***↨↨↨ عوامل کسب یقین↨↨↨ ***

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


11-فتنه ستیزی:

فتنه عاملی در جهت سستی و نابودی یقین است. فتنه در لغت به معنای «ذوب کردن معدن برای آزمودن آن، آزمایش در سختیها و رنجاندن کسی برای تغییر دین یا آیین او است.[1]

امام علی علیهالسلام درباره چگونگی نقش فتنه در نابودی یقین میفرماید:

«...سپس فتنهای سر برآورد که سخت لرزاننده، درهم کوبنده، و نابود کننده است، که قلبهایی پس از استواری میلغزند و مردانی پس از درستی و سلامت گمراه میگردند، و افکار و اندیشهها به هنگام هجوم این فتنهها پراکنده و عقاید پس از آشکار شدن نشان به شک و تردید دچار میگردد. آن کس که به مقابله با فتنه برخیزد کمرش را میشکند، و کسی که در فرونشاندن آن تلاش کند او را درهم میکوبد و با سینه مرکبهای ستم آنها را خرد مینمایند. تک روان، در غبار آن فتنهها نابود میگردند، و سواران با قدرت در آن به هلاکت میرسند. فتنهها با تلخی خواستهها وارد میشود، و خونهای تازه را میدوشد، نشانههای دین را خراب، و یقین را از بین میبرد.»

پینوشت:
[1].المعجم الوسیط، ج2، ص673
[2].سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 51


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


12-کسب شناخت:

امیر مومنان علیهالسلام در بیان اهمیت شناخت، میفرماید:
«هیچ حرکت و تلاشی نیست مگر آنکه تو در آن به آگاهی و معرفت نیازمندی.»[1]

برپایه روایت مذکور کسب یقین مستلزم شناخت و آگاهی است، و بیشک میتوان گفت بنیادیترین راه جهت کسب یقین است، چرا که معرفت و شناخت وقتی قوی شود منجر به یقین میشود.

امام جعفر صادق علیهالسلام میفرمابد:
«برخی از مردم کسانیاند که شناخت پیدا میکنندو ایمان در قلبشان وارد میشود، اینان مومنند و تصدیق مینمایند و از جایگاهی که در شک داشتند نزول و به طرف ایمان سیر میکنند...»[2]

بیتردید کسانی که اهل یقیناند، از شناخت بالایی برخوردارند، و به عکس کسانی که به خداوند شناخت ندارند، اهل یقین نیستند.

کسب شناخت عامل تقویت یقین است. حسین بن حکم واسطی میگوید: به امام کاظم علیهالسلام نوشتم که دچار شک میشوم، ایشان در جواب مرقوم فرمودند: «شک در مواردی است که شناختی وجود ندارد؛ پس هر گاه یقین آمد هیچ شکی وجود ندارد.»[3]


پینوشت:
[1].بحارالانوار، ج77، ص269
[2].بحارالانوار، ج9، ص224
[3].بحارالانوار، ج72، ص125

hsdf%20(32).gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

آری کسانیکه بصیرت و بینش در دین ندارند، بیدرنگ شبههای شک در وجودشان رخنه میکند.

مرتبه بالاتر شناخت که یقین را بدنبال دارد شناخت ولایت ائمه اطهار :S (31): است. چه آنان مصادیق واقعی یقیناند.

سورة بن کلیب از امام جعفر صادق علیهالسلام چنین نقل میکند:شنیدم ایشان میفرماید:
«ما اهل بیت مثانی[1] هستیم که به پیامبر داده شده است. ما وجه خدا در زمین هستیم. ما را بشناسید کسی که ما را شناخت یقین پیش روی اوست، و کسی که ما را انکار کند، آتش زبانه کشیده جهنم در انتظار اوست.»[2]

پینوشت:
[1].اشاره دارد به آیه(و لقد اتیناک سبعا من المثانی والقران العظیم)، حجر، 87
[2].تفسیرالعیاشی، ج2، ص249


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



13-مشورت:

مشورت یا استشاره به معنای استفاده از علم، تجربه و یافتههای ذهنی و عملی دیگران است. در مشورت انسان دیدگاهها و نظرات گوناگون را میشناسد و با رسیدن به راه حل درستتر قلبش آرامش خاصی پیدا میکند و اضطراب رهایی مییابد، که این خود راهی جهت کسب یقین است.

