساوی با ارتداد است و تکذیب کننده ی او واجب القتل است و مهدورالدّم!

باور اینکه در جامعه جاهلی عرب با آن همه کج خُلقی و شدّت و خشونت و وحشی گری و آن همه سابقه ی مشمئزکننده برای پایمال کردن زنان، عظمتی که خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) برای فاطمه قائل شده اند اصلاً فهمیده شود، دور از ذهن است! فاطمه علیهاسلام بعد از رحلت پدر، با چنین اقوامی مشغول احتجاج بر سر اثبات ولایتِ «وصی مطلق» علیه السلام شد و خونش بر در و دیوار بیت النّبوّه، یک تنه شهادت داد و ... خاک بر سر خاک که نه تنها مقبول نیفتاد که حتی شنیده نشد!
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
قسمت چهاردهم:
جای خالیِ «جبهه مقاومت اسلامی» در مدینه
www.mashreghnews.ir_files_fa_news_1394_1_3_955324_695.jpg


هیچ شانی از شئون امّ النّجبا علیهاسلام و هیچ فضلی از فضائل بی بی علیهاسلام، «اکتسابی» نیست. نه تنها اکتسابی نیست که حتی «قابل قیاس» نیست. نه تنها اکتسابی و قابل قیاس نیست که حتی در دسترسِ درک هم نیست. او را مقامی است عندالله، که تصوّر درکِ آن مقام به هیچ احدی عطا نشده است. او نه تنها «میثاقِ» جمیع رسل و انبیاست که حتی روحِ مابین دو پهلوی خاتم الانبیا (صلی الله علیه وآله و سلم) است. ثمره ی تمام نبوت ها و رسالت ها در یک جا جمع شده بود و به زبان وحی، مودّت به فاطمه علیهاسلام، مُزد همه آنها محسوب می شد.

اگر این بانوی شهیده و جانباز نبود بدون شک، خداوند، هیچگاه پرستش نمی شد! دوست داشتن فاطمه علیهاسلام چیزی است و دوستانه رفتار کردن با او چیزی دیگر... بگذریم!

در روایت است که فیلِ ابرهه (هنگامی که ابرهه عزم تخریب بیت خدا را داشت) از سواری دادن به صاحب خود، خودداری کرد... اما فریاد از دست ابرهه های صدر اسلام! اراذلی که به ابلیس، سواری داده بودند در اطاعتِ بی چون و چرا از فرمانده ی بی چشم و روی خود، به خانه ی وحی، یورش بردند... ولی این بار (به مکر الهی) نه ابابیلی بر پهنه ی فلک نمودار شد، نه سِجّیلی باریدن گرفت... تا امتحان امّتِ آخرالزمان، پیچیده تر شده باشد... و در روز روشن، خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیش چشم مردم، محاصره شد... بگذریم!

نفرت غیرمنتظره ای که در وجود خبیث اراذل تکفیری/سلفی نهادینه شده است، امتحانِ امّت آخرالزمان را پیچیده تر از پیش می کند! تکفیری های وهابی در محاصره ی «حرم الهیِ قهرمان کربلا» مو به مو به دستور فرماندهانِ صهیونیست خویش عمل می کنند و آشکارا سخن از نبشِ قبرِ نوامیس ملکوت می گویند...
اما آنچه روزگار ما را با دوره ی تلخ صدر اسلام متفاوت کرده است، غیرتمندی و رشادت «علی اکبر های خمینی (ره) و خامنه ای (روحی فداه)» است. اما آنچه روزگار ما را برای ظهور منجی آخرالزمان، مهیّا کرده شهامت و جوانمردیِ ابابیلی است که در جبهه ی مقاومت اسلامی، بی توجه به هیاهوی رسانه ایِ اختاپوس های عبری و عربی و غربی، صاعقه وار بر خرمنِ «مُغیره های عصر مدرنیته» شعله «اشدّا علی الکفار» می بارند و جان خود را عاریتِ دوست می دانند و «کزُبر الحدید»، زیر بارِ هیچ ذلّتی نمی روند.


مردانی که حماسه ی هیبتشان گاه به طعم سیب های کربلای لبنان است و گاه به عطر دلِ سوخته افغانستان و گاه به رنگ عقیق یمن و گاه به حال و هوای عراق و گاه به شکل غزه و گاه به صورت خون آلودِ مصر و بحرین و پارچنار و قنیطره و ضاحیه و کوبانی و قطیف و ...

چقدر جای خالی غیرتمندانِ شیعه و سنّی در کوچه های تنگِ مدینه النبی خالی بود... بگذریم!

 
بالا