شهید آیت الله مدرس

yarbakht

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
[h=3]سیره زندگی[/h]مدرس در کمال زهد و سادگی زندگی می کرد و عبای او که از جنس کرباس بود معروف است. غذایش نان و ماست بود. در زمان تحصیل کارگری می کرد تا هزینه زندگیش را فراهم سازد. مدرس خود می گوید: «در بحبوحه واقعه تنباکو من پنج تا شش سال بود که در اصفهان به سر می بردم و طلبه ای در سطح خارج و غالباً روزهای تعطیل برای تهیه معونه، یک هفته به کار عملگی (کارگری) رفته و به کار کلوخ کوبی مشغول بودم.» مدرس در نجف نیز برای تأمین احتیاجات زندگی و هزینه تحصیل کار می کرد.
خود می گوید: «در نجف روزهای جمعه کار می کرم و در آمد آن را نان می خریدم و تکه های نان خشک را روی صفحه کتابم می گذاشتم و ضمن مطالعه می خوردم و خود را از وابستگیها آزاد کردم.»
زمانیکه مدرس در نجف اشرف مقیم بود، برایش این امکان وجود داشت که از وجوه شرعی استفاده کند ولی برای استقلال از وجوه استفاده نمی کند. وقتی برای شرکت در مجلس دوم به تهران وارد شد دو منزل اجاره ای به وی پیشنهاد گردید که یکی از آنها یک تومان از دیگری ارزانتر بود او بدون آنکه ویژگیهای آن دو خانه را سؤال کند منزل ارزانتر را انتخاب کرد.


برخی اوصاف، دیدگاهها و منش اخلاقی شهید مدرس
شهید مدرس به اوصافی چون شهامت و شجاعت بصیرت و تیز هوشی، صریح الهجه بودن، نفوذ ناپذیری، ساده زیستی و پرهیز از تجملات، عفو و اغماض، فصاحت بیان کم نظیر و قناعت و مناعت طبع، صبر و استقامت، ستم ستیزی، اخلاص و تواضع، نظم و انضباط، عظمت خواهی وطن، بی اعتنایی به مظهر بیگانه، اهل مناجات و عبادات و بذل و بخشش برای مستمندان و ... شناخته شد.
روزی یکی از طلاب که به نفع مدرس و رفقای او در انتخابات تهران کوشش فراوان کرده و به همین جهت از درس و امتحان، یک هفته باز مانده بود، اصرار داشت حقوق همان هفته را بگیرد.
مدرس با تذکر اینکه حاضر است سه برابر شهریه مدرسه از محل دیگری به وی پرداخت کند، از دادن جیره به آن طلبه خودداری نمود.
حتی در پاسخ یکی از حاضران که می خواست بدون این تذکر مدرس، وجه را در اختیار آن طلبه قرار دهد گفت:
«خیر؛ این نوعی تزویر است، او باید بداند که مزد کار دیگر را از محل خودش می گیرد، اما پرداخت جیره مدرسه، به درس خواندن منوط است و بس.»

برخورداری از کرامات معنوی

مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی – عارف مشهور- در ضمن بیان خاطراتی که برای عبدالعلی باقی، مؤلف کتاب «مدرس، مجاهدی شکست ناپذیر» بیان کرده، می گوید:
«روزی در نجف طلبه ای به اتاق ما آمد، من و مدرس هم حجره بودیم، آن طلبه دچار سر درد شدیدی شده بود و مدت یک هفته تبش قطع نشده بود. مدرس دست به پیشانی او گذاشت و آیه نور را قرائت کرد.
با تمام شدن آن آیه سر درد و تب او قطع شد. تمام ایامی که من با او بودم، نماز شبش ترک نشد. او اهل نماز و دعا و مطالعه بود. من شنیدم که یکی از اهالی خواف در زندان دچار تب شدیدی شده و به خدمت آقا می رود، مدرس هم پیراهن خود را به تن او می پوشاند و او شفا می یابد.»

ایثار و قناعت

فاطمه بیگم مدرس دختر شهید مدرس می گوید:
«بسیار اتفاق می افتاد پدرم بدون قبا یا پیراهن در حالی که عبایش را به خود پیچیده بود به خانه می آمد. می دانستیم که او برهنه ای را در راه دیده و لباس خویش را بدو بخشیده است.
روزی به او اظهار نمودیم: اجازه بدهید ده ــ بیست ذرع کرباس در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان لباس تهیه کنیم.
ایشان پاسخ داد: ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره می کنیم نیاز پیدا کند، به همین مقدار که برای پیراهن یا قبا یا شلوار لازم است، تهیه کنید.»


