ترنم باران

[TarannoM e BaraN]

به جرم وسوسه،

چه طعنه ها که نشنیدی حوا ...!

پس از تو ،

همه تا توانستند آدم شدند ...!!!

چه صادقانه حوا بودی ؛

و چه ریاکارانه آدمیم ...

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

من وقـتـی زنـم
که تـو بـاور داشتـه بـاشی مـردی ...
انسـان بـودن را بـایـد آمـوخت
جنسـیت معنا نــدارد !

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

کودکی که لنگه کفشش را دریا از او گرفته بودروی ساحل نوشت
،
دریا دزد کفشهای من
...مردی که ازدریاماهی گرفته بود ،روی ماسه ها نوشت

.دریا سخاوتمندترین سفره هستی

موج آمد و جملات را با خود شست .....

تنها برای من این پیام را گذاشت که
برداشتهای دیگران در مورد خودت را ،در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

روزهای بدی در زندگی آدم می رسد

که هیچ کسی حتی نمی پرسد:

" خوبی ؟ "

برای چنین روزهای بدی

نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری

به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی

و نامش چه زیباست ...

خدا ...

 

[آسمان]

پاسخ : ترنم باران

من وقـتـی زنـم
که تـو بـاور داشتـه بـاشی مـردی ...
انسـان بـودن را بـایـد آمـوخت
جنسـیت معنا نــدارد !

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

من دوباره خسته ام......
حوا،دوباره سیبی بچین......
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.......

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

تا عاقل کنار آب به دنبال پلی میگشت
​

دیوانه پا برهنه از آب گذشت . . .​

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند، نه هم قد تصورات تو .

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

[h=6]میدونی چرا وقتی بارون میاد خدا را بیشتر حس می کنی چون بارون نقطه چین تا خداست.[/h]

 

[TarannoM e BaraN]

پاسخ : ترنم باران

یک نقطه بیش میان رجیم و رحیم نیست
​

از نقطه ای بترس که شیطانیت کند
​