*** 12 تیرماه، سالروز درگذشت علامه امینی‬(ره) ***

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
siCfD8W_535.jpg




امروز مصادف با چهلمين سال درگذشت علامه اميني (ره)، نويسنده كتاب گرانسنگ «الغدير» است.
وي براي نگارش اين كتاب 20 جلدي، 40 سال مداوم فعاليت داشت و 10 هزار عنوان كتاب را مطالعه كرد.

"«الغدير»، نتيجه 40 سال تلاش و مطالعه 10 هزار كتاب است"
زمين و آسمان تبريز نور باران بود. بوي گل محمدي در فضاي شهر پيچيده بود. بوي بهار مي‎آمد. تبريز در شبي رؤيايي به سر مي‎برد. صداي حمد و تهليل و تكبير از همه جا بلند بود. علي ـ عليه السلام ـ آن شاهكار آفرينش از خداي كعبه مولودي خواسته بود، خجسته، تا ياد حماسه بزرگ غدير را زنده كند.


علي ـ عليه السلام ـ نور خدا، اميد امت، فيض حق بود. دعايش مستجاب مي‎گرديد. خطة شيران، تبريز به اميد طلوع بامدادي بود كه ناگه بانگ تكبير مؤذن، شب را شكست و از نور خبر داد.
هزار و سيصد و بيست سال از هجرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، از مكه به مدينه مي‎گذشت كه «آقا ميرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاك سائيد و طلوع آفتاب زندگي در خانه‎اش را سپاس نهاد. در كنار بستر كودك جاي گرفت، بغل كرد، بوسيد و بوئيدش. اشك شوق از ديدگانش بسان مرواريدي بر گونه كودك غلطيد. سيماي طفل با جذبه و نوري كه در آن بود پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند بر نمي‎داشت. پدر نام فرزندش را «عبد الحسين» ناميد تا در سير امامت و شهادت و حماسه و ايثار گام نهد و بدين صورت عشق وافر خود به پيشواي سوم شيعيان را از خود متبلور ساخت.


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

فرزند به دوره‎اي از زندگي رسيد كه مي‎توانست تعاليم پدر را به جان بپذيرد. او ديگر به بازي كم توجه شده بود و در عالم خيال سير مي‎كرد. مي‎خواست بداند بياموزد و در هستي انديشه كند. نخست آموزه‎هاي مادر را فرا گرفت. آيات قرآني و سوره‎هاي كوتاهي كه با اوزان مخصوص جان او را صيقلي مي‎داد. تا نوبت به تعاليم پدر شد. آقا ميرزا احمد از دانشمندان نامي تبريز كه در سال 1287 هجري قمري در قريه «سُرُدها» از نواحي تبريز متولد شده بود. از سال 1304 براي ادامه تحصيل به شهر آمده و بعد از فراگيري مقدمات، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج ميرزا اسد الله حضور يافت و به مرتبه‎اي از دانش پژوهي رسيد كه صلاحيت علمي آن بزرگ از طرف زعيم بزرگوار حضرت آية الله ميرزا علي آقاي شيرازي و فقيه برجسته حاج ميرزا علي ايرواني مورد تأييد واقع شد.
علم و عمل از وي شخصيتي برجسته ساخته بود. حْسن سيرت، آراستگي طبيعت و پرهيزكاري وي زبانزد خاص و عام بود1
وي اكنون تربيت فرزند خويش را بر عهده مي‎گرفت تا به نيكي به بار آيد و با دين محمدي و آئين علوي آشنا گردد. عبد الحسين به چنين پدري افتخار مي‎كرد و خداي را سپاس مي‎گفت كه در خانه علم و تقوا تولد يافته و تربيت مي‎شود.

آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طي سالها آموزش ادبيات فارسي و عربي، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبد الحسين همان گونه كه دروس متداول حوزه‎هاي علميه را فرا مي‎گرفت و به حفظ اشعاري چون «الفية ابن مالك» در علم نحو مي‎پرداخت، در سايه هدايت پدر، اشعاري هم از بزرگان دين حفظ كرد.
از اولين شعرهايي كه پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشويق كرد، شعري از حضرت علي ـ عليه السلام ـ بود2 او مي‎دانست همان گونه كه براي علم نحو ابياتي قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آساني در دست باشد، بايد اصول اعتقادات را هم از اين طريق به شاگردان مكتب توحيد آموخت.