اهمیت به علم
شهید مدرس عقیده داشت که باید در مدارس، هم علوم دینی ترقی داده شود و هم علومی که مورد احتیاج روز است و با نخواندن علوم جدید در مدارس دینی سخت مخالف بود. ایشان خود در این باره می گفت:
«... باید معارف را به قسمی توسعه داد که تمام افراد ممالک استفاده نمایند، نه اینکه معارف را مجزا کنند که مثلاً پسر من که عمامه دارد، حساب نخواند، فقه بخواند. خیر تمام علوم را باید همه بخوانند. اگر کتب علمی به زبانهای خارجی باشد افراد کمی از آنها استفاده می کنند و برای حل این مشکل باید کتابهایی که مورد احتیاج است جمع آوری شده به زبان اهل مملکت ترجمه شود.» او در این باره به وزارت معارف پیشنهاد تأسیس دارالترجمه را داد.

جهان اسلام از نگاه مدرس
شهید مدرس معتقد بود: «ترقی و تعالی هر قوم این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع، ترقی کنند. غرض اصلی ما یک جامعه ای است که یک قسمت بزرگ دنیا در آن جامعه شرکت دارد و آن اسلام است. ما خیلی همبستگی اسلامی خود را از دست دادیم، بالاخره باید بیدار شده هوشیار شویم و جامعه خودمان را حفظ کنیم.»
در بیان علت عقب افتادگی ممالک اسلامی در نطق یکشنبه 21 صفر 1341 ق (20 مهر 1301) که در دوره چهارم مجلس ایراد نموده، می گوید:
«فکر می کردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیر اسلامی رو به ترقی. چندین روز فکر می کردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی سیاست و دیانت را از هم جدا کرده اند؛ ولی ممالک دیگر سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است، ممکن هم هست اشتباه کرده باشند.
لهذا در ممالک اسلامی اشخاصی که متدین هستند، از اشخاصی که داخل در سیاست هستند دوری می کنند؛ آنها که دوری کردند، ناچار همه نوع اشخاص رشته امور سیاست را در دست گرفته، لهذا رو به عقب می رود.»


مدرس و چک سفیر انگلیس
نیمه شبى سفیر انگلیس با یک نفر مترجم وارد منزل مدرس شد و چکى به مبلغ 1000000 ریال را که همراه آورده بود به مدرس داد و گفت: "هر جور مى ‏خواهى آن را خرج کن شنیده‏ ام که پول نقد نمى‏ گیرى از این رو چک را نیمه شب آورده ‏ام تا قبول کنى."
مدرس به آرامى پرسید: چه؟
سفیر انگلیس گفت: "چک است، ورقه‏ اى که به محض ارائه به بانک، وجهى را که در آن نوشته شده است به شما خواهند پرداخت."
مدرس خودش از بانیان بانک بود و چک را به خوبى مى ‏شناخت و قصد سربسر گذراندن او را داشت.
سفیر انگلیس با تعجب به مدرس نگریست و با خود گفت: "این دیگر چه جور روحانى، نماینده مجلس و سیاستمدارى است که چک را نمى ‏شناسد. در این موقع مدرس سر را بلند کرده و چشم در چشم سفیر انگلیس دوخته و با خنده گفت: آنها که مى‏ گویند مدرس پول نمى ‏گیرد درست نمى ‏گویند، من پول مى‏ گیریم در روز هم مى ‏گیریم، مشروط بر اینکه طلا باشد و بار شتر باشد و ما بین نماز ظهر در مسجد سپهسالار و در حضور مردم براى من بیاورند. وقتى این حرف‏ها را مترجم براى سفیر انگلیس ترجمه کرد سفیر با اوقات تلخى گفت: بیا برویم این مرد مى‏ خواهد آبروى ما را در دنیا ببرد.


منبع: سایت شخصیت نگار
توصیه میکنم این سایت رو جمایت کنید و منبع شخصیت هاتون از این سایت بگیرید

 
بالا