امام علی علیهالسلام به محمدبن حنفیه میفرماید:
«...دیدگاههای گوناگون خردمندان را بسنج و سپس سزاوارترین و دورترین آنها از دودلی را برگزین.»[1]

14-خردپروری:

طریحی درباره معنای عقل چنین مینویسد: «عاقل کسی است که جلوی نفس خود را میگیرد و آن را از تمایلات نفسانی باز میدارد»[2]؛

لازمه یقین، خردورزی است. امام علی علیهالسلام در بیان نقش عقل در تقویت یقین میفرماید: «یقین پیراهن خردمندان و زیرکان است.»[3]

کیاست و هوشمندی از لوازم و مقدمات خردپروری است، و به تبع آن، لازمه یقین است.

پینوشت:
[1].من لا یحضره الفقیه، ج4، ص384
[2].طریحی، مجمع البحرین، ج5، ص425
[3].غررالحکم و دررالکلم، ص61،

hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

15-روحیه پرسش گری:

امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «دانش سر منشأ هر حال و غایت هر منزلت عالی است و بدین خاطر است که پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند:
«دانش جویی بر مرد و زن واجب است؛ یعنی دانش تقوا و دانش یقین.»[1]

روحیه پرسش گری موجب ازدیاد دانش و برطرف شدن شک و تردید است و میتواند در کسب یقین و زدودن شک موثر باشد. این اصل در قرآن کریم چنین بیان شده است:
«فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»[2]

توضیح اینکه، پیامبر (ص) هیچ شک و شایبهای نسبت به قرآن ندارد، ولی سوال پرسیدن به عنوان یک اصل؛ جهت زدودن شک ذکر گردیده است.

16-حق پذیری:
مراد از حق پذیری آن است که پس از عرضه بینات و روشن شدن حقیقت انسان متواضعانه و با تمام وجود حقیقت را پذیرا گردد، که هر چه این نیرو در انسان بیشتر گردد، به نور یقین متصف خواهد شد.

نمونه آشکار حق پذیری، ساحران زمان حضرت موسی (ع) هستند که پس از روشن شدن حقزقت آن را به جان پذیرفتند و از چنان یقینی برخوردار شدندکه حتی جان خود را در راه خدا از دست دادند. این حقیقت در قرآن اینگونه بیان شده است:

«وَ أَلْقِ ما في‏ يَمينِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَ إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى»[3]

حق پذیری شک را از بین میبرد. خداوند خطاب به رسولش چنین میفرماید:

«أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ»[4]

در مسیر رسیدن به یقین حق پذیری اولین گام است.

امام علی علیهالسلام میفرماید:
«...پس از خدای بترسید، همانند کسی که شنید و خخاشع شد و چون از روی نادانی گناهی کرد به گناه خویش اعتراف نمود و از سرانجام کار خود بیمناک گردید. ترسید، عمل کرد، پرهیز کرد، و از عقوبت پروردگار به هراس افتاده و به اطاعت شتافت و به مرحله یقین رسیدو کارهای نیکو کرد.»[5]

پینوشت:
[1].بحارالانوار، ج2، ص31
[2].یونس 94
[3].طه، 69-73
[4].هود، 17
[5].سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 83


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


17- عبرت گیری:

عبرت در لغت به معنای پندپذیری است. ثمره آن تفکر در حقیقت است و آن حقیقت [چیزی] جز رها کردن دنیای [نکوهیده] و عمل برای کسب آخرت نیست. عبرت از عبور اشتقاق یافته؛ چرا که انسان از یک امر به امری دیگر منتقل میشود...»[1]

امام صادق علیهالسلام از امام علی علیهالسلام نقل میکند که لقمان در نصایح خود به فرزندش فرمود:
«ای پسرم! باید آنکه یقینش کم و نیتش در کسب روزی کم است عبرت پذیرد.»[2]

18-خدامحوری:

یاد خدا در تمام حالات، آرامش بخش دلهاست. یاد خدا اطمینان و قوت قلب را به دنبال دارد و زمینه ساز کسب یقین است. از صفات برجسته مومنان، یاد خدا در همه حالات است که باعث کسب یقین میگردد:


«
الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[3]؛
«همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد.آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.

