★ شعر ★

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : ★ شعر ★

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : ★ شعر ★




قطره ای در صدفی پنهان شد
رفته رفته به صدف مهمان شد
در نهانخانه تاریک صدف
چند روزی که گذشت دید منزل تنگ است
در ودیوار صدف از سنگ است.

کمی آزرده شد از خود پرسید:
علت آمدنم اینجا چیست؟
قطره ها آزادند در دل موج زمان فریادند
چیست معنای خود آزاری من؟
چیست بیماری من؟؟؟

اگرم روزنه ای باز شود دور شوم
ساکن منطقه روشنی ونور شوم...

صدف آهسته شنید این نجوا
گفت:
ای کود ک خرد دریا
شکوه کم کن که در این بهر عمیق
ما نگردیم به کس یار وشفیق
ارزشت بیشتر از شبنم نیست
مثل تو در دل دریا کم نیست

ما به کس در دل خود جا ندهیم
تا ندانیم که ارزش دارد
بی جهت منزل وماوی ندهیم

اگر امروز تو در سینه من پنهانی
یا بقول خودت افتاده در این زندانی
مکن از بخت شکایت که بدون تردید
تو در این خانه تاریک شوی مروارید.

 

rainygirl

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
پاسخ : ★ شعر ★

تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم


تـو را بـه خـاطـر عـطـر نـان گـرم


براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم


تـو را بـراي دوسـت داشتـن دوست مي دارم


تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم


تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم


براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت


لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم


تـو را بـه خـاطـر خـاطـره هـا دوسـت مـي دارم


بـراي پـشـت کـردن بـه آرزوهـاي مـحـال


به خاطر نابودي توهم و خيال دوست مي دارم


تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم


تو را به خاطر بوي لاله هاي وحـشي


بـه خـاطـر گونـه ي زرين آفتـاب گردان


براي بنـفـشـیِ بـنفـشه ها دوست مي دارم


تـو را بــه خـاطـر دوسـت داشـتـن دوست مي دارم


تو را به جاي همه کساني که نديده ام دوست مي دارم


تورا براي لبخند تلخ لحظه ها


پرواز شيرين خاطره ها دوست مي دارم


تو را به اندازه ي همه ي کساني که نخواهم ديد دوست مي دارم


اندازه قطرات باران، اندازه ي ستاره هاي آسمان دوست مي دارم


تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست مي دارم


تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم


تو را به جاي همه ي کساني که نمي شناخته ام دوست مي دارم


تو را به جاي همه ي روزگاراني که نمي زيسته ام دوست مي دارم


براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب ميشود وبراي نخستين گناه


تو را به خاطر دوست داشتن... دوست مي دارم


تو را به جاي تمام کساني که دوست نمي دارم... دوست مي دارم



پل الووار ، ترجمه احمد شاملو
 

rainygirl

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
پاسخ : ★ شعر ★

بـه هـمـان قدر که چشم تو پر از زیباییست

بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهاییست

ایـن غـزلـهـای زلالـی کـه ز مـن میشنـوی

چـشـمـه جـاری انـدوه دلـی دریـایـیـسـت

چـنـد وقـت است که بازیچه مردم شده ام

گـر چه بازیچه شدن نیز خودش دنیاییست

دل بــه دریــا زده تــا بــاز هــم آغــاز کـنـم

مـاجرایی که سرانجـامش یـک رسواییست

امـشـب ای آیـنـه تـکـلـیـف مـرا روشن کن

حـق بـه دست دل من عقل و یـا زیباییست

دلـخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین

بـه خـداونـد کـه مـعـشوقـه مـن بـالاییست

ایـن غــزل نـیــز دل تـنـگ مـرا بــاز نــکــرد

روح مـن تـشـنـه یـک زمـزمـه نـیـمـاییست
بهروز یاسمی
 
بالا