«السلام عليک يا ثارالله و ابن‏ ثاره و الوتر الموتور»

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
«السلام عليک يا ثارالله و ابن ‏ثاره و الوتر الموتور»
سلام بر خون خدا.
سلام بر رحمة الله الواسعه.
سلام بر نور چشم رسول اکرم ـ‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌ـ.
سلام بر فرزند شهيد امير المومنين ـ‌عليه‌السلام‌ـ و بي بي فاطمه زهرا ‌ـسلام‌الله‌عليها‌ـ.
سلام بر شافع روز جزا.
سلام بر آنکه ملائک در عزايش مي گريند.
سلام بر کسى که بيعتش را شکستند.
سلام بر آقايى که حامى ديگران بود و خود بي ياور ماند.
سلام بر محاسن خضاب شده‏‌اش.
سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏‌اش.
سلام بر سر مقدسي که بر فراز نيزه عدوان زده شد.
سلام بر تشنگى کشيده در کنار نهر آب
سلام بر حسين(ع) و فرزندان فرزانه و اصحاب عزيزش
بر سلام بر آزاد مرد حق
سلام بر يگانه هستي
سلام بر حسين(ع) جان، اي آبروي دو عالم ....


OnlineNewsImage.aspx
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
روز عاشورا چگونه گذشت؟
الف – قبل از شهادت امام حسين عليه‌السلام:
1 – تنظيم سپاه
امام حسين(ع) پس از نماز صبح ، سپاه خويش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم کرد. دسته اول را در بخش ميمنه به فرماندهى «زهير بن قين» ، دسته دوم را در بخش ميسره به فرماندهي «حبيب بن مظاهر» و دسته اى را ميان آن دو قرار داد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن على عليه السلام سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد.
عمر بن سعد نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم کرد. وى ، فرماندهى بخش ميمنه را به عمر بن حجاج ، فرماندهى بخش ميسره را به شمر بن ذى الجوشن ، فرماندهى سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهى پياده نظام را به شبث بن ربعى واگذار کرد. وى بيرق ، ننگين سپاه خود را به غلامش سپرد. دو سپاه در برابر يک ديگر صف آرايى کرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى کردند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
2 – اندرزهاى پيش از نبرد
امام حسين عليه السلام براى پيش گيرى از نبرد و خون ريزى نيروهاى دو طرف ، تلاش زيادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مى خواست از کشتار مسلمانان جلوگيرى نمايد. ولى دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت ياران امام حسين(ع) بود، به هيچ صراطى مستقيم نبود و به هيچ پيشنهادى پاسخ مثبت و کار ساز نمى داند و خواهان تعيين تکليف از راه نبرد و خون ريزى بود. امام حسين(ع) در روز عاشورا، برخى از ياران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بيان حقايق و واقعيت ها، آنان را از شرارت و جنايت منصرف کنند. آن حضرت ، خود نيز بارها براى اندرز سپاه کفر پيشه دشمن ، پا پيش نهاد و با بيان خطبه هايى روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ريزى دعوت کرد. ولى جز تعدادى اندک که از خواب غفلت بيدار شده و حقيقت را دريافتند و به سپاه آن حضرت پيوستند، بقيه آنان در ضلالت و گمراهى خويش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى کردند.