عبد الحسين كتابهاي مختلفي در حديث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسايل مشكل را با استاد در ميان نهاد و به حل آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حديث، به خصوص به نهج البلاغه، وي را عاشق امام علي ـ عليه السلام ـ كرد. چه نيك به ياد داشت آن سخن گران مايه را كه: «هيچ آيه‎اي در قرآن كريم نيست كه اول آن «يا ايها الذين آمنوا» باشد، مگر آن كه علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ سردار مخاطبان آن آيه و امير و شريف و اول ايشان است»3

قرآن و نهج البلاغه دو كتاب گران قدر براي اين محصّل جوان بود. وي اين دو كتاب را بارها مطالعه كرده و در معاني آن دقيق شده بود. گاهي در مطالعه اين دو كتاب مي‎گريست و نم نم اشك بر گونه‎اش جاري مي‎شد و چون درّي گران مايه در سينة وي نهان مي‎گرديد.

جدّ وي «مولي نجفعلي» مشهور به «امين الشرع» از اهالي آذربايجان بود كه سال 1275 هجري قمري متولد شده و خويشتن را به علم و ادب و پاكي و پرهيزكاري آراسته بود. آن بزرگ شيفتة جمع آثار ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ بود و از آن جا كه از ادب فارسي و تركي بهرة وافر برده بود، قصايدي چند به اين دو زبان داشت. خانواده عبدالحسين به مناسبت شهادت جدّش به «اميني» معروف شده است. عبد الحسين هم راهي را در پيش گرفته بود كه امين شرع و مدافع اسلام ناب محمّدي و علوي باشد.

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

سال 1342 هجري بود، عبد الحسين بيست و دو سال در كنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاي علمي و عملي‎اش، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان ديگري چون جناب حاج سيد محمد مؤلف «مصباح السالكين» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سيد مرتضي خسرو شاهي صاحب «اهداء الحقير در معني حديث غدير» و جناب شيخ حسين مؤلف «هدية الانام» بهره‎هاي علمي برده بود.
عشق به امام علي ـ عليه السلام ـ و علاقه به تحصيل عالي وي را به كوي عشق هدايت كرد. «نجف اشرف»، شهري كه سابقة تاريخي آن بر همگان روشن است. حوزه علميه نجف از ديرباز جايگاهي براي رشد و تعالي دانشجويان علوم اسلامي بود و اينك مسافر عاشق مي‎خواست به شهر علم وارد شود.

عبد الحسين داستان هجرت را با پدر در ميان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نظري انداخت و با ديدگاني اشكبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از نداي امام آگاه بود و از جاذبة علي ـ عليه السلام ـ حكايات فراواني به خاطر داشت. چگونه مي‎توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ كه او بي‎عشق افسرده مي‎شد و اين بر پدر سخت گران بود. پدر لذت ديدار و هم نوايي با فرزند را از دامن شست و وي را به امام علي ـ عليه السلام ـ بخشيد و فرزندش امام حسين ـ عليه السلام ـ. همان گونه كه فرزند از لذات مادي به حيات جاويد رو آورده بود.
اميني هوا خواه علي ـ عليه السلام ـ بود و خود مي‎دانست كه علي ـ عليه السلام ـ او را به شهر خويش فرا خوانده است از اين رو ملامت سرزنشگران و كور دلان را به هيچ انگاشت و زير لب زمزمه مي‎نمود:

ملك در سجدة آدم، زمين بوس تو نيت كرد
كه در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني

شهر نجف با سابقة ديرينه، از عصر شيخ طوسي مهد علم و تقوي و فضيلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشيع محسوب مي‎گشت و با آشفته بازاري كه در ايران ـ در آغاز كودتا و سپس سلطنت رضا خان ـ به وجود آمده بود، محل مناسبي براي تحصيل به شمار مي‎رفت.
و اميني در صدد بود با تحصيل در عتبات به جهاد علمي پردازد، عالمي فريادگر شود و مسير حق را تداوم بخشد. وي با هجرت به نجف در صدر تكميل معارف الهي بود. از اين رو در مكتب درس حضرات آيات سيد محمد فيروز آبادي ـ متوفي 1345 هجري قمري ـ و سيد ابوتراب خوانساري ـ متوفي 1346 هجري قمري ـ حاضر شد
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

