ثواب سلام دادن بر حسين(ع)
داود رقّي مي گويد: من محضر امام صادق عليه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب کردند و همين که آب را نوشيدند؛ ديدم امام منقلب شد و حالت گريه پيدا کرد و دوچشم مبارکش پر از اشک شد.
سپس به من فرمودند: اي داود خدا لعنت کند قاتل حسين را.
بنده اي نيست که آب بنوشد و حسين عليه السلام را ياد نموده و قاتلش را لعنت کند مگر اينکه خدا
صدهزار حسنه برايش مي نويسد و
صدهزار گناه از سيئات او را پاک مي کند و او را
صدهزار درجه معنوي بالا مي برد و با اين عمل گويي او
صدهزار برده را آزاد کرده و
خداي متعال روز قيامت او را با دلي شاد و آرام [در آن محشر سوزان با دلي بسيار خُنک -ثلج الفؤاد- و نه جگري تفديده!] محشور مي کند.
تابوت مرد عاصى و غبار کربلا
مرحوم تاج الدّين حسن سلطان محمد( رضوان اللّه تعالى عليه ) در کتاب خود مينويسد :
در بغداد مرد فاسقى بود که هنگام احتضار وصيّت کرده بود که مرا ببريد نجف اشرف دفن کنيد شايد خداوند مرا بيامرزد و بخاطر حضرت امير المومنين عليه السلام ببخشد
چون وفات کرد قوم و خويشان او حسب الوصيّة او را غسل داده و کفن نمودند و در تابوتى گذاردند و بسوى نجف حمل کردند.
شب حضرت امير عليه السلام به خواب بعضى از خدّام حرم خود آمدند، و فرمودند: فردا صبح نعش يک فاسق را از بغداد مى آورند که در زمين نجف دفن کنند، برويد و مانع اين کار شويد! و نگذاريد او را در جوار من دفن کنند.
فردا که شد خدّام حرم مطهّر يکديگر را خبر کردند، رفتند و در بيرون دروازه نجف ايستادند، که نگذارند که نعش آن فاسق را وارد کنند، هر قدر انتظار کشيدند کسى را نياوردند.
شب بعد باز در خواب ديدند حضرت امير عليه السلام را که فرمود: آن مرد فاسق را که شب گذشته گفتم نگذاريد وارد شوند فردا ميآيند، برويد و به استقبال او، و او را با عزّت و احترام تمام بياوريد و در بهترين جاها دفن کنيد. گفتند: آقا شب قبل فرموديد نگذاريد و حالا ميفرمائيد بهترين جا دفن شود!؟
حضرت فرمود: آنهايى که نعش را مى آوردند، شب گذشته راه را گم کردند، و عبورشان به زمين کربلا افتاد، باد وزيد خاک و غبار زمين کربلا را در تابوت او ريخته از برکت خاک کربلا و احترام فرزندم حسين عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او گذشت او را آمرزيد و رحمت خود را شامل حالش گردانيده است .
(تحفة المجالس - انوار آسمانى ص 104)
داود رقّي مي گويد: من محضر امام صادق عليه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب کردند و همين که آب را نوشيدند؛ ديدم امام منقلب شد و حالت گريه پيدا کرد و دوچشم مبارکش پر از اشک شد.
سپس به من فرمودند: اي داود خدا لعنت کند قاتل حسين را.
بنده اي نيست که آب بنوشد و حسين عليه السلام را ياد نموده و قاتلش را لعنت کند مگر اينکه خدا
صدهزار حسنه برايش مي نويسد و
صدهزار گناه از سيئات او را پاک مي کند و او را
صدهزار درجه معنوي بالا مي برد و با اين عمل گويي او
صدهزار برده را آزاد کرده و
خداي متعال روز قيامت او را با دلي شاد و آرام [در آن محشر سوزان با دلي بسيار خُنک -ثلج الفؤاد- و نه جگري تفديده!] محشور مي کند.
تابوت مرد عاصى و غبار کربلا
مرحوم تاج الدّين حسن سلطان محمد( رضوان اللّه تعالى عليه ) در کتاب خود مينويسد :
در بغداد مرد فاسقى بود که هنگام احتضار وصيّت کرده بود که مرا ببريد نجف اشرف دفن کنيد شايد خداوند مرا بيامرزد و بخاطر حضرت امير المومنين عليه السلام ببخشد
چون وفات کرد قوم و خويشان او حسب الوصيّة او را غسل داده و کفن نمودند و در تابوتى گذاردند و بسوى نجف حمل کردند.
شب حضرت امير عليه السلام به خواب بعضى از خدّام حرم خود آمدند، و فرمودند: فردا صبح نعش يک فاسق را از بغداد مى آورند که در زمين نجف دفن کنند، برويد و مانع اين کار شويد! و نگذاريد او را در جوار من دفن کنند.
فردا که شد خدّام حرم مطهّر يکديگر را خبر کردند، رفتند و در بيرون دروازه نجف ايستادند، که نگذارند که نعش آن فاسق را وارد کنند، هر قدر انتظار کشيدند کسى را نياوردند.
شب بعد باز در خواب ديدند حضرت امير عليه السلام را که فرمود: آن مرد فاسق را که شب گذشته گفتم نگذاريد وارد شوند فردا ميآيند، برويد و به استقبال او، و او را با عزّت و احترام تمام بياوريد و در بهترين جاها دفن کنيد. گفتند: آقا شب قبل فرموديد نگذاريد و حالا ميفرمائيد بهترين جا دفن شود!؟
حضرت فرمود: آنهايى که نعش را مى آوردند، شب گذشته راه را گم کردند، و عبورشان به زمين کربلا افتاد، باد وزيد خاک و غبار زمين کربلا را در تابوت او ريخته از برکت خاک کربلا و احترام فرزندم حسين عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او گذشت او را آمرزيد و رحمت خود را شامل حالش گردانيده است .
(تحفة المجالس - انوار آسمانى ص 104)