3 - پشيمانى حر بن يزيد
حر بن يزيد تميمى که از فرماندهان جنگاور و دلير عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست ، راه را بر امام حسين(ع) بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانيد. اما وقتى بزرگوارى امام حسين (ع) و حقيقت خواهى وى را ملاحظه کرد و از سوى ديگر شاهد نيت هاى پليد عمر بن سعد و لشکريان عبيدالله بن زياد و جنايت ها و ستم کارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنياطلبى بيدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد. به طورى که يکباره سپاه کفر پيشه عمر بن سعد را ترک و به سوى خيمه گاه امام حسين(ع) رهسپار شد.
حر به نزد امام حسين(ع) رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاى پيشين خود اظهار پشيمانى کرد. امام حسين(ع) با مهربانى تمام حر بن يزيد را پذيرفت و از وى استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقويت ايمان حر گرديد.حر براى روشن گرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدايت يافتنش ، آنان را به راه خير و سعادت و پيوستن به سپاه حقيقت جوى امام حسين(ع) دعوت کرد. دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسين(ع) بسيار نگران و ملتهب شده بودند، وى را سنگباران و تير باران کرده و از نزديک شدنش به نيروهاى خود بازداشتند. پيوستن حر به سپاه امام حسين(ع) و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسين عليه السلام ، براى عمر بن سعد و ديگر جنگ افروزان دشمن بسيار گران و نگران کننده بود و تاثير زيادى در نيروهاى دشمن به وجود آورد.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
4 – هجوم سراسرى دشمن
سپاه دشمن که از پيوستن حر و چند نفر ديگر به سپاه امام حسين(ع) احساس خطر و ريزش نيرو کرده و ادامه اين وضعيت را به زيان خود مى ديد، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تيرى به سوى سپاهيان امام حسين(ع) جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهيان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغيب و تشويق کرد. در اين نبرد، شگفتى تاريخ به وقوع پيوست و معادلات نظامى در هم ريخت ، و آن ، دفاع يک سپاه کمتر از صد نفر که برخى از آنان را نوجوانان و يا کهن سالان و سالخوردگان تشکيل مى دادند، در برابر يک سپاه چند ده هزار نفرى بود. اين سپاه اندک ، با دلاورى و دليرى تمام از حيثيت و موجوديت خويش و اعتقادات و اصول مذهبى و سياسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر يک از ياران امام حسين(ع) با ده ها تن از نيروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هيچ گونه سستى و ترديدى در وى ملاحظه نمى شد و اين روحيه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن ، سنگين و کمر شکن بود. ياران امام حسين(ع) با سرافرازى ، به شرف شهادت نايل شده و يا با ادامه دلاورى ، دشمن را مستاصل و زمين گير نمودند. ياران امام حسين(ع) از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرين قطره هاى خون خود از قيام امام حسين(ع) پاسدارى کردند.محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روايت کرده است که در اين نبرد، پنجاه تن از ياران امام حسين(ع)به شهادت رسيدند.

5 - نبرد انفرادى
دشمن که از نبرد سراسرى و تهاجمى ، نتيجه اى نگرفته بود، به تدريج به سوى نبرد انفرادى روى آورد. زيرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگى براى نبرد با امام حسين(ع) آمده بودند، ولى در ميان آنان مردان زيادى بودند که جنگ با فرزند زاده رسول خدا صلى الله عليه و آله را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند.گفتنى است که روى کرد به نبرد انفرادى ، براى سپاه کم تعداد امام حسين(ع) نيز خوش آيند و پسنديده تر بود. زيرا در اين صورت هر يک از ياران امام عليه السلام مى توانست با چندين نفر از سپاه بى انگيزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالى قرار دهد. تعدادى از ياران امام (ع) تا پيش از ظهر عاشورا به همين نحو به شهادت رسيدند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

6 - نماز ظهر عاشورا به هنگام ظهر
يکى از ياران امام(ع) به نام ابوثمامه صيداوى ، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسين(ع) که به نماز اهميت ويژه اى مى داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز پردازند.پيشنهاد امام حسين(ع) مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى دادند. امام حسين(ع) به ناچار، يکطرفه جنگ را متوقف کرد و با ياران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ويژه زمان جنگ ) به جاى آورد. ياران آن حضرت دو دسته شده ، دسته اى به نماز امام(ع) اقتدا کرده و دسته اى دفاع مى نمودند. اما دشمنان هيچ گونه ترحمى به امام(ع) و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تير، آنان را هدف قرار مى دادند. سعيد بن عبدالله حنفى ، از جمله آنانى بود که خود را سپر امام(ع) قرار داد. وى هر تيرى که به جانب امام حسين(ع) مى آمد، خود را سپر آن مى کرد و آن قدر در اين راه ايستادگى کرد تا نماز امام(ع) به پايان رسيد. در آن هنگام به زمين افتاد و به شرف شهادت نايل آمد.