شيخ مصلح سرزمين عشق، اميني در روزگاري به شهر علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ وارد شده بود كه با از هم پاشيدن امپراطوري عثماني، عراق به دست انگليسيهاي ناپاك افتاده بود.
وي هنوز شهداي انقلاب مشروطيت را به خاطر داشت كه با مظلوميتي ديگر مواجه شد و در صدد بر آمد تا با ياد شهيدان راه فضيلت، امت متفرق اسلامي را به وحدت و اخوّت اسلامي دعوت نمايد. چرا كه خون شهيدان رايج‎ترين سكه تاريخ بشريت در راه آزادي و استقلال و امت اسلامي است. و اين سكه طلائي نه در ضرابخانه‎هاي آزاديخواهان، بلكه در ضرابخانه‎هاي مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است.

علامه اميني زندگي شهداي راه حق و فضيلت را اولين تأليف خويش قرار داد تا با جمع آوري گلهاي بوستان فضيلت امت اسلامي را به بزرگ آرمان الهي سوق دهد. آرمان والايي كه براي تحقق آن رادمردان بسياري وضوي خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ايستادند.

علامه اميني در اولين تأليف خويش ابداع و ابتكاري به كار برد كه پيش از آن كسي به انجامش موفق نشده بود. با تأليف گرانبهاي «شهداء الفضيلة» گوي سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خويش برتري يافت. از كتابهاي قديمي كه در معرض نابودي و فراموشي بود گزارشاتي دربارة علماي گذشته و قريب العهد فراهم آورده و به جاودانگي رساند.
بدين منظور بار سفر بسته و كشورها پيمود تا با رنج بسيار، كه براي هر كس تحمل پذير نيست، اين مجموعه از شرح حال را گرد آورد. كتابخانه‎هاي ايران و عراق را زير پا گذاشته و در كتابهاي خطي كمياب به دنبال مرداني گشته كه به راه حق شهيد گشته‎اند، وي پس از صرف سالها و ماهها اين مهم را به انجام رساند4 و پس از اين تأليف به عنوان مجاهدي نستوه زبانزد خاص و عام شد.

برخي از دانشمندان اسلامي كه با تقريظهاي خود اين اثر جاودانه را ستودند، عبارتند از:
1. بزرگ مرجع شيعه آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني.
2. آية الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي قمي.
3. آية الله شيخ محمد حسين غروي اصفهاني.
4. علامة محقق شيخ آقا بزرگ تهراني.
به اين ترتيب علامه اميني، با «شهداء الفضيلة» مواضع صد و سي تن از علماي دين و پيروان علي ـ عليه السلام ـ و آل علي ـ عليه السلام ـ را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحرير در آورد. تا امت اسلامي هم چنان سر فراز و استوار در مقابل فتنه‎هاي دشمنان ايستادگي نمايند.
زماني كه استعمارگران با ترتيب دادن جنگهاي جهاني درصدد بر آمدند تا ملل اسلامي را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خويش درآورند. اميني با تأليف كتاب شريف شهداء الفضيلة بزرگ اسوه‎هاي شجاعت و ايثار را در مقابل مردم غيور مسلمان سامان داد و آنان را به پايداري و استقامت فرا خواند.
در اين دوره است كه مجتهد مجاهد تبريز، آقا ميرزا صادق تبريزي (1274ـ1351) عليه فساد و استبداد رضا خاني نهضت را شكل مي‎دهد و آية الله العظمي حاج آقا حسين قمي (1282ـ1366) نهضت خراسان را رهبري مي‎نمايد5 و آية الله كاشاني كه تازه از عراق به جبهه جنگ عليه انگليس به ايران آمده است، حركت سياسي خود را در مقابل استبداد رضا خاني آغاز نموده است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