توضیح اینکه لازمه یقین آرامش قلب و اطمینان آن و لازمه اطمینان قلب، یاد خداست.

در قرآن نمونههای زیادی وجود دارد که لطف حضرت حق شامل حال مومنان و رسولان الهی گردیده است که بر یقین آنها افزوده شده است:
«وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »[4]؛« و اين [وعده] را خداوند جز نويدى [براى شما] قرار نداد و تا آنكه دلهاى شما بدان اطمينان يابد و پيروزى جز از نزد خدا نيست كه خدا شكست ناپذير [و] حكيم است.»

این آیات [همراه با سیاق آیه]اشاره به داستان بدر دارد که اولین غزوه در صدر اسلام است. امدادهای الهی موجب قوت قلب مسلمانان و به تبع آن افزایش یقین ایشان گردید.

مطلب دیگر اینکه اگر انسان در مواقع ارتکاب گناه و غفلت، خداوند را یاد کند و از ارتکاب گناه دست کشد نور یقین در قلب انسان خواهد تابید.امام معصوم علیهالسلام درباره اثر ترس از خدا در تقویت یقین چنین میفرماید:
«هیچ کاستی یقینی چونان فقدان ترس از خدا نیست.[5]

پینوشت:
[1].مجمع البحرین، ج3، ص393
[2].بحارالانوار، ج68، ص136
[3].رعد، 28
[4].انفال، 10
[5].تحف العقول، ص286

hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


19-صداقت و اخلاص:

در زبان قرآن و روایات، یقین حقیقی اخلاص است.[1]؛ امام علی علیهالسلام اسوه اخلاص و یقین میفرماید: «اخلاص عمل همان یقین است.»[2]؛
«از ویژگیهای اهل صدق، یقین است.»[3] و عکس آن نیز صادق است، یعنی برای رسیدن به درجه یقین، باید راستی را پیشه ساخت.

امام علی علیه السلام فرمودند:
«صداقت پوشش یقین است.»[4]

مراد از اخلاص پاک نمودن عقاید و اعمال در جهت کسب خشنودی خدا است. اخلاص به طور تعاملی و دو جانبه در تقویت یقین نقش دارد، یعنی اخلاص موجب یقین گشته و یقین نیز اخلاص بیشتری در پی دارد.

در حدیث قدسی چنین آمده که «جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت ای رسول خدا (ص) خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیهای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا (ص) فرمودند: آن هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر و بهتر از آن یقین...رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: گفتم تفسیر یقین چیست؟ گقت شخصی که یقین دارد برای خدا چنان کار میکند که گویی او را میبیند زیرا اگر خدا را نمیبیند خدا که او را میبیندو به یقین میداند که آنچه به او رسیده نمیشد که نرسد و آنچه به او نرسیده امکان نداشت که برسد. همه این نشانهای توکل و پلکان زهدند.»[5]

پینوشت:
[1].سید رضی، نهج البلاغه، خطیه 187
[2].بحارالانوار، ج74، ص294
[3].همان، ج92، ص327
[4].غررالحکم و دررالکلم، ص218
[5].میزان الحکمه، ج14، ص7178


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


20-دعا و توسل:

یقین روزیای است که از جانب خداوند به انسان داده میشود و انسان باید آن را از خداوند با دعا و توسل طلب نماید.[1]