7 – شهادت ساير ياران پس از نماز
ياران امام حسين(ع) روحيه رزمى تازه اى يافته و به سوى دشمن هجوم آوردند. تمام ياران امام(ع)، از جمله جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسيدند.نبرد دلاور مردانى چون زهير بن قين ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبيب بن مظاهر، حر بن يزيد و برير بن خضير از ميان ياران امام حسين عليه السلام و شيرمردانى چون على اکبر(ع)، عباس بن على(ع)، قاسم بن حسين(ع) و عبدالله بن مسلم(ع) از جوانان بنى هاشم به ياد ماندنى و فراموش نشدنى است .نبرد هر يک از آنان ، لرزه اى در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثير شکننده اى در وجود مبارک امام حسين(ع) پديد آورد.به طورى که آن حضرت هنگامى که تنها شد و يک تنه با دشمن نبرد مى کرد، به ياد ياران شهيد خود مى افتاد و گاهى به سوى آنان نظرى مى افکند و آنان را يارى مى طلبيد و مى فرمود: اى عباس ، اى على اکبر، اى قاسم ، اى زهير، اى حر کجاييد؟
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
8 – مبارزه و شهادت امام حسين عليه السلام
امام حسين(ع) پس از آن که همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکيبايى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد.آن حضرت ، فرزندش امام زين العابدين(ع) را که در بيمارى سختى به سر مى برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گرديد. امام حسين(ع) به تنهايى ، ساعاتى چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مى کرد گروهى را به هلاکت مى رسانيد.هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خيمه ها بر مى گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار ديگر با آنان خداحافظى مى کرد. شايد مقصود آن حضرت از تردد ميان خيمه و ميدان نبرد، براى آمادگى بيشتر بازماندگانش براى پذيرش شهادت آن حضرت بود. در يکى از خداحافظى ها، فرزند شيرخوار خود را جهت سيراب کردنش به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شيرخوار خود کرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تير قرار دادنش ، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.امام حسين(ع) بدن غرقه به خون على اصغر(ع) را به خيمه برگرداند و بار ديگر به مبارزه پرداخت . آن حضرت ، زخم هاى فراوانى را در ميدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمين افتاد.در آن حال نيز دشمنان رهايش نکرده و با ابزارهاى گوناگون ، از جمله تير، نيزه ، شمشير و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند.سرانجام ، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمين افتاد و آماده مهمانى خدا گرديد.شمر بن ذى الجوشن ، با قساوت تمام به سوى بدن خونين آن حضرت رفت ، در حالى که رمقى در بدن شريفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بريده را به خولى اصبحى تحويل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
ب – پس از شهادت امام حسين عليه السلام:
دشمنان اهل بيت پس از شهادت جان سوز امام حسين(ع) و يارانش ، دست از جنايات خويش برنداشتند، بلکه در اين روز غم آلود جنايت هاى ديگرى مرتکب شدند که به اختصار بيان مى کنيم :
1 - غارت و آتش زدن خيمه ها
سپاه عمر بن سعد، به ويژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسين(ع) به خيمه هاى آن حضرت يورش برده و خيمه ها را غارت کردند و چهارپايان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکى ها را به يغما بردند. آنان ، حتى حريم اهل بيت(ع) را مراعات نکردند و زيور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى که زنان اهل بيت(ع) به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنايت کارى شمر و گروه نابکارش ‍ شکايت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خيمه ها دست بردارند.
دشمنان پس از غارت خيمه ها و به يغما بردن دارايى ها و اشياى موجود بازماندگان ، خيمه ها را به آتش کشيدند. در اين هنگام ، کودکان و زنان بى سرپرست ، از خيمه ها بيرون آمده و به بيابان هاى اطراف گريختند و صدا به شيون و گريه بلند نمودند .


2-تاختن اسب بر پيکر شهيدان
عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند و پس از نعل بندى اسبان خويش بر پيکر شهيدان کربلا اسب تاختند. اين گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبيدالله بن زياد براى گرفتن جايزه خيانت و جنايت خويش ، از کار خود چنين تعريف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل يعبوب شديد الاسر؛ ما کسانيم که بر بدن حسين و يارانش اسب رانديم به حدى که استخوانهاى سينه آنان را در زير سم ستوران چون آرد نرم کرديم !عبيدالله بن زياد، اعتنايى به آن ها نکرد و دستور داد که جايزه اندکى به آنها بدهند. اين عده پس از قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى (در سال 66 ه .ق در کوفه به سزاى اعمالشان رسيدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با ميخ ‌هاى آهنين بر زمين کوبيدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانيدند که پيش ‍ از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.

