مردمی از مشرق زمین قیام میکنند و برای حکومت مهدی(عج) زمینه سازی می نمايند.
این روایت، سنگ بنای بحث دربارة زمینه سازی ظهور و ضرورت آن و لزوم برنامه ریزی برای آن گردیده است و البته لزوم زمینه سازی برای قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) صرف نظر از روايات امری عقلی و عقلانی به شمار میرود؛ زيرا هیچ پدیدهای در عالم بدون مقدمه موجود نمیشود و هیچ انقلابی در عالم بدون طیّ زمینه های آن تحقق نمييابد. پس چگونه ممکن است انقلابی بزرگ به گستردگی همة زمین و با سابقه ای به درازای تاریخ بشر و با آرمانی به بلندی آرمان همة انبیا و اوصیا بدون زمینه سازی و بسترسازی لازم شکل گیرد؟
بنابراین، زمینه سازی برای ظهور مهدی(عج) فراتر از امری مطلوب و مرغوب، امری ضروری و بایسته است که لازم است برای بررسی ابعاد آن و راهکارهای اجرایی کردن آن، نشست های علمی و همایشهای ملی برگزار شود و پژوهشگران و محققان عرصه های گوناگون بهطور جدی و متعهدانه و با شوق و رغبت برخاسته از شعور دینی در این میدان وارد شوند و کاری پیگیر و مستمر انجام دهند و سپس رسانه های جمعی نتایج این هم اندیشی و همفکری را با بهترین روش های رسانه ای ترویج و تبلیغ کنند تا ضرورت زمینه سازی برای ظهور به یک دغدغه ملّی و اجتماعی و بلکه وظیفه ای ديني برای آحاد جامعه در سطوح مختلف تبدیل گردد.
کارهای بزرگ و ایدههای بلند، زمانی به تحقق و شکل گیری نزدیک میشود که فراگیر و وسیع باشد.
بنابراین وقتی سخن از زمینه سازی برای ظهور منجی جهانی مطرح است، لازم است همة بخشهای جامعه با این هدف بلند هماهنگ باشند و در حرکت خود و سیاستهای خرد و کلان هر بخش، به سمت و سوی آن آرمان بزرگ جهت گیری کنند.
با این بیان، زمینه سازی باید در عرصة سیاسی، مؤلفه ها و شاخصه هایی داشته باشد و بخشهای مختلف آن را در جهت زمینه سازی ظهور قرار دهد. همانگونه که در بُعد اجتماعی، لازم است نهادهای گوناگون در حرکت خود، آرمان ظهور و بسترسازی برای آن را ملاحظه کنند و حرکت خود را بر اساس آن تنظیم نمایند؛ ولی مهمترین بخشی که لازم است در جهت ظهور و زمینه سازی ظهور کار کند، بخش فرهنگی است.
متولیان فرهنگ و اندیشة اجتماع لازم است فعالیتهای فرهنگی را هماهنگ با آرمان ظهور و در جهت تقریب و تعجیل امر ظهور تنظیم کنند؛ بلکه به طور ویژه قوانین و برنامه هایی را در این جهت گیری تدوین کنند و راهکارهای عملی کردن آن را نیز اندیشیده و پیشنهاد دهند؛ زیرا عرصة فرهنگ اساسی ترین میدان و کلیدی ترین بخش برای تحول یک جامعه است، چنانكه پیر فرزانة انقلاب و بزرگم عمار اندیشة اسلامی فرمود: «رأس همۀ اصلاحات، اصلاح فرهنگ است.» (خميني، 1378: ج10، 356)
جامعۀ زمینه ساز، جامعه ای عدالت محور است و در همة شئون به دنبال اجرایی کردن عدالت. بنابراین پیوسته عدالت را هم در عرصه های فردی و هم اجتماعی مطالبه میکند؛ چون دولت مهدی دولت عدل است و «یملأ الارض قسطاً و عدلاً.» بنابراین جامعۀ زمینه ساز باید تحمل اجرای عدالت را داشته باشد و از قوانین عادلانه ـ گرچه به ضرر اشخاص باشد ـ نگریزد. لازمة رسیدن به چنین نقطه ای شناخت مفهوم عدالت و گسترة آن و نیز شناخت برکات اجرایی شدن آن در جامعه است و سپس تلاش برای اینکه عدالت در همه جا و برای همگان اجرا شود، نه مقطعی، فصلی و گزینشی.