علامه اميني به عنوان محدث، مفسر، فيلسوف و متكلم و فقيه دست به تحقيقات دامنه داري مي‎زند. شيخ بزرگوار در صدد است فلسفه سياسي اسلام را در هر صورت ممكن براي مردم كوچه و بازار هم قابل فهم نمايد. هر چند كه بعضي از بزرگان علم هم از آن غافل مانده‎اند.
با تحقيق و تعليق بر كتاب «كامل الزيارات» ابن قولويه قمي كه از مشايخ شيعه محسوب مي‎گردد، معتبرترين متون زيارات را در اختيار امت اسلامي قرار مي‎دهد و با تأليف «اَدَبُ الزّائر لِمَنْ يَمُمُّ الحائر» كه شرح آداب زيارت حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ است، فلسفه زيارت را بيان مي‎دارد.
در اين باره شيخ مصلح، عبد الحسين اميني سالهاست كه در پاي مكتب درس اساتيد بزرگي نشسته و فقه و اصول و فلسفه و كلام اسلامي را فرا گرفته است. از اين رو «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم مي‎آورد و بر «رسائل» و «مكاسب» شيخ اعظم انصاري حاشيه مي‎نويسد.

هم چنين رساله‎اي دربارة «نيّت» مي‎نگارد و رساله‎اي در بيان «حقيقت زيارت»، تا به علماي پاكستان پاسخ داده باشد و رساله‎اي در علم «دراية الحديث».
علامه اميني با تأليفات گران قدر خويش جنبة علمي و نهاد وقّاد خود را در معرض معاصران قرار مي‎دهد و از حضرت آية الله العظمي سيد ابو الحسن اصفهاني و حضرت آية الله علامه حاج ميرزا محمد حسين نائيني و حضرت آية الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري و حضرت آية الله شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني، اجازه اجتهاد دريافت مي‎دارد. و به زادگاه خويش تبريز باز مي‎گردد تا امين الشرع ديار خويش باشد. اما دل او ديگر بار آهنگ نجف مي‎كند.
اينك او رو به قرآن كريم آورده است تا برنامة زندگي بشر و سعادت و خوشبختي و كام روائي وي را از كتاب الهي استخراج نمايد. شاگرد مكتب وحي آياتي از كتاب مبين را بر مي‎گزيند و به تفسير آن مي‎نشيند.

ـ سورة اعراف، آية 172، «ميثاق الاول»
ـ سورة اعراف، آية 180
ـ سورة واقعه، آيه 7
ـ سورة مؤمن، آيه 11
آن گاه «العِترَةُ الطّاهِرَةُ في الكتابِ العزيز» را مي‎نگارد و حق اولويّت و مولويّت خاندان رسالت را تبيين مي‎نمايد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

تأليف رسالات گوناگون، جان شيفتة وي را خوشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدينه فاضلة اسلامي را به صورت منقحي امت اسلامي عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطره‎ها زنده كند و آن زماني است كه استعمارگران با حيله‎هاي خاص خود امپراطوري عثماني را از بين برده‎اند و در عرصة عقيدتي دولت سنّي مذهبي را كه به عنوان حكومت اسلامي بر سرزمين پهناوري حكومت مي‎كرد، از صحنه خارج ساخته‎اند. علامه اميني به عنوان آسيب شناس اجتماعي، اين گونه تشخيص داد كه با زوال دولت عثماني نبايد به دولتهاي استعمارگر اجازه داد، تا جايگزين دولت و لو ظاهر اسلامي شوند.

از ديدگاه او، امت اسلام كه با زوال دولت 632 ساله عثماني روبرو گشته است، و تلخي‎هاي بسيار چشيده، بهتر است، نظام مدينة فاضلة اسلامي را كه در آن اصل بنيادي غدير مطرح است، تجربه نمايد. نظامي كه پيامبر جز به آن سفارش نفرموده است.
علامه اميني با تأليف «الغدير» خاطرات عصر نبوي را تجديد مي‎كند، عصري كه سروري از آن امت قرآني است و رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رهبري آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولايت علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ را معرفي كرده است.