3- ارسال سر مقدس امام حسين عليه السلام به کوفه
عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بيش تر و اعلام وفادارى به عبيدالله بن زياد و خاندان بنى اميه ، دستور داد سر بريده امام حسين(ع) را با شتاب به کوفه ببرند و عبيدالله بن زياد را از پايان يافتن غائله کربلا با خبر گردانند.
ماموريت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسين عليه السلام با خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم بود. آنان شب به کوفه رسيدند. در آن هنگام دارالاماره نيز بسته بود. به همين جهت شب را در خانه خويش گذرانده و بامداد روز يازدهم سر مقدس امام حسين(ع) را نزد عبيد الله بردند. .سرهاى ديگر شهيدان را پس از بريدن و شست و شو دادن ، ميان سرکردگان جنايت کار تقسيم کردند تا نزد عبيدالله برده و پاداش بگيرند و بدين وسيله به وى نزديک شوند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
نقش زنان در عاشورا
زلال «عاشورا» در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاک او جريان داشته و در طول چهارده قرن سيراب کننده جانها بوده است.اينک نيز عاشورا پرگارى است که عشق را ترسيم مى‏کند و کانونى است که ارزشها، احساسها، عاطفه‏ها، خردها و اراده‏ها برگردش مى‏چرخند.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است که به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