پس جامعۀ زمینه ساز جامعه ای عدلمحور است؛ هم در تفکر، هم در تقنین و برنامه نویسی و قانونگذاری و هم در اجرا و عملیاتی کردن؛ و نیز در همة بخشها عادلانه فکر کردن و عادلانه تدوین کردن قانون و عادلانه اجرا کردن، نه برای مردم و توده ها عدالت را خواستن و عده ای را در حاشیه امن قرار دادن.
اگر افراد با اجتناب از معاصی و رعایت پروای الهی بتوانند ملکة عدالت را در خود پدید آورند و با این تعادل در میان قوای نفسانی خود ارکان حیات اخلاقی را در وجود خود نهادینه کنند، آنگاه میتوانند در عصر ظهور که عصر استقرار عدل ناب و مطلق است، خویشتن را با شرایط نوین آن عصر هماهنگ کنند؛ وگرنه هاضمة شخصیت افراد، قدرت تحمل مؤلفه های عدالت مهدوی را نخواهد داشت و چنین وضعی به تعارض درون افراد و برون جامعه می انجامد که بن بستی خطرناک است و در روزگار علی(ع) پیش آمد: «و قتل فی محرابه لشدّة عدله.» مردم تحمل عدالت حاکم را نداشتند، بنابراین با او همراه و همگام نبودند، بلکه در برابر او ایستادند و او را به بی دینی و بی عدالتی متهم کردند. آری، وقتی عدالت را به نفع خود و در حوزة منافع قومی و قبیله ای خود تفسیر کنی، در برابر عدالتی که چنین رهآوردی نداشته باشد میایستی و مقابله میکنی، حتی اگر آن عدالت به وسیلة مظهر عدالت، علی(ع) اجرایی شود.
مردم در جامعۀ زمینه ساز باید فهم و تلقی صحیحی از دین داشته باشند. با مطالعة تاریخ ادیان درمی یابیم بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمان، متدینان کمکم از خلوص نخستین خود فاصله میگیرند و خطوط اصلی و فرعی و انشعابات، فراوان میشود و راههای انحرافی شکل میگیرد، ولی همگی در چهرۀ حق و حقیقت! در اسلام، گرچه قرآن از تحریف لفظی مصون مانده است، ولی تفسیرهای نادرست از سویی و نفوذ فرهنگ های بیگانه و فرقه سازی استعمار همگی در انحراف تودهها مؤثر بوده است و این همه به گریز از عدالت آسمانی و مهدوی می انجامد.
پس باید به دین ناب برگشت و سطح معرفت صحیح را بالا برد؛ همچنانکه حضرت علی7 با گروههایی جنگید که یا هواپرستی و دنیاطلبیشان آنان را به خروج در مقابل امام وقت واداشته بود (= ناکثین و قاسطین) یا فهم سقیم و تعصب کور دینی (= مارقین و خوارج). در زمان امام عصر4 هم دو گروه مقابل او خروج کرده، بر او تیغ میکشند: هواپرستانی که نه فهم ژرف و جامعی از دین و کارکرد آن دارند و نه ادب و تربیت لازم دینی در برخورد با حجت زمان را. بنابراین امام در جبهه خارجی باید با نظام سلطه و استکبار، و در جبهة داخلی با آنها که درک درستی از دین و عدالت دینی ندارند، بجنگد.
جامعۀ زمینه ساز اینگونه نیست، بلکه هماهنگ با امام و حجت خداست و قرار است بازوی امام برای مقابله با جبهة خارجی و نیز منحرفان داخلی باشد. پس باید معرفت دینی او ناب و عمیق و متصل به چشمة زلال قرآن و عترت باشد. بنابراین، از شاخصه های مهم فرهنگی چنین جامعهای، برنامهریزی و تلاش برای ارتقای معرفت دینی بر اساس مؤلفه های قرآن و عترت است.