خداوند خود به دعا امر فرموده[2]؛ و وعده استجابت داده است.[3]؛ آری یکی از کلیدهای موفقیت و رشد در هر زمینهای نیاز به درگاه بی نیاز است. از اموری که ائمه اطهار علیه السلام در ادعیه خود از خداوند مسالت نمودهاند یقین است.[4]

امام علی علیه السلام فرمودند:
«ای مردم از خداوند یقین بخواهید و با عافیت به سمت آن کشش پیدا کنید چرا که بزرگترین نعمتها عافیت است و نیکوترین چیزی که در قلب دوام مییابد یقین است. و زیانکار کسی است که دینش مورد زیان واقع شده است و کسی که یقینش مورد غبطه دیگران است، مورد غبطه واقع میشود.» امام سجاد علیه السلام نیز بعد از مغرب مدت طولانی می نشستند و از خداوند طلب یقین میکردند.[5]

در دعاهای وارد شده ائمه اطهار :S (31): از شک پس از یقین به خدا پناه بردهاند.[6]

بنابراین توسل به ائمه اطهار :S (31): در تقویت یقین نقش بسزایی دارد. و نکته پایانی اینکه، بر اساس آنچه در ادعیه آمده است، باید اهل یقین در دوره غیبت نیز از خداوند طلب پایداری بر یقین نمایند:
«بارالها با طولانی شدن مدت غیبت [حضرت مهدی عج] یقین را از ما مگیر.[7]

پینوشت:
[1].بحارالانوار، ج95، ص95
[2].غافر، 60
[3].بقره، 186
[4].بحارالانوار، ج2ف ص154
[5].برقی، المحاسن، ج1، ص248
[6].بحارالانوار، ج88، ص22
[7].همان، ج92، ص327


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


21-خشوع:

خشوع، در لغت به معنای فروتنی، خواری و ترس است.[1]؛ خشوع مرحلهای است که یقین به لقای پروردگار در آن حاصل میگردد:
«وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ »[2]

امام صادق علیه السلام می فرماید
:«هیچ یقینی جز با خشوع حاصل نمیشودو هیچ عملی جز به یقین نباشد.»[3]

22-توکل و شجاعت:

توکل انجام وظیفه و وانهادن عاقبت عمل به خدا و نهراسیدن از خطرها و مشکلات اجتماعی است. توکل در لغت به معنای تسلیم و در عرف اهل حقیقت یعنی اعتماد به آنچه نزد خداست و نا امید گشتن از آنچه نزد مردم است.[4]

بر اساس فحوای سخنان ائمه اطهار :S (31): از جمله ویژگیهای متوکلین، یقین است.[5]؛

امام علی علیه السلام میفرماید:
«توکل نشانه یقین استوار است.»[6] و بلکه فراتر از آن، حقیقت یقین را در توکل به خدا دانسته و میفرماید:«حقیقت یقین در توکل است.»[7]

بنابراین توکل به خداوند نشانه یقین است.

پینوشت:
[1].المعجم الوسیط، ج1، ص235
[2].بقره، 45- 46
[3].میزان الحکمه، ج14، ص7180
[4].المعجم الوسیط، ج2، ص1054
[5].کافی، ج2، ص593
[6].غررالحکم و دررالکلم، ص198
[7].میزان الحکمه، ج14، ص7186




hsdf%20(32).gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید: «...مومنین در مقام یقین مراتب متفاوتی دارند. نشانه آنان که از قوت یقین برخوردارند آن است که از توکل و یاری غیر از خدا تبری میجویند.»[1]

«یقین همان توکل، تسلیم و رضا به قضای الهی و واگذار امور به خداوند است.»[2]

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
«هیچ چیزی نیست مگر اینکه نهایتی دارد عرض کردم: جانم فدایت! نهایت توکل چیست؟ فرمودند: یقین. پرسیدم نهایت یقین چیست؟ ایشان در جواب فرمودند: «با وجود خدا از هیچ چیزی هراسی به دل راه ندهی.»[3]

پینوشت:
[1].بحارالانوار، ج67، ص179
[2].کافی، ج2، ص50
[3].همان، ص57

hsdf%20(32).gif



 
بالا