1- مشارکت در جهاد 2- آموزش صبر 3- پيام رسانى 4- روحيه بخشى 5- پرستارى 6- مديريت 7- حفظ ارزشها 8- تغيير ماهيت اسارت 9- عمق بخشيدن به بعد عاطفى و تراژديک کربلا
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
آموزه هاي مهم قيام عاشورا
1- توکّل
امام محمد باقر(ع) در سخني گهربار فرمودند:«کسي که به خدا توکّل کند، شکست نمي‌خورد» و قيام خونين عاشورا، سرشار از اين آموزه نيک الهي است که فرجامي جز پيروي حق بر باطل را نويد نبخشيد. امام حسين‌(ع) گرچه به استناد دعوت‌نامه‌هاي کوفيان به سمت آنان حرکت کرد، ولي توکّْل آن حضرت به خداوند متعال بود. به همين دليل، وقتي ميان راه، خبر بي‌وفايي مردم و شهادت مسلم بن عقيل (ع) را شنيد، تصميم خويش را تغيير نداد و براي انجام تکليف، با توکل به خدا را خود را ادامه داد.
نيز بر اين اساس بود که صبح عاشورا و با شروع حمله همه جانبه و بي‌ رحمانه دشمن، در نيايشي به درگاه خدا، اعتماد به پروردگارش را چنين بيان فرمود: «خداوندا! تو تکيه گاه من در هر اندوه، و اميد من در هر سختي هستي. تو در هر پيشامدي تکيه گاه و مايه پشت گرمي مني.»
2- رضا و تسليم
هدف امام حسين(ع) فقط خشنودي و رضاي خدا و پيامبر او(ع) بود. اگر در آن قيام خونين، جان عزيزش را نثار کرد، اگر سخت‌ترين مصيبت‌ها را به جان خريد،‌ و اگر خاندان گرامي‌اش را به دست اسارت سپرد، هدفي جز کسب رضاي الهي نداشت. امام حسين(ع) هنگامي که مي‌خواست از مکه به سمت عراق خارج شود، خود در خطبه‌اي به اين ويژگي اشاره فرموده است: «ما اهل بيت به آنچه خدا راضي است،‌ راضي و خشنوديم. در مقابل بلا و امتحان او، صبر و استقاممت مي‌ورزيم. او اجر صبرکنندگان را به ما عنايت خواهد فرمود.»
3- عمل به تکليف
از آموزه‌هاي ارزشمند کربلا، عمل به تکليف است. هنگامي که دعوت نامه‌هاي پياپي مردم کوفه به امام حسين(ع) رسيد، ايشان هرچند از سست‌عهدي کوفيان آگاه بود، ولي آن اعلام حمايت‌ها را تکليف‌آور دانست و به سوي آنان حرکت کرد.
4- آزادگي
عاشورا، نماد آزادگي است و حضرت سيدالشهدا(ع) سرور آزادگان. همو که در پاسخ کساني که بيعت با يزيد را از ايشان مي‌خواستند تا در امان بماند، مي‌فرمود:‌ آگاه باشيد! ناپاک زاده فرزند ناپاک زاده، مرا ميان دو چيز مجبور کرده است: ‌بين مرگ و ذلت،‌ ولي هيهات که ما ذلت و خواري را بپذيريم. خداوند پذيرش ذلت را بر ما و بر پيامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامن‌هاي پاک و داراي اصالت و شرف و خاندان داراي همت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمي‌دهد اطاعت فرومايگان را بر مرگ شرافتنمندانه ترجيح دهيم.
5- اخلاص
اخلاص سيدالشهدا(ع) و ياران آن حضرت، مهم‌ترين عامل جاودانگي قيام حسيني است. از زماني که حضرت از مدينه حرکت کرد، تا مکّه و سپس کربلا، بسيار کسانِ مدّعي با ايشان همراه شدند و به ظاهر خود را حسيني نشان دادند، ولي هيچ‌کدام بر حرف خود نايستادند و در نهايت، سرور شهيدان را تنها رها کردند.
در روز عاشورا و صحنه نبرد کربلا نيز، تنها خون بود و شمشير و شهادت، و از پول و امتيازهاي اجتماعي و مقام‌هاي دنيوي خبري نبود. از اين رو ماندگان ، تنها با نيروي اخلاص به جهاد در راه حضرت دوست ادامه مي‌دادند و يکي يکي شربت شهادت مي‌نوشيدند.
6- ايثار
از بارزترين درس‌هاي عاشوراي حسيني ايثار و مقدّم داشتن ديگري بر خود است. در صحنه کربلا، نخستين ايثارگر، خود سيدالشهدا(ع) بود که حاضر شد خود و خاندانش را فداي دين خدا کند و رضاي او را برهمه چيز برگزيند. حتي زماني که ياران حضرت به شهادت رسيدند و نوبت به جان‌فشانيِ بني‌هاشم رسيد، امام حسين (ع) ابتدا فرزند دلبندشان، علي اکبر(ع) را براي شهادت در راه خدا فراخواند.
جلوه ديگر ايثار در کربلا، کار زيباي حضرت ابوالفضل (ع) بود. آن حضرت که با لب تشنه وارد فرات شد، چون خواست آب بنوشد، ياد لب‌هاي تشنه امام حسين (ع) و کودکان تشنه‌کامش افتاد و به خود نهيب زد که: آيا آب مي‌نوشي، در حالي که برادر و مولايت حسين (ع) تشنه و در آستانه شهادت است؟ پس آب را ننوشيد و بازگشت و لب‌تشنه به شهادت رسيد.
7- امر به معروف و نهي از منکر
از آموزه‌هاي ارزنده نهضت حسيني، توجه به دو فريضه مهم امر به معروف و نهي ازمنکر است. امام حسين (ع) در وصيت نامه‌اي که هنگام خروج از مدينه و در زمان وداع با برادرش محمد بن حنفيه براي وي نوشت، هدف از حرکت خويش را چنين برشمرد:‌«من نه از روي سرمستي و گستاخي، و نه براي فساد و ستمگري حرکت کردم، بلکه تنها براي طلب اصلاح در امت جدم حرکت کردم. مي‌خواهم امر به معروف و نهي از منکر کنم و به سيره جدم و پدرم علي بن ابي طالب عمل نمايم.» حضرت سيدالشهدا (ع) در جاي ديگري نيز فرموده بودند:«بارخدايا! من به معروف اشتياق، و از منکر تنفّر دارم.»
8- نفي نژاد‌پرستي
شهادتکده کربلا، بزمگاه عشق است و همه‌گونه شهيدي دارد؛ جوان، پير، خردسال، شيرخوار، سياه، سفيد، عرب و عجم. آنجا، يگانگي است و از نابرابريِ نژادي اثري نيست. پيشواي شهيدان، حسين (ع) در صحنه نبرد، اين آموزش ديني و انساني را به کار گرفت و سپاس و ستايشي همسان به همه يارانش، از پيرمرد تا نوجوان، و از رييس قبيله تا غلام سياه روا مي‌دارد.
9- پاي بندي به اصول انساني و اخلاقي
نهضت عاشورا، مظهر ارزشگذاري به حقوق انساني است. ياران امام حسين (ع) در بين راه کربلا، با لشکريان حرّ بن يزيد رياحي برخوردند که راه را برآن حضرت و يارانش بستند. برخي از ياران امام پيشنهاد مبارزه و نابودي آنها را دادند و دليل آوردند که قدرت نبرد با ايشان را داريم. ولي امام مدارا کرد و ياران را به صبر دعوت فرمود.
همچنين صبح عاشورا که شمر جلو آمد و به آن حضرت اهانت کرد، مسلم بن عوسجه، از ياران امام خواست با تيري او را از پاي درآورد که حضرت مانع شد.
10- رنگ و بويي جاودانه
مؤمن بايد از فرصت‌هايي که برايش پيش مي‌آيد بهترين و بيشترين استفاده را بنمايد و اکنون که مي‌خواهد چيزي را در راه خدا ببخشد بايد به آن رنگ و بوي جاودانگي دهد تا هميشه،‌ حتي پس از مرگ نيز، از آن بهره گيرد. اساساً يکي از اهدافي که اسلام وقف را فرا روي مؤمنان قرار داده اين است که بعد از مرگ نيز پرونده‌ي اعمال نيکش بسته نشود و از پاداش آن تا روز قيامت بهره‌مند گردد. از اين رو مردگان حسرت مي‌خورند و آرزو مي‌کنند که اي کاش مي‌توانستند لحظه‌اي به دنيا بازگردند تا اين عمل صالح را انجام دهند.
 