اميني، احياگر سنت نبوي، با «الغدير» جلوه‎هاي شوكت و عظمت امت اسلامي را در خاطره‎ها زنده مي‎دارد و اصل اصيل و محور حكومت قرآني، جريان غدير خم را ياد آور مي‎شود.
اميني در عصري زندگي مي‎كند كه شكست دولت عثماني روي داده است. شكستي كه اگر «اصل غدير» و رهبري امت آن گونه كه پيامبر اسلام و قرآن كريم فرموده، اجرا مي‎گرديد، روي نمي‎داد و انگليس را جرأت آن نبود كه عراق را جزء مستعمرات خويش در آورد.
اميني احياگر مدينة فاضله قرآني، با قرآن و حديث و شعر و حماسه، مباني فلسفه سياسي اسلام را به جهانيان ابلاغ نمود. وي علاوه بر اين كه با رجوع به قرآن و سنت و رعايت موازين «سند شناسي» و «نقد حديث» حقائق غير قابل انكاري را پيش چشم امت اسلامي نهاد و مسأله اختلاف اهل يك كتاب و قبله را از ميان برداشت. جهانيان را به اين مسأله واقف ساخت كه فلسفه امامت و رهبري از اصول شناخته شده تشيع، از مباني اصيل اسلامي است كه با رعايت آن حكومت اسلامي برقرار مي‎گردد، آن گونه كه در صدر اسلام رسول اعظم الهي و امير مؤمنان با تكيه به اين اصل، حكومت اسلامي را بنياد نهاده و حيات سياسي اسلام را استمرار بخشيدند.

علامه مصلح با نقد آثار و تأليفات كساني چون «ابن تيميه»، «آلوسي»، «قصيمي» و «رشيد رضا» در صدد بر آمد وحدت و اخوت اسلامي را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاي نفاق و تفرقه را بخشكاند. وي در پي اسناد حديث غدير، بيست و چهار كتاب تاريخي، بيست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متكلم اسلامي را مي‎يابد كه به نقد حديث غدير پرداخته‎اند. آن گاه راويان حديث غدير از صحابة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به ترتيب حروف الفبا ذكر مي‎كند.

وي يكصد و ده تن از اصحاب را نام مي‎برد كه حديث غدير را روايت كرده‎اند و به نام هشتاد و چهار تابعي اشاره مي‎نمايد. سپس طبقات راويان حديث غدير از علما را بر مي‎شمارد از علماي قرن دوم هجري تا قرن چهاردهم سيصد و شصت تن را ذكر مي‎كند كه به نقل از حديث شريف غدير موفق شده‎اند و علامه مجاهد براي يافتن مدارك معتبر بارها به اقصي نقاط جهان مسافرت مي‎نمايد تا آن چه را كه از دين الهي در مورد خلافت كبري فرود آمده، به امت اسلام برساند. وي نخست در كتاب گران قدر الغدير به آياتي كه در خصوص امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ فرود آمده، مي‎پردازد، برخي از اين آيات نوراني عبارتند از:
آية تبليغ6 ، آية اكمال دين7، آيات سورة معارج8 ، آيه ولايت9، سوره هل اتي. هم چنين احاديث نبوي و سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را با آميختگي شگرفي در آغاز و انجام سخن و يا در مقام استدلال و تأييد و تضمين ياد آور مي‎شود كه بعضي از اين احاديث به قرار زير مي‎باشند.

حديث غدير و ولايت، حديث أخاء، حديث منزلت، حديث ثقلين، حديث علي مع الحق و الحق مع علي، حديث تبليغ، حديث انذار العشيرة، حديث اِنَّ علياً اوّل من اسلم و آمن و صلّي، حديث ردّ الشمس، حديث سد الابواب، و صدها حديث ديگر كه در فضل و بزرگي وصي بر حق حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، بر زبان پيامبر اسلام جاري گشته است.
دكتر سيد جعفر شهيدي كه خود در نجف و تهران از ياران آن فرزانه بود، نقل مي‎كند كه روزي علامه اميني به من گفت:
«براي تأليف «الغدير» ده هزار جلد كتاب خوانده‎ام».

گفت كتابي را خوانده‎ام، به درستي خوانده و در ذهن سپرده و از آن ياد داشت برداشته بود»10
علامه نستوه پس از بررسي اسناد حديث غدير و اثبات واقعه مهم عصر نبوي، شاعران چهارده قرن را كه از سفرة قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم يادي از نام آوران و مبارزان مكتب ارجمند علوي كرده باشد و هم فضايل امام علي ـ عليه السلام ـ، وصي حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به اثبات رساند. وي ادب متعهد شيعي را يكي ديگر از حجتهاي واقعة غدير دانست و براي فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضيلت سالها تلاش پيگير نمود. تا علاوه بر گرد آوري شعر حماسه سرايان غدير، اشتباهات عمدي محققين مغرض را بر ملا سازد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