در جامعۀ زمینه ساز باید عالمان و کارشناسان دینی متعهد میداندار باشند و فضای سالم تبلیغ و ترویج دین و معارف دین وجود داشته باشد و گرچه صداهای دیگر نیز هست و شنیده میشود؛ ولی صدای حق رساتر و بلیغتر به گوش رسد تا به مصداق آیة کریمة "الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ" (زمر: 18) امکان پیروی از نیکوترین قول فراهم باشد، نه آنکه رسانهها میدان جولان باطل و آرای ناحق گردد و فضای شناخت تیره و تار شود و جامعه را به تحیر و سرگردانی سوق دهد.
در جمهوری اسلامی، ساخت و راهاندازی شبکه های مستقل صوتی و تصویری برای ترویج فرهنگ صحیح دینی از همینجا بایسته و ضروری میگردد و شبکه هایی مانند رادیو معارف، گامی بلند در این جهت است که البته هنوز جایگاه لازم را در جامعة اسلامی ما پیدا نکرده و تنها مخاطبانی خاص را متوجه خود ساخته است.
برای اینکه معلوم شود جامعه تا چه اندازه عدالتخواه است و بر محور عدالت حرکت میکند میتوان به میزان ظلمستیزی در آن جامعه نگاه کرد.
مسئلۀ مبارزه با ظلم هم در فطرت پاک انسانی ریشه دارد؛ یعنی انسان، فطرتاً از بدی و ظلم نفرت دارد و آن را نفی میکند و همین مطلوب عقل و شرع است؛ یعنی عقل و شرایع الهی از هرگونه ظلم و ستم نهی میکنند و همه انبیا برای اقامة عدل و نفی ظلم از جوامع بشری مبعوث شدند:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. (حدید: 25)
اگر بگوییم همة مبارزات و جنگهای انبیا در طول تاریخ برای برپایی عدل و نفی ظلم و ستم بوده سخنی گزاف نگفتهایم و اینکه مهدی موعود(عج) پرچمدار عدالت در همة عرصه های زندگی است، امری روشن و قطعی است و اوست که این جهاد مقدس و مستمر را به پیروزی نهایی عدل بر ظلم خواهد رساند.
بنابراین انبیا عدالتخواه بودند و به اندازهای در این مسیر پیش رفتند که جامعة زمان با آنها همراهی و همیاری کرد و مهدی موعود(عج) نیز در این هدف بزرگ ـ یعنی اجرای عدالت در جهان ـ نیازمند یاری و همراهی مردم است و خداوند چنین خواسته است که کار انبیا و اولیا با همراهی مردم به انجام رسد. پس امّتی که خواستار ظهورند باید روح نفی ظلم و انکار نسبت به ظالم و ستمگر داشته باشند و ظلم را در همة اقسام و اندازه هایش رد کنند. این قدم بزرگی در اجرای عدالت خواهد بود.
پیش از برخورد با ظلم و مبارزه با ظالم، باید مصادیق و مظاهر آنها را شناخت. همانطور که انبیای الهی تلاش میکردند دشمن واقعی انسان را به او معرفی کنند و بعد از او بخواهند با او بجنگد و از خانة خود بیرون کند. در تعالیم قرآن آمده است دشمن و ظالم گاهی بیرونی است که از آن به طاغوت تعبیر میشود، مانند فرعونها و نمرودها و حاکمان ستمگر در هر زمان، و گاهی درونی است که همان رذایل اخلاقی و عادات زشت رفتاری است که هم فرد و هم جامعه را تباه میکند. همة اينها ضدعدل است و مهدی موعود(عج) بناست اينها را بشکند و نابود کند؛ چون به همان اندازه که بتهای سنگی، ما را از خدا دور میکنند، بت نفس و شیطان درون نیز ما را در برابر خدا قرار می دهد و از مسیر عدل و قسط خارج میکند.
پس جامعه باید بداند و بفهمد مهدی موعود(عج) که امام عدل و داد است و «یملأ الارض قسطاً و عدلاً»، میآید تا همة مظاهر ظلم را بردارد و همة ظالمان را از پا درآورد؛ یعنی هم با طاغوتها در سطح جهان مبارزه میکند و هم با انواع بدیها و خصلتهای زشت در روابط فرد و جامعه، که جز با این مبارزة فراگیر تحقق عدل جهانی و کامل ممکن نخواهد بود.