ندا66

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
داستان هايي درباره عظمت امام حسين(ع) و سرزمين کربلا
ثواب گريستن بر امام حسين(ع) از زبان امام سجاد(ع)
محمّد بن مسلم از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت کرده است که: پدرم علىّ بن الحسين عليه السّلام مى فرمود: هر مؤمنى که براى کشته شدن امام حسين عليه السّلام آن چنان بگريد تا قطرات اشک بر گونه اش جارى شود،خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد تا براى مدّتهاى طولانى در آن سکونت کند؛و هر مؤمنى که به خاطر آزار و اذيّتى که در دنيا به ما اهل بيت رسيده،بگريد و قطرات اشک او بر گونه اش جارى شود،خداوند او را در بهشت در جايگاه صدق جاى مى دهد؛و هر مؤمنى که به خاطر ما و دفاع از آرمانهاى مقدّس ما زحمت آن را ببيند و اشک او بر رخساره اش جارى شود،خداوند او را از اذيت و رنج دور مى سازد و او را در روز قيامت از خشم خود و آتش جهنم ايمن مى گرداند.

زائر حسين اگر در آتش هم باشد نجات مى يابد
سيد بن طاووس عليه الرّحمه از محمد بن احمد بن داوود نقل کرده است که مى گفت :
من همسايه اى داشتم که او را على بن محمد مى گفتند. گفت که من هر ماه يک مرتبه به زيارت امام حسين (ع ) مى رفتم . و چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى به کربلا نرفتم ، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم ، و در مدّت چند روز به کربلا رسيدم ، زيارت کردم و نماز خواندم و چون به خواب رفتم ديدم که حضرت امام حسين (ع ) از قبر بيرون آمده و به من مى گويد: چرا مرا جفا کردى ؟ و قبل از اين به من نيکوکار بودى !
گفتم اى سيّد جسمم ضعيف شده است و پايم بى قوّت شده است و در اين وقت ترسيدم که آخر عمر من باشد چند روز راه آمده ام تا به زيارتت رسيده ام و روايتى از شمابه من رسيده است مى خواهم از شما بشنوم ، فرمود: بگو! گفتم که روايت مى کنند که شما فرموده ايد: هر که به زيارت من آيد در حيات خود من او را بعد از وفاتش زيارت مى کنم .
فرمود: که بلى من گفته ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون مى آورم .
 
بالا