سال 1364/1324 چاپ اول كتاب الغدير در نجف آغاز مي‎شود و تا نه جلد آن به طبع رسيده و در سراسر ممالك اسلامي و غير آن منتشر مي‎گردد. با انتشار كتاب گران مايه «الغدير» سيل نامه‎ها و ستايشها به دانشمند فرزانه و علامه خبير ارسال مي‎شود. اين تقريظها گاه از دانشمندان بزرگ شيعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان كشورهاي اسلامي.
نكته واحدي كه در تمام ستايشها به چشم مي‎خورد. پذيرش غدير است به عنوان محور حركت اسلامي و بنيان حكومت ديني و مذهبي اسلام. پادشاهان فرصت طلب درصدد هستند تا اين جنبش ديني را به نفع خود به پايان رسانند ولي دانشمندان از جايگاهي بي‎غرضانه به مسأله مي‎انديشند و در حقيقت زنجير متصل به وحي را بعد از قرنها به راهنمايي مصلح بزرگ حضرت علامه اميني مي‎يابند.
شيخ محمد سعيد دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اريحا» از نواحي حلب نامه‎اي اديبانه به مؤلف «الغدير» نگاشته و در آن اين گونه مي‎گويد:
«آقاي من، كتاب «الغدير» را دريافت كردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم ... قبل از آن كه در امواج انبوه معاني آن وارد شوم نيروي فكر و انديشه‎ام در آن شناور گشت و شمه‎اي از آن را با ذائقة روحي خويش چشيدم. احساس نمودم كه اين همان يگانه سرچشمه و منبع آب گوارائي است كه هرگز دگرگون نشود. اين منبع جوشان معاني از آب باران صاف‎تر و گواراتر و از مشك خوشبوتر است...»11



بوستان هدايت
صاحب الغدير سال 1373 هجري قمري، هشت سال پس از انتشار نخستين جلد «الغدير» به تأسيس كتابخانه‎اي اقدام نمود كه نام آن را «مكتبة الامام امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ» نهاد و در روز عيد غدير افتتاح كرد.
آغاز فعاليت اين كتابخانه با 42000 جلد كتاب خطي و چاپي بود. در تأسيس اين كتابخانه نسخه‎هاي خطي از كتابخانه‎هاي معتبري تهيه شد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
وفات
تلاش بي‎پايان، معمار مدينة غدير را دچار فتور جسمي كرد و بيمار شد. بيماري اندك اندك رو به فزوني گرفت. وي از كار باز ماند. كتاب از جلو ديدگانش دور شد و قلم از حركت ايستاد. بيماري و بستري شدن علامه حدود دو سال به طول انجاميد و معالجات خارج از كشور هم مفيد واقع نشد تا اين كه آيتي از آيات الهي و عاشقي از عاشقان ولايت و مجاهدي نستوه روز جمعه 12 تيرماه 1349 برابر 28 ربيع الثاني 1390 هجري قمري نزديك ظهر بدرود جهان گفت. وي كه همواره در نماز بود و جز به عبادت خداي كعبه و خدمت به مولود آن كاري ديگر نداشت، در شصت و هشت سالگي از دنيا رفت و جهاني را در غم ارتحال خويش فرو برد.
الغدير وي چراغ خانة دلهاي با صفا شد و مشعل هدايت امت اسلامي.


..............

1. الغدير، علامه اميني، ج 1، ص 156، ترجمه، مقدمه.
2. (ر.ك: همان، ج 2، ص 25؛ ترجمه، ج 3، ص 43ـ44).
3. اعتقادات، شيخ صدوق، ص 110.
4. «شهداء الفضيلة»، مقدمه، استاد دانشمند شيخ محمد خليل الزين عاملي، ص 4.
5. انديشة اصلاحي در نهضتهاي اسلامي، محمد جواد صاحبي، ص 209ـ208.
6. مائده، 67.
7. مائده، 5.
8. معارج، 3ـ1.
9. مائده، 55.
10. حماسه غدير، محمد رضا حكيمي، ص 480.
11. الغدير، ج 1، ترجمه، ص 16 و 17.
 
بالا