ترنم باران

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

در کنـج دلم عشق کسی خـانـه نــدارد کس جـای در این خانهی ویـرانـه نــدارد

دل را بـه کـف هـر که نـهــم باز پـس آرد کــس تــاب نـگـهـــــداری دیـوانـه نــدارد

در انجـمــن عقــلفـروشــان ننـهــم پـای دیـوانــه ســر صــحــبـــت فـرزانـه نــدارد

تـا چـنــد کـنــی قصـه ز اسکنـــدر و دارا ده روزهی عمـر اینهمـه افسـانـه نــدارد

از شاه و گدا هرکه درین میکده ره یافت جـز خــون دل خـویـش به پیمـانـه نــدارد
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گزارم
نمیمانم به یکجا . بی قرارم
سفر یعنی من و گستاخی من
همیشه رفتن و هرگز نماندن
هزاران ساحل و نادیده دیدن
به پرسشهای بی پاسخ رسیدن
من از تبار دریا . از نسل چشمه سارم
رها تر از رهایی . حصار بی حصارم
ساحل حصار من نیست . پایان کار من نیست
همدرد و یار من نیست
کسی که یار من نیست . در انتظار من نیست
صدای زنده بودن در خروشم
به ساحل چون میآیم . خموشم
به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
برای مرگ هم در خانه جا نیست
اگر خاموش بشینم روا نیست
دل از دریا بریدن کار ما نیست
من از تبار دریا . از نسل چشمه سارم
رها تر از رهایی . حصار بی حصارم
ساحل حصار من نیست . پایان کار من نیست
همدرد و یار من نیست
کسی که یار من نیست . در انتظار من نیست
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گزارم
نمیمانم به یکجا . بی قرارم
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

این امانت بهر روزی دست ماست
در حقیقت مالک اصلی خداست

این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
فعل تو کان زاید از جان و تنت
همچو فرزندی بگیرد دامنت
پس تو را هر غم که پیش آید ز درد
بر کسی تهمت منه، بر خویش گرد
فعل تست این غصه های دم به دم
این بود معنای قَد جَفٌَ القَلَم!
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

خدایا، من دلم قرصه!....... کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت....... که حتی روز ،روشن نیست
کسی اینجا نمی بینه....... که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته!....... زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی....... که این پایین چه ها کردم!
که روزی باید، از اینجا....... بازم پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن....... یه کم با من مدارا کن
شنیدم گرمه اغوشت....... اگه میشه منم جا کن
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش
 

نم نم بارون

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیمکاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .
 

TarannoM e BaraN

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

تو قامت بلند تمنایی ای درخت

همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت
وقتی که باد ها در برگهای درهم تو لانه می کنند
وقتی که بادها گیسوی سبز فام تورا شانه می کنند
غوغایی ای درخت
وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است
در بزم سرد او،خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت
در زیر پای تو؛
اینجا شب است و شب زدگانی که چشمشان صبحی ندیده است
تو روز را کجا؟خورشید را کجا؟در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت؟
چون با هزار رشته تو با جان خاکیان
پیوند می کن
پروا مکن ز رعد ؛پروا مکن ز برق

که بر جایی ای درخت
 

نم نم بارون

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران


باز باران بی ترانه

باز باران ، با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها

می چکد بر فرش خانه

باز می آید صدای چک چک غم ....

باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده

نمی دانم ...

نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست ؟؟؟

نمی فهمم ،چرا مردم نمی فهمند

که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزید

کجای ذلتش زیباست؟؟؟

نمی فهمم...

کجای اشک یک بابا که به زور چکمه های باران به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام می گرید

عاشقانه است؟

کجایش بوی عشق و عاشقی دارد ؟؟؟؟
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : ترنم باران

فقط سکوت...!!!
 

نم نم بارون

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ترنم باران

ابری نیست

بادی نیست

می نشینم لب حوض:

گردش ماهی ها،روشنی ،من،گل،آب

پاکی خوشه زیست

مادرم ریحان می چیند

نان و ریحان و پنیر

آسمانی بی ابر،اطلسی هایی تر

رستگاری نزدیک:لای گلهای حیاط

نور در کاسه مس چه نوازشها می ریزد!

نردبان از سر دیوار بلند،

صبح را روی زمین می آرد...

پشت لبخندی پنهان هر چیز.

روزنی دارد دیوار زمان،که از آن

چهره من پیداست.

چیزهایی هست،که نمی دانم.

می دانم،سبزه ای را بکنم خواهم مرد

می روم بالا تا اوج،من پر از بال و پرم

راه می بینم در ظلمت،من پر از فانوسم

من پراز نورم و شن

و پر از دار و درخت

پرم از راه،از پل،از رود،از موج

پرم از سایه برگی در آب

چه درونم تنهاست...
